آینده سازان
اشاره
هشتم آبان، سالروز شهادت نوجوان بسیجی، شهید محمدحسین فهمیده است. چنین روزی به پاس گرامی داشت آن شهید والامقام و برای الگوگیری نوجوانان از او، روز نوجوان نامیده شده است. او که با بستن نارنجک به خود، رفتن به زیر تانک دشمن و منفجر کردن آن، به تمامی نوجوانان پیام داد که برای دفاع از دین حق و پاسداری از ارزش های مقدس، باید همانند رهبر آزادگان جهان، امام حسین علیه السلام و یارانش، از جان گذشت تا آرمان ها و ارزش ها همواره باقی بماند.
نوجوانی
نوجوانی، دوره پیچیده ای از رشد انسان است که محدوده سنی سیزده تا هیجده سالگی را دربرمی گیرد. در واقع صرف نظر از دوره نوزادی، در هیچ دوره ای از زندگی، به اندازه دوره نوجوانی در فرد، تعییرات روی نمی دهد. در طی این دوره، نوجوانان بلوغ را تجربه می کنند که بر رشد جسمانی، و روان شناختی آنها تأثیر می گذارد.
نوجوانی، مرحله انتقال از کودکی به جوانی است. به تدریج که نوجوانان بالغ می شوند، همانندی کمتری با کودک، و شباهت بیشتری به بزرگسال از آنها دیده می شود.[1]
نقش گروه هم سال در نوجوانی
نوجوانان برای دست یابی به استقلال فکری و رفتاری، نیازمند ارتباط با گروه هم سال هستند. برای تغییرات بسیار زیادی که در نوجوانی روی می دهد، وجود گروه هم سال، همانند والدین
ضروری است. افزون براین، نوجوانان اگر بدانند دیگران نیز نظیر آنها، احساسات مشابهی دارند، احساس راحتی بیشتری می کنند. عضویت در گروه، به نوجوانان منزلت اجتماعی می بخشد. اگر نوجوانی در هیچ گروهی عضو نباشد، ممکن است احساس حقارت و شرم اجتماعی کند. عضویت در گروه، نشانه پذیرش نوجوان درگروه هم سالان است. نوجوانانی که از سوی هم سالان شان مثبت ارزیابی می شوند، در مقایسه با دیگر نوجوانان، عزت نفس بالاتری دارند.
تأثیرپذیری از هم سالان
هم سالان بر تصمیم گیری نوجوانان تأثیر می گذارند. در خانواده هایی که والدین رابطه چندان خوبی با نوجوان ندارند، گروه هم سال، اهمیت بیشتری می یابد. دراین حال، اتّکای بیش از حد به راهنمایی های گروه هم سال، ممکن است آثار سویی در برداشته باشد. از سوی دیگر، بی توجهی و طرد از سوی هم سالان نیز، موجب می شود نوجوان احساس بسیار بدی پیدا کند و از فرصت های لازم برای فراگیری مهارت های اجتماعی بزرگسالانه، محروم شود. کمبود و نقص در مهارت های اجتماعی هنگام نوجوانی، ممکن است موجب اختلال روانی شود و در بزرگسالی نیز پی آمدهای منفی ای همچون به دست نیاوردن شغل یا از دست دادن آن، ناتوانی در دوست یابی یا حفظ دوست و سرانجام ناتوانی در تشکیل زندگی یا اداره آن را در پی داشته باشد.[2]
مشورت با نوجوانان
یکی از اصولی که درباره نوجوانان باید رعایت شود، مشورت کردن با آنان است. هنگامی که با نوجوانی در مورد مسئله ای مشورت شود، او احساس می کند شخصیت با ارزشی دارد و مورد اعتماد والدین قرار گرفته است. بنابراین، احساس شادی و خرسندی می کند. مشورت با نوجوانان، موجب می شود آنان در مورد مسائل بیندیشند، احساس مسئولیت کنند، با واقعیت های زندگی آشنا شوند و خود را برای حل مسائل روزمره خانواده آماده سازند. مشورت با نوجوانان، به آنها جرئت می دهد تا طرح هایی به والدین ارائه دهند و پیشنهادهایی کنند که در صورت برخورد مناسب والدین، شکوفایی و خلاقیت را در آنان در پی خواهد داشت. مشورت با نوجوانان، همراهی، هم فکری و همکاری والدین و نوجوان را فراهم می کند و موجب می شود او به تدریج شیوه درست اندیشیدن و تصمیم گیری را بیاموزد.[3]
عشق و اقتدار
محیط خانواده، هر چند باید سرشار از محبت، مهر، صفا و گذشت باشد، درعین حال باید قاطعیت و جدیّت نیز در آن دیده شود. اگر والدین از قاطعیت لازم در منزل برخوردار نباشند، ممکن است فرزندان، افرادی گستاخ، خودسر و بی ادب گردند. والدین باید در برابر کارهای خلاف فرزندانشان، به ویژه در دوران نوجوانی، ایستادگی کنند و با قاطعیت، آنان را از خلاف کاری باز دارند. والدین در حالی که از راه مشورت، نوجوان را محترم می شمارند، نباید او را خیره سر بار آورند. نوجوان، باید احساس کند فردی رها شده نیست و اصولی را در خانواده محترم بشمارد و در هماهنگ کردن خود با دیگر افراد خانواده، کوشا باشد.[4]
دوری از خشونت
رفتارهای خشونت آمیز والدین، اغلب موجب نفاق، کینه توزی و دشمنی در محیط خانواده می شود؛ خانه را از صمیمیت، همدلی، وحدت و هماهنگی تهی می کند و فرزندان را به واکنش های بد و منفی وا می دارد. بازتاب نوجوانان در برابر والدین خشن، موجب رفتاری مانند فرار از خانه، بی تفاوتی، سرخوردگی، تخریب، احساس پوچی، لجبازی، اعتیاد و امثال آن می شود. خشونت های والدین در تمام مراحل زندگی و به ویژه در دوران نوجوانی، موجب پیدایش عقده حقارت می گردد که سرچشمه بسیاری از گرفتاری ها و مشکلات تا پایان عمر خواهد بود.5]
نوجوان و دین
نوجوانِ بدون مذهب، مانند کشتی بدون سکّان است. در سال های پس از بلوغ، نوجوانان داشتن نوعی فلسفه زندگی را برای خود ضروری می دانند. آنان ضمن تفکر و نگریستن به دنیای اطراف خود، احساس می کنند درباره جهان هستی، طبیعت و حتی وجود خود، پرسش های فراوانی دارند و کسی را هم نمی یابند که پاسخ درستی به پرسش هایشان بدهد. از همه بدتر این است که به هنگام طرح بعضی از پرسش ها، تکفیر یا توبیخ هم می شوند. بعضی از نوجوانان، با اینکه مذهب را مانند استخوان بندی شخصیت خود احساس می کنند، ولی بسیاری از پرسش هایشان درباره دین، بی جواب می ماند و از این جهت، رنج می برند. در دوران نوجوانی، باید با هدایت والدین و کمک مؤسسات مذهبی، روحانیان بزرگوار و آموزش و پرورش، به تربیت مذهبی و تکامل معنوی نوجوانان پرداخت تا آنها با ذهنی باز، عقاید خود را در مورد مذهب شکل دهند.[6]
منبع: گلبرگ - آبان 1385، شماره 80 - روز نوجوان: آینده سازان
------------------------------------
پی نوشت:
[1] نک: اسماعیل بیابانگرد، روان شناسی نوجوانان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، چ 2، صص 11-16.
[2] نک: همان،صص 190-196.
[3] نک: یدالله جهانگرد، نحوه رفتار والدین با فرزندان ،انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، تابستان 1372، چ 1، صص 91-93.
[4] نک: همان، صص 93-95.
[5] نک: همان ،صص 95-96.
[6] نک: همان، صص 114-116.
افزودن دیدگاه جدید