رفتن به محتوای اصلی

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

تاریخ انتشار:
حقوق معلم‏ بر متعلم از حقوق واجب الاتباع و لازم المراعات حق معلم‏ است، اين پدر روحانى که بسيار بر پدر جسمانى فضيلت دارد و او اگر وظيفه خود را به نحو احسن انجام دهد، مولاى متعلم مى ‏شود...
عکس پروفایل روز معلم , روز معلم

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی | اهمیت تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن / تعلّم موسی علیه السلام از خضر علیه السلام / خداوند، اولین معلم / انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام)، معلمان بزرگ تاریخ بشریت / برات آزادی از دوزخ برای معلم و متعلم / عواقب بی احترامی به معلم / هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است / حقوق معلم بر شاگرد / بخشنده‏ ترین بخشنده‏ ها کیست؟ / درود فرستادن بر معلم / بزرگی در ملکوت آسمان ها / یادی از شهید مطهری رحمه الله‌

مطالب مرتبط و پیشنهادی : روز معلم - ویژه نامه معلم مطهر؛ شهید مطهری

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

علم مهم ‌ترین سرمایه بشر است؛[1] اسلام نیز برای علم محدودیت قائل نیست،[2] و هیچ حد و مرزى را نمى ‏شناسد، به نحوی که تا چین و ثریا نیز باید در طلبش دوید،[3] و از گاهواره تا گور ادامه دارد.[4]

به این ترتیب در منطق اسلام کلمه «فارغ التحصیل» یک کلمه بى‏ معنى است، یک مسلمان راستین هرگز تحصیل علمش پایان نمى‏ پذیرد، همواره دانشجو است و طالب علم، حتى اگر برترین استاد شود.[5]

از سوی دیگر، تعلیم و تربیت، در تعلیمات اسلام جایگاه ویژه ‏اى دارد و جایگاه روشن و قاطعى درباره آن در آیات و روایات اسلامى دیده مى‏ شود، در همه جا روى ارزش هاى تعلیم و تربیت تکیه شده، و مسائل تربیتى در سرلوحه برنامه قرار گرفته،[6] به نحوی که از نظر نیاز به معلم‏، اسلام مرز نمى ‏شناسد چرا که حکمت گمشده مؤمن است، نزد هر کس بیابد آن را مى‏ گیرد و اگر گوهرى از دهان ناپاکى بیفتد آن را برمى‏ دارد.[7] این مسأله نشان می دهد مقام معلم در اسلام بسیار والا و برجسته است.[8]

در حقیقت، وجود آموزش‏ هاى کافى و باسواد بودن مردم، از جمله شاخص‏ هاى توسعه است. جامعه بى‏سواد و آموزش ندیده و جامعه ‏اى که در آن مدرسه و دانشگاه و معلّم‏ و استاد به اندازه کافى وجود نداشته باشد، جامعه ‏اى توسعه نیافته و عقب‏ مانده است و تجربیّات جهان امروز بهترین گواه این معناست.[9]

لذا امیرمؤمنان على علیه السلام جهل را ریشه هر بدى: «اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ»[10]و معدن هر بدى مى‏ داند: «الجَهلُ مَعْدِنُ الشَّرِّ »[11]و نادانى را دردناک ‏ترین دردها بر مى‏ شمرد: «الجَهْلُ أَدْوَأُ الدَّاءِ».[12] که نشان می دهد اسلام براى تعلیم و آگاهى بخشى مردم اهمیت ویژه ‏اى قائل است.[13]

آیات و روایات زیادی وجود دارد که ارزش کار معلمی را روشن می ‌کند[14] و بحث گسترده ای دربارة حقوق معلمان بر شاگردان یا بر جامعه اسلامی ارائه شده است.[15] که در ادامه به آن اشاره می گردد.

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

اهمیت تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن

در قرآن، آیات فراوانى در زمینه‏ «تعلیم» و «تعلّم» و «نشر علم» وجود دارد که ذکر همه آنها در این مختصر نمى‏ گنجد.[16]

نگاه اجمالى به این آیات پنج گانه،[17] از میان ده ها آیه از قرآن مجید در زمینه تعلیم و تربیت، اهتمام فوق العاده اسلام را نسبت به این امر مهم نشان مى‏ دهد.[18]

آیه نخست،[19]جهان را به منزله دانشگاهى معرّفى مى‏ کند، که تمام مخلوقاتش به منظور علم و آگاهى هر چه بیشتر انسان ها آفریده شده اند؛ و هدف این بوده که در اسرار این پدیده ‏ها بیندیشند، و به علم و قدر پروردگار آشنا شوند؛ به تعبیر دیگر، «هدف از کلّ جهان آفرینش، علم و دانش بوده است»[20]

آیه دوّم،[21]هدف از بعثت پیامبر اکرم ﷺ را گسترش علم و حکمت، و پرورش نفوس بر می شمرد، در این فراز قرآنی نه تنها به تعلیم کتاب و حکمت اشاره شده، بلکه به تعلیم آن امورى که بدون نزول وحى امکان دسترسى به آن نبوده است، نیز اشاره شده است:‏ «یُعَلِّمُکُمْ مالَم تَکُونُوا تَعْلَمونَ؛[22]و آنچه را نمی ‌دانستید، به شما یاد دهد».[23]

درآیه سوّم،[24] تعلیم و تربیت و آموزش حکمت، در دعاى ابراهیم خلیل علیه السلام براى این امّت آمده است؛ و به خوبى استفاده مى‏ شود تعلیم و تربیت از اهداف شناخته شده در میان امّت هاى پیشین نیز بوده است.[25]

در چهارمین آیه: «فَاسْئَلُوا اهْلَ الذِّکْرِ انْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛[26] اگر نمی ‌دانید، از آگاهان بپرسید»، در واقع به بنیان مسأله تعلیم و تربیت اشاره شده است چرا که همه عقلاى جهان بر آن صحّه مى‏ نهند که همیشه‏ «نا آگاهان باید از آگاهان فرا گیرند».[27]

 آخرین آیه،[28] مسلمانان را به دو گروه تفسیم مى‏ کند: «معلّمان و متعلّمان» و در واقع هر مسلمانى باید جزء یکى از این دو گروه باشد، یا آموزش دهد یا فرا گیرد یا معلّم باشد یا شاگرد.[29]

تأمل در این آیه شریفه نشان می دهد در اسلام همان گونه که تحصیل علم واجب است، تعلیم دادن به دیگران نیز جنبه وجوب و الزام دارد: «وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ؛ باید به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را انذار نمایند».[30]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

تعلّم موسی علیه السلام از خضر علیه السلام

مسأله انتخاب‏ معلم‏ و استاد و دلیل‏ راه‏ در مسیر تربیت‏ نفوس‏ و سیر و سلوک الى الله به حدى اهمیت دارد که گاه انبیاى الهى، در مقطع خاصى نیز مأمور به این انتخاب مى ‏شدند. داستان خضر و موسى علیه السلام در سوره کهف در قرآن مجید که داستانى بسیار پر معنى و پرمحتوا است، چهره ‏اى از این انتخاب است.[31]

موسى علیه السلام مأمور مى‏شود براى فرا گرفتن علومى که جنبه نظرى نداشت، بلکه بیشتر جنبه عملى و اخلاقى داشت نزد پیامبر و عالم بزرگ زمانش که قرآن از او به عنوان ‏«عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا؛ بنده ‏اى از بندگان ما که او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوى خود علم فراوانى به او تعلیم داده بودیم.» یاد کرده، حاضر شود.[32]

موسى علیه السلام با نشانه ‏اى که در دست داشت به‏ دنبال آن معلّم‏ الهى مى‏ گشت تا از علومى که خدا به او تعلیم داده بود بهره ببرد، هنگامى که بعد از یک ماجراى مفصّل به او رسید گفت: «هَلْ اتَّبِعُکَ عَلى‏ انْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً؛ آیا من از تو پیروى کنم (و همراه تو بیایم) تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى!».[33] اینها علومى بودند که علاوه بر علم شریعت به موسى تعلیم شد.[34]

در مجموع این ماجرا به خوبى نشان مى‏ دهد پیدا کردن رهبرى آگاه و فرزانه، و بهره گیرى از علم و اخلاق او تا آن حد اهمیت دارد که پیامبر اولو العزمى همچون موسى مأمور مى ‏شود که راه دور و درازى را براى حضور در محضر او، و اقتباس از چراغ پر فروغش، بپیماید.[35]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

خداوند، اولین معلم

خداوند نخستین معلم‏ است، در قرآن به آیاتى برمى‏ خوریم که خداوند خود را به عنوان معلم‏ معرفى کرده، گاه به آدم( علیه السلام ) علم اسماء مى‏ آموزد: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا؛[36] سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات‌] را همگی به آدم آموخت»، و گاه به نوع انسان آنچه را نمى‏ داند از طریق تکوین و تشریع (بخشى را به صورت علوم فطرى در نهادش آفرید، و بخش دیگرى را به وسیله عقل و تدبیر در عالم آفرینش و بخش سومى را به وسیله انبیاء)[37] مى‏آموزد: «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ‏؛ به آدمی آنچه را که نمی ‌دانست تعلیم داد».[38]

 گاه قلم به دست او داده و نوشتن مى‏ آموزد: «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛[39] همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود»، گاه یک حرف و دو حرف بر زبانش مى‏ نهند و شیوه سخن گفتن به او تعلیم مى‏ دهد: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید، و به او «بیان» را آموخت».[40]

به این ترتیب او هم معلّم بیان است، و هم معلّم قلم، و هم معلّم امورى که انسان از آن آگاهى نداشته است، این تعلیمات ممکن است اشاره به تعلیمات فطرى‏ باشد که به صورت خلاصه و سربسته در درون جان انسان است، و نیز ممکن است اشاره به وجود ابزار و اسباب و مقدماتى باشد که خدا در انسان آفریده، و او را قادر بر اختراع زبان و خط و کشف سایر واقعیات جهان هستى کرده است.[41]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام)، معلمان بزرگ تاریخ بشریت

تعلیم‏ و تربیت انسان از جمله مهم ترین برنامه پیامبران است،[42] انبیای الهی آنچه را خدا به عنوان وحى، به آنان تعلیم‏ کرده، از طریق استدلال، انذار، بشارت، موعظه و اندرز و نفوذ در دل ها، به مردم تعلیم‏ می دهند.[43]

لذا پیامبران بزرگ ترین معلّمان در عالم بشریّتند.[44] البته پیغمبران خدا همانند معلمانى بودند که هر کدام جامعه بشریت را در یک کلاس پرورش مى‏ دادند، بدیهى است دوران تعلیم هر یک که تمام مى‏ شد به دست معلم‏ دیگر، در کلاس بالاتر سپرده مى‏ شدند.[45]

بدین ترتیب نوح علیه السلام مسئول تعلیم و تربیت انسان‏ ها در نخستین مقطع بود، ابراهیم علیه السلام در مقطع دیگر و همچنین موسى و عیسى علیهما السلام هر کدام معلم‏ و استاد یکى از این مقاطع بودند.[46]

حال با گذشت‏ زمان‏ و آمادگى‏ نوع‏ بشر براى‏ تعلیمات‏ عالى ‏تر، ادیان الهى تدریجاً کامل ‏تر، و تعلیمات آنها عمیق ‏تر شد تا نوبت به آخرین و کامل ‏ترین آیین الهى یعنى آیین اسلام رسید و فرمان‏ «الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضَیتُ لَکُمُ الاسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاویدان) شما پذیرفتم» صادر شد،[47] و خاتم انبیا محمد ﷺ مامور تعلیم این مقطع شد.[48]

به تعبیر دیگر انبیاى پیشین، براى اینکه انسان بتواند در این راه پرنشیب و فرازى که به سوى تکامل دارد پیش برود، هر کدام قسمتى از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند، تا این شایستگى را پیدا کرد که نقشه کلى و جامع تمام راه را، به وسیله آخرین پیامبر از سوى خداوند بزرگ، در اختیار او بگذارد.[49]

لذا از اهداف بعثت پیامبر اکرم، آموزش مردم شمرده شده: «وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ؛[50] و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد» و رسول خدا ﷺ نیز از اهداف بعثت خود را، آموختن مردم مى‏ داند: «وبالتّعلیم أُرسلتُ‏؛ من فرستاده شدم برای تعلیم».[51]

در این میان نیاز مردم به پیامبر ﷺ، براى تبیین پیچیدگی ها و تفسیر مجملات قرآن کریم است که سبب ارتباط آنها با سنّت رسول الله مى‏ شود، همان ارتباطى که آنها را در همه زمینه‏ ها هادى و راهگشاست؛ به تعبیر دیگر قرآن همانند کتابى است که شاگردان، احساس مى‏ کنند براى فهم آن در پاره ‏اى از قسمت ها نیاز به معلّم‏ دارند و پیوند آنها با معلّم‏، حقایق زیاد دیگرى را نیز براى آنها روشن مى‏ سازد.[52]

حال سؤال در این است که آیا پس از رسول خدا، این معلّم الهى همچنان در میان مسلمانان وجود دارد یا نه؟ بدون شک باید وجود داشته باشد و گرنه مشکلات، باقى مى‏ ماند.[53] چرا که همه انسان ‏ها با پشتیبانى فطرت و فرمان عقل، در جستجوى کمال هستند.[54] و باید راهى پر فراز و نشیب و طولانى را به سوى خدا، به سوى کمال مطلق و به سوى تکامل معنوى در تمام ابعاد بپیمایند.[55]

درست است خداوند انسان را با نیروى عقل و خرد مجهّز ساخته، وجدانى قوى و پربار به او داده، کتاب‏ هاى آسمانى براى او فرستاده، ولى این انسان ممکن است با همه این وسائل تکوینى و تشریعى باز،[56] در تشخیص مصداق کمال، گرفتار اشتباه شود و به جاى اینکه راه تکامل را بپیماید، راه انحطاط و نقصان را طى کند.[57]

مسلماً وجود یک پیشواى معصوم، خطر انحراف و گمراهى را تا حدّ زیادى تقلیل مى‏ دهد، و به این ترتیب «وجود امام علیه السلام ، تکمیل کننده هدف آفرینش انسان است».[58]

و اینجاست که ما معتقدیم در هر عصر و زمان امام معصومى وجود دارد که علم قرآن نزد اوست، و او همان کسى است که پیغمبر اکرم ﷺ در روایت متواتر ثقلین از او به عنوان «عترت» یاد کرده و پیوندش را با قرآن تا دامنه قیامت ناگسستنى دانسته است و فرموده: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران می گذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند».[59]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

برات آزادی از دوزخ برای معلم و متعلم

در روایتی معروف از پیغمبر اکرم ﷺ آمده است که وقتی معلمی به کودکی بسم الله الرحمن الرحیم را یاد بدهد و او تکرار کند، خداوند چهار برات آزادی از دوزخ را برای معلم و متعلم و پدر و مادر معلم می‌ نویسد:[60] «اذْا قالَ المُعلِّمُ‏ لِلصَّبِىِّ بسم اللَّه الرحمن الرحیم (و قالَ الصِّبىُّ بسم اللَّه الرحمن الرحیم) کَتَبَ اللَّه بَرَائَةً لِلصَّبِىِّ وَبَرَائَةً لأَبَوَیْهِ وَ بَرائَةً لِلمُعَلِّم‏؛ هنگامى که معلم‏ به کودک بگوید: بسم اللَّه الرحمن الرحیم (و او تکرار کند) خداوند فرمان آزادى از دوزخ براى کودک و پدر و مادرش و معلّم‏ مى ‏نویسد».[61]

این روایت نشان از جایگاه ویژه تعلیم و تربیت در اسلام دارد.[62] شما معلمان باید خدا را شکر کنید که در این مسیر قرار گرفته اید.[63]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

عواقب بی احترامی به معلم

پیامبر اکرم ﷺ مى‏ فرماید: «ثَلَاثَةٌ لَایَسْتَخِفُّ بِحَقّهِمْ إلّامُنَافِقٌ بَیّنُ النّفَاقِ: ذُوالشَّیْبَةِ فِى الإسْلَامِ وَ الإمَامُ المُقْسِطُ وَ مُعَلّمُ‏ الخَیْرِ؛ سه گروه هستند که حقّ آنها را فقط منافقان واضح النفاق کوچک مى‏ شمرند: کسى که عمرى را در اسلام گذرانده، پیشواى عادل و کسى که نیکى را آموزش مى‏ دهد».[64]

در این فراز روایی معلّمان خیر کسانی هستند که نیکى ‏ها را به مردم یاد مى ‏دهند؛ کسى‏ که حقّ معلّمان خیر را سبک بشمرد، منافق بیّن النفاق است.[65]

«معلّم خیر» تعبیر جالبى است و همه امورى که داراى منشأ خیرى است در ذیل آن داخل است. تعبیر خیر علوم قرآن و علومى مانند حدیث، فقه، علوم طبیعى، پزشکى، علومى که باعث آبادى جامعه است و علوم نشأت گرفته از مبادى الهى که خیر و برکتى براى جامعه دارد همه را شامل مى‏ شود، چرا که خیر یکى از وسیع ترین کلمات است و تمام پهنه جامعه انسانى را در بر مى‏ گیرد.[66]

احترامى که در همین روایت کوتاه به مقام معلّم گذاشته شده، احترام بزرگى است چرا که استخفاف کننده آن را منافق بینّ النفاق مى‏ داند. [67]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است

حقوق معلم‏ بر متعلم از حقوق واجب الاتباع و لازم المراعات حق معلم‏ است، این پدر روحانى که بسیار بر پدر جسمانى فضیلت دارد و او اگر وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد، مولاى متعلم مى ‏شود چنان که منسوب به على علیه السلام است که فرمود: «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبداً؛ کسى که مرا حرفى تعلیم دهد مرا عبد و بنده خود کرده است»، و نیز درباره معلم بزرگ خود فرمود: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ؛ من بنده‏ اى از بندگان محمد ﷺ هستم».[68]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

حقوق معلم بر شاگرد

رعایت‏ حق‏ معلم‏ از وظایف‏ بزرگى‏ است‏ که‏ شارع‏ مقدس‏ بر دوش‏ ما گذارده است: امام صادق علیه السلام در روایتى از على علیه السلام نقل مى‏کنند که مولى بسیار مى‏ فرمودند:[69]

 «إِنّ مِنْ حَقّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُکْثِرَ عَلَیْهِ السّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَیْهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلّمْ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً و َخُصّهُ بِالتّحِیّةِ دُونَهُمْ و َاجْلِسْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ و َلَا تَغْمِزْ بِعَیْنِکَ وَ لَا تُشِرْ بِیَدِکَ وَ لَا تُکْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ خِلَافاً لِقَوْلِهِ و َلَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتّى یَسْقُطَ عَلَیْکَ مِنْهَا شَیْءٌ؛ از حق عالم بر تو این است که زیاد از او سؤال نکنى و لباس او را نگیرى و اگر بر مجلس عالم وارد شدى و نزد او عده ‏اى بودند سلام بر همه آنها کن و سلام و درود ویژه خود را به آن عالم‏ تقدیم نما و براى نشستن، جایگاهى را در برابر او انتخاب کن‏ و پشت سر او منشین و با گوشه چشم به او نظر میفکن و با دست خود به او اشاره نکن، (که بى احترامى به او است) و زیاد نگو فلانى و فلانى برعکس قول شما گفته ‏اند، و با زیاد صحبت کردن او را ناراحت کن، زیرا مثل عالم و دانشمند مثل درخت خرمائى است که انتظار کشیده مى ‏شود چه موقع از آن رطبى فرو افتد».[70] یعنى او باید افاضه کند نه با سؤال کردن مرتب او را رنج دهى![71] و چنانکه او را آماده پاسخ گویی دیدی از او سوال کن.

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

بخشنده‏ ترین بخشنده‏ ها کیست؟

 در حدیثى از رسول خدا ﷺ مى‏ خوانیم: «الا اخْبِرُکُمْ بِاجْوَدِ الاجْوَدِ؟ اللَّهُ‏ الاجْوَدُ الاجْوَدُ! وَ انَا اجْوَدُ وُلْدِ آدَمَ! وَ اجْوَدُکُمْ مِنْ بَعْدى رَجُل عَلِمَ عِلْماً فَنَشَرَ عِلْمَهُ یُبْعَثُ یَومَ الْقِیامَةِ امَّةًوَحْدَهِ!؛ آیا به شما خبر دهم که بخشنده ‏ترین بخشنده‏ ها کیست؟ بخشنده‏ ترین بخشنده ها خداست، و من بخشنده ‏ترین فرزندان آدم هستم؛ و بعد از من از همه شما بخشنده‏ تر کسى است که علم و دانشى را فرا گیرد، و آن را نشر دهد و به دیگران بیاموزد، چنین کسى روز قیامت به تنهایى به صورت امّتى برانگیخته خواهد شد»![72]

تعبیر به امّت به خوبى نشان مى‏ دهد که گسترش وجودى معلّمان به موازات گسترش تعلیمات آنها در میان جامعه بشرى صورت مى‏ گیرد، و هر قدر شاگردان بیشترى را تعلیم و تربیت کنند به همان نسبت شخصیّت معنوى و اجتماعى آنها گسترده ‏تر مى‏ شود و گاه به اندازه یک امّت مى‏ گردد.[73]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

درود فرستادن بر معلم

در روایات اسلامى مقام معلّم آنقدر والاست که خدا و فرشتگان و همه موجودات، حتّى مورچه در لانه خود و ماهیان در دریاها بر کسى که به مردم نیکی تعلیم کند درود مى‏ فرستند؛ چنانکه در حدیثى از رسول خدا ﷺ آمده است: «انَّ اللَّهَ و مَلائِکَتَهُ حَتَّى الَّنمْلَةِ فى حُجْرِها وَ حَتّى الْحُوتِ فِى الْبَحْرِ یُصَلُّونَ عَلى مُعَلِّمِ النّاس الْخَیْرَ».[74]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

بزرگی در ملکوت آسمان ها

طبق روایت امام صادق علیه السلام ، اگر کسى براى خدا دانش آموخت، و براى او عمل کرد، و تعلیم‏ داد، در آسمان ها عظیم‏ و بزرگ خوانده مى‏ شود: «مَنْ تَعَلّم للّه عزّوَجلَّ و عَمِل للّه و عَلَّم للّه دُعِىَ فى مَلَکُوتِ السّماوات عَظیماً».[75]

در مجموع به قدرى آیات نورانی قرآن کریم و کلمات اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گویا است که جاى توضیح نیست، خداوند ما را مؤدب به اخلاق الهى گرداند، تا در رعایت حق معلّم و عمل به علم خود کوشا باشیم.[76]

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

سخن آخر: (یادی از شهید مطهری رحمه الله)

و چه خوب است که روز شهادت آیه الله مطهری رحمه الله را روز معلّم نامیدند. واقعاً آن شهید عزیز معلّمی بزرگ و شایسته بود.[77]

من با ایشان دوستی و ارتباط داشتم و او را می شناختم و این شناخت در دوران 45 روزه زندان در سال 42 به حدّ کمال رسید. رژیم منحوس پهلوی 53 نفر از علما و خطبای تهران را در آن ایّام دستگیر و در محیط کوچکی زندانی کرد؛ اطاقی که کمتر از هفتاد متر بود و سهم هر زندانی یک متر و نیم می شد! زندگی در چنان مکانی با آن محدودیّت ها کار آسانی نبود. برخی که ظرفیّت کمتری داشتند اظهار ناراحتی و حتّی گاه فزع می کردند؛ هر چند سخن خلافی نمی گفتند. امّا شهید مطهری از کسانی بود که روحیّه بسیار قوی داشت و در مباحث علمی که مطرح می شد شرکت فعّال داشت و نظرات خوبی ارایه می کرد. عاش سعیدا و مات سعیداً.[78]

 

منابع:
1. تفسیر نمونه
2. پیام قرآن
3. بیانات آیت الله مکارم شیرازی

مقام معلم در آینه قرآن و حدیث از منظر آیت الله مکارم شیرازی

پی نوشتها:
[1] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیرکل و جمعی از مدیران آموزش و پرورش استان قم، 1/7/1393.
[2] همان.
[3] «اطْلُبُ العِلمَ و لَو بِالصین»؛ (بحارالانوار، ج 1، ص 177، ح 55).
[4] «اطْلُبُ العِلمَ من المَهْد الى اللَّحْد»؛ (الوافی، ج1،ص126)؛ (تفسیر نمونه ، ج‏13، ص314).
[5] تفسیر نمونه، ج‏13، ص314.
[6] شیوه همسرى در خانواده، ص23.
[7] «الحِکْمَةُ ضالَّةُ المُؤمن اخَذَها حیث وَجَدَها؛ دانش گمشده مؤمن است هر جا بیابد، مى‏گیرد»؛ (مصادر نهج‏البلاغه، ج 4، ص 67).
[8] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به نشست «یاد مهر»، 25/5/1395.
[9] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص218.
[10] غررالحکم، ح 1096.
[11] همان، ح 1093.
[12] همان، ح 1095.
[13] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص218.
[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیرکل و جمعی از مدیران آموزش و پرورش استان قم، 1/7/1393.
[15] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به نشست «یاد مهر»، 25/5/1395.
[16] پیام قرآن، ج‏10، ص243.
[17] (سوره طلاق، آیه 12؛ سوره بقره، آیه 151؛ سوره بقره، آیه 129؛ سوره نحل، آیه 43 ؛ سوره توبه، آیه 122).
[18] پیام قرآن، ج‏10، ص245.
[19] «اللَّهُ الَّذى خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الارْضِ مِثْلُهُنَّ یَتَنَزِّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا انَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَى‏ءٍ قَدیرٌ وَانَّ قَدْ احاطَ بِکُلِّ شَى‏ءٍ عِلْم؛ خداوند همان کسى است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را؛ فرمان او در میان آنها پیوسته نازل مى‏شود تا بدانید خداوند بر هر چیز توانااست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد»؛ (سوره طلاق، آیه 12).
[20] پیام قرآن، ج‏10، ص245.
[21] «کَما ارْسَلْنا فیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمْ الْکِتابَ و الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مالَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان‌گونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاک کند؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد»؛ (سوره بقره، آیه 151).
[22] سوره بقره، آیه 151.
[23] پیام قرآن، ج‏10، ص246.
[24] «رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ انَّکَ انْتَ العَزیزُ الْحَکیمُ؛ پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمى»؛ (سوره بقره، آیه 129).
[25] پیام قرآن، ج‏10، ص247.
[26] سوره نحل، آیه 43.
[27] پیام قرآن، ج‏10، ص247.
[28] «وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ‏؛[28]شایسته نیست مؤمنان همگی (بسوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفه‌ای کوچ نمی‌کند (و طایفه‌ای در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت بسوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند!»؛ (سوره توبه، آیه 122).
[29] پیام قرآن، ج‏10، ص248.
[30] سوره توبه، آیه 122؛ (پیام قرآن، ج‏10، ص248).
[31] اخلاق در قرآن، ج‏1، ص382.
[32] سوره کهف، آیۀ65؛ (اخلاق در قرآن، ج‏1، ص382).
[33] سورۀ کهف، آیۀ66؛ (پیام قرآن، ج‏7 ، ص249).
[34] برای اطلاعات بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج12، ذیل آیات 60 تا 82 سوره کهف؛ (پیام قرآن، ج‏7، ص250).
[35] اخلاق در قرآن، ج‏1، ص384.
[36] سوره بقره، آیه 31.
[37] پیام قرآن، ج‏8 ، ص61.
[38] سوره علق، آیه 5.
[39] سوره علق، آیه 4.
[40] سوره الرحمن، آیه 1- 4؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص62).
[41] پیام قرآن، ج‏1، ص 197.
[42] اسلام در یک نگاه، ص58.
[43] سورۀ احزاب، آیه 39 (تفسیر نمونه، ج 17، ص 355)؛ لغات در تفسیر نمونه، ص118.
[44] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص119.
[45] تفسیر نمونه، ج‏1، ص470.
[46] پیام قرآن، ج‏7، ص356.
[47] سوره مائده، آیه 3؛ (اعتقاد ما، ص38).
[48] پیام قرآن، ج‏7، ص356.
[49] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص146.
[50] سورۀ جمعه، آیه 2.
[51] بحارالانوار، ج 1، ص206؛ المجموع نووى، ج 1، ص20؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏2، ص218).
[52] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ، ج‏1، ص248.
[53] همان.
[54] آفریدگار جهان، ص21.
[55] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص241.
[56] همان، ص242.
[57] آفریدگار جهان، ص21.
[58] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص242.
[59] احقاق الحق، ج 9، ص 309 تا 375 ؛ بحار الانوار، ج 23، ص 118، 132، 133، 134 و 155؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام ، ج‏1، ص248).
[60] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار معاون وزیر و رئیس سازمان نهضت سواد آموزی کشور،16/2/1397.
[61]. تفسیر برهان، ج 1، ص 43، ح 32؛ (پیام قرآن، ج‏1، ص46).
[62] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از اساتید نخبه مدارس دینی چین،21/4/1397.
[63] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار معاون وزیر و رئیس سازمان نهضت سواد آموزی کشور،16/2/1397.
[64] میزان الحکمه، ح 13896؛ (مشکات هدایت، ص211).
[65] مشکات هدایت، ص213.
[66] همان.
[67] همان.
[68] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص157.
[69] همان.
[70] بحار الانوار، ج 2، ص 43؛ میزان الحکمه، ج 6، ص 488.
[71] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص 158.
[72] میزان الحکمة، ج 6، ص 474؛ (پیام قرآن، ج‏10، ص264).
[73] پیام قرآن، ج‏10، ص264.
[74] کنز العمال، ح 28736؛ (پیام قرآن، ج‏10، ص264).
[75] بحار الانوار، ج 2، ص 29؛ (اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص325).
[76] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏2، ص159.
[77] به یاد معلم؛ ص129.
[78] همان.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا