چگونگي ازدواج علي(عليه‌ السلام) و فاطمه(سلام‌ الله‌ عليها) - 2

سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهما السلام

عروسی مبارك 
فاصله افتادن میان عقد و عروسی 

پس از مراسم عقد در مسجد، میان عقد و عروسی، فاصله ای افتاد كه برخی آن را یك ماه[31] و برخی دیگر تا چند ماه دانسته اند.[32] 
دلیل این فاصله افتادن، آن بود كه علی(علیه السلام) شرم داشت از رسول خدا بخواهد فاطمه را برای آغاز زندگی مشترك به خانه او بفرستد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز كرامت و شأن دخترش را حفظ می كرد و منتظر گفتن علی(علیه السلام) بود. از این رو، هر بار كه علی(علیه السلام) را می دید، از فاطمه و از جمال و كمالش سخن می گفت. 
روزی عقیل نزد برادرش ـ علی(علیه السلام) آمد و او را برای برپایی عروسی تشویق كرد. علی(علیه السلام) شرم و حیای خود از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با عقیل در میان گذاشت. عقیل تدبیری اندیشید و به همراه علی(علیه السلام) به سوی خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راه افتادند. در راه، ام ایمن را دیدند. ماجرا را به او گفتند و او را عهده دار این كار كردند. 
ام ایمن پیش ام سلمه و دیگر زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و آنان را از شرم و حیای علی(علیه السلام) درباره ی عروسی آگاه ساخت. آن گاه همگی با هم نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتند و گفتند: ای رسول خدا! پدر و مادرمان فدایت باد! برای امری گرد آمدیم كه اگر خدیجه زنده بود، چشمانش به آن روشن می گشت.[33] پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون اسم خدیجه را شنید، گریست. سپس فرمود: چه كسی همتای خدیجه است و می تواند جای خالی او را برای من پر كند؟ هنگامی كه مردم مرا تكذیب می كردند و در راه دین خدا، آزار می دادند، مرا تصدیق كرد، و با مال خویش، مرا یاری داد.[34] ام سلمه گفت: خداوند بین ما و او را در درجه های بهشت و رضوان و رحمتش جمع كند. ای رسول خدا! علی(علیه السلام) برادر تو در دنیاست و در نسب، پسر عموی توست و دوست دارد كه زنش را به خانه ببرد.[35] 
به روایتی، ام ایمن كه سخن گوی آنان بود گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود، دیدگانش به زفاف علی(علیه السلام) و فاطمه روشن می شد. همانا علی(علیه السلام)، همسرش را می خواهد و چشمان فاطمه(سلام الله علیها) نیز به دیدن شوهرش روشن می گردد و نیز چشمان ما.[36] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس چرا علی(علیه السلام) نمی خواهد؟ گفتند: ای رسول خدا! حیا او را باز می دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام ایمن فرمود: به سوی علی(علیه السلام) برو و او را نزد من بیاور. 
ام ایمن بیرون رفت و ماجرا را به علی(علیه السلام) بازگو كرد. آن گاه هر دو نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود: آیا دوست داری همسرت را به تو بدهم و تو او را به خانه ببری؟ علی(علیه السلام) فرمود: آری. آن گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: امشب یا فردا شب، فاطمه را به تو می دهم تا زندگی خود را آغاز كنید، ان شاء الله خانه ات را آماده كن.[37] 

آراستن خانه 

علی(علیه السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود كه من جز خانه حارث بن نعمان جای دیگری سراغ ندارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفت. حارث نیز خانه اش را به علی(علیه السلام) و فاطمه داد.[38] نخستین كار، آماده ساختن و پاكیزگی حجله ی عروس بود. برای این كار، علی(علیه السلام) وسایلی را خرید كه عبارت بود از: یك چوب برای آویزان كردن لباس یا مشك آب، یك متكا، یك مشك آب و یك غربال آرد. بدین ترتیب، خانه علی(علیه السلام) برای گام نهادن فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آماده گشت. 

ولیمه

ولیمه از سنت های نیكو و پسندیده اسلام است كه نبی اكرم(صلی الله علیه و آله) نیز به آن دستور داده است؛ زیرا خداوند؛ غذا دادن را دوست دارد و سبب محبت انسان ها به یكدیگر می شود. ام سلمه، پول فروش زره را به علی(علیه السلام) داد تا با آن، ولیمه و مهمانی عروسی را برپا كند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود: ما نان و گوشت داریم. تو نیز خرما و روغن و كشك را فراهم كن.[39] سعد برای كمك به ولیمه عروسی، یك گوسفند آورد. برخی دیگر از اصحاب نیز به اندازه توانایی خود، كمك كردند.[40] غذای ولیمه آماده شد؛ نان، خرما، روغن، گوشت پخته و كشك. 
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) دستور داد كه مردم را برای ولیمه دعوت كند. علی(علیه السلام) به مسجد رفت، ولی مسجد از مسلمانان مهاجر و انصار پر بود. او نمی خواست برخی را دعوت كند و برخی دیگر را دعوت نكند. بنابراین، بربلندی ایستاد و صدا زد: اجیبوا الی ولیمة فاطمة بنت محمد؛ به ولیمه ی فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله) بیایید.[41] مسلمانان گروه گروه راه خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در پیش گرفتند. غذا اندك بود و به همه نمی رسید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست مبارك خود را بر غذا نهاد و دعا كرد. به بركت دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند، غذا نیز كم نیامد.[42] 

عروس نور در خانه 

علی(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای بهتر شدن عروسی، هرگونه تدبیری را اندیشیده بودند. جابر می گوید: ما در عروسی علی(علیه السلام) و فاطمه حاضر بودیم و هیچ مجلس عروسی را بهتر از آن ندیدیم.[43] 
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زنان خود دستور داد تا حضرت زهرا را بیارایند. آنان، فاطمه(سلام الله علیها) را با بوهای خوش عطر آگین ساختند[44] و در حالی كه شعر می خواندند،[45] لباسی را كه از بهشت آمده بود، بر تنش پوشاندند. 
داستان لباس بهشتی این گونه است[46] كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) برای عروسی دخترشان لباسی زیبا خرید. پس از مدتی، فقیری به در خانه نبی آمد و گفت: لباسی كهنه می خواهم. با این حال، حضرت زهرا، لباس نو و تازه خود را به او بخشید. آن گاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو سلام می رساند و دستور داد بر فاطمه درود بفرستم و برای او، پیراهن بهشتی از سندس سبز فرستاده است. لباس بهشتی را بر تن عروس بهشتی كردند تا این كه غروب شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه(علیه السلام) را طلبید. فاطمه(سلام الله علیها) در حالی كه عرق شرم و حیا بر جبینش نشسته بود، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، ولی پاهایش در راه رفتن می لغزید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در دنیا و آخرت، لغزش را از تو بگرداند.[47] 
پس او را در آغوش گرفت و بر استری و به روایتی بر شهبا سوار كرد.[48] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشاپیش جمعیت گام می سپرد و مردان بنی هاشم نیز پشت مركب فاطمه راه می رفتند. در روایت است كه جبرئیل در سمت راست، میكائیل در سمت چپ و 7000 ملك در پست سر حضرت فاطمه بودند كه تا طلوع فجر، خداوند را تسبیح و تقدیس می كردند.[49] 
دختران عبدالمطلب و بنی هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پیشاپیش آنان، زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) عروس نور را در این راه همراهی می كردند. ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای این عروس و داماد شعر می خواندند. دیگران نیز اول بیت هر شعری را تكرار می كردند و تكبیر می گفتند. این شعر زیبا را ام سلمه سروده است: 
دوسـتـان و هـمـسـایگان! به یاری خدا، شادی كنید.
هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــویــیــد 
نعمتهای فراوان پروردگار بزرگ را به یاد بیاورید
كه دشواری ها و آفت های بسیاری از ما زدود 
پس از آن كه كافر شده بودیم، خداوند ما را هدایت فرمود
پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت 
ای همراهان بهترین زنان جهان! شادی كنید 
كـه عـمـه هـا و خاله هایشان به فدایشان گردند 
ای دختر پیامبری كه خدای بزرگ او را 
به وسیله وحی و رسالت های آسمانی خود برتری داده است[50]
بدین ترتیب كاروان عروس در هاله ای از شور و شوق مردم، وارد خانه علی(علیه السلام) شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه السلام) و زهرا(سلام الله علیها) را گرفت و در دست هم گذاشت. آن گاه فرمود: بارك الله فی ابنة رسول الله! ای علی(علیه السلام)! این فاطمه امانت من است. ای علی(علیه السلام)! فاطمه خوب زنی است و ای فاطمه! علی(علیه السلام) خوب شوهری است.[51] پس دعا كرد و فرمود: مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان؛ آفرین بر دو دریایی كه با هم آمیختند و دو ستاره ای كه به هم رسیدند.[52] در این هنگام، به زنان و مردان دستور داد بیرون بروند. همه بیرون رفتند جز اسماء بنت عمیس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر نگفتم همه بیرون بروند؟ اسماء گفت: آری، ای رسول خدا! قصد مخالفت نداشتم، بلكه پیمانی است كه خدیجه با من كرد تا در شب زفاف نزد فاطمه باشم؛ زیرا دختران در این شب، نیازهایی دارند كه زنی آگاه باید آن را برآورده سازد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای اسماء، خداوند نیازهای دنیا و آخرتت را برآورده سازد.[53] 
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال بیرون رفتن از خانه بود، چوب پهلوی در را گرفت و فرمود: خداوند شما را پاك و پاكیزه آفرید و نسل شما را پاك ساخت. من در صلح و آشتی هستم با هر كسی كه با شما در آشتی است و با كسی كه با شما در جنگ است، در جنگم.[54] 
بدین ترتیب علی و فاطمه، دو خورشید بی همتای زمین و زمان، زندگی مشترك و پربركت خود را آغاز كردند. در بامداد شب زفاف[55] یا بامداد روز چهارم عروسی،[56] پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خانه ی تازه عروس و داماد رفت. آن گاه ظرف آبی طلبید كه حاضر كردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با نفس مبارك خویش، 3 بار در آن آب دمید و برخی آیات قرآن را بر آن خواند. آن گاه به علی(علیه السلام) فرمود كه جرعه ای از آن بنوشد. باقی آن را نیز بر سینه ی علی(علیه السلام) ریخت و فرمود: ای ابوالحسن! خداوند، تو را از هر آلایش ناشایسته، پاك و پاكیزه بدارد. دوباره آب خواست و همین كار را درباره ی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تكرار كرد[57]. 

سال ازدواج و سن ازدواج 

درباره ی تاریخ عقد و عروسی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) نظر های گوناگونی ارایه شده است. چون درباره تاریخ ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز تاریخ نگاران و راویان، اختلاف نظر دارند. 
شیخ مفید و ابن طاووس، شب زفاف را شب پنج شنبه 21 محرم سال سوم هجری می دانند و حتی قایل به استحباب روزه  ی این روز هستند.[58] علامه مجلسی در روایتی ازدواج ایشان را 16 روز پس از درگذشت رقیه، خواهر حضرت فاطمه و همسر عثمان؛ یعنی پس از جنگ بدر در سال دوم هجری می داند.[59] آیت الله امینی، عقد را در ماه رمضان و عروسی را در اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری می داند.[60] صاحب كشف الغمه نیز تاریخ ازدواج را اندكی پس از جنگ بدر در سال دوم برمی شمارد.[61] هم چنین مرحوم سپهر، ازدواج ایشان را در اول ماه رجب سال دوم هجری می داند و ماه صفر سال اول هجری را نیز بیان می دارد. [62]
با وجود همه اختلاف نظرهای دانشمندان و تاریخ نگاران شیعی در این باره، اكثریت آنان اتفاق نظر دارند كه این نكاح مبارك پس از جنگ بدر در سال دوم هجری، رخ داده است. تولد امام حسن مجتبی(علیه السلام) در سال سوم هجری نیز این سخن را تأیید می كند. درباره سن ازدواج حضرت فاطمه(سلام الله علیها) اختلاف نظر بیشتری وجود دارد؛ زیرا اختلاف نظر شدیدی كه در تاریخ تولد ایشان به چشم می خورد، به سن ازدواج و شهادت ایشان نیز سرایت می كند. برخی دانشمندان اهل سنت[63] چون تاریخ تولد آن حضرت را پنج سال پیش از بعثت می دانند، ازدواج ایشان را در 18 سالگی و شهادت ایشان را در 28 سالگی فرض می كنند. آنان درباره چنین برداشتی می گویند: اگر سن ازدواج آن حضرت را 9 سالگی بدانیم، پس امام حسن در 10 سالگی به دنیا آمده است كه این امر، پدیده شگفتی است. 
در پاسخ باید گفت از نظر علمی، این سن مانع از وضع حمل نخواهد بود. چه بسا دخترانی در سن های پایین تر از آن، بچه دار می شوند.[64] با این حال، بیشتر دانشمندان امامیه مانند: ابن شهر آشوب، محدث قمی، محمد تقی سپهر و... بر این باور هستند كه حضرت فاطمه، 5 سال پس از بعثت به دنیا آمده است.[65] با توجه به این گفته ها، باید سن ازدواج آن حضرت را 9 سال و سن ازدواج علی(علیه السلام) را 25 سال بدانیم. 

 

منبع: موسسه جهانی سبطین
------------------------------------------------------
پی نوشت :
[31] كشف الغمه: ص 360 ـ بیت الاحزان: ص 34. 
[32] فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) من المهد الی اللحد: ص 186. 
[33] فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) من المهد الی اللحد: ص 186. 
[34] همان. 
[35] همان. 
[36] بیت الاحزان: ص 34. 
[37] فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) من المهد الی اللحد: ص 186. 
[38] البته این خانه ی نخستین ایشان است كه بعدها، پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را در كنار خود، سكونت داد. همان: ص 187. 
[39] ناسخ التواریخ: ج 3، ص 187. 
[40] بانوی اسلام: ص 84. 
[41] فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) من المهد الی اللحد: ص 190.
[42] همان. 
[43] همان. 
[44] همان: ص 193. 
[45] همان: ص 195. 
[46] همان: ص 190. 
[47] ناسخ التواریخ: ج 3، ص 60. 
[48] بحارالانوار: ج 43، ص 115. 
[49] كشف الغمه: ص 353، فاطمة الزهرا(سلام الله علیها)، علی(علیه السلام) محمد علی(علیه السلام) دخیل: ص 54. 
[50] بحارالانوار: ج 43، ص 97. 
[51] بحارالانوار: ج 43، ص 114. 
[52] بهجة قلب المصطفی: ص 483. 
[53] فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) من المهد الی اللحد: ص 198. 
[54] همان. 
[55] ناسخ التواریخ: ج 3، ص 65. 
[56] بهجة قلب المصطفی: ص 484. 
[57] ناسخ التواریخ، ج 3، ص 65.
[58] فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) من المهد الی اللحد: ص 199 ـ انوار الزهرا(سلام الله علیها): ص 33. 
[59] بحارالانوار: ج 43، ص 97. 
[60] بانوی نمونه اسلام: ص 90. 
[61] كشف الغمه: ج 1، ص 501. 
[62] ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36. 
[63] ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36. 
[64] درباره آگاهی از تحقق این نظریه نك: 9 ماه انتظار، دكتر شعاع فروغی: ص 8. 
[65] بانوی نمونه اسلام: ص 38-41. 

Share