کنيه و القاب امام علی بن الحسين علیهماالسلام
براي امام زين العابدين(ع) اين كنيه ها ياد شده است: ابوالحسن،[1] ابومحمد،[2] ابوالحسين،[3] ابوعبدالله،[4] ابوبكر،[5] ابوالقاسم[6].
در اين ميان مشهورترين كنيه آن حضرت نخست ابوالحسن و سپس ابومحمد است.
براي امام سجاد(ع) القاب زيادي ذكر شده است كه هر يك از اين لقب ها بيانگر مرتبه اي از كمال و درجه اي از منزلت معنوي اين امام همام نزد پروردگارش مي باشد كه در جامعه براي مردم ظاهر شده است و آنان وجود آن بزرگوار را مظهر نمايان اين صفت ها دانسته و او را به اين القاب ياد مي كردند.
يكي از محققان درباره اين لقب ها مي نويسد:
بيشتر كساني كه اين لقب ها را به او داده اند نه شيعه بوده اند و نه او را امام و منصوب از جانب خدا مي دانستند اما نمي توانستند آنچه را در او مي بينند ناديده بگيرند هر يك از اين لقب ها كه بيانگر مرتبه اي از كمال نفس و درجه اي از ايمان و مرحله اي از تقوا و پسايه اي از اخلاص است و بيان دارنده اعتماد و اعتقاد مردم به دارنده اين لقب هاست.
اما القاب شريف امام(ع) كه بيانگر خصلت هاي نيكو و گوياي صفات برجسته و مكارم اخلاق آن حضرت و عظمت طاعت و عبادت او براي خداست چنين است:
1.زين العابدين
اين لقب را جد بزرگوارشان رسول خدا(ص) به او مرحمت كرد و به دليل عبادت فراوانش بود كه اين لقب را به وي داد.[7] و به قدري اين لقب معروف و مشهور گشت كه بصورت نام آن حضرت درآمد و جز او كسي به اين لقب ناميده نشد و حقا كه او زينت هر عبادت كننده و باعث افتخار هر فرمانبر و مطيع خدا بود.
در حديثي ابوذر غفاري مي گويد: روزي بر رسول خدا(ص) وارد شدم ديدم آن حضرت مي گريد. دلم بر حالش سوخت و از علت گريه اش جويا شدم. فرمود: جبرئيل نازل شد و به من خبر داد كه براي حسينم فرزندي به نام علي متولد مي شود كه در آسمان معروف به زين العابدين است و براي او فرزندي به نام زيد متولد مي شود كه شهيد خواهد شد.[8]
مالك بن انس مي گويد: علي بن الحسين(ع) محرم شد. چون تلبيه گفت بيهوش شده و از شتر پايين افتاد. وي گويد: به من خبر رسيده كه او شبانه روز تا وقت مرگ هزار ركعت نماز مي خوانده و به خاطر عبادت زين العابدين ناميده شده است.[9]
ابن عباس حديث مي كند كه رسول خدا(ص) فرمود: هرگاه روز قيامت برپا شود منادي ندا مي كند: اين زين العابدين؟ كجاست زينت عبادت كنندگان؟ پس مي بينم فرزندم علي بن حسين بن ابي طالب را كه در ميان صفوف جمعيت گام بر مي دارد.[10]
اين احاديث و ساير نصوصي كه در اين باره آمده است حكايت از فرود آمدن كتابي مي كند كه نام هاي فرمانروايان الهي در آن نوشته شده، چنين بيان مي كند كه لقب زين العابدين و سيد العابدين از طرف خداوند متعال براي امام سجاد(ع) است. اما برخي از ناقلان آثار كه اين گونه فضيلت ها را براي فرزندان رسول خدا(ص) نمي پسنديدند بر آن شدند كه به منظور پايين آوردن مقام پيشوايان معصوم حقايق را وارونه جلوه دهند و بر كاوشگران در آثار مخفي بدارند اما نه تنها نتوانسته اند حقايق را بپوشانند بلكه بر حقانيت اين عناوين افزودند به طوري كه برخي از افراد همچون زهري كه مدتي شاگرد امام بوده و بعدها از علماي درباري شد، نسبت به عبادت و خلوص حضرت سجاد(ع) عشق مي ورزيدند و به آن اعتراف مي كردند. چنان كه نقل شده: كان الزهري اذا ذكر علي بن الحسين يبكي و يقول: زين العابدين.[11]
2.سيدالعابدين
از جمله القاب برجسته امام چهارم سيدالعابدين بود و اين به خاطر آن همه عبادت و و اطاعت و فرمانبرداري از خدا بود كه از آن بزرگوار سر زد واز هيچ كس جز جدش امير مومنان علي(ع) آن همه عبادت صورت نگرفت. امام زين العابدين در ميدان عبادت و بندگي نسبت به خداوند يكتا، گوي سبقت را از تمام انسان ها ربود تا آن جا كه همه معترفند كه او آقا و سرور و زينت عبادت كنندگان بود. چون مي خواست وضو سازد رنگ چهره اش دگرگون مي شد. وقتي از علت آن جويا مي شدند، مي فرمود: اتدرون بين يدي من اريد ان اقوم؛ آيا مي دانيد در مقابل چه كسي مي خواهم بايستم؟[12]
بارها مي ديدند كه وقتي امام زين العابدين(ع) وضو گرفته و به انتظار رسيدن وقت نماز به سر مي برد، از شدت خضوع در برابر حق و احساس بندگي به درگاه خدا، آثار نگراني در اندامش ظاهر بود.[13]
3.ذوالثفنات
امام سجاد(ع) از آن رو به اين لقب ناميده شد كه بر مواضع سجده اش آثاري چون پينه هاي زانوي شتر ظاهر شد. وي در پيشگاه حق به قدري پيشاني بر خاك مي ساييد كه همه مواضع سجده اش پينه مي بست و هر سال دو بار و هر بار پنج عدد از اين پينه ها را مي بريد و از اين رو به آن حضرت ذوالثفنات يعني صاحب پينه ها مي گفتند.[14]
عبدالعزيز به نقل از پدرش ابوحازم مي گويد: من هيچ فرد هاشمي را به مرتبيت و فضل علي بن الحسين نديدم. او در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي گزارد به طوري كه پيشاني اش بر اثر سجده هاي زياد همچون سينه شتر شده بود.[15]
امام ابوجعفر محمدباقر(ع) درباره وجه اين نام مي فرمايد: پدرم در مواضع سجده اش آثاري بر آمده داشت كه هر سال دو نوبت آنها را مي بريد و در هر نوبت پنج پينه را، از اين جهت بود كه او را ذوالثفنات مي گفتند.[16]
در روايت ديگري آمده است كه آن حضرت اين پينه ها را در كيسه اي جمع كرده بود و وصيت كرد تا به همراه بدن مطهرش دفن كنند.
4.سجاد
زيادي سجده ها و تداوم هر سجده امام علي بن الحسين(ع) سبب گرديد كه آن حضرت را سجاد و سيدالساجدين لقب دهند. طوري كه اين سجده هاي طولاني و فراوان بر پيشاني آن پيشواي متقين اثر گذاشته و پوست آن زبر شده بود. امام باقر(ع) در مورد علت ناميده شدن پدر بزرگوارشان به لقب سجاد مي فرمايند:
او را سجاد ناميدند چون پدرم هيچ نعمتي را به ياد نمي آورد مگر اين كه با ياد كردن آن به درگاه خداوند سبحان سجده مي برد. هنگام قرائت قرآن هر آيه از آن را كه سجده( واجب يا مستحب) داشت، نمي خواند مگر آن كه سجده مي كرد. نيز به وفت خطر و احتمال رخداد حادثه اي ناگوار و همچنين پايان نمازهاي فريضه و يا هر زماان كه موفق مي شد خدمتي انجام دهد و يا ميان دو مومن را اصلاح كند، سر بر سجده مي نهاد و بر درگاه خداوند سپاس مي نمود. بر اثر فزوني اين سجده ها آثار سجده بر تمامي مواضع سجود آن حضرت نمايان بود.[17]
يكي از خدمتكاران آن حضرت از امام چنين ياد مي كند:
روزي مولايم به سوي صحرا رفت و من همراه وي بودم. در گوشه اي از صحرا به عبادت پرداخت به هنگام سجده سر را بر سنگ هاي زبر و درشت مي نهاد و با گريه و تضرع ياد خدا مي كرد. سعي كردم تا آنچه حضرت مي گويد را بشنوم. آن روز شمردم كه امام در سجده خويش هزار مرتبه گفت: لااله الا الله حقا حقا، لااله الا الله تعبدا و رقا، لااله الا الله ايمانا و تصديقا.
چون امام سر از سجده برداشت صورت و محاسن شريفش به اشكهايش آغشته بود.[18]
دعاها و تعبيرهايي كه امام زين العابدين(ع) در نيايش با خدا و به ويژه در حال سجده به كار مي گرفت، خود در اوج عبوديت و بندگي و معرفت حق بود. از جمله ذكرهاي آن امام در حال سجده چنين است:
الهي عبدك بفنائك، مسكينك بفنائك، سائلك بفنائك، فقيرك بفنائك.[19]
در بسياري از روايات نقل شده است كه آن حضرت خويش را موظف مي داشت تا در هر شبانه روز هزار ركعت نماز بگزارد و اين برنامه را تا پايان عمر عملي مي ساخت.[20]
وقتي از كنيز او خواستند تا آن بزرگوار را توصيف مختصر نمايد، گفت: من هيچ گاه روز براي وي طعامي نياورده و شب براي او بستري نگسترده ام.[21]
ابن حماد سجده هاي زياد و عبادت آن حضرت را در اين اشعار لطيف به تصوير كشيده و مي گويد:
و راهب اهل البيت كان و لم يزل يلقب بالسجاد حين تعبده
پارساي اهل بيت عليهم السلام بود و به خاطر عبادات مداومش سجاد ناميدند.
يقضي بطول الصوم طول نهاره منيبا و يقضي ليله بتهجده
تمام روزها با حالت توجه به خدا روزه دار بود و شب ها را به تهجد و عبادت مي گذراند.
فاين به من علمه و وفائه و اين به من نسكه و تعبده
بنابراين چه كسي در دانش و وفاي به عهد نظير اوست؟ و كجا در عبادت و نيايش كسي را مثل او مي توان يافت.[22]
5.ابن الخيرتين
يكي از نام هايي كه امام سجاد(ع) را به آن مي خواندند ابن الخيرتين است و علت اين نامگذاري سخني است مستند به رسول بزرگوار اسلام(ص) كه فرمودند: خداوند متعال از ميان بندگانش دو نژاد را برگزيده است و آن از عرب، قريش و در ميان غير عرب ايراني و فارسيان اند.[23]
و خود امام سجاد(ع) نيز با اشاره به آن مي فرمايند: انا ابن الخيرتين؛ من فرزند دو برگزيده ام. چون جد بزرگوارش نبي اكرم(ص) كه برگزيده قريش و عالميان بود و مادرش دختر يزدگرد سوم بود.
شبراوي اين اشعار را كه بيانگر افتخار امام سجاد(ع) به اين لقب است، به آن حضرت نسبت داده است:
خيره الله من الخلق ابي بعد جدي و انا ابن الخيرتين
فضة قد صيغت من ذهب فانا الفضة ابن الذهبين
من له جد كجدي في الوري او كأبي و انا ابن القمرين
فاطمة الزهراء امي و ابي قاصم الكفر ببدر و حنين
و له في يوم احد وقعة شفت الغل بعض العسكرين
-برگزيده خدا از ميان خلق، پس از جدم، پدر من است و من پسر دو برگزيده ام.
-نقره اي كه از طلا ريخته شده است كه من آن نقره فرزند دو طلايم.
-كيست كه در تمام عالم جدي چون جد من و پدري چون پدر من داشته باشد؟ در حالي كه من فرزند دو ماه تابانم.
-فاطمه زهرا مادر من و پدرم در هم شكننده كفر در جنگ بدر و حنين است.
-او را در روز جنگ احد رويدادي است كه عطش يكي از دو سپاه (يعني سپاه اسلام) را برطرف كرد.[24]
ابوالاسود دوئلي نيز ضمن بر شمردن فضايل امام زين العابدين(ع) به اين لقب امام اشاره نموده و مي گويد:
پسري كه از يك سو به نسل هاشميان و از سوي ديگر به نسل فرمانروايان فارس – كسري- منسوب مي باشد. گرامي ترين و با كرامت ترين فرزندي است كه بر او بازو بند بسته اند ( تا از گزند چشم تنگان ايمن بماند.) او نور خدا و محل راز او سر چشمه نهر امامت و خود عالم است. اگر او نمي بود زمين اهلش را به خود فرو مي برد و اگر او نمي بود جهانيان آرام و قرار نداشتند.
چگونه عالم هستي بقا و دوام مي يابد، پس از آنكه سركشان ستمگر بر دمين نير اعظم حسين(ع) حمله آوردند و او را كشته و بر روي زمين افكندند، جانم فدايش باد كه در آسمان برايش ماتم ها به پا شد و امام زين العابدين را سركشان بني مروان با ظلم و طغيان به اسيري بردند.[25]
6.امين
از جمله القاب شريف امام سجاد(ع) كه بدان معروف بود لقب امين[26] است. زيرا كه امام نمونه والاي اين صفت ارزنده بود. مصداق بارز اين حرف فرموده آن جناب است كه : اگر قاتل پدرم شمشيري را كه بدان وسيله پدرم را به قتل رسانده در نزد من به امانت بگذارد در آن خيانت نمي كنم و آن را به او باز مي گردانم.
7.الزكي
به امام زين العابدين(ع) لقب زكي داده اند . چون خداي تبارك و تعالي او و خاندان مطهرش را از هر گونه آلودگي پاك و پاكيزه فرموده، همان گونه كه از پدران بزرگوارش پليدي را برداشته و پاك و پاكيزه قرار داده است و امام سجاد(ع) يكي از مصاديق بارز آيه مباركه تطهير مي باشد كه خداي متعال در قرآن كريم سوره احزاب مي فرمايد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.[27]
8.ساير القاب
براي امام سجاد(ع) غير از القاب مذكور عناوين و القاب ديگر همچون: قدوة الزاهدين(پيشواي زاهدان)[28]، سيدالمتقين( سرور و مهتر پرهيزكاران)[29]، امام المومنين[30]، منار القانتين(چراغ شب زنده داران)[31]، زين الصالحين(زيور صالحان)[32] و سيدالمجتهدين[33] ذكر شده است كه هر كدام از اينها بيانگر وجهي از صفات برجسته و مكارم اخلاق آن بزرگوار مي باشد و او به حقيقت مظهر نمايان و روشن اين اوصاف و القاب بوده است و اين گفته اي است كه همه اعم از دوست و دشمن بر آن معترفند.
پی نوشت:
1- اعلام الوري، ص251، دلائل لامامه، ص80؛ كشف الغمه، ج2، ص297.
2- طبقات ابن سعد، ج5، ص157؛ بحارالانوار، ج45، ص329.
3- طبقات ابن سعد، ج5، ص157؛ تاريخ الائمه، ص28.
4- حبيب السير، ج2، ص62.
5- دلائل الامامه، ص80، اعيان الشيعه، ج1، ص679؛ نورالابصار، ص139؛ مواليد الائمه، ص4.
6- سيراعلام النبلاء، ج4، ص386.
7-تهذيب التهذيب، ج7، ص306؛ شذرات الذهب، ج1، ص104.
8-زندگاني امام زين العابدين، عبدالرزاق مقرم، ص42 به نقل از حدائق الورديه.
9-تاريخ دمشق، ج41، ص378.
10-علل الشرايع، ص87.
11-شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج10، ص159.
12-الارشاد، ج2، ص143؛ اعلام الوري، ج1، ص488.
13-حليه الاولياء، ص133.
14-علل الشرايع، ج1، ص233.
15-علل الشرايع، ج1، ص233.
16-وسائل الشيعه، ج4، ص977؛ بحارالانوار، ج46، ص6.
17-علل الشرايع، ج1، ص233"؛ اعلام الوري، ص256.
18-احقاق الحق، ج12، ص26.
19-احقاق الحق، ج12، ص23؛ اعلام الوري، ص255؛ دعائم الاسلام، ج1، ص208.
20-احقاق الحق، ج12، ص23"؛ روض الرياحين، ص55.
21-علل الشرايع، ج1، ص272؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج4، صض155.
22-مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص157.
23-اصول كافي، ج2، ص369؛ اثبات الهداه، ج5، ص214.
24- الاتحاف بحب الاشراف، ص49.
25-اصول كافي، ج2، ص365.
26- فصول المهمه، ص187؛ بحرالانساب، ص52؛ نور الابصار، ص137.
27- قرآن كريم، سوره احزاب، آيه33.
28- كشف الغمه، ج2، ص73.
29- همان.
30- مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص175؛ كشف الغمه، ج2، ص73.
31-حلية الاولياء، ج3، ص133؛ فصول المهمه، ص201.
32- مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص175.
33- القاب الرسول و عترته، ص207.
افزودن دیدگاه جدید