حکومت و نوع حکمرانی یکی از اساسی ترین ارکان یک کشور محسوب می شود. از این رو موضوع دولت و حکومت در اسلام از پیچیده ترین مباحث است. به جهت این اهمیت خاص، شهید مطهری همواره بر این جریان و شفاف سازی آن تاکید داشته است.
وی برای تدوین منسجم اندیشه سیاسی خود در این باره به صورت مستقل فرصت پیدا نکرد ؛ البته برخی یادداشت های وی نشانگر آن است که درصدد آن بوده است. در حال حاضر فقط می توان با استناد به مجموعه آثار و یادداشت ها، به بازسازی اندیشه آن استاد درباره دولت پرداخت. آن چه مسلم است، به نظر استاد مطهری ،بین بنای سیاسی اجتماعی اسلام (حکومت و نظام سیاسی) و زیر بنای فکری اعتقادی اسلام، پیوند وجود دارد. از طریق مطالعه آثار اعتقادی و فکری شهید مطهری، می توان به اندیشه وی درباره حکومت و دولت در اسلام نزدیک تر شد.
سیاست و استاد مطهری
اساس اندیشه سیاسی استاد مطهری برای دوران جدید، تلفیق نظریه امامت و دموکراسی است.
به نظر او این علاقه و محبت کانون ارتباط بین مردم و حکومت است و در صورت قطع شدن، هیچ چیز نمی تواند موجب دوام آن شود.
مطهری از یک سو به دنبال تحقق اهداف شریعت در حکومت و دولت اسلامی است که از نظر او تنها در سایه نظریه امامت قابل تحقق است و از سوی دیگر، با توجه به تجربه تاریخی جوامع، به ویژه جوامع غربی در دوره حاکمیت کلیسا که در آن حقوق مردم به نام دین تضییع شد به دنبال اندیشه ای در باره دولت است که در آن حقوق مردم به طور کامل مراعات شود. وی مدلی از حکومت را برای جوامع اسلامی مناسب می داند که بتواند حامی حقوق مردم باشد. شهید مطهری بین حکومت اسلامی و حقوق فردی تباینی نمی بیند.
ساختار حکومت در اسلام
می دانیم که شهید مطهری به طور مستقل درباره حکومت و انواع آن بحث نکرده است. آن چه از دیدگاه های وی در این زمینه می توان استنباط کرد این است که حکومت را به طور کلی به حکومت معصوم و حکومت در زمان غیبت تقسیم می کند. حکومت معصوم فرع بر مقام ولایت و امامت او و نتیجه این مقام است و بر اساس انتصاب الهی شکل می گیرد و رأی و خواست مردم تأثیری بر آن ندارد. اما حکومت در زمان غیبت تابع احکام دیگری است و از اراده مردم نشأت می گیرد.
اسلام شکل خاصی را برای حکومت تعیین نکرده و آن رابه عقل انسان سپرده است تا بر اساس مقتضیات زمان در مورد شکل حکومت تصمیم بگیرد. در اسلام برای هدایت و رهبری یک شکل صددرصد معین ترسیم نشده که همه اجزا و مقدمات و مقارنات و شرایط و موانع در نظر گرفته شده باشد و اساساً قابل تعیین و ترسیم واندازه گیری نیست، چون متفاوت است. رهبری مردم مثل نماز یک امر تعبدی و یکنواخت نیست .
استاد مطهری قدرت و زور را برای اجرای عدالت ناکار آمد؛ می داند چون با قدرت و زور می توان مردم را گوسفندوار راند، ولی نمی توان نیروهای نهفته آنان را بیدار کرد و به کار انداخت.
این دیدگاه شهید مطهری در مورد عدم تعیین شکل حکومت متفرع بر دیدگاه وی در حق حاکمیت ملی و حق مردم در حکومت است؛ چون بر اساس آن جامعه می تواند بر اساس نیازهای خود شکل حکومت خود را تعیین کند. شهید مطهری از منظر مقتضیات زمان نیزبه این مسئله پرداخته که بنابر آن اسلام در کنار برخی از اصول ثابت خود تغییر برخی از امور را که جنبه شرعی ندارند مورد تایید قرار داده است.
جدایی بین حکومت اسلامی و مردم
از دیدگاه استاد مطهری علاقه و محبت زمامدار، عامل بزرگی در ثبات و ادامه حیات حکومت است. به نظر او این علاقه و محبت کانون ارتباط بین مردم و حکومت است و در صورت قطع شدن، هیچ چیز نمی تواند موجب دوام آن شود. به نظر او بدون عامل محبت، رهبر نمی تواند اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند؛ ولو این که عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند.
بنابر این از نظر او وجود عدالت به تنهایی برای تداوم حکومت کافی نیست. وی قدرت و زور را برای اجرای عدالت ناکار آمد؛ می داند چون با قدرت و زور می توان مردم را گوسفندوار راند، ولی نمی توان نیروهای نهفته آنان را بیدار کرد و به کار انداخت. وی بر سازوکارهای درونی تحقق عدالت تاکید می کند و معنویت را ضامن آزادی به مفهوم دینی و اسلامی آن می داند.
کلام آخر
شهید مطهری مباحث سیاسی خود را از لحاظ فلسفی بیشتر در جهت مقابله با اندیشه های فلسفی غرب مطرح می کند و از لحاظ کلامی هم بیشتر مباحث سیاسی وی با محوریت اثبات حقانیت اندیشه های سیاسی شیعه شکل می گیرد. وی فرصت پیدا نکرد تا اندیشه های سیاسی خود را به صورت مستقل تدوین و تبیین کنند؛ هر چند که برخی از یادداشت های ایشان نشان می دهد که چنین قصدی داشته است با این حال، وقوع انقلاب اسلامی در ایران فرصتی را فراهم کرد که او در پاسخ به سوال های مربوط به نظام سیاسی در ایران پس از انقلاب برخی از اندیشه های خود را مطرح کند.
شهید مطهری نتوانست در اثر مستقلی به طرح اندیشه سیاسی اسلام بپردازد و دیدگاه خود را درباره سیاست و حکومت در اسلام به صورت جامع و منسجم تدوین و چگونگی هم نشینی و سازگاری ارزش های اسلامی و اصول دموکراسی را تبیین کند. اما با بررسی اندیشه های وی درباره موضوعات مختلف فکری و سیاسی می توان به این جمع بندی رسید که در پی تحقق دولتی بود که ضمن این که قوانین اسلامی مبنای اصلی حاکمیت آن است از لحاظ شکلی هم این دولت با اشکال جدید حکومت؛ یعنی نظام های دموکراتیک سازگار باشد و حقوق مردم در آن تأمین شود. تاکید او بر جمهوریت دولت اسلامی موید این برداشت است.
ஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐﻬஐ
منابع : مرکز مطالعات شهید مطهری / پژوهشکده علوم انسانی / پایگاه جامع استاد مطهری
فرآوری: ع. امانی -بخش سیاست تبیان