نوحه رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه واله
یک ماه خون گرفته7
خــاک عـــزا بـر سـر ایام
بر همه عالم شده اعلام
رحلــت پیغمبـــر اسـلام
یا محمّد یا محمّد
شهر نبی محشر کبراست
یتیمـی حضـــرت زهـراست
اول تنهــــــایی مـــولاست
یا محمّد یا محمّد
عزای ختم المرسلین است
علی دگر خانه نشین است
فاطمه اش نقش زمین است
یا محمّد یا محمّد
بـــر ضــد آیـــۀ شـریفــه
در اوج فتنـــۀ سقیفــــه
دشمن دین شده خلیفه
یا محمّد یا محمّد
اهــل سقیفــه گــــل ندارند
در بیـت زهــــرا هیــــزم آرند
خود را مسلمان می شمارند
یا محمّد یا محمّد
اهل مدینه پست پستند
با شیرحق مخالف استند
پهلوی زهـرا را شکستند
یا محمّد یا محمّد
خــون ولایت را مکیدند
کلام حـــق را نشنیدند
دین خدا را سر بریدند
یا محمّد یا محمّد
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
در رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه واله
یک ماه خون گرفته7
شهــر مدینـه صحنــۀ صحـرای محشراست
بـــاور کنیـم عمـــر جهـــان رو بـه آخر است
مـلـک خـــدای عــــزوجـل خیمـــۀ عـزاست
کـی صـاحب عـزاست؟ خـداونـد اکبر است
در بیــت وحــــی آمــده در مـی زنـــد اجـــل
ایــن لحظــۀ یتیـمــی زهـــرای اطهــر است
جــاری اسـت اشــک دیـدۀ شیــرخدا علی
انگــار آب غســل نبـی اشـک حیــدر است
عتـــرت غــــریـب گشتــه و قـرآن بـه زیــر پا
دسـت امیـن وحــی خــداوند بـر سر است
بـــاور کنیـد بــر جگـــر شیــــر حــــق علـی
داغ نبـــی فقــط نــه کــه داغ بــــرادر است
رکـن علـی شکسته و از بــس شده غریب
از غصه گشته مثل همایی کـه بی پر است
یـــارب بـــر او تـو فــاطمــه اش را نگـــــاه دار
زهـــــرا بــــــرای شیــرخـدا رکن دیگر است
مــــویی مبـــاد کـــم ز ســـر فـاطمه شــود
کــو دست و تیغ و بازوی سردار خیبر است
«میثــم» اگــــر رســول خــدا رفت از جهان
نفس نبی به خلق امام است و رهبر است
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
در رحلت حضرت رسول اکرم صل الله علیه واله
یک ماه خون گرفته7
سیاه روز جهان در غم رسول خداست
عـزای ختم رسل ماتم رسول خداست
غـریب گشتـه جهـان و غـریب تر ز همه
علی ولی خدا ابن عـم رسول خداست
کتـاب وحــی خداوندگـــار و اهــل البیت
قـوی ترین سنـد محکـم رسول خداست
امیـن وحی ز ســوز درون بــزن فـریاد
بگو به حضرت زهرا سرت سلامت باد
مدینـه شهــر پیمبــر پیمبــــرت چــــون شد
بــــزرگ رهبـــر تــــوحید پـــــرورت چـون شد
علـــی! یگـــانــه وصـــــی پیمبــــر اعظــــم
بگــو بـــه اهــل مدینـه بـــرادرت چــون شد
تو نفس احمد و او نفس توست پس تو بگو
کسی کـه جـان بـودی بـه پیکرت چون شد
سراسـرت شـده در دود آه پوشیـده
چه روی داده که زهرا سیاه پوشیده
مـدینــه صحنــــۀ روز قیــــامـت کبــــراست
مدینه محفل فریاد و اشک و آه و عزاست
گـــرفتـه زانـــوی غــم در بغــل امام حسن
به ماه چهره روان اشک سیدالشهداست
نشستـه گــــرد یتیمـــی بـــه چهـرۀ زینب
بـه تـن لبـاس عـزا مثـل مـادرش زهراست
شده است خیمۀ غم ملک خالق ازلی
خمیده قـامت زهرا شکسته رکن علی
منــافقیـن کــه ز کفــــار بـدتـرنـد همــه
بـه فتنـه دشمـن دیـــن پیمبــرنـد همـه
سقیفه مرکز شورای شومشان گشته
بــه فکــر بستـن بـــازوی حیــدرند همه
گـرفته اند بســی شـور در همین شـورا
بــه دور خــانــۀ زهـــرای اطهـــرند همه
چه فتنه های عظیمی که زیر سر دارند
خدا کنـد کـه از این فتنه دست بردارند
چـه فتنه ایست کـه دیـن را کنند قــربانش
چـه فتنه ای کـه فقط محشر است پایانش
چه فتنه ای که در آن کشته می شود زهرا
چـه فتنـه ای کــه شــــود پـــایمـال قرآنش
چـه فتنــه ای کــه رود بـر فــراز نیـزه در آن
سـر امـــــام حسیـــن و ســـــر جـوانانش
چـه فتنـه ای که جنــایـات تا ابد اثـرش
چه فتنه ای که معاویه می شود ثمرش
دَرنــد سینــــۀ عمــــــار را در ایــن فتنه
کُشنـد میثــــم تمــــــار را در ایــن فتنه
قسم به حق نـه فقط قتل میثم و عمار
کُشنـد عتــــرت اطهـــار را در ایــن فتنه
دو دست بسته ز خانه به جانب مسجد
بــــرنـد حیـــدر کـــــرار را دریــــن فتنـــه
به آن خدای کـه ذات مقدسش ازلی است
شهید اول این فتنه محسن بن علی است
مگو سقیفه بگــو جنـگ بــا کتاب خدا
مگو سقیفه بگــو قتـــل سیـدالشهدا
مگو سقیفه بگــو مقتـل امـام حسین
مگو سقیفه بگــو ظهـــر روز عـــاشورا
مگو سقیفه بگو خنجری به حنجر دین
مگو سقیفه بگو خیزران و طشت طلا
مگو سقیفه بگو قتلگاه حجر و سعید
مگو سقیفه بگـو مجلس شـراب یزید
خـدا گـواست کــه اهـــل خطــا خطـــا کردند
پـس از رســـــول بــــه اولاد او جفـــــا کـردند
هــزار بــار پــس از آن سقیفـــه تــــــا امـــروز
علیـه دیـــــن خـــداونــــد کــــودتــــــا کــردند
پس از سقیفه چه خون ها که ریخت از شیعه
پس از سقیفـه چـه ســرها ز تــن جدا کردند
ولی عصر، امام زمان تو میدانی
ز دشمنـان خـدا انتقام بستانی
امیـد شیعـه یگـانه مسیــح مکتــب ما
بیـا کـه جان ز فـراقت رسیده بر لب ما
چقـد ظلم و جنایت چقدر شیعه کشی
عزیز فاطمه غیر از تو کیست صاحب ما
بیــا کـه منتظــر بــــرق ذوالفقــار تـوایم
بیـا کـه روز شــود بــا ظهـور تو شب ما
گنـاه شیعـه فقط مهر خاندان شماست
خروش «میثم» فریاد شیعیان شماست
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
رسول اکرم صل الله علیه و اله و سلم
یک کربلا عطش
در مـدینه امــروز رستخیز عام است
هـم سوگ پیمبر هم داغ امام است
در حریم اهل دل شد بلای غم نازل
وای از دل زهرا
خانه نبوت، بی شمع و چراغ است
آشیـانه وحــی، مـرکز دو داغ است
امّت شده بی سرور بی امام و بی رهبر
وای از دل زهرا
کینه های پنهان، کرده کار خود را
حـاکـم سقیفـه بستـه بـار خود را
بعد مصطفی مولا بی کس شده و تنها
وای از دل زهرا
پـــاداش پیمبــر زهـــــرا زدن اوست
یک شاهد صادق چاک کفن اوست
او کجا، کجا سیلی آه از آن رخ نیلی
وای از دل زهرا
عــــالم همـه دانند مجتبی غـــریب است
چون علی،حسن هم دروطن غریب است
یاران دلش آزردند قصد جان او کردند
وای از دل زهرا
آن شب گه افطار چون که روزه واکرد
زهـــر کـــــوزه آب، حـــاجتش روا کرد
آسوده شد از غم ها رفت در بر زهرا
وای از دل زهرا
برنداشت دشمن بازهم ازو دست
تـــا تـن و کفـن را بــا تیـر بپیوست
جسم ناطق قرآن شد ز تیر گلباران
وای از دل زهرا
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
چلچراغ رحمت
یک کربلا عطش
آیــد از مـدینه پیک غـم بـا فغان که رسول اکرم رفته ازاین جهان
خــاطر بَضعـــه ُالنبی شکستـه گــرد یتیمـی بـه رخش نشسته
یا زهرا
کوکب رسالت شدنهان درزمین دل ز امت برید خـاتم المرسلین
امـت مـــــرحـومـه پــــــدر ندارد ســـایه مــرحمت بــه سر ندارد
یا زهرا
چلچراغ رحمت واژگون شدای وای دل آل علی غرق خون شدای وای
بــــال و پـــــر روح الامین شکسته رکـــــــن امیــــرالمـؤمنین شکسته
یا زهرا
بستـه شد دریغا باب خانه وحی مــانده بـی کبــوتر آشیـانه وحی
ورق ورق گشتـــه کتـــاب قـــرآن جهــل و تعصب شد حجاب قرآن
یا زهرا
بــا وفـات احمد زنده شد جهالت زآتش ستم سوخت گلشن عدالت
نخلــه دیــن را بـه تبــر شکستند ثمـــر بـــریدند و شجــــر شکستند
یا زهرا
مــردم منافق نقشه ها کشیدند تـــا دل از ولایت مــرد و زن بریدند
دسـت صنــم را بــه وفا فشردند دست صمد بسته به کوچه بردند
یا زهرا
خــانه علــی را در شـرر گرفتند انتقـــام پـــدر، از پســر گرفتند
زلـــزلـه در عـــرش بــرین فتاده محســن زهــرا بـه زمین فتاده
یا زهرا
برق آتش کجا؟بیت طاها کجا؟ تازیانه کجا؟ جسم زهرا کجا؟
فــاطمه جــز داغ جگـــر نــدارد تـــاب فشــــــار میـخ در ندارد
یا زهرا
آتشی که آن روز از مدینه سر زد شعله اش حسن را بردل وجگرزد
غــــریب تنهــــای وطــن وای وای شهیـــد مظلـــوم حسن وای وای
یا زهرا
روزه بود و افطار ز آب آتشین کرد داغ مــــاتم او عـالمی غمین کرد
ریخــت دل خون شده اندر برش شاهد خون های دلش خواهرش
یا زهرا
جعده خوش اداکرد حق همسری را هـدیه به حسن داد خونین جگری را
آن کـــه بُـــدی خــون جگـر حاصلش همسـر بی عــاطفــه شــد قـاتلش
یا زهرا
مهمان علی شد با قلب کبابش غـــربتش نمـایـان از قبـر خرابش
خـــدای مـا بـه جانِ غم نصیبش روزی مـــــا کـــــن حــرم غریبش
یا زهرا
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
زخم زبان
یک کربلا عطش
رفتـــی و بـی تــو راحتـی از مــا گـریخته
شــادی ز قلــب فــــاطمه بــابـا گــریخته
امـت دگــــر ز خــــانه مـا پــا کشیده اند
چنـــدان کـــه خنـده از لـب زهـرا گریخته
وضع مدینه هم زخیانت عوض شده است
آن عطــر مهــر و عــاطفه زین جا گریخته
زخــــم زبــان زننـد بــه مــا جـای تسلیت
از ایـــن گــــــروه روح تســــلّا گـــــریختـه
همسـایگــان ز گـــریه مـرا سرزنش کنند
شــــادی ز مـا و رحـــم از این ها گریخته
حتی بِـلال هـم بـه علی سـر نمـی زند
او هــــم ز ســوء واقعــه گـــویـا گریخته
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم
یک کربلا عطش
من که این گونه پـدر محو تماشای توام دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توام
گــــریه ام را بنگــــر خنـده بــزن بر رویم بـــاغبانا نـه مگـر مـن گـل زیبای توام
دم آخـــر سخنـی گـوی تسلّایـم بخش زان که افسرده چوآیینه سیمای توام
بـــارها از شفقت دسـت مـرا بوسیدی وینـت آواز کـه مـــن ام ابیهـــای توام
حالیادست به پیش آرکه بوسم دستت من که پـرورده این دست توانای توام
پــاسخش داد نبـی کـی گل زیبای پدر ازهمه بیش به فکر تو وغم های توام
بعـد مـن بـاز شـود بـاب ستـم بـر رویت سخـت امـروز در اندیشه فردای توام
صبرکن زآن چه رسد برتو و برجان علی بـس جگرسوخته بهر تو و مولای توام
بینــــم آن شعله و دیوار و در و اندر بین شــــــاهـد زمـــزمـه وا اَبتـاهای توام
لیکن از عترت من زودتر آیی به برم
در جنـان منتظر دیدن سیمای توام
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
وداع حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم
یک کربلا عطش
جــان پــدر از برم زود سفر می کنی
آه کـه از دختـرت قطع نظر می کنی
گفتی ام از امتت رسدخطرها به من
ازچه رهایم به گرداب خطر می کنی
گــاه مـرا گفتـه ای قصه غصب فدک
گــاه مـــرا آگه از ضـربت در می کنی
سوز مصیبت بود هرچه نظر می کنم
برق جدایی بود هرچه نظر می کنی
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
نوحه حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم
یک ماه خون گرفته2
عزای ختم المرسلین است گـریان امیــرالمــؤمنین است
این بانگ جبرییل امین است
وای محمد وای محمد
ملـک خـدا را غـم گــرفته مدینــه را مــاتم گـرفتـه
زهـرا به خـانه دم گرفته
وای محمد وای محمد
دیگــر میــان انجمــن هــا علـی شــده تنهـای تنهــا
از غربتش بشنـو سخن ها
وای محمد وای محمد
در بیــت وحـی از آستـانه آتـش کشـد هر سو زبانه
زهـــرا کجــا و تــــازیــانه
وای محمد وای محمد
اهـل مـدینه ظــالم استند شیـر خـدا را دست بستند
پهلـوی زهرا را شکستند
وای محمد وای محمد
فاطمه بی صبر و شکیب است حبیـب را وصـــل حبیـب است
مـولا علی دیگر غریب است
وای محمد وای محمد
روح محمـد کـرده پــرواز دوبـاره باب فتنه شد باز
غصب خلافت گشته آغاز
وای محمد وای محمد
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
رحلت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم
یک ماه خون گرفته2
بند اول
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخراست دیدم شروع محشرکبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است
گـــرد مــلال بـر رخ اسلام و مسلمین اشک عزا به دیدۀ زهرای اطهراست
گفتم چه روی داده که زهرازند به سر دیــدم کـه روز، روز عزای پیمبر است
پـــایـان عمــر سیــد و مـــولای کائنات آغـــاز دور غــربت زهرا و حیدر است
قـــرآن غـــریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیـــاه بـه تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی چشم حسن به اشک دوچشم برادر است
ای دل بیـــا گریۀ زینب نظاره کـن
مانند پیرهن جگر خویش پاره کن
بند دوم
زهـــرا بــه خانه و ملک الموت پشت در از بهـر قبض روح شـــــریف پیــامبر
ازهیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب بی اذن فـاطمه ننهد پـای پیش تر
بـــا آن کـــه بود داغ پدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فرو ریخت ازبصر
یـک چشـم او بــه ســوی اجـل چشم دیگرش محـــو نگـــاه آخـــر خـود بود بر پدر
اشک حسن چکیده به رخسارمصطفی روی حسیـــن بـر روی قلب پیـامبر
دیگر نداشت جان که کند هردو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی وهر گذر
زدبوسه ها به حلق حسین ولب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر
هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه
گـــاهی ز طشت و گـــاه ز گــودال قتلگاه
بند سوم
پیغمبری که دید ستم های بی شمار ازکس نخواست اجررسالت به روزگار
چـون ارتحال یافت خلایق شدند جمع تـــا هدیه ای دهند به زهرای داغدار
گـــویا نداشت شهر مدینه درخت گل کــــآن را کننـد در قـــدم فــاطمه نثار
بر دوش بارهیزمشان جای دسته گل رنـگ شــــرارت از رخشان بود آشکار
بـــابی کـــه بـــود زائــر آن سید رسل آتـش زدنـد عـــاقبت آن قوم نا به کار
برروی دست وسینة آن بضعة الرسول تقدیم شدسه لوحه به عنوان افتخار
سیلـی و تـــازیانه و ضـــرب غلاف تیغ ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار
آید صدای فاطمه از پشت در بـه گوش
تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش
بند چهارم
دردا کـه بعد فاطمه روز حسن رسید روز ملال و غصــــه و رنج و محن رسید
اززهرهمسرش جگرش پاره پاره شد بس تیرهاکه لحظة دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نیزه عیان شد سـر حسین بیـش از هــــزار زخـم ورا بر بدن رسید
بــر پیکری کـه بــود پر از بوسۀ رسول ازگردوخاک ونیزه شکسته کفن رسید
از جـــامه هـای یــــوسف کرببلا فقط بـر زینـب ستــم زده یــک پیرهن رسید
پــــاداش آن نصــــایح زیبـا از آن گروه
تیرش درون سینه،سنان بردهن رسید
"میثم"بگوبه فاطمه زآن خیمه هاکه سوخت یــک کـــربلا شرارۀ آتش به من رسید
مـــــرثیـه خــــــوان خـــامس آل عبــا منم
در خیمه های سوخته اش سوخت دامنم
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩
رحلت حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم( نوحه)
یک ماه خون گرفته
عزای ختـم المرسلین است
یـا غـربت قـرآن و دین است
گـریان امیــر المؤمنین است
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
بــر پـا شـده شـور قیامت
خانه نشین گشته امامت
ســـرِ علـی بـادا سلامت
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
مدینه را سوز و خروش است
ناله ی فاطمه به گوش است
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
مدینـه را ماتـم عظماست
واقعـه ی محشر کبراست
توطئه ی کشتن زهراست
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
ســروِ قـد زهرا خمیده
رنـگ از رخ مــولا پریـده
داغ رســول الله دیــده
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
بیت ولایت شده بسته
حیدر در خانـه نشسته
پهلوی فاطمه شکسته
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
خـلاف حکـم ازلــی شد
پامال حرمت ولــی شد
غصب خلافت علی شد
وامصیبت، وامصیبت وامصیبت، وامصیبت
۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩۩