حقیقت دعا
جایگاه دعادرآیات وروایات
دعا در آیات و روایات جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است و در رأس همه این نصوص ، آیه شریفه «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم» خود نمایی می کند.
در این آیه شریفه حق تبارک و تعالی امر به دعا کرده است گرچه امر، دلالت بر «مطلق مطلوبیت» دارد، اما اگر قرائنی همراه آن باشد دلالت بر وجوب می کند و این آیه از این موارد است و با توجه به قرائنی که همراه است دلالت بر وجوب می کند ، چرا که در ادامه آیه می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»[۱] کسانی که از عبادت من سر باز بزنند (که بر حسب مورد مراد از عبادت همان دعاست) مسیر ایشان به جهنم خواهد بود، یعنی سر باز زدن از دعا و تکبر ورزیدن در دعا منتهی به دخول در جهنم خواهد شد و این قرینه دلالت بر وجوب دعا دارد.
یا در آیه دیگر می فرماید: « قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ » [۲] اگر دعای شما نباشد، خداوند به شما اعتنایی ندارد، اگر ما نیازمند اعتماد به خداوند هستیم که در واقع نیازمند هستیم، ناگزیر از روی آوردن به دعا می باشیم و این هم قرینه دیگر بر وجوب دعاست.
آیادعا صرف طلب حوائج ازخداست؟
گر چه در قالب ادعیه، ما از خداوند طلب حاجت می کنیم، اما معنای این مطلب، آن نیست که دعا همان طلب حاجت است، دعا یعنی “خواندن” و به طرف حق تبارک و تعالی رو کردن است، وقتی می گوییم ” دعا زید عمرواً ” یعنی زید، عمرو را خواند، پس “دعا” به معنی “خواندن” و “روی آوردن” است، اما “طلب حاجت” معنای “سئوال” است ، آیه شریفه « وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ » [۳] ناظر به سئوال است و آیه «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم»[4] ناظر به دعا ست؛ بنابراین، این دو مقوله ازهم جدایند.
در اوائل دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: « الحمد لله الذی أدعوه فیجیبنی.. »سپاس پروردگاری را که وقتی او را دعا می کنم دعای مرا اجابت می کند و نیزآمده است: «..الحمد لله الذی أسأله فیعطینی.. » [۵] سپاس پروردگاری را که وقتی از او چیزی را طلب می کنم به من عطا می کند.
در اینجا هم دعا از سئوال تفکیک شده است، پس حقیقت دعا به معنای «روی آوردن» به خدا و یاد کردن و خواندن اوست وسوال کردن از او هم به معنای طلب حاجت از اوست؛ البته ما گاهی در بین دعا، عرض حاجت هم می کنیم.
و به بیان دیگر می توان گفت: بین دعا و سئوال نسبت عموم و خصوص مطلق است یعنی «کل سئوال دعا دون العکس» یعنی گاهی اوقات دعا؛ صرف دعاست و سئوالی نیست، مثلاً امیر المومنین علی علیه السلام به درگاه الهی عرضه می دارد: «إِلَهِی کَفَی بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَی بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ » [۶] ” خدایا درافتخار من همین بس که من بنده توام و در عزت و شرف من همین بس که تو رب منی، تو همانگونه ای که من می خواهم، پس مرا آنگونه قرار ده که خود می خواهی ”
سراسر این مناجات، دعاست ؛ هر چند در آخر از خداوند درخواست می کند که مرا آنگونه قرار ده که خود می خواهی، ولی اگر خوب دقت شود می بینیم این فراز هم در حقیقت دعاست، گرچه در صورت و شکل “سئوال” مطرح شده است، در حقیقت مي گوید: سئوال من بی سئوالی است، یعنی من چیزی نمی خواهم جز آنچه خود می خواهی.
پس گاهی اوقات دعا صرف دعاست، صرف خواندن حق تعالی و مناجات با اوست بدون آنکه سوالی مطرح باشد، ولی سوال بی دعا ممکن نیست، چون شما اگر بخواهید حاجتی از حق تعالی درخواست کنید، لازمه اش خواندن اوست، مثلاً اگر می گویید: « اللهم انی اسئلک » ؛ خدایا از تو سئوال می کنم در اینجا گر چه “اسئلک” مطرح است، اما قبل از آنکه “اسئلک” مطرح باشد “اللهم” مطرح است “بار خدایا ای پروردگار من” و این دعاست و پس از دعا سئوال مطرح شده است، پس “سئوال” بدون “دعا” ممکن نیست، اما دعای بدون “سئوال” ممکن است.
در جاهایی که سئوال و دعا با هم هستند، آن هم دو گونه است؛ گونه نخست: اولا و بالذات دعاست و ثانیا و بالعرض سئوال است؛ یعنی مطلوب اولیه دعا کردن است و سپس بالتبع و بالعرض سئوالی هم مطرح می شود و گاهی برعکس می باشد، یعنی اولا و بالذات سئوال است و ثانیا و بالعرض دعاست، آنچه از انسان های کامل صادر شده است، از نوع اول است، یعنی غرض و هدف اولی ایشان دعاست و در کنار آن سئوالی هم مطرح شده است، اما انسان های معمولی اولا و بالذات طلب حاجت دارند، اما چون بدون دعا طلب حاجت ممکن نیست از روی اضطرار و ناچاری دعا هم می کنند.
پی نوشت ها:
[۱] – غافر آیه ۶۰
[۲] – فرقان آیه ۷۷
[۳] – نساء ؛ ۳۲
[۴] – غافر آیه ۶۰
[۵] – مصباح المتهجد ص : ۵۸۲
[۶] – بحارالأنوار ج : ۷۴ ص : ۴۰۲
افزودن دیدگاه جدید