جایگاه و شخصیت حضرت ابوطالب علیه السلام
جایگاه و شخصیت حضرت ابوطالب علیه السلام
در این نوشتار سعی شده است « جایگاه و شخصیت حضرت ابوطالب علیه السلام » در بیانات حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی مورد بحث و بررسی قرار گیرد...
26 ماه رجب ، روز وفات حضرت ابوطالب عليه السلام؛[بحارالانوار، ج 48، ص 1و8، حدیث 1] مدافع بزرگ و با شخصيت اسلام است،[مديريت و فرماندهى در اسلام ؛ ص31] لذا در حالی که اسلام در مسير پيشرفت بود و رسول خدا ﷺ به کار خود ادامه مى داد؛ دو حادثه به وجود آمد که فشار را بر محمد ﷺ زياد کرد و آن وفات ابوطالب (علیه السلام) و خديجه (سلام الله علیها) بود که 3 سال پيش از هجرت اتفاق افتاد،[کامل، ج 1، ص 507، / ابن هشام، جزء 2، ص 57، / طبرى، ج2، ص 80] گفته اند چنان عرصه بر پيامبر ﷺ تنگ شد که: «حتى ينثر بعضهم التراب على راسه و حتى ان بعضهم يطرح رحم الشاة و هو يصلى ...؛ بعضى خاک بر سرش مى ريختند، و بعضى زهدان گوسفند بر بدنش مى افکندند در حالى که نماز مى خواند».[پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص21]
جایگاه ابوطالب(علیه السلام) نزد پیامبر(ﷺ)
در فرازی از تاریخ می خوانیم ابو طالب علاقه شديدى به عقيل داشت و پيامبر اکرم ﷺ روزى خطاب به عقيل فرمود: «يا أبا يزيد إني أحبک حبين؛ حبا لقرابتک مني و حبا لما کنت أعلم من حب عمي إياک؛ اى عقيل! من تو را به دو جهت دوست دارم يکى از اين جهت که خويشاوند نزديک منى و ديگر اينکه عمويم ابو طالب تو را بسيار دوست مى داشت».[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص411]
سخنی درباره ایمان ابوطالب(علیه السلام)
برخی معتقدند که ابوطالب (علیه السلام) مدتها قبل از اظهار اسلام، مسلمان شده بود و اسلام خود را به دلايلى پنهان مى داشت.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 9 ؛ ص113]
لیکن با کمال تأسف بايد اين حقيقت را فاش کرد که تمام کسانى که به نحوى از انحاء با على عليه السلام ارتباطى داشته اند، مواجه با سيل مخرب تبليغات مسموم بنى اميه شدند و آثار آن هنوز در بعضى کتابهاى اهل سنت باقى است، لذا شخصیت هایی بزرگ هم چون ابوطالب(علیه السلام) پدر مهربان و بزرگوار على عليه السلام و حامى بزرگ اسلام و حضرت پيغمبر ﷺ مورد هجوم اين سيل تبليغاتى شد، حال آنکه براى پى بردن به ايمان خالص ابوطالب حامى اسلام مى توان به کتابهایی همچون «ابوطالب مؤمن قريش» و اثر نفیس«الغدير»[الغدیر؛ج7] مراجعه نموده و مدارک فراوان جالبى را که از طريق اهل سنت[الاستيعاب، ج 4، ص 87؛ مروج الذهب، ج 3، ص 86] درباره ايمان ابوطالب نقل شده مطالعه نمود.[آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص76]
به راستی چرا گروهى اين همه اصرار دارند انبوه شواهد تاريخى و آثارى که از ايمان ابوطالب عمو و حامى پيغمبراکرم ﷺ انکار کنند و بگويند او کافر و مشرک از دنيا رفته؟! جز اين که او پدر بزرگوار اميرمؤمنان على (عليه السلام) بود.[زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص57]
بی تردید اگر حمايت و پشتيبانى کامل ابوطالب پدر بزرگوارش از پيغمبرﷺ در مکه نبود طايفه قريش و گرگان درنده عرب، آيين اسلام را در نطفه خفه کرده بودند و امروز اثرى از آن ديده نمى شد.[آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص75]
اما مسلمانان حق شناس! پاداش عجيبى به «ابوطالب» در برابر آن همه جانفشانى دادند، و آن اين بود که گفته اند ابوطالب هرگز ايمان نياورد و کافر از دنيا رفت![ابن ابى الحديد گويد:
ولو لا ابوطالب وابنه
لما مثل الدين شخص فتاما
فذاک بمکة اوى و حامى
وذاک بيثرب جس الحماما.
(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 14، ص 84)
درباره ايمان ابوطالب: ر. ک: اوائل المقالات، ص 13؛ روضة الواعظين، ص 138؛ بحارالانوار، ج 35، ص 138؛ الغدير، ج 7، ص 384؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 4، ص 165؛ مجمع البيان، ج 2، ص 287]، [آيين ما (اصل الشيعة)؛ ص75]
اشعار حضرت ابوطالب علیه السلام؛ گواهی بر ایمان کامل حامی بزرگ اسلام
در زمانه ای به سر می بریم که به زعم برخی افراد جاهل، ابوسفيان (با همه سوابق و لواحق در اسلام ستیزی!) مسلمان از دنيا رفته است ولى حامى اسلام ابوطالب کافر و غير مسلمان!.[آيين ما (اصل الشيعة)؛ ص76]
با اينکه کمترين اعتراف ابوطالب درباره اسلام اين است:
ولقد علمت بأن دين محمد
من خير أديان البرية دينا!
يعنى: به طور قطع دانستم که آيين محمد ﷺ بهترين آيين هاى مردم دنياست.[آيين ما (اصل الشيعة)؛ ص76]
به راستی آيا ابوطالب آنچنان مرد ضعيف الاراده و کم فکرى است که يقينا بداند آيين و دين پيغمبر اکرم ﷺ بهترين آيين هاست و در عين حال از آن پيروى نکند واز مردم بترسد؟! نه، هرگز. مگر او سيدالبطحا و بزرگ مردم مکه نبود؟[آيين ما (اصل الشيعة)؛ ص76]
و یا اشعار ابوطالب (علیه السلام) در رثای پیامبر اکرم ﷺ نیز مدعای ما را اثبات می کند: در کتابى که به نام ديوان ابوطالب در دست ما است اشعار زيادى در این زمینه ديده مى شود مانند:[پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص427]
ارادوا قتل احمد ظالموهم
وليس بقتلهم فيهم زعيم
«ستمگران آنها تصميم قتل احمد را داشتند- ولى براى اين کار رهبرى نيافتند».[پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص427]
و ان کان احمد قد جائهم
بحق ولم يأتهم بالکذب
«قطعا احمد آيين حقى براى آنها آورده- و هرگز دروغ نياورد.»[ديوان ابوطالب، صفحه 25 و 26]، [پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص427]
در غير ديوان ابوطالب نيز اشعارى از ابوطالب نيز در اين زمينه نقل شده مانند:
لقد اکرم الله النبى محمدا
فاکرم خلق الله فى الناس احمد
«خداوند پيامبر خود محمد را گرامى داشت- و لذا گرامى ترين خلق خدا در ميان مردم احمد است».[تاريخ ابن عساکر، جلد 1، صفحه 275]، [پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص427]
برشی های تاریخی از حمایت های ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر اکرم ﷺ
«ابوطالب » پدر بزرگوار اميرمؤمنان على (عليه السلام) ، که نفوذ و اعتبارى بسيار در ميان مردم مکه داشت، و از تدبير و هوش و ذکاوت فوق العاده اى برخوردار بود، او خود را سپرى نيرومند در برابر پيامبر ﷺ کرده بود و يار و ياور و حامى مهربان پيامبر اکرم ﷺ بود.[زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص30]
در تبیین این مدعا می توان به کلام امیرالمومنین حضرت علی (عليه السلام) استناد کرد که در نامه ای به معاویه فرمود: «و کافرنا يحامي عن الأصل»؛ به عقيده جمعى از مفسران نهج البلاغه اشاره به شخصيتهايى همچون عباس، ابوطالب ، حمزه و امثال آنهاست که حتى قبل از آن که اسلام بياورند، مدافع اسلام و پيغمبر اکرم به خاطر وفادارى به اصول عواطف خويشاوندى بودند.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 9 ؛ ص113]
در حديثى از امام على بن الحسين عليه السلام مى خوانيم: «ابوطالب همواره با شمشيرش از پيغمبر اکرم ﷺ دفاع مى کرد».[شان نزول آيات قرآن ؛ ص511]
و یا ابن هشام در تاريخ خود معروف به سيره نبوية آورده است، در آغاز اسلام هنگامى که وقت نماز فرا مى رسيد پيامبر ﷺ براى اداى نماز به بعضى از دره هاى مکه مى رفت و تنها على بن ابى طالب به صورت پنهانى همراه او بود ... روزى پدرش ابوطالب گفت: فرزندم اين چه دينى است که تو بر آن هستى؟ گفت: اى پدر! من به خدا و رسول خدا ﷺ و آنچه را از سوى او آورده ايمان آوردم، و با او نماز خواندم؛ ... ابوطالب گفت: آگاه باش که او تو را جز به خير و نيکى فرا نخوانده است؛ هرگز از او جدا مشو»![سيره ابن هشام، جلد 1، صفحه 263( طبع داراحياء التراث العربى)]، [پيام قرآن؛ ج 9 ؛ ص331]
هم چنین عثمان بن مظعون که يکى از صحابه معروف پيامبر اکرم ﷺ است مى گويد: من در آغاز اسلام را به صورت ظاهرى پذيرفته بودم نه با قلب و دل؛ دليل آن هم اين بود که پيامبر ﷺ کرارا به من پيشنهاد اسلام کرد و من هم از روى حياء پذيرفتم.[پيام قرآن؛ ج 8 ؛ ص95]
اين وضع همچنان ادامه يافت تا اين که روزى پيامبر ﷺ آيه ای[«إن الله يأمر بالعدل والإحسان وإيتاء ذى القربى وينهى عن الفحشاء والمنکر والبغى يعظکم لعلکم تذکرون؛خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد و (همچنين) به بخشش به نزديکان؛ و از فحشا و منکر و ستم نهى مى کند؛ خداوند به شما اندرز مى دهد، شايد متذکر شويد»] را تا به آخر براى من خواند، محتواى عالى آن بر دل من چنان اثر گذاشت که در همان ساعت، اسلام در اعماق جان من فرو نشست. به سراغ ابوطالب عموى پيامبر ﷺ رفتم، و جريان را به او خبر دادم.[پيام قرآن؛ ج 8؛ ص95]
گفت: «اى طايفه قريش! از محمد ﷺ پيروى کنيد که هدايت خواهيد شد؛ زيرا او شما را جز به فضايل اخلاقى دعوت نمى کند».[پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص95]
اندوه پیامبر اکرم ﷺ از فراق حضرت ابوطالب (علیه السلام)
در تاريخ در موضوع یتیمی پيامبر ﷺ آمده است؛ چون در آن هنگام که در شکم مادر بود، پدرش عبدالله را از دست داد و 6 ساله بود که مادرش نيز از دنيا رفت و خداوند او را در آغوش جدش عبدالمطلب و در 8 سالگى که جدش از دنيا رفت، در دامان عمويش ابوطالب پناه داد که او را همچون جان شيرين در بر مى گرفت و محافظت مى کرد،[پيام قرآن ؛ ج 8 ؛ ص58] آری ابوطالب که فرد بسيار با شخصيت و پرنفوذى در ميان قريش و مکه بود، کفالت پيامبر ﷺ را برعهده گرفت[سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص411] و مراقبت و حفاظت ويژه اى از پیامبر اکرم ﷺ نمود.[شان نزول آيات قرآن؛ ص503]
لیکن «بعد از وفات «ابوطالب » کار بر پيامبر ﷺ سخت شد به سوى «طائف» رفت شايد يارانى پيدا کند، اشراف «طائف» شديدا از در تکذيب درآمدند، و آنقدر از پشت سر، به پيامبر سنگ زدند که خون از پاهاى مبارکش جارى شد، خسته و ناراحت به کنار باغى آمد، و در سايه درخت نخلى نشست، در حالى که خون از پاهاى مبارکش مى ريخت.[شان نزول آيات قرآن؛ ص401]
حتى در حديث معروفى از ابن عباس مى خوانيم که مى گفت: هيچ آيه اى شديدتر و مشکل تر از اين آيه «فاستقم کما أمرت ...»[سوره هود، آيه 112] بر پيامبر ﷺ نازل نشد و از اين رو هنگامى که اصحاب آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا! چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان گشته می فرمود:«شيبتني هود والواقعة ؛ سوره «هود» و «واقعه» مرا پير کرد».[مجمع البيان ج 5، ذيل تفسير سوره هود؛ بحار الانوار، ج 17، ص 52؛ در المنثور، ج 5 ص 202] گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب» و «خديجه» نازل شد که امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاک پيامبر ﷺ را احاطه کرده بود.[پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 13 ؛ ص165]
سخن آخر
با نهايت تأسف اين يار وفادار، و شخصيت بزرگ و انسان ايثارگر، در سال دهم بعث به فاصله کمى چشم از جهان پوشيد، و پيغمبر ﷺ را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا ﷺ از اين نظر تنها ماند.[زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص30]
شدت اندوه آن حضرت در سوگ ابوطالب(علیه السلام) و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) که به حق هر کدام سهم قابل ملاحظه اى در پيشرفت اسلام داشتند از اين جا روشن مى شود که آن سال را «عام الحزن» يعنى «سال غم و اندوه» نام نهادند.[زهرا (سلام الله علیها) برترين بانوى جهان ؛ ص30]
افزودن دیدگاه جدید