پیامبر اسلام(ص) در حدیثی به انس بن حارث می فرماید؛ هرکسی زمان حسینم را درک کرد به یاریش برخیزد.انس بر اساس همین حدیث به کاروان امام حسین(ع) پیوست.
انس بن حارث بن نَبیه[1]، یکی از اصحاب رسول خدا (ص) است که در منابع از وی با عناوین دیگری نیز یاد شده است. وی از طایفه ی بنی کاهل، تیره ای از بنی اسد است که در تقسیم بندی عرب ها به شمالی و جنوبی، جزء عرب های شمالی محسوب می شوند.
بر اساس منابع تاریخی، انس از جمله اصحاب رسول خدا(ص) بود و در غزوات بدر و حنین در کنار پیامبر(ص) حضور داشته است.[2] انس خود از پیامبر(ص) حدیث شنیده و بسیاری نیز از او نقل کرده اند. از نقش و جایگاه انس بعد از رحلت پیامبر(ص) و در دوران خلفا اطلاع چندانی در منابع تاریخی وجود ندارد، همین قدر می دانیم که وی بعدها به کوفه مهاجرت کرد و در آن شهر از شیعیان سرشناس شهر به حساب می آمد. به نظر می رسد مهاجرت وی به کوفه نه در دوران خلفا، بلکه در دوران خلافت حضرت علی(ع) که کوفه به یکی از کانون های اصلی شیعه تبدیل شد، بوده باشد.
اگر چه غبار فتنه ها همیشه تشخیص حق از باطل را دچار سختی می نماید، با این حال خداوند همیشه ابزارهای لازم را در چنین شرایطی در اختیار انسان ها قرار می دهد تا بتوانند مسیر حق را بشناسند. البته این راهنمایی ها برای کسانی است که بخواهند مسیر حق را بشناسند. در این میان شامل حال کسانی نمی شود که چشم و دل خود را بر حقایق بسته اند و بر مسیر باطل خود پافشاری می کنند. یک از نشانه های روشن برای تشخیص حق از باطل برای کسانی که سرگردان حق و باطل شده بودند، حضور شخصیت انس بن مالک در کنار امام حسین(ع) است.
انس بن حارث از جمله شهدای کربلا است که دو موضوع بسیار قابل تامل درباره زندگانی وی وجود دارد. اولین موضوع مربوط به روایتی است که علت حضور وی را در جریان کربلا مشخص می کند؛ بدینسان که از زبان انس از قول پیامبر(ص) نقل شده که پیامبر(ص) از اصحاب می خواهد هر کس زمان نواده اش-حسین- را درک کند به یاری وی بشتابد و دوم اینکه آیا انس از مکه همراه حسین بن علی(ع) عازم کوفه شده یا مقارن حرکت امام به سوی عراق، در کوفه بوده و با شنیدن خبر حرکت کاروان امام به وی ملحق شده است؟
موضوع اول، همانگونه که گفته شد، علت حضور انس را مشخص می کند و نیز اهمیت این روایت است که در بسیاری از منابع از جمله در كتاب «اصابه» و«الاستيعاب فى معرفة الأصحاب » كه از موثّقترين مؤلّفات علماى تسنّن است، از زبان انس و از قول پیامبر(ص) نقل شده است. اما آنچه در نقل منابع مختلف درباره این روایت وجود دارد، درباره سلسله روایان سند روایت می باشد وگرنه متن روایت در همه منابع یکسان می باشد.
پس این روایت حجت را بر همه روشن می سازد که هر کسی در قیام امام حسین(ع) حضور پیدا نکرده، سهل انگاری انجام داده است و دنبال عافیت طلبی خود بوده است. دوم اینکه کسانی که در سده های بعد و حتی امروز به دنبال تطهیر حرکت سران اموی هستند، هیچ اعتقادی به سنت و سیره رسول الله ندارند. چرا که این حدیثی نیست که تنها منابع شیعی روایت کرده باشند، بلکه بزرگان اهل تسنن نیز آن مورد تاکید قرار داده اند.
اما درباره موضوع دوم؛ اتفاق نظر منابع بر این است که مقارن حرکت حضرت امام حسین(ع) بسوی عراق، انس در کوفه[3] بوده و از کوفه به وی ملحق شده است . اگرچه برخی نیز گفته اند که انس از مکه[4] همراه امام بسوی عراق حرکت کرد که صحیح نمی باشد.
گزارش بلاذری در انساب الاشراف، مفصل ترین گزارش در این باره است که می نویسد: «انس از کوفه بیرون آمد؛ و پس از مشاهده گفت وگوی امام علیه السلام با عبیدالله بن حر جعفی در قصر بنی مقاتل، خدمت آن حضرت رسید و با ادای سوگند اظهار داشت: « خداوند یاری کردن تو را در قلب من افکند و به من جرأت بخشید تا در این راه با تو همگام باشم» امام حسین علیه السلام به وی نوید هدایت و امنیت داد و او را با خود همراه ساخت.[5]
حضور انس در کنار امام(ع)، این نکته را به ذهن متبادر می سازد که اگر کسی می خواست خود را به کاروان حسینی(ع) برساند می رساند و حال چه حجت و برهانی می ماند برای کسانی که نیامدند در کنار امام زمان(ع) قرار بگیرند و بعدها بهانه ها رنگارنگی را برای عدم حضور خود آوردند.چه سخن نغزی است از امیرالمومنین(ع) که در نهج البلاغه خطاب به عدم همراهی برخی از مردم فرمودند: وقتی در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن می دهم، می گویید هوا گرم است،مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ می دهم، می گویید هوا خیلی سرد است بگذار سرما برود. همه این بهانه ها برای فرار از سرما وگرما بود؟ وقتی شما ازگرما و سرما فرار می کنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید!.
حضور انس نشان می دهد که اگر انسان معتقد به راهی باشد دنبال بهانه نمی گردد اما اگر ایمان قلبی نباشد و یا دچار تردید گردد و عافیت طلبی جای ایثار و فداکاری را بگیرد، یا اینکه سکه های طلا سوسو بزنند، هزاران بهانه و دلیل پشت سرهم ردیف می گردد.
در روز عاشورا، یاران امام یکی پس از دیگری از امام رخصت گرفته و وارد جنگ می شدند. انس بن حارث که در این زمان در سنین سالخوردگی بود و به سختی کمر خود را راست می کرد، خدمت امام رسیده و اجازه نبرد گرفت و عزم میدان کرد.[6]
انس بن حارث كاهلى هنگامی که وارد میدان نبرد شد، رجزهایی می خواند که نشان از ایمان راسخ وی به امام حسین و خاندان اهل بیت (ع) بود :
قد علمت حارث و الدّودان و الخندفيّون و قيس عيلان
بانّ قومى آفة الأقران لدى الوغى و سادة الفرسان
مباشر الموت بطعن آن لسنا نرى العجز عن الطّعان
آل عليّ شيعة الرّحمن آل زياد شيعة الشيطان [7]
بستگان و نزديكان من، قبيله «كاهل» و عشيره هاى جنگاور «ذودان»، «خندف» و «قيس» و «غيلان» خوب مىدانند كه ايل و تبار من، آفت جان جنگ طلبان و آتش افروزان هستند و هماورد خواهان ميدان پيكار؛ و در كارزار از همرديفان برترند. هان اى قوم من! در يارى حق و عدالت بسان شير غرنده باشيد و اين تجاوزكاران را با ضربات كارى و مرگبار استقبال كنيد.
بدانيد كه خاندان امير مؤمنان، رهروان راه خداى بخشاينده اند و خاندان سياهكار آل زیاد رهروان راه شيطان و شيطان پرستان استبدادند. سرانجام انس بن حارث بعد از کشتن 14و یا 18 نفر[8] از سپاه دشمن به شهادت رسید.[9]
₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪₪
منبع: فرهنگ نیوز
-------------------------------------
پی نوشت ها:
[1] - عبدالله مامقانی ،ج۱، ص۱۵۴
[2] - عبد الرزاق مقرّم، ص۲6۳.
[3] - عز الدين بن الأثير،ص146
[4] -باقر شریف قرشی، ج۳، ص۲۳۴
[5] -بلاذری،ج3، ص175
[6] - باقر شریف قرشی، همان، ص۲۳۴
[7] -مجلسی، ج45، ص 25 ؛ ب
[8] - عبد الرزاق مقرّم، ص253
[9] - بن عبد البر ،همان،ص112؛ ابن حجر العسقلانى، همان، ص:271.