گفتگو با فرزند شهید دستغیب در مورد ناگفته های از زندگی سومین شهید محراب
گفتگو با فرزند شهید دستغیب در مورد ناگفته هایی از زندگی سومین شهید محراب
متن گفتگو با فرزند شهید دستغیب در مورد ناگفته هایی از زندگی سومین شهید محراب هم زمان با سالگرد شهادت آن مجاهد نستوه تقدیم خوانندگان ارجمند می گردد. با ما همراه باشید...
بیستم آذرماه، یادآور شهادت عالم مبارز و پرهیزکار، حضرت آیةاللّه سید عبدالحسین دستغیب قدس سره در سال 1360 است که به دست منافقین کوردل صورت گرفت. عالم بزرگواری که امام خمینی (رحمه الله) از او تعبیر به معلم اخلاق، مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی کردند و رهبر معظم انقلاب درباره ایشان گفتند: شهید دستغیب از نخستین کسانی بود که پرچم تبلیغ انقلاب اسلامی را در سخت ترین شرایط در استان فارس برافراشت و بر منابر و مجامع، نام امام امت را بر زبان جاری ساخت.
مرکز خبر حوزه های علمیه طی گفتگوی اختصاصی با آیة اللّه سید محمد هاشم دستغیب، فرزند سومین شهید محراب، به بررسی سیر علمی و مبارزاتی این عالم ربانی و برخی ناگفته های زندگی ایشان پرداخت.
سادات دستغیب از خاندان های معروف شیراز بشمار می روند، راجع به اصالت خانوادگی مرحوم شهید دستغیب توضیح بفرمایید؟
فامیلی دستغیب حسب آن چه در اسناد اوقاف موجود است، به بیش از 800 سال قبل برمی گردد و از همان زمان تاکنون تعبیر دستغیب رایج بوده است.
وجه تسمیه آن چیست؟
گفته می شود که از یکی از اجداد ما در مجلس حاکم وقت، درباره نسب و شجره نامه سوال می شود و آن وقت، دستی از غیب می آید شجره نامه را بر روی سینه حاکم می اندازد و حاکم از خود بی خود می شود. باز گفته می شود که این مصرع حافظ که می گوید دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد ناظر بر همین مسئله است.
نصب شما به کدام بزرگوار می رسد؟
با بیش از سی واسطه به جناب زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام می رسد و مرحوم والد، اصرار داشت که شجره نامه در آخر یکی از کتاب ها ثبت شود و از همین رو در آخر کتاب قلب سلیم آمده است.
راجع به سیر علمی مرحوم شهید دستغیب توضیح بفرمایید؟
ایشان از نظر علمی در سطح بسیار بالایی قرار داشت که قدرش کاملاً مجهول ماند. از شاگردان مبرّز مرحوم شیخ محمد کاظم شیرازی است و با مراجعه به نجف در زمان تبعید حضرت امام (رحمه الله) و تشکیل درس خارج، مقداری از جایگاه علمی مرحوم شهید دستغیب نمود پیدا کرد، منتها بطور کلی به دنبال طرح مقام علمی خود نبود، در حالی که اگر نوشته های علمی و حاشیه های ایشان در مکاسب، رسائل و کفایه احیا شود، برای حوزه های علمیه قابل استفاده خواهد بود.
مرحوم شهید دستغیب اجازه اجتهاد خود را از چه کسانی دریافت کرده بود؟
ایشان از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم اصطهباناتی، آقا ضیاء عراقی و چند نفر دیگر اجازه اجتهاد داشت.
تحصیل و تدریس ایشان در حوزه های علمیه کدام شهرها بوده است؟
در شیراز از محضر علمای مبرّزی چون شیخ احمد دارابی و میرزا علی اکبر ارسنجانی استفاده کردند و سپس در نجف اشرف به تحصیلات حوزوی خود ادامه دادند و در حدود 30 سالگی، بعد از سقوط پهلوی اول در سال 1320 به شیراز باز گشتند.
راجع به فعالیت های مبارزاتی آیة اللّه دستغیب توضیحاتی بفرمائید؟
ایشان از همان آغاز فعالیت های تبلیغی و مجالس وعظ، به مباحث سیاسی و اجتماعی می پرداخت، لکن این اقدامات بصورت جدی از سال 1341 آغاز شد. بطوری که امام (رحمه الله) به وسیله یکی از بستگان سببی به مرحوم والد پیغام داده بودند و از شرایط کشور و مشکلات حکومت گفته بودند و مرحوم شهید دستغیب پاسخ داده بودند که من دربست در خدمت شما هستم.
پس از پاسخ مرحوم والد به حضرت امام خمینی (رحمه الله) ایشان به اتفاق اخوی شان به خانه تک تک علمای وقت رفت و از آنها خواست که همراه این حرکت و نهضت شوند و به آنها گفت: در جلساتی که به همین منظور تشکیل می شود، خودم سخنرانی می کنم تا اگر اتفاقی هم بیفتد، متوجه دیگران نشود به هرحال مبارزات سیاسی در شیراز با محوریت مرحوم شهید دستغیب و همکاری علما شکل گرفت و نوارهای سخنرانی شان در همه جا پخش می شد کما این که 2 نوار سخنرانی ایشان به دستور امام (رحمه الله) تکثیر و در سراسر کشور توزیع شد.
موضوع سخنرانی شهید دستغیب چه بود؟
اساس صحبت ایشان راجع به نهی از منکر بود. مطلب به اینجا رسیده بود که وقتی اساس دین مورد هجوم قرار می گیرد، جایی برای تقیه نیست و نهی از منکر و قیام حتی اگر به قیمت خون انسان تمام شود، لازم است.
شهید دستغیب چند بار دستگیر شد؟
سه بار در سال های 42،43 و56 به زندان رفت و بار دوم تبعید شد.
راجع به دستگیری ها و بازتاب شهید دستغیب بین مردم شیراز توضیح دهید؟
بار اول ایام عاشورا بود که 12 محرم، حضرت امام (رحمه الله) و 13 محرم، شهید دستغیب را دستگیر کردند. و مردم که از این دستگیری باخبر شده بودند، به خانه ما آمدند تا جلوی دستگیری را بگیرند و با اصرار فراوان شهید دستغیب را از طریق پشت بام به یکی از خانه های هم جوار منتقل کردند تا این که مأموران ساعت 3 بعد از نیمه شب، در را شکستند و با سر نیزه و هر چیزی که دستشان بود به مردم حمله کردند و بعد از نیم ساعت درگیری با مردم بی سلاح، وارد شدند و اعضای خانواده مرحوم والد را هم به شدت مضروب کردند و بسیاری از مردم و اعضای خانواده را دستگیر کردند و مرحوم مادر ما را به قدری مضروب کردند که آثار آن تا آخر عمر باقی مانده بود.
یعنی موفق به دستگیری شهید دستغیب نشدند؟
خیر، و همین مسئله باعث عصبانیت آنها و سختگیری بیشتر بر دستگیرشدگان شد.
عکس العمل مرحوم شهید دستغیب در مقابل این اقدامات چه بود؟
ایشان بعد از 2 روز و وصول گزارشات مبنی بر سختگیری های فوق العاده علیه دستگیرشدگان، اعلام کرد که به 3 شرط، خود را معرفی می کنم. یکی این که همه دستگیرشدگان آزاد شوند، دوم این که حاضر به محاکمه نیستم و سوم هم این که به تهران نمی روم.
هر سه شرط را قبول کردند؟
در مورد آزادی دستگیرشدگان حرفی نداشتند و در خصوص محاکمه هم، عملاً محاکمه ای صورت نگرفت ولی اعلام شد که رفتن شهید دستغیب به تهران، دستور شخص شاه است و گفته شد که شاه تلفنی به استاندار وقت شیراز دستور داده است که: یا دستغیب را می فرستی یا خودت باید به زندان بروی
برنامه های علمی شهید دستغیب در حین مبارزات سیاسی چگونه بود؟
ایشان طی این دوران مشغول تدریس دروس خارج فقه و اصول بودند.
در آن زمان طلبه ها در شیراز محدود بودند و تعداد طلبه های رسمی به صد نفر هم نمی رسید، اما با اقدامات اساسی ایشان و همکاری علمای حوزه علمیه شیراز توسعه یافت و چند مدرسه علمیه راه اندازی شد.
مرحوم شهید دستغیب هنگام بازگشت امام (رحمه الله) و پیروزی انقلاب کجا بود؟
ایشان تازه از زندان آزاد شده بود و جزو آقایانی بود که در مسجد دانشگاه تهران متحصن شدند و بعد هم با امام (رحمه الله) ملاقات خصوصی داشت.
رابطه ایشان با امام (رحمه الله) چگونه بود؟
فوق العاده صمیمی بود و هر وقت بنده در نجف اشرف خدمت حضرت امام (رحمه الله) می رسیدم، مخصوصاً به مرحوم والد سلام می رساندند. پس از پیروزی انقلاب هم که چند مرتبه به اتفاق ابوی خدمت امام مشرّف شدیم، از نزدیک شاهد روابط صمیمی ایشان بودم.
دیدگاه مرحوم شهید دستغیب درباره امام خمینی (رحمه الله) بعنوان ولی فقیه چه بود؟
مرحوم ابوی معتقد به ولایت فقیه بود و حکومت اسلامی را لازم می دانست و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، قائل به این نظریه بود و در درسش همواره، حکومت پهلوی را حکومت جور می دانست. بعد از پیروزی انقلاب هم بارها در خطبه ها می فرمود که امام، نایب اولواالامر است و این جمله معروف از ایشان به یادگار مانده است که: من اطاع الخمینی فقد اطاع اللّه از جهت دیگر ایشان امام خمینی (رحمه الله) را از اولیای الهی می دانست و بارها می فرمود که ایشان ذخیره الهی برای این زمان است.
بفرمایید که فعالیت تبلیغی شهید دستغیب چگونه بود؟
از نظر تبلیغی، معتقد به منبر و وعظ بود و 30 سال بحث تفسیر را داشت. در مسجد جامع عتیق هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء به مدت یک ساعت در موضوعات مختلف سخنرانی می کرد که برخی از آنها تبدیل به 25 جلد کتاب شده است.
پس، بسیاری از آثاری که از شهید دستغیب در بازار نشر موجود است، مربوط به سخنرانی های ایشان است؟
بله، همین طور است و 5 اثر از آثار قلمی ایشان است.
این 5 اثر کدامند؟
یکی گناهان کبیره است. دیگری قلب سلیم که ایشان این کتاب را کلاس دوم کتاب گناهان کبیره می دانست و به خود بنده فرمود که این دو کتاب حاصل عمر من است و سال ها برای آن زحمت کشیده شده است. سه کتاب دیگر: داستان های شگفت، 82 پرسش و صلاة الخاشعین است که کتاب اخیر را در جوانی نوشته بود و در اواخر عمر تکمیل کرد.
آیا شهید دستغیب خدماتی هم در زمینه ساخت مسجد داشتند؟
بله، مساجد متعددی با حمایت، کمک مالی و پشتیبانی تبلیغی ایشان احداث شد و این ها در کتاب یادنامه شهید دستغیب چاپ شده است.
با توجه به حیات پر برکت اما کوتاه آیة اللّه شهید دستغیب در سال های نخست پیروزی انقلاب، بفرمایید که رابطه ایشان با دولت های آن دوران چگونه بود؟
ایشان اساس برنامه را بر پیروی از امام (رحمه الله) و فرمایش ایشان قرار داده بود و مشروعیت هر دولتی را به اذن ولی فقیه می دانست و اینها را مکرر در سخنرانی ها، خطبه های جمعه و مصاحبه ها مطرح می فرمود.
رابطه شهید دستغیب با بنی صدر چگونه بود؟
مطالبی که در این باره عرض می کنم، یاد ندارم که تاکنون نقل کرده باشم و آن این که مرحوم ابوی بر اساس شناختی که از جهت حس باطنی معنوی داشت، به هیچ وجه با بنی صدر موافق نبود.
این مطلب در جمع خانواده هم مطرح می شد؟
بطور خصوصی، فراوان مطرح می کرد، ولی بعد از پست ریاست جمهوری بنی صدر و تنفیذ امام (رحمه الله)، در تریبون های عمومی از جایگاه ریاست جمهوری و نه شخص بنی صدر، حمایت می کرد.
یک نامه تاریخی از شهید آیة اللّه دسغیب به بنی صدر در اسناد موجود است که ایشان خطاب به بنی صدر فرمود: مشروعیت شما تا زمانی است که تابع ولایت فقیه باشید و امام امت شما را تایید کرده باشد، اما آن روزی که امام، نظرش را از شما بردارد، ریاست جمهوری شما مشروعیت ندارد و منعزل هستید اینجا نکته دقیقی است که مرحوم ابوی داشته است که منعزل هستید، یعنی نمی خواهد تو را عزل کند بلکه خود به خود عزل می شوی.
یادم هست که بنی صدر قبل از انتخابات ریاست جمهوری وارد شیراز شده بود و از فرودگاه زنگ زده بودند که بنی صدر می خواهد با آیة اللّه دستغیب ملاقات کند، اما مرحوم ابوی فرموده بود که می خواهم استراحت کنم و لازم نیست بیاید، برود منزل آسید علی اصغر دستغیب همشیره زاده ایشان و بعداً بنی صدر زنگ زده بود که من می آیم و فقط یک سلام می کنم و می روم.
رابطه شهید دستغیب با شهید رجایی چگونه بود؟
بعد از انتخاب شهید رجایی بعنوان رییس جمهوری در مجامع عمومی و خصوصی، او را تایید و از او حمایت می کرد. چون او را ولایی و نقطه مقابل بنی صدر می دانست و در شهادت آقای رجایی هم فوق العاده متاثر شد و تا چند روز ناراحت بود.
دیدگاه شهید دستغیب در خصوص آقای بازرگان و دولت موقت چه بود؟
مرحوم شهید دستغیب برای بازرگان احترام قائل بود و بعد از انقلاب هم، بازرگان در خصوص برخی انتصابات و درگیری های شیراز با مرحوم ابوی تماس و مشورت می گرفت و مرحوم ابوی هم نظرش این بود که باید از دولت موقت حمایت کرد.
در محافل خصوصی هم راجع به آقای بازرگان چیزی نمی گفت؟
از این جهت چیزی نمی فرمود، فقط گاهی از کروات ایشان در محافل خصوصی انتقاد می کرد.
اوایل جنگ تحمیلی با اواخر عمر شریف شهید دستغیب همراه است، اما ایشان در همان مدت کوتاه در ایجاد نشاط معنوی رزمندگان نقش ویژه ای ایفا کرد، در این باره توضیح بفرمایید؟
ایشان هم در خطبه های نمازجمعه در این خصوص سخنرانی می کرد، هم از پادگان های ارتش و مقرهای بسیج بازدید می کرد و به جوان ها روحیه می داد. برنامه ای هم برای دیدار از مجروحین جنگی در بیمارستان های مختلف و تقدیم هدایا داشت. در خطبه های نمازجمعه خطاب به رزمندگان از تعابیری چون: جانم به فدای شما استفاده می کرد و برنامه مفصلی هم برای حضور در جبهه ها داشت که، شهادت ایشان مانع این حضور شد.
رفتار شهید دستغیب در منزل با اعضای خانواده چگونه بود؟
پدر و مادرم، پسرعمو، دخترعمو بودند و مرحوم ابوی علاوه بر توجه به بعد سیادت مادر، در حسن خلق با همسر خود و کم توقعی نسبت به اهل خانه، نمونه بود و علاقه خاصی بین آن دو وجود داشت و هیچ وقت اهل دعوا و اوقات تلخی نبودند و به جهت این که آثار حمله وحشیانه عوامل پهلوی در سال 42 تا آخر عمر، مرحوم والده را آزار می داد، شهید دستغیب، گاهی پرستاری از ایشان را عهده دار می شد و نهایت رفق و مدارا را داشت و هر سال مرحوم والده را به زیارت می فرستاد.
شما چند خواهر و برادر هستید؟
مرحوم ابوی، 6 پسر و 4 دختر داشت که یکی از برادرها در جوانی بر اثر تصادف از دنیا رفت و یکی از همشیره ها نیز چند ماه پس از شهادت ابوی از دنیا رفت. آنچه من در خاطر دارم، مرحوم ابوی همیشه نسبت به دخترها ملاطفت بیشتری داشت و نسبت به تربیت فرزند خیلی مواظب بود. یادم هست که از همان کوچکی مرا با خود به مسجد می برد. کمی که بزرگتر شدم، شب ها که برمی گشتیم از محتوای منبر خود از من سوال می کرد و از آنجا که فرمایشات ایشان نوعاً از خدا و آخرت بود، تاثیر زیادی داشت.
امام خمینی (رحمه الله) در پیام خود به مناسبت شهادت آیةاللّه دستغیب از ایشان به معلم اخلاق تعبیر کردند. بفرمایید که جنبه های اخلاقی و رفتاری ایشان چه بود؟
ایشان هیچ علاقه ای به دنیا نداشت. در زمانی که به نجف اشرف مشرف می شود، با عارف زمان مرحوم آقای قاضی قدس سره آشنا می شود و نامه هایی از مرحوم آقای قاضی به مرحوم ابوی موجود است. بعداً هم با مرحوم حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی آشنا می شود و ایشان هم لطف فوق العاده ای راجع به شهید دستغیب داشت.
به نظر شما علت اقبال و توجه مردم به شهید دستغیب چه بود؟
صدق و اخلاص ایشان، یعنی مردم شناخت پیدا کرده بودند که اهل تظاهر، مال و جاه نیست. مردم، یک عمر از نزدیک با ایشان آشنا بودند. ایشان صبح جمعه ها جلسه ای داشت که جوان ها برای شرکت در آن روزشماری می کردند. در این جلسه اخلاقی از اول که قرآن شروع می شد، حال معنوی خاصی در جلسه حاکم بود. گاهی تمام اتاق ها و صحن حیاط پر می شد. این وعده الهی است که اگر انسان، خدایی باشد، دل ها را تسخیر می کند مرحوم شهید دستغیب اینگونه بود.
شما روز شهادت کجا بودید؟
مرحوم ابوی در آن روز بعد از این که آماده حرکت برای رفتن به سمت محل برگزاری نمازجمعه شد، کلید را به من داد که درب اتاق مخصوص ایشان را قفل کنم و این امر باعث تاخیر یک تا دو دقیقه ای نسبت به حرکت مرحوم ابوی شد، لذا وقتی سر پیچ رسیدیم، صدای انفجار بلند شد. البته اول فکر کردم که زلزله آمده و زیر آوار هستم، اما بعد از گذشت مدت کوتاهی و فروکش کردن گرد و خاک، متوجه عمق فاجعه شدم.
این انفجار به چه صورتی طراحی و اعمال شد؟
یکی از منافقین حدود 10 کیلو تی ان تی ) TNT به خود بسته و طی عملیات انتحاری موجب شهادت مرحوم ابوی شده بود و متاسفانه به دلیل تاخیر یک تا دو دقیقه ای، از فیض شهادت محروم شدم.
ضمن آرزوی علو درجات آن عالم مجاهد و شهید سعید، ازشما سروران عزیز به جهت وقتی که به این گفتگو اختصاص دادید، تشکر می کنیم. روحش شاد و یادش گرامی> با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
گفتگو: حسن صدرایی عارف.
دیدگاهها
بسیارپدری دلسوزمهربان ویارضعفاودشمن سرسخت ظالمین ومجاهدراستین دراکثرجهان اسلام وشکنجه دردکشیده طاغوت یاورمردم مظلوم ویاوررهبری خداایشاالله بااجدادطاهرینش محشورش کندصدای مبارکش دلسوزپدرانه ودلنشین وپیامبرواولیاء الله گونه هست ممنون تشکرمحبت وزحماتتان جهت شناساندن زحمات اینهمه بزرگوارن هستم التماس دعا
افزودن دیدگاه جدید