نرم زبانى و نرم گويی
فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً؛ با او به نرمي سخن گوييد، شايد پند گيرد و بترسد.
مـقـصـود از نـرم زبـانـى ايـن اسـت كـه انـسـان بـراى بيان مقاصد خود از سخنان ملايم و گفتار محترمانه استفاده كند و از خشونت و تندى در گفتار بپرهيزد.
و به عبارت ديگر سخن نرم، سخنى است كه چون آب كه آرام و بى صدا از هر جا راهى باز مى كند، در دل مردم راه باز كند و نرمگويى روش مشخصى نيست هر كس مى تواند براى خود روشى پيدا كند.
قول لين يعني سخن نرم، سخني که با خوشروئي و متانت ادا مي شود.
نـرم زبـانـى در محيط اجتماعي انسان، اغـلب زمـيـنـه درگـيـرى و نـاراحـتـى را از بـيـن بـرده و محبّت و سازگارى را بر روابط همديگر حكمفرما مى سازد.
اگر انسان اين از اين ابزار کارآمد و موثر درست استفاده کردن را بداند و بکار گيرد قطعا به مقصود خود خواهد رسيد. همانطور که در بخش اول از باب سخن با استناد به آيه شريفه أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ؛ سوره مبارکه بلد آيات 8 الي 9 بيان شد که خداي متعال اين وسيله ارتباطي را که از نعمات بسيار بزرگ بر بندگان است را عنايت داشته و بر بندگان خداست که شکر اين نعمت را با استفاده صحيح آن در بجا آورند و در غير اين صورت کفران نعمتي است نسبت به اين نعمت بزرگ الهي مثلا خدايي نکرده اين را وسله غيبت قرار دهد يا تهمت و يا حقي را ناحق کند و… که جز کفران نعمت نيست و بايد در محضر حق جوابگوي اين باشد.
حال اين وسيله ارتباطي که خداي متعال به ما ارزاني داشته چگونه و به چه نحوي بايد بکار برد که رضاي خدا و خود در آن باشد. خداي متعال اين امر مهم را بر بندگان خود در قالب آيات کريمه قرآن فرموده که از آن جمله است اين آيه شريفه 159 سوره مبارکه آل عمران که کاملا مورد عنايت و تاکيد خداي متعال است.
خداوند به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله مى فرمايد: با نرمى و ملاطفت با مردم رفتار كن. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛ [اي پيامبر!] پس به مهر و رحمتي از سوي خدا با آنان نرم خوي شدي، و اگر درشت خوي و سخت دل بودي از پيرامونت پراکنده مي شدند.[1]
يكى از بزرگ ترين اهداف و خدمات انبيا، مبارزه با طاغوت و برداشتن موانع راه خداپرستى است. «اذْهَبْ إِنَّهُ طَغى» و اين شدني نيست مگر با امر به به معروف و نهي از منکر و گام اوّل در امر به معروف و نهى از منكر، بيان نرم است. لذا براي نفوذ و تأثير بر افراد بايد به نرمي سخن گفت تا مخاطب احساس کند که گوينده قصد خيرخواهي دارد نه دشمني و عداوت. قرآن کريم در اهميت اين اصل مهم به حضرت موسي عليه السلام و هارون عليه السلام مي فرمايد: اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّينًا لَّعَلَّهُ يتَذَكَّرُ أَوْ يخْشَى؛ به سوي فرعون برويد که طغيان کرده است، اما به نرمي سخن گوييد شايد متذکر شود و يا از خداوند بترسد.[2]
چرا خداي متعال امر به نرمي گويي مي کند چون اميدها در نرمى است، و انتظارى از خشونت نمى رود و اينکه شروع تربيت و ارشاد بايد از طريق گفتگوى صميمانه باشد.
حتّى با سركش ترين افراد نيز بايد ابتدا با نرمى و لطافت سخن گفت.
نحوه مواجهه حضرت ابراهيم عليه السلام با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشيد پرستان نيز نمونه جامع و دقيقي از اين مسئله و اهميت لسان برخورد انبيا با مردم است.
بنابراين اگر بتوانيم با زيبائي و نرمش گفتار، موضوعات ديني را در جان مخاطب جاي داده و ايمان واقعي و دائمي را در او شکل دهيم، کاري انبيائي کرده ايم و گرنه تبليغ مستقيم و رياکاري براي خوشامد ديگران تأثير معکوس دارد.
قَالَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلَامُ: عَوِّدْ لِسَانَكَ لِينَ الْكَلَامِ وَ بَذْلَ السَّلَامِ يَكْثُرْ مُحِبُّوكَ وَ يَقِلَّ مُبْغِضُوكَ؛
اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: زبانت را به گفتار نرم و سلام دادن عادت بده، تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.[3]
بـين اخلاق انسان و گفتار او ارتباط كامل وجود دارد و هرگونه تغيير در اخلاق، تأثير عميقى در شـيـوه بـيـان و نـوع گـفـتـار او مـى گـذارد؛ به طور قطع در گـفـتار شخص بداخلاق، تندى و خشونت موج مى زند و بخش عمده اي از بدخلقى او از مجراى گفتارش بروز مي يابد. بر عكس، اخلاق نيكو در گفتار نيز تأثير مثبت و نيكو گذاشته، سخن را از لطافت خاصى برخوردار مى سازد.
قَالَ عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِذَا حَسُنَ الْخُلُقُ لَطُفَ النُّطْقُ؛
امير مؤمنان علي عليه السلام فرمود: هنگامى كه اخلاق نيكو شود، سخن لطيف گردد[4].
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ إِنَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعَ عَلَامَاتٍ وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسَانٌ لَطِيفٌ وَ قَلْبٌ رَحِيمٌ وَ رَحِيمٌ وَ يَدٌ مُعْطِيَةٌ؛
امام صادق عليه السّلام فرمودند: بهشتى ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.[5]
سيره عملي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم
كانَ النَّبىُّ ِصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ... يُسَلِّمُ عَلى مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ كَبيرٍ وَ صَغيرٍ وَ غَنىٍّ وَ فَقيرٍ و لا يُحَقِّرُ ما دُعِىَ اِلَيهِ و لو اِلى خَشفِ التَّمْرةِ وَ كانَ خَفيفَ المَؤونَةِ كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَيرِ ضِحكٍ، مَحْزونا مِن غَيرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ القَلبِ، رَحيما بِكُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ... به هر كس برخورد مى نمودند، از بزرگ و كوچك، ثروتمند و فقير، سلام مى كردند و اگر به جايى حتى براى خوردن خرمايى خشك دعوت مى شدند، آن را كوچك نمى شمردند. زندگيشان كم هزينه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آنكه بخندند، هميشه متبسم بودند، بى آنكه اخمو باشند، محزون بودند، بى آنكه از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مى بخشيدند ولى اسراف نمى نمودند، دل نازك و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.[6]
ويژگي هاي سخن نرم
اگر بخواهيم سخن نرم داشته باشيم بايد اين ويژگي ها باشد.
1. آغاز سخن با سلام: سلام يکي از نامهاي خداست. از سوي ديگر، سلام نشانه و علامت سلامت و صلح و صفا با مخاطب است. از همين رو در آيات قرآني بر اين ويژگي در ابتداي سخن تاکيد و عملا به عنوان سيره عملي پيامبران معرفي شده است.
وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ؛
و به راستي فرستادگان ما ابراهيم را مژده آورده، سلام گفتند، او هم گفت: سلام [بر شما]. و درنگ نکرد تا گوساله اي بريان [براي آنان] آورد.[7]
كانَ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله و سلم ... يُسَلِّمُ عَلى مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ كَبيرٍ وَ صَغيرٍ وَ غَنىٍّ وَ فَقيرٍ و لا يُحَقِّرُ ما دُعِىَ اِلَيهِ و لو اِلى خَشفِ التَّمْرةِ وَ كانَ خَفيفَ المَؤونَةِ كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلِقَ الوَجهِ، بَشّاشا من غَيرِ ضِحكٍ، مَحْزونا مِن غَيرِ عَبوسٍ، مُتَواضِعا مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادا مِن غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ القَلبِ، رَحيما بِكُلِّ مُسْلِمٍ... ؛
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ... به هر كس برخورد مى نمودند، از بزرگ و كوچك، ثروتمند و فقير، سلام مى كردند و اگر به جايى حتى براى خوردن خرمايى خشك دعوت مى شدند، آن را كوچك نمى شمردند. زندگيشان كم هزينه بود، بزرگ طبع، خوش معاشرت و گشاده رو بودند، بى آنكه بخندند، هميشه متبسم بودند، بى آنكه اخمو باشند، محزون بودند، بى آنكه از خود ذلّتى نشان دهند، متواضع بودند، مى بخشيدند ولى اسراف نمى نمودند، دل نازك و نسبت به تمام مسلمانان مهربان بودند.[8]
2. استفاده از القاب نيک: مخاطب را به القاب و عناويني نيکو خطاب قرار دهيم که مورد پسند و خوشايند اوست.
برخى در مقام امر به معروف و نهى از منکر طورى رفتار مى کنند که نه تنها طرف را اصلاح نمى کنند و به معروف نمى کشانند، بلکه با شيوه بد نصيحتگرى و چه بسا با ملامت و سرزنش و گاه تکرار ملامت و سرزنش، او را به منکر ديگرى نيز وا مى دارند، از اين رو حضرت على(عليه السلام) در سفارش به فرزند خود امام حسن عليه السلام مى فرمايند:
السَّيِّدُ عَلِيُّ بْنُ طَاوُسٍ فِي كَشْفِ الْمَحَجَّةِ، نَقْلًا مِنْ رَسَائِلِ الْكُلَيْنِيِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَنْبَسَةَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ زَيْدٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَنَّهُ قَالَ أَيْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي رِسَالَتِهِ إِلَى وَلَدِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ … وَ إِيَّاكَ أَنْ تُعَاتِبَ فَيَعْظُمُ الذَّنْبُ وَ يَهُونُ الْعَتْبُ؛
… از ملامت و سرزنش بپرهيز که گناه را بزرگ جلوه مى دهد و ملامت را بى اثر مى سازد.[9]
يا در نکوهش افراد و تکرار ملامت و سرزنش مى فرمايند: الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشُبُ نِيرَانَ اللَّجَاج؛ زياده روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور مى کند.[10]
همچنين مي فرمايند: وَ إِيَّاكَ أَنْ تُكَرِّرَ الْعَتْبَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُغْرِي بِالذَّنْبِ وَ يُهَوِّنُ الْعَتْب؛
از توبيخ مکرر پرهيز کن، چه آنکه تکرار سرزنش گناهکار را در اعمال ناپسندش جرى و جسور مى کند، بعلاوه ملامت را پست و بى اثر مى سازد.[11]
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً قَالَ قُولُوا لِلنَّاسِ أَحْسَنَ مَا تُحِبُّونَ أَنْ يُقَالَ لَكُمْ فَإِنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ اللَّعَّانَ السَّبَّابَ الطَّعَّانَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ وَ يُحِبُّ الْحَيَّ الْحَلِيمَ الْعَفِيفَ الْمُتَعَفِّفَ؛
امام باقر (عليه السلام): درباره اين گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود: بهترين سخنى که دوست داريد مردم به شما بگويند، به آنها بگوييد، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حيا و بردبار و عفيفِ پارسا را دوست دارد.[12]
پس وقتي کسي را مخاطب قرار مي دهيد او را با عناوين نيکو و خوشايند صدا کنيد نه با القاب و کنيه هاي زشت و ناروا که در آيات قرآني نيز از آن منع شده است.
حتي دشمن را بايد به عنواني خطاب کرد که زشت و ناپسند نباشد تا جلب قلوب شود.
اميرمؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد: لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُ أَنْ يُقَالَ لَك؛ آنچه دوست نداري درباره ات گفته شود، درباره ديگران مگوي.[13]
3. ملاطفت: ملاطفت در کلام که در قرآن در مورد نحوه برخود حضرت ابراهيم عليه اسلام آمده.
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿٤١﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا ﴿٤٢﴾ يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا ﴿٤٣﴾ يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَـٰنِ عَصِيًّا ﴿٤٤﴾ يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَـٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿٤٥﴾؛
در اين کتاب، [سرگذشتِ] ابراهيم را ياد کن، يقيناً او بسيار راستگو و پيامبر بود. (۴۱) آن گاه که به پدر [خوانده] اَش گفت: پدرم! چرا چيزي را که نمي شنود و نمي بيند و نمي تواند هيچ آسيب و گزندي را از تو برطرف کند، مي پرستي!؟ (۴۲) پدرم! همانا براي من [از طريق وحي] دانشي آمده که تو را نيامده؛ بنابراين از من پيروي کن تا تو را به راهي راست راهنمايي کنم. (۴۳) پدرم! شيطان را مپرست؛ زيرا شيطان همواره نسبت به خدا نافرمان است. (۴۴) پدرم! به يقين مي ترسم که عذابي از سوي [خداي] رحمان به تو برسد، و در نتيجه همنشين شيطان شوي.[14]
و همچنين است اين آيه شريفه در مورد چگونگي برخورد فرزندان با پدر و مادرشان
وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛
و براي هر دو از روي مهر و محبت، بال فروتني فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکي تربيت کردند، مورد رحمت قرار ده.[15]
قَالَ عَلي عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَا بُنَيَّ اعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ لَانَتْ كَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُهُ؛
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: هر که سخنش نرم و ملاطفت آميز باشد محبت او بر ديگران واجب مي شود.[16]
4. پاک و طيب بودن: سخن نيک بايد پاک و طيب نيز باشد.
خداوند مي فرمايد: وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِيدِ ؛ و به سوي گفتار پاک و پاکيزه [مانند سلام، الحمدلله و سبحان الله] راهنماييشان کنند، و به راه پسنديده [که راه بهشت است] هدايتشان نمايند.[17]
مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ؛
هر کس عزّت و قدرت مي خواهد، آن را از خدا بخواهد چرا که هر چه عزّت و قدرت است در دست خدا است و راه رسيدن به عزّت و قدرت هم گفتار و کردار نيک است. گفتار پاکيزه به سوي خدا اوج مي گيرد و گوينده خود را پرواز مي دهد و خدا کردار پسنديده را بالا مي برد و انجام دهنده اش را والا مي گرداند.[18]
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ؛
بنگر که خدا چگونه مثل مي زند سخن خوب به درخت خوبي مي ماند که تنه آن در زمين استوار و شاخه هايش در فضا پراکنده باشد.[19]
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: خُذُوا الْكَلِمَةَ الطَّيِّبَةَ مِمَّنْ قَالَهَا وَ إِنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهَا؛
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: سخن طيب و پاکيزه را از هر که گفت بگيريد، اگر چه او خود، بدان عمل نکند.[20]
5. اجتناب از بدگويي در سخن نيک و نرم
لَّا يُحِبُّ اللَّـهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللَّـهُ سَمِيعًا عَلِيمًا؛
خدا دوست نمى دارد كه كسى با گفتار زشت به عيب خلق صدا بلند كند مگر آنكه ظلمى به او رسيده باشد كه خدا شنوا و به اقوال و احوال بندگان دانا است.
و كلمه (سوء من القول زشت از سخن) به معناى هر سخنى است كه در باره هر كسى گفته شود ناراحت مى گردد، مثل نفرين و فحش، چه فحشى كه مشتمل بر بدى ها و عيب هاى طرف باشد و چه فحشى كه در آن بدى هائى به دروغ به وى نسبت داده شود، همه اينها سخنانى است كه خداى تعالى جهر به آن را و يا به عبارت ديگر اظهار آن را دوست نمى دارد.[21]
درشتى ز کس نشنود، نرم گوى * * * سخن تا توانى به آزرم گوى(فردوسى)
اي برادر گر خرد داري تمام * * * نرم و شيرين گوي با مردم کلام
هرکه باشد ترش روي تلخ گوي * * * دوستان از وي بگردانند روي(عطار)
لازم به ذکر است که اين قول لَين براي هميشه قول لين نيست اصلش چه اينکه وجود مبارک پيغمبر فرمود: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾؛ پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى.[22] اين يک، بعد فرمود: ﴿وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ﴾؛ و با آنان به نيکوترين شيوه به بحث [و مجادله] بپرداز.[23] اين دو، با أحسن الأقوال سخن گفتن، با أحسن روش سخن گفتن، با قول لين سخن گفتن اين براي اوايل امر است براي اينکه انساني که بخواهند آشنا بشوند، اما اگر کسي با قول لين و با قول جدال احسن و امثال ذلک به راه نيفتاد بر عتوّ و فساد و طغيان او افزوده شد کم کم اين لين قدري شديد مي شود در عين حال که سَديد است تا مي رسد به جايي که ﴿يا أَيهَا النَّبِي جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيهِمْ﴾؛ اي پيامبر ، با کفار و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگير، جايگاهشان جهنم است که بد سرانجامي است.[24]
اين ﴿وَاغْلُظْ عَلَيهِمْ﴾ با ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾ منافات ندارد آن در طليعهٴ امر است يک، براي افراد معتدل است دو، اين در پايان امر است يک، براي افراد خشن و منافق و کفّار است دو، وجود مبارک موساي کليم هم تا آخر که قول لين نداشت اوايل قول لين بود وقتي که او سرکشي کرد ديگر درگيري شروع شد از دو طرف.[25]
نتيجه بحث
بنابر اين آيه شريفه به ما مي آموزد که براي نفوذ در دل ديگران، از چه راهي بايد وارد شد و چگونه با افراد لجوج و لجام گسيخته اي چون فرعون هاي زمان، رفتاري هدف مند و ارشادي داشت. هر مکتبي بايد جذبه منطقي داشته باشد و کسي که داعيه رهبري آن را برعهده دارد، بايد با سعه صدر، منطق محکم و دليل متين و روشن حکم کند.
لذا نخستين دستور قرآن براي نفوذ در دل مردم هر چند افراد گمراه و آلوده، برخورد ملايم و همراه با مهر و عواطف انساني است و البته توسل به خشونت، در مرحله اي که برخوردهاي دوستانه و منطقي مؤثر نباشد.
پی نوشت:
-------------------------------
[1] . سوره آل عمران، آيه 159.
[2] . سوره طه، آيات ٤٤ و ٤٣.
[3] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص340.
[4] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص134.
[5] . مجموعه ورام ج 2، ص 91.
[6] . ارشاد القلوب (ديلمي)، ج1، ص 115.
[7] . سوره هود، آيه 69.
[8] . ارشاد القلوب (ديلمي)، ج 1، ص 115.
[9] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص292.
[10] . تحف العقول، ص 84.
[11] . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص223.
[12] . الأمالي( للصدوق)، ص 254.
[13] . بحارالانوار، ج 77، ص 132.
[14] . سوره مريم، آيات 42 تا 45.
[15] . سوره اسراء، آيات 24 و 25.
[16] . نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص62.
[17] . سوره حج، آيه 24.
[18] . سوره فاطر، آيه 10.
[19] . سوره ابراهيم، آيه 24.
[20] . تحف العقول، ص291.
[21] . تفسير الميزان، ذيل آيه شريفه سوره نساء، آيه 148.
[22] . سوره آل عمران، آيه 159.
[23] . سوره نحل، آيه 125.
[24] . سوره تحريم، آيه 9.
[25] . تفسير تسنيم، ذيل آيه 44 سوره مبارکه طه.