بررسی نقش و تاثیرات فمینیسم در رسانه
بررسی نقش و تاثیرات فمینیسم در رسانه
در این نوشتار با بیان توضیحاتی در مورد تعریف فمینیسم و به بررسی نقش و تاثیرات فمینیسم در رسانه خواهیم پرداخت، با ما همراه باشید...
با توجه به گسترده وسیع نظریات متفاوت گرایشات فمینیستی در عرصة رسانه ها، در این نوشتار با تعریف فمینیسم، به تاریخچة موضع گیری های فمینیستی و نقش برجستة رسانه ها در انتقال یا ساخت ارزش ها و هنجارها و گسترده نفوذ و مخاطب رسانه ها و خصوصاً رسانه های جمعی که مورد توجه جدی فمینیست ها می باشند پرداخته می شود. این مواضع منجر به شکل گیری دیدگاه های خاصی در عرصۀ رسانه شده است.
مقدمه ای بر بررسی نقش و تاثیرات فمینیسم در رسانه
با توجه به تاریخ پر از ظلم و تبعیض تمدن بشری در قبال زنان، از سده های اخیر جریانی اجتماعی فکری بنام فمینیسم در غرب شکل گرفت. البته این جریان بعد از گذشت زمان دارای نحله ها و گرایش های متفاوت و البته متضادی شد. فمینیست ها با رویکرد خاص شان به مسئلة جنسیت، در راستای تلاش براى رفع انواع تبعیض علیه زنان، دست به ارائة نظریات مختلفی در عرصه های تعلیم و تربیت، فرهنگ، حقوق، ارتباطات و رسانه و... زده اند. بر اساس نظریه های فمینیستی، فرهنگ و شرایط اجتماعی بیش از بیولوژی هویت جنسی را تعیین می کند. از دیگر سو، با توجه به ارتباط تنگاتنگ و متقابل رسانه ها و فرهنگ، رویکرد خاص این جریان به جنسیت و مسائل زنان، منجر به صدور نظریات خاصی در عرصة ارتباطات و رسانه شده است.
فمینیسم
تبعیض و خشونت علیه زنان از کهن ترین ستم های تاریخ بشری است؛ امری که علیرغم تلاش های صورت گرفته از سوی جنبش های گوناگون، نه تنها روندی رو به رشد داشته، بلکه با تغییر قالب، به شکلی پیچیده تر درآمده است. این ظلم و تحقیر تمدنهاى کهن غربى، خشونت و کژاندیشى اربابان کلیسا و نظام سرمایه دارى و...، در نهایت سبب ایجاد نهضت فمینیسم در غرب شد.
همة گرایشهاى فمینیستی بر این باورند که زنان در فرهنگ غربی با بى عدالتى و نابرابرى روبرو هستند؛ اما دربارۀ علل ستم بر آنان، تحلیلهاى مختلفى ارائه مىدهند و بر همین پایه، راهبردهاى متفاوتى نیز پیشنهاد میکنند.
در نگاه فمینیسم، زنان به دلیل جنس خود، با موقعیت فرودست در جامعه و تبعیض روبرو می شوند. همة انواع فمینیسم، به منظور کاهش این تبعیض و در نهایت غلبه بر آن، خواهان تغییراتی در نظم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هستند. یکی از مفاهیم کلیدی در مطالعات فمینیسم، مفهوم جنس و جنسیت است که در اوایل دهۀ 1970 متولد شد. جنس (Sex) اشاره به عوامل زیست شناختی است که مردان را از زنان متمایز میکند و لذا تغییرناپذیر است.
جنسیت (Gender)، واژه و باور فرهنگی ای است که به نقشهای متفاوتی که یک جامعه به مردان و زنان عرضه میکند، اشاره دارد. جنسیت شامل رفتارها، نقش ها، کنش ها و اندیشه های اجتماعی است که فرهنگ حاکم در هر جامعه را به عهدة دو جنس زن و مرد می گذارد؛ در ارتباط با نقش های جنسیتی، افکار قالبی در مورد هر دو جنس در جامعه مشاهده می شود که دامنة انتظارات از هر دو جنس را تعیین می کند و دو مقولة جنسیت و نقش های جنسیتی، قشربندی های جنسیتی را در جامعه ایجاد می کند. بر این اساس تفاوت های جنسیتی جنبة فرهنگی پیدا می کند.
سیر تحول تاریخی فمینیسم
فمینیسم بعنوان یک جریان فلسفی اجتماعی تا کنون 3 موج را به شرح زیر ایجاد کرده است:
1: (آغاز از 1830) گسترش حقوق مدنی و سیاسی، بویژه اعطای حق رأی به زنان، هدف اصلی معرفی می شد. هر چند که اهداف اصلی و واقعی، از جمله دستیابی زنان به کار آموزشی، آموزش و کار، بهبود موقعیت زنان متأهل در قوانین، حق برابر با مردان برای طلاق و متارکۀ قانونی و مسائل پیرامون ویژگی های جنسی و... بعنوان اهداف فرعی مطرح شد.
2: (آغازاز دهة 1960) سیمون دوبووار و بتی فریدن تأثیر اصلی را در برانگیختن این موج داشتند. موج اول تا حدی توانست وضعیت زنان را در رابطه با برخی از مسائل بهبود ببخشد. این موفقیت سبب شد تا برخی از فمینیست ها به دنبال گام نهادن در مراحل بعدی باشند. هدف اصلی و مهم فمینیست ها در این موج، نجات زن در واقع از دست مردان مطرح شد. ا
ینان معتقد بودند، دستیابی به حقوق سیاسی و قانونی برابر با مردان هنوز مسئلۀ زنان را حل نکرده است؛ بنابراین صِرف رهایی زنان از نابرابری ها کافی نبوده، بلکه باید زنان را از دست مردان نجات داد؛ اما در نظرآنها نجات زنان هم تنها از راه اصلاحات تدریجی امکان پذیر نبود، بلکه نیاز به یک فرایند ریشه ای و انقلابی داشت.
چرا که اساساً از نظر فمینیست ها نظریه های موجود عمیقاً جنس گرا و اصلاح ناشدنی هستند. موج دوم نجات زن از هرگونه قیدی را دستمایه حرکت خود قرار داد، حتی قیدهای ارزشی را، نجات زن از دست مردان بعنوان تیتر و سرلوحۀ جریان فمینیسم قرار گرفت.
3: (آغاز از اوایل دهة 1990)، افزایش ناهنجاری های رفتاری، سوء استفاده ها و از همه مهم تر ازدیاد نسل بی هویت و ازدست رفتن ارزش های خانوادگی با بروز معضلات، بروز ناهنجاری ها و در نهایت افول ارزش ها و جایگاه واقعی زن در جامعه سبب شد که فمینیسم در اوایل دهة 1990 یک فرایند اعتدال را تجربه کند. به ناچار جناح انقلابی آن کنار گذاشته شده و با یک چرخش عجیب، به ستایش و اهمیت فرزندآوری و نقش مادری پرداختند.
فمینیست ها در این موج بر ظاهر زنانه و رفتار ظریف تأکید می ورزیدند. آنان معتقد به احیای مادری بوده و از خانوادۀ فرزندمحور و همچنین زندگی خصوصی دفاع می کنند. تقسیم بندی های دیگری نیز از رویکردهای فمینیسم وجود دارد که برخی، دسته بندی فمینیسم لیبرال، مارکسیست، رادیکال، سوسیالیست، اگزیستانسیالیست، روان کاوانه و پست مدرن و برخی دیگر دسته بندی فمینیسم لیبرال، رادیکال و سیاه را ارائه می کنند.
توجه فمینیسم به رسانه ها و ارتباطات
امروزه با توجه به گسترش روزافزون رسانه ها خصوصاً رسانه های دیجیتال می توان گفت که رسانه ها در همه جای زندگی ما حاضرند. دلیل آن هم فقط به افزایش مطلق حجم و تنوع تجهیزاتی، که مخصوصا برای آسان کردن فرایندهای اطلاعات و ارتباطات طراحی شده، برنمی گردد؛ بلکه چیزهای هرچه بیشتری به رسانه های ارتباطی و اطلاعاتی تبدیل می شود؛ و فرایند رسانه ای شدن در جهان کنونی در حال گسترش می باشد.
مطابق گزارشی در سال 1999، دختران و پسران جوان روزانه تقریباً 6.5 ساعت با رسانه های گوناگون از اینترنت و تلویزیون گرفته تا ویدئوگیم ها و... مواجه هستند و باآنها در تعاملند. امروزه افراد در معرض نهادهای رسانه ای متولد می شوند، می اندیشند، و رفتارهای خود را براساس الگوهای برگرفته از رسانه سامان می دهند.
از سویی دیگر، رسانه ها کارکرد انتقال یا ساخت فرهنگ را بعنوان بخشی از کارکردهای اجتماعی مختلف به عهده دارند و نکتة مهم در این است که رسانه ها در این گزینش و در بازنمایی خود دارای اختیار هستند؛ بنابراین اینکه رسانه ها از کدام زاویه به مسائل جامعه می نگرند اهمیتی اساسی می یابد. بنابراین با توجه به نقش برجستة رسانه ها در انتقال یا ساخت ارزش ها و هنجارها و گسترة نفوذ و مخاطب، رسانه ها و خصوصاً رسانه های جمعی مورد توجه جدی فمینیست ها می باشند.
فمینیسم و رسانه های جمعی
رسانه های جمعی بعنوان یکی از مهم ترین منابع تولید فرهنگ در جوامع مدرن، همواره مورد نقد و تحلیل فمینیسم قرار گرفته است. تصویر فرهنگی زنان در رسانه های جمعی از نظر فمینیست ها در جهت حمایت و تداوم تقسیم کار جنسی و تقویت مفاهیم پذیرفته شده دربارۀ «زنانگی» و «مردانگی» بکار می رود.
رسانه ها به ما می گویند که زنان باید در نقش همسر، مادر و کدبانو ظاهر شوند و در یک جامعۀ پدرسالار، سرنوشت زنان به جز این نیست. همچنین رسانه ها تاکید می کنند که در برابر زنان مودب، احساساتی، عاطفی، منفعل و وابسته؛ مردان باید جسور، گستاخ، عاقل، فعال و مستقل باشند. بازتولید فرهنگی، نحوة ایفای این نقش ها را به زنان می آموزد و سعی می کند آنها را در نظر زنان طبیعی جلوه دهد.
یکی از نقدهای عمدۀ فمینیسم نسبت به فرهنگ رسانه ای و توده ای، دربارۀ غیاب گفتمانی زنان در تولید فرهنگی است. استدلال کلی فمینیسم در نقد رسانه های جمعی را می توان در اندیشة «فنای نمادین زنان» خلاصه کرد. به نظر فمینیست ها، سازندگان فرهنگ توده ای، علایق و نقش زنان در تولید فرهنگی را نادیده گرفته اند و زن را از عرصة فرهنگ غایب شمرده یا صرفاً به بازنمایی وی بعنوان موجودی تابع در نقش های جنسی پرداخته اند.
تاچمن، فنای نمادین زنان در رسانه های جمعی را در ارتباط با «فرضیۀ بازتاب» می داند. بر اساس این فرضیه، رسانه های جمعی ارزش های حاکم در یک جامعه را منعکس می کنند. این ارزش ها نه به اجتماع واقعی، بلکه به بازتولید نمادین اجتماع، یعنی به نحوی که میل دارد خود را ببیند، مربوط هستند. او معتقد است که اگر موضوعی به این صورت متجلی نشود، فنای نمادین صورت می گیرد. محکوم شدن و ناچیز به حساب آمدن یا حضورنداشتن، معنای فنای نمادین است.
جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانه ها از جهان واقع، به طرز قوی بر ادراکات و کنش های مخاطبان تأثیر می گذارد؛ زیرا فرض بر این است که این بازنمایی ها عین واقعیت است. برخی معتقدند رسانه های جمعی توجه مخاطب را به موضوعات خاصی سوق می دهند. رسانه ها مدام موضوعاتی را عرضه می کنند که نشان دهندة چیزهایی است که تودۀ مردم باید راجع بهآنها فکر کنند، بدانند و احساس کنند.
با ورود به عصر دیجیتال و پیشرفت و توسعة فزایندة رسانه ها، رسانه ها قدرت خارق العاده ای پیدا کرده اند. رسانه در دست عده ای خاص قرار دارد و سعی می کند ارزش ها و هنجار مورد پسند آن قشر خاص را ترویج کند؛ بنابراین زمینة سوءاستفاده از قدرت فوق العادة رسانه های جمعی بسیار گسترده تر از پیش شده است.
منابع:
[1] سجاد، مهدی زاده، (1392)؛ نگاهی انتقادی به کارنامة رویکرد فمینیستی در عرصة رسانه، فصلنامه نامه فرهنگ و ارتباطات، شماره 8 و 9.
[2] سید محمد، مهدی زاده، (1393)؛ نظریه های رسانه، اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی، انتشارات همشهری، چاپ چهارم.
[3] سید رضا، صالحی امیری، (1381)؛ مفاهیم و نظریه های فرهنگی. تهران، انتشارات ققنوس.
افزودن دیدگاه جدید