1. شرح مناجات شعبانیه (مقدمه)/ سید محمود طاهری
در این نوشتار شرح مناجات شعبانیه به صورت منظم از کتاب ارمغان شعبان: ره توشه ای ثمین از مناجات شعبانیه اثر سید محمود طاهری تقدیم شما عزیزان می گردد...
خداوند شنونده، داناست. خدا نزدیک انسان است نزدیکِ نزدیک؛ حتی نزدیک تر از رگ های گردن.
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
و چه زیبا امیر عابدان و عارفان فرموده است «لا حجابٌ بَیْنَهُ و بَیْنَ خَلْقِهِ؛ هیچ حجابی بین خدا و خلق خدا نیست».(كافى، ج 1، ص 139)
این ماه ها، رجب و شعبان مقدمه وصول به مهمانی بزرگ است. مؤمنان سالک پس از شستن تن و جان در زمزم روح بخش دعاهای ماه رجب، بار دیگر، در ماه شعبان روح و روان از غبار ناخالصی ها می شویند و چون پرنده ای سبک بار به سوی ضیافت دوست در ماه رمضان ره می سپارند.
رهروان فضیلت، تمرین خوب خواستن و خوب زیستن را در ماه های دعا و عبادت، یعنی ماه رجب و شعبان به انجام می رسانند و روش خوب خواستن را می آزمایند. آنان بلند همتی را که شایسته مؤمنان است و آن را از معصومین آموخته اند، از نظر دور نمی دارند؛ در طلب خوبی های دنیا و آخرت در این ماه ها بر می آیند و در طلب داشتن فرزندان صالح، دوستان با ایمان، معلمان شایسته، رزق حلال و... .
بندگان شایسته از زرق و برق دنیا می گریزند. در دعاهای خود دیگر دوستی را به خوبی از سیده دو عالم با توصیه «یا بنی الجار ثم الدار؛ پسرم اول همسایه سپس خانه»، آویزه گوش جان می سازند و از دیوار و حصار «منیّت و خودخواهی» می رهند تا درهای فیض و رحمت الهی را به سوی خود باز گشایند.
عاشقان طریقت در این ایام روحانی با دعا و نیایش که جوششی درونی و فطری است، اندرون خویش را نورانی و معطر می سازند تا با آرامشی وصف ناشدنی، ماه رمضان و لیله القدر را درک کنند و نردبان قرب بپیمایند.
در این سلوک معنوی، پژوهشگر ارجمند و نویسنده توانا جناب آقای سیدمحمود طاهری در دریای کلام نورانی بهترین راهنمایان بشر، غور کرده و این بار، مرواریدهای همیشه درخشان «مناجات شعبانیه» را از صدف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام استخراج و آن را به سالکان طریق تقدیم داشته اند. باشد که در رشد و تعالی برنامه های صدا و سیما مفید افتد و جویندگان راه حقیقت را به کار آید.
وَ اِذا سَئَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ. (بقره: 186)
و هرگاه که بندگان من از تو درباره من می پرسند، پس «بدانند» که من به آنان نزدیک هستم، و دعای آنکه مرا می خواند مستجاب می کنم.
هر کجا بوی خدا می آید
خَلق بین، بی سر و پا می آید
زانکِ جان ها همه تشنه ست به وی
تشنه را بانگ سَقا می آید
شیر خوار کَرَمند و نگران
تا که مادر ز کجا می آید
در فِراقند و همه منتظرند
کز کجا وصل و لقا می آید
از مسلمان و جهود و ترسا
هر سحر بانگ و دعا می آید
مولانا
در این صحرای سوزانِ غفلت ها و لغزش ها، در میانِ این همه نگرانی ها و دغدغه ها، و در این سوزِ عطش ناک برخاسته از حرمان آب حیات، نیایش و نجوا با موجودی لطیف و دل آرام و دلربا، چه آرام بخش و روح افزا خواهد بود.
می توان با نیایشی کوتاه، به وادیِ ایمن حضور او نقبی زد و دریچه ای از نسیم نوازشگر او را به سوی خود گشود و مرهمی شفابخش برای دردها و نگرانی های خود فراهم ساخت و آب راهی به سوی قلب خود باز نمود، تا مجرای آب حیاتی باشد که از آن سرچشمه بی نهایت و همیشه جوشان، تراوش کند.
به راستی که با «مِفتاح دعا» و نیایش، چه گره ها گشوده خواهد شد:
به صفای دلِ رِندانِ صبوحی زدگان
چه گره ها که به مفتاح دعا بگشایند
حافظ
«حضرت دوست» در ما چه دیده است که همواره ما را به خود فرا می خواند؟! ، ما که باشیم، «که بر آن خاطر عاطِر گذریم»:
من که باشم که بر آن خاطر عاطِر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم
حافظ
معبود، ما را مشتاقانه به خود فرا می خواند و مشاهده «صدها خطا از ما نیز» «گرهی بر ابروی او» ایجاد نمی کند. چه شرمساریم از «سلامِ گرم» او در برابر آن همه لغزش ها از ما:
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا؟
ابرویِ او گره نشد، گرچه که دید صد خطا
من ز سلامِ گرمِ او آب شدم ز شرم او
وز سخنانِ نرم او آب شوند سنگ ها
چشم گشا، و رو نگر، جُرم بیار و خو نگر
خویِ چو آب جو نگر، جمله طراوت و صفا
مولانا
به راستی که اگر او با آن همه شکوه و عظمت و بزرگی، ما را به خود فرا نمی خواند، چه کسی جرئت داشت که نامش را ببرد:
اُذْکُرُونی اگر نفرمودی
زهره نام او که را بودی
عطار
و نیز به تعبیر مولانا:
گر نه حدیثِ او بُدی، جانِ تو آه، کی زدی
آه بزن که آه تو، راه کند سوی خدا
و چه بیچاره است بنده ای که چنین معشوقی «شراب طهور» و خوانِ آسمانی خود را «رایگان» در اختیار او قرار می دهد، ولی او روزگار خود را به غفلت سپری می کند:
آمد شرابی رایگان، زان رحمت ای همسایگان
وان ساقیان چون دایگان، شیرین و مُشفِق بر وَلَد
مولانا
و حال آنکه آدمی در برابر چنین معشوق و نازنینی، باید به هر قیمتی، به بارگاه امن و بی نهایت زیبایِ او بار یابد، تا آنجا که اگر «در راهم ببندد» از «رهِ بام به تماشای او برود»:
اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم
که زهی جانِ لطیفی که تماشای تو دارد
مولانا
به هر حال، درِ گفت وگو همواره باز است و خوشا به حال آنان که حلاوتِ این گفت وگو و نیایش را چشیدند:
با لب او چه خوش بُوَد گفت و شنید و ماجرا
خاصه که در گشاید و گوید خواجه اندرا
مولانا
ولی، هر کس می تواند در هر جا و مکان و به هر زبان، با خدای خویش به نجوا و گفت وگو بنشیند. در این میان ادعیه ای که از اهل بیت علیهم السلام در اختیار ما قرار گرفته است، یکی از زیباترین شکل راز و نیاز است که عمیق ترین مضامین آن، از نظر ظاهر و الفاظ، جذّاب و زیباست. یکی از بزرگان در این باره چنین می گوید:
متونِ دعای اسلامی، از زیباترین متون ادبی و هنری، و نمونه بهترین کارگیری از فصاحت و بلاغت در بیان است و این نشان می دهد که اسلام، به زیبایی و به ارزش هنر، اهمیت می دهد. همچنین، این متون دعای اسلامی، دارای یک نوع موسیقی و آهنگ نیز می باشد که تأثیر این آهنگ و تأثیر زیبایی هایِ کلام، در روحِ انسان چنان است که کمک می کند به روح برای در پناهِ عشق آمدن و در مقابل خداوند، حضور یافتن و تاثیر پذیرفتن بیشتر در برابر دعا.(علی شریعتی، نیایش، صص 33 و 34)
باید گفت ادعیه اسلامیِ ما از محتوایی والا و مضمونی عمیق نیز بهره می برند. امام خمینی رحمه الله در این زمینه چنین می گوید:
ادعیه ائمه هُدی همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می کند و همه مطالب را دارد، منتها بسیاریش در رمز است که ما نمی توانیم بفهمیم و ادعیه ائمه علیهم السلام که وضع دیگری دارد... . آن چیزی که در قرآن بطور اسرار هست، در ادعیه ائمه ما بطور اسرار هست.(صحیفه نور، ج 20، صص 82 و 152)
«مناجاتِ شعبانیه» از ادعیه ای است که دارای جایگاه و منزلتی بسیار والا و ممتاز است، بطوری که برای درک بعضی از مضامین آن، راهی نیست مگر آنکه آدمی، خود به آن عوالِم راه پیدا کند، و آن حقایق را از جان و شهود، حس نماید.
درباره اهمیت این مناجات، به سخنی از امام خمینی رحمه الله بسنده می کنیم که فرموده اند:
این مناجاتِ حضرت امیر علیه السلام و فرزندانِ آن حضرت است و همه ائمه طاهرین علیهم السلام، با آن خدا را می خوانده اند و کمتر دعا و مناجاتی دیده شده است که درباره آن تعبیر شده باشد که: همه ائمه علیهم السلام آنرا می خوانده اند و با آن خدا را مناجات می کرده اند.(صحیفه نور، ج 20، ج 17، ص 265)
همچنین عارف سترگ، آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در مقام والای مناجات شعبانیّه چنین می گوید:
این مناجات، مناجات معروفی است و اهلش به خاطر آن، با ماه شعبان مأنوس شده و به همین جهت منتظر و مشتاق این ماه هستند. این مناجات شامل مطالب اساسی در مورد چگونگی معامله بندگان با خدای بزرگ بوده و آداب خواستن، دعا و طلب آمرزش از او را آنگونه که شایسته است، بیان می کند و استدلال های جالب توجهی جهت امیدوار شدن به درگاه خدا که با مناجات با او مناسب است در بر دارد و به روشنی، ملاقات، نزدیکی و دیدن خدا را معنی می کند... .
به هر حال، این مناجات بزرگی است و یکی از ارمغان های آل محمد صلی الله علیه و آله می باشد که بزرگی آن را کسی که قلب سالم و گوش شنوایی داشته باشد، درک می کند و اهل غفلت از درک فواید و نورهای آن بی بهره اند.(میرزا جواد ملکی تبریزی، مراقبات، ص 167 و 168)
ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دلِ بیمار، شد از دست، رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
خشک شد بیخِ طَرَب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
حافظ