هندسه شهرهای اسلامی
مقدمه:
نظریه های «شهر» به طور كلی، به دو دسته كلان تقسیم می شوند؛ "شهر طبیعی" و "شهر ارادی و دست ساز بشر".
اندیشمندان یونان، به ویژه بر نظریه طبیعی شهر می اندیشیدند و تحول طبیعی شهر را مورد توجه قرار می دادند اما بسیاری از مدرنیست ها ظاهراً بر نظریه دوم و شهرهای دست ساز بشر تمایل دارند. به نظر می رسد كه مسلمانان شهرهای مهمی چون، كوفه، بغداد، بصره، قاهره، فسطاط، موصل و ... را پس از گسترش سیاسی- نظامی و با طراحی از پیش تعیین شده، بنیاد نهادند. هندسه این شهرها چگونه بوده است؟ چگونه نظم اجتماعی را توید و كنترل می كردند؟ چه نسبتی با زندگی و نظام سیاسی بقرار می نمودند؟ به طرو كلی آیا در پس این همه شهرسازی ارادی در جهان اسلام نظریه ای را می توان جستجو كرد؟ آیا می توان از تجربه شهرسازی مسلمانان در شرایط كنونی جوامع اسلامی نیز الهام گرفت؟ طرح این پرسش ها و ارزیابی آنها موضوع مقاله حاضر است. به همین لحاظ، ابتدا به مختصات عمومی شهرسازی و شهرهای مهم اسلامی اشاره می كنیم. سپس در ادامه به ساختار هندسی شهرهای اسلامی می پردازیم.
مختصات عمومی شهرهای اسلامی:
اكنون كه از زاویه اندیشه سیاسی به هندسه شهرهای دست ساز مسلمانان و به طور كلی زایش و زوال شهرهای بزرگ در تمدن اسلامی می نگریم، از همین نگاه نخست، چشم اندازهایی ظاهراً متناقض برجسته می شوند: «نخست آنكه شهرهای بزرگ اسلامی، از لحاظ توالی تاریخی، پس از گسترش دولت اسلامی به دست عربها ساخته شده اند به نظر ابن خلدون برای ساختن فصبات و بنیان شهرهای بزرگ، هیچ راهی نیست جز اینكه به نیروی دولت و پادشاهی انجام یابد.»3
ابن خلدون، به عنوان مقدمه ای بر تحلیل وضعیت عمومی شهرهای اسلامی، بر نكات مهمی تأكید می كند و می افزاید:
«آن گاه هنگامی كه شهر بنیان نهاده شود و اساس آن موافق نظر بنیانگذار آن استوار گردد و مقتضیات جوی و ارضی در آن مراعات شود آن وقت بقا، یا عمران شهر وابسته به دوران فرمان روایی دولت بنیان گذار آن خواهد بود ... و اگر مدت فرمان روایی آن دولت دراز باشد همچنان دهكده ها و دژها در آن تأسیس خواهد شد و ساختن خانه ها و كاخ های وسیع و بی شمار و گوناگون در آن توسعه خواهد یافت و دایره باره ها [بازارها] و حصارهای آن پهناور و دور خواهد شد. تا آن كه سرزمین وسیع و مسافت درازی به آن ضمیمه شود و مساحت آن به مرحله ای بی حد و حصر برسد، چنان كه وضع بغداد و شهرهای مشابه آن به این شیوه توسعه یافته است.»4
ابن خلدون، آشكارا بر رابطه قدرت سیاسی و توسعه شهری، به ویژه كلان شهرهای دوره ی اسلامی تأكید می نماید. این تأكید از دو جهت اهمیت دارد: اولاً شهر نیز چون ارگانیسم زنده مصرف دارد، تولید می كند و با محیط پیرامون خود به مبادله می پردازد. از این جهت، قدرت سیاسی در تدارك مواد غذایی، مواد اولیه صنایع، مواد ساختمانی و به طور كلی نیازمندی های تولید، مصرفی و بازرگانی شهر نقش مؤثری ایفا می كند. ابن خلدون اضافه می كند، اگر قدرت سیاسی به هر دلیلی نتواند از شهر حمایت كند، شهر فقط در صورتی قادر به دوام خود خواهد بود كه پایگاه های حیاتی و تغذیه كننده در پیرامون شهر وجود داشته باشد. وی می نویسد:
«پس از انقراض دودمان دولتی كه شهر را بنیان می نهد اگر در كوهستان ها و صحراهای پیرامون و نواحی نزدیك آن شهر بادیه نشینانی وجود داشته باشند كه پیوسته به اجتماع آن كمك رسانند همین امر موجب نگهداری موجودیت آن خواهد شدو پس از سقوط دولت مزبور شهر مزبور همچنان دوام خواهد یافت و بر جای خواهد ماند ... . ولی اگر یك شهر نوبنیاد دارای چنین شرایطی نباشد، آن وقت انقراض دولت (بنیانگذار آن) به منزله واژگون شدن باره ها و ویرانی، اساس آن خواهد بود و دیری نخواهد گذشت كه موجبات بقای آن از میان خواهد رفت.»5
علاوه بر نكته فوق، تأكید ابن خلدون بر تأثیر قاطع هندسه ی دولت بر حیات و هندسه ی شهر نیز اساسی است. دولت اسلامی در اندیشه ی ابن خلدونی ماهیت ویه ای دارد. آنگاه كه دولت به تأسیس «شهر» اقدام می كند، ساختار آن در این تجلی و تبلور می یابد و آرمان ها و الزامات دولت در فضا و فیزیك شهر خود را می نمایاند. به نظر ابن خلدون، دولت اسلامی در ابتدای گسترش خود ... «ناچار برای دو منظور به احداث چنین شهر[ها]یی همت می گمارد: نخست تكمیل اجتماع خود و فرو نهادن بارهای سنگین صحراگردی در آن شهر[ها]. دوم این كه از این راه سد بزرگی در برابر آن طوایف و گروه های منسوب به خود كه آهنگ غلبه جویی و سرپیچی دارند به وجود آورد.»6
بدین سان، شهر نه تنها چونان دژ و قلعه دفاعی است، بلكه مهم تر از آن، ابزاری است برای تأمین انضباط عمومی از طریق حصاربندی طوایف و توزیع قدرت در سلسله مراتبی شفاف و نظارت پذیر. درست به همین لحاظ است كه ابن خلدونی بین دولت و شهر ملازمه ای تمدنی بقرار می كند و می گوید: «تشكیل دادن پادشاهی و دولت، خواننده ی قبایل به فرود آمدن در شهرها و استیلا یافتن بر آن ها است».7
دومین ویژگی عمومی شهرهای اسلامی، سستی بنیان طبیعی آنها و سرعت ویرانی آنها نسبت به بعضی تمدن های گذشته است. ابن خلدون پس از آن كه بین هندسه دولت ها و شهرها نوعی ملازمه می بیند، بین بنیان شهرها و مصالح ساختمانی و نوع شهرسازی اسلامی از یك سوی و خلق و خوی و فرهنگ عمومی حاكم بر دولت اسلامی [فرهنگ قبایل عرب] از سوی دیگر نیز رابطه ای قابل تحلیل برقرار می كند.
ابن خلدون دلایل متعددی برای سستی و سریع الزوال بدون شهرها در دوره ی اسلامی ذكر می كند:
1. خوی و فرهنگ قبیله ای اعراب، عموماً بر كوچ نشینی استوار بود. به نظر ابن خلدون، چنین فرهنگی «مخالف آرامش و اقامت گزیدن است كه مهم ترین مبانی تمدن و عمران به شمار می رود ... پس سرشت و طبیعت ایشان منافی ساختمان ها و بناهاست كه اساس شهرنشینی و عمران است».8
2. همچنین اعراب از آن روی مایه ی تباهی شهرها می شدند كه كار هنمرندان و پیشه وران را هیچ می شمردند و برای آن ارزش و مزدی قابل نبودند. ابن خلدون، اساس و سرمایه زندگی شهری را كار پیشه وران و هنرمندان تشكیل می دهد و هرگاه این گونه مشاغل تباهی پذیرد، آرزوهای مردم در كسب و پیش به نومیدی مبدل می شود و مردم از كار و هنر دست می كشند و از سكونت در شهرها بی زاری می جویند و پراكنده می شوند. در نتیجه عمران و اجتماعی شهر تباه می شود.9
3. به نظر ابن خلدون، نوعی از فرهنگ دینی نیز كه در آغاز گسترش اسلام رواج داشت، مانع از تأسیس بناهای استوار و در نتیجه استحكام فیزیكی شهر می شد. وی توضیح می دهد: دین در آغاز امر مانع از غلو كردن [زیاده روی] در امر بناها بود و اسراف در این راه را، بی آن كه جانب میانه روی مراات شود، روا نمی دانست. چنان كه در كوفه به علت آن كه در ساختمان های آن نی به كاربرده بودند حریقی روی دارد و هنگامی كه از عمر- خلیفه دوم- درباره ی به كار بردن سنگ در بناها كسب اجازه كردند، توصیه كرد كه سنگ به كار برید، ولی نباید هیچ یك از شما بیش از سه اطاق بسازد و در بنیان نهادن بناهای بلند همچشمی و زیاده روی مكنید و سنت را نگهدارید تا دولتشما گردد. عمر به نمایندگان كوفه و همه مردم سفارش كرد تا هیچ بنایی را برتر از اندازه بالا نبرند. گفتند: اندازه كدام است؟ گفت: آنچه شما را به اسراف نزدیك نكند و از میانه روی بیرون نبرد.10
4. یكی دیگر از علل سستی در بنیان طبیعی شهرهای اسلامی كه ابن خلدون مكرر به آن اشاره می كند، فقدان ملاحظات لازم درباره موقعیت مكانی- جغرافیایی و به طور كلی متابولیسم شهرهای اسلامی بود. به دیده ابن خلدون، اعراب در بنیان شهرها ... «وضع مكان و پاكیزگی هوا و آب كشتزارها و چراگاه ها را به هیچ روی مراعات نمی كنند، به نسبت اختلاف نكات مزبور، خوبی و بدی شهر به لحاظ عمرانی طبیعی تفاوت می كند، در صورتی كه عرب از این گونه دقایق به كلی بركنار است. بلكه آنها تنها چراگاه های شتران خویش را در نظر می گیرند و به هیچ رو به پاكی و یا ناپاكی آب یا كمی و فزونی آن نظر ندارند و از حاصل خیزی كشتزارها و مراع و وضع هوا جستجو نمی كنند؛ زیرا آنان همواره در حال كوچ كردن از این سوی بدان سوی هستند و آذوقه را از شهرها ی [مناطق] دور حمل می كنند».11
ابن خلدون، نمونه هایی از مهم ترین شهرهای اسلامی را ذكر می كند و با اشاره به موقعیت نامناسب جغرافیایی و سر گذشت این شهرها می گوید: تازیان هنگاهی كه كوفه و بصره و قیروان را بنیان نهادند، چگونه در طرز بنای آنها از همه چیز جز چراگاه شترانشان غفلت كردند و تنها نزدیكی به دشت و راه های كوچ كردن را در نظر گرفتند. از این رو اماكن مزبور از لحاظ وضع طبیعی به هیچ رو مناسب شهر نبود و چنانچه یاد كردیم، ماده ای كه در حفظ اجتماعی و عمران بدان نیاز است در پیرامون آن ها یافت نمی شد، تا پس از فرمانروایی آنان به عمران شهرهای مزبور یاری كند، جایگاه هایی كه برای بنیادگذاری آن شهرها برگزیده بودند برای سكونت گزیدن طبیعی نبود و درمیان جمعیت ها و طوایف گوناگون قرار نداشت تا مردم آنها را آباد كنند و بر جمعیت آنها بیفزایند. از این رو در نخستین مرحله ای كه رشته فرمانروایی آنان از هم گسیخت و عصبیت آنان كه به منزله حصاری برای آن شهرها بود از میان رفت، شهرهای مزبور هم بی درنگ رو به ویرانی و انحلال نهاد، چنان كه گویی در جهان وجود نداشته است».12
سومین ویژگی عمومی شهرهای اسلامی، نظم ویژه ای است كه در ظاهر این شهرها نهفته است و این نكته، مهم ترین مطلبی است كه نگارنده را به طرح «نظریه» یا حداقل فرضیه ای درباره مختصات هندسی «شهر اسلامی» سوق می دهد. چنین می نماید كه در پس بنیاد سست طبیعی و نیر بی نظمی ظاهری شهرهای قدیم تمدن اسلامی، نظی شگفت آمیز نهفته است؛ نظمی برای حفظ امنیت خانه ها و محله ها و آزادی كل شهر. این نظمی پیچیدگی درونی عملكرد كوچه ها، میادین، بازارها و مساجد است كه توالی پیوسته ای از چشم ها و نظارت ها را همراه دارد. شهر اسلامی كه وجودش همواره با تفسیر و حركت عجین بوده است، كلیتی منظم را شكل می بخشید كه زندگی انسان مسلمان را هم در درون ساختار هندسی آن و هم در تعامل با هندسه ی عمومی دولت اسلامی هدایت می كرده است. از این رو باید بكوشیم تا این محیط قدیمی مسلمانان را درك و تحلیل نماییم. زیرا این محیط ها یگانه نمونه های اولیه هستند كه می توانند تجارب تاریخی و ارزشهای اسلامی درباره ی «شهر» را تغذیه كنند. به هر حال، برای توضیح این وضعیت، به مختصات هندسی و كاركردهای درونی شهر اسلامی در چند شهر مهم و دست ساز مسلمانان اشاره می كنیم، از جمله مهم ترین این شهرها، كوفه، قاهره و بغداد است.
الف) قاهره: كلان شهر آشفته
شهر قاهره در سال 358 هجری قمری (969 م) توسط جوهر، فرمانده سپاه فاطمیان بنا گردید. این شهر در امتداد شهر فسطاط تأسیس شد كه در دوره ی خلافت اموی و به وسیله عمر و بن عاص بنا شده بود. سپس در دوره ی امیران طولون، با استفاده از الگوی «سامره» گسترش یافت. ابن طولون با استفاده از آن چه در سامره و بر اساس «نظریه ای اسلامی» درباره ی «شهر» تحقق یافته بود، نقشه ی اقطاعاتی را كه قرار بود به امرای سپاه و اركان دولت و افراد دیگر واگذار گردد، در محدوده ی معینی طرح كرد. وی همچنین نقشه ی مسجد جامع و بازارهایی را كه می بایست در اطراف این مسجد بنا شود تهیه كرد. نظر این بود كه بازارها وسیع و جامع باشند و بر طبق خصوصیات تجارتی به قسمت های مختلفی تقسیم گردند. این شیوه جداسازی دربارهی گروه های مختلف جمعیت شهر نیز به كار بسته می شد. از این قرار شهر جدید برای سپاهیان و خدمات عمومی و داد و ستدی كه برای زندگی روزانه ضرورت داشت، تأسیس گردیده بود.13
قاهره در دوره فاطمیان نیز (كه در سال 358 ه تأسیس شد) تقریباً همان الگوی طولونیان و شهر سامره و شرق تمدن اسلامی را داشت: قصر سلطنتی، همزمان با شهر ساخته شد و نخستین سنگ بنای جامع الازهر در سال 359 ه نهاده شد و در رمضان 361 ساختمان آن خاتمه یافت. بدین ترتیب، شهری اسلامی پا به عرصه ی وجود نهاد و توسعه یافت كه مورد توجه بسیاری از سیاحان و شرق شناسان قرار گرفت. گوبینو در یكی از نوشته های خود با اشاره به مختصات هندسی قاهره می نویسد:
«آنچه نخست در پایین [كوه مقطم] جلب توجه می كند، میدان وسیعی است كه در روبروی آن جامع سلطان حسن قرار دارد؛ سپس خود شهر به نظر می رسد كه از چپ و راست گسترده شد، توسط هزاران كوچه و خیابان قطع گردیده، مساجد و عمارت ها قسمت انبوهی از آن را اشغال كرده و در صدها نقطه انبوه درختان و باغ ها به زیبایی آن افزوده اند. منظره ی كلی آن در عین تنوع، متین و با ابهت است و چنین احساس می شود كه نیرویی در آن نهان است. گر چه این شهر از شهرهای باستانی نیست، ولی تاریخ بنای آن به زمانی می رسد كه نسبت به زمان حاضر بسیار قدیم است، زمانی كه دارای ایمان و عقیده، شجاعت و ثروت و حتی نیرو فعالیت بوده است».14
جداسازی و توزیع فضای هندسی محلات و بازار و مراكز مذهب و حكومت، سیستم كنترل اجتماعی ویژه ای را تدارك می كند كه حاكی از نوعی هماهنگی هندسی [harmony] است. به تعبیر گوبینو، احساس می شود كه نیرویی در شهر نهان است. این نیروی پنهان درشهر كه چونان لوتیان هابز، حافظ امنیت شب و زندگانی و تقلای روز است، از كدامین آرایش فضایی- شهری برخاسته و تولید شده است؟ و چه نسبتی با فیزیك شهر و متافیزیك زندگی یا حتی قدرت سیاسی در جهان اسلام دارد؟ تأمل در این باره موضوع بح حاضر است. اما قبل از طرح این بحث، اشاره به نكاتی درباره سیمای عمومی دو شهر دیگر یعنی كوفه و بغداد نیز شاید خالی از فایده نباشد. این دو شهر نیز، از آن روی از دیدگاه نوشته حاضر اهمیت دارند كه فرازهای مهمی از تاریخ شهرسازی و اندیشه حاكم بر این پدیده در جهان اسلام را بهتر نشان می دهند.
ب) كوفه: پیدایش شهر اسلامی
اگر قاهره از آخرین شهرهای دست ساز مسلمانان در قرن چهارم هجری است، كوفه نخستین شهر اسلامی است كه با طرح و اندیشه ای ویژه ساخته شده و به احتمال الگویی برای بقیه شهرها از جمله بصره، بغداد، سامره و فسطاط و سپس قاهره بوده است. احمد بن یعقوب در «البلدان» كوفه را شهری بزرگ، قبه الاسلام و محل هجرت مسلمان معرفی می كند. وی اضافه می كند، كوفه نخستین شهری است كه مسلمانان در سال چهارده [هفده] برای ساختمان خط كشی كردند و زمین های نشان دار عرب آنجا است. مؤلف البلدن می نویسد:
«عمر بن خطاب توسط سعد بن ابی وقاص پس از آن كه عراق را فتح نمود، دستور داد تا در كوفه منزل كند و مردم را نیز دستور دهد تا آن را برای ساختمان خطر بر كشند و نشان دار سازند. پس هر قبیله ای با رئیس خود خطه ای برگرفتند، پس عمر اصحاب رسول خدا- صلی الله علیه و اله- را قطعه زمینی بخشید ... عمر بن خطاب و سعد نوشت: كوچه های كوفه را پنجاه ذراع به «ذراع سوداء» قرار دهد و بازارها از قصر و مسجد تا سرای ولید تا قلائین تا سراهای ثقیف و اشجع قرار دهد و سایه بان هایی از بویا داشت. تا دوران خالد بن عبدالله قسری بازراها را ساخت و برای هر صنفی از بازرگانان سرایی و دربندی قرار داد و كرایه آنها را به سپاهیان اختصاص داد. چه ده هزار مرد جنگی در كوفه اقامت می داشتند».15
اهمیت عبارت فوق از دیدگاه مقاله حاضر و به طور كلی شهرشناسی اسلامی كاملاً روشن است. ظاهر آن نشان می دهد كه از همان ابتدا مقامات دولت اسلامی و مردم كوفه بر آن بوده اند كه شهری منظم بنا كنند. آنان ظاهراً می دانسته اند كه یك شهری جدید چه چیزی می تواند باشد. بنابراین، توپوگرافی این «خطط» برای فهم هندسه اولیه شهر اسلامی در اندیشه مسلمانان اهمیت دارد. هندسه ای از «تخطیط» یا «خط كشی» كه بلافاصله شهری از نی های خشك [خصاص قصب= كلیه های حصیری] براساس هندسه آن ظاهر شد و سپس هر چند در تحولات و حركت تاریخی شهر، آرایش و سازمان اولیه آن دگرگون گردید، اما ذهنیت بازمانده از همان طرح اولیه الهام بخش دیگر فعالیت های شهرسازی مسلمانان در عصر طلایی اسلام گردید.
شهر كوفه در دو قرن اول اسلام دوران پرخروش و ناپایداری را سپری می كند، در قتل عثمان و در دو جنگ جمل و صفین در زمان خلافت علی (ع) مركز فعالیت های سیاسی- نظامی می شود. اما در سطح شهری، تقریباً هیچ تحول تازه ای پدیدار نمی شود كوفه در عصر بنی امیه چهره نسبتاً متحولی پیدا می كند، اما هیأت عمومی آن به گونه ای است كه حركت اولیه «تخطیط» برای آن به ارث گذاشته است.
هشام جعیط با استناد به این متون و با احتیاط ویژه خود می نویسد:
«سه عنصر به فضای كوفه ابتدایی شكل می دهند: [1] نخست منطقه وسیع مركزی كه منطقه ای است مذهبی و سیاسی شامل مسجد و قصر، مركز تجمع امت و مقر فرماندهی. [2] در فراسوی این منطقه زمین های محل سكونت قبایل (خطط) كه حول این هسته مركزی، مرزبندی شده و مشخص- كه گویی فضایی است مقدس- قرار گرفته اند. [3] و در مرحله سوم كه یك عنصر در جداكننده و آمد و شدی (مناهج) وجود دارد و به سهم قبال فردیت می بخشد و تجمع هر چه سریع تر مقاتله [مردم] را در فضای وسیع مركز امكان پذیر می كند. مسلماً باید پیرامون مبانی اولیه چنین چشم اندازی از خود سؤال كرد، اما تردیدی نیست كه ابتدا باید وجود و حقیقت این چشم انداز را دقیقاً مشخص ساخت.»16
به نظر جعیط طرح اولیه كوفه بی نهایت منظم بوده، می توانسته به ایجاد شهری بزرگ، كه دارای فضای هندسی است بینجامد. تخطیط اولیه چون نطفه ای راستای توسعه بعدی شهر را دیكته می كند. این شهر نمونه ی اولیه شهرهای اسلامی است؛ اما چه نسبتی با شهرهای آینده ی اسلامی همچون قاهره- كه در سطور گذشته اشاره شد- دارد؟ از لحاظ مورفولوژی نمونه شهر كلاسیك اسلامی، چنان كه در مصر دیدیم، قاهره به نظر انبوه و متراكم، درهم، نامنظم، پرپیچ و خم، پرآشوب و سراسر بن بست و دارای كوچه های تنگ می نماید.17
این دگردیسی از یك سوی ادامه ی الگوی اولیه است و از جهت دیگر با نظم ملحوظ در طرح اولیه كوفه تناقض آشكار و رابطه ی معكوس دارد. با این ملاحظات آیا «هندسه ی تخطیط» می تواند نمونه اولیه ای باشد برای معرفی یك شهر اسلامی از ورای گونه گونی های مكانی و زمانی آن. این سؤالی است كه باید آن را در الزامات گوناگون آن مطرح كرد. اما قبل از تأمل بیشتر در این مسایل، باید به الگوی بغداد نیز اشاره كرد كه به نظر می رسد پل رابطی است بین كوفه به عنوان نخستین شهر اسلامی و قاهره به مثابه آخرین نتایج تحولات تاریخی شهر در تمدن دوره ی میانه اسلام. بغداد و مورفولوژی ان شاید بتواند راز گسترش شهر اسلامی را از یك نظم اولیه به بی نظمی و در عین حال ویژگی های انضباط آخرین را توضیح دهد.
ج) بغداد؛ مدینه السلام
ساختمان بغداد از سال 136- 158 قمری و به دست ابوجعفر منوطر، دومین خلیفه و در واقع، معمار امپراطوری عباسی بنا شده است. در بغدادی كه منصور طراحی كرده و ساخته چه عناصری اولویت داشته اند؟
شهر مدور [دایره ای شكل]. 18: شامل یك مركز، كمربندی و حصاری پیشرفته بوده است و در خارج حصار، محلاتی وجود داشته و شهر همچنان امتداد داشته است.19
هر چند بغداد به ویژه در طرح بناها ویژگی ایرانی دارد، اما نسبت بغداد با كوفه، به خصوص از نظر هندسه «تخطیط» اساسی تر است. یعقوبی توصیف جالبی از طرح اولیه شهر دارد. وی می نویسد:
«ابو جعفر منصور- گرداگرد شهر خط بركشید و آن را به شكل دایره قرار داد... و برای آن چهار دروازه: دروازه ای كه آن را «باب الكوفه» نامید و دروازه ای كه آن را «باب البصره» نامید و دروازه ای كه آن را «باب خراسان» و دروازه ای كه آن را «باب الشام» نام نهاد ... و میان هر دروازه ای و دروازه ی دیگر بیرون كنده [خندق] پنج هزار ذراع است به «ذراع سوداء» و بر هر دروازه ای از آن دو در آهنی بزرگ و باشكوه است ... آنگاه باره ی شهر را با خشت های بزرگی با گل برآورد ... و در وسط میدان بزرگ همان كاخ است ... و در پهلوی كاخ، مسجد جامعه قرار دارد و در پیرامون كاخ، نه ساختمانی است و نه خانه ای و نه مسكنی، مگر سرایی از ناحیه ی شام برای نگهبانان ...»20
هیچ كدام از این كوی ها [ی شهر] به باره ی میدانی كه دارلخلافه در آن واقع بود، اتصال نداشت، چه پیرامون باره ء میدان و گرداگرد آن راه بود [منصور] محله های بیرون باره را چهار بخش كرد و سرپرستی هر بخش را بر عهده مردی از مهندسان قرار داد، ... و آنان را فرمود كه دكان ها را با وسعت بگیرند تا در هر محله بازاری عمومی مشتمل بر انواع داد و ستد دایر باشد و نیز فرمود تا در هر محله، به اندازه ای كوچه ها و گذرهای راه دار و بن بست قرار دهند كه منازل به وسیله آنها یكنواخت گردد ... و برای آنان اندازه معین كرد كه پهنای خیابان ها را پنجاه ذارع به «ذراع سوداء» و گذرها را شانزده ذارع قرار دهند و در همه محله های بیرون باره و بازارها و گذرها به اندازه ی كفایت مردمی كه در هر ناحیه و محله ای سكونت دارند، مسجدها و حمام ها بسازند و همه شان را فرمود تا از زمین هایی كه به فرماندهان و سپاهیان بخشیده است، مساحت معینی را به بازرگانان و رعیت مردم و اهالی بلاد اختصاص دهند تا آن را ساختمان كنند و در آن ساكن شوند.21
به نظر هشام جعیط، تشكیل شهر مدور از دو فضا- فضای عمومی و فضای مسكونی- بیانگر تداوم و اقتباس چشم گیری از كوفه است، زیرا در كوفه بود كه این تصویر برای نخستین بار پدیدار شد.
هر چند در بغداد، فضای مسكونی نازك تر از الگوی كوفه است، اما چنان كه جعیط به درستی اشاره می كند، همین فضای مسكونی با همه فشردگی نشان از تمامیت شهری مطابق الگوی كوفه دارد، چرا كه مركز كه منطقه مسلط شهر است همه فضا را به خود اختصاص نداده و وجود یك چنین كمربند مسكونی در كنار ساختار ویژه ی مركز- مسجد، قصر یا یك شهر صرفاً نظامی/ سیاسی نبوده و پیوندی بنیادی با دیگر شهرهای قبل و بعد از خود دارد.22
«یعقوبی احصائیه گذرها و كوچه های اولیه بغداد را شش هزار گذر و كوی گزارش می كند و از مسجدها به جز آنچه بعدها افزوده گشت، ده هزار حمام بود».23 یعقوبی اضافه می كند كه «برای تأمین آب شهروندان بغداد كاریزی كه از رودخانه ء «كرخایا» از فروغ فرات سرچشمه می گرفت، در طاق هایی كه از پایین استوار و از بالا با ساروج و آجر محكم شده، بس استوار گشته بود، تا داخل شهر كشیده شده چنان كه در تابستان و زمستان در بیشتر شاه كوچه های محله ها جریان دارد و چنان مهندسی شده است كه هیچ گاه آب آن قطع نمی شود و كاریز دیگری به همین صورت از دجله جاری سات و آن را «دجیل» نامید ...24
به هر حال بغداد شهری بزرگ است و به علت تراكم بسیار شدیدتر استعدادهای بالقوه تمدن اسلامی در دوره عباسیان با سرعتی گیج كننده و انفجاری گسترش یافت. ضمن آن كه جلوه های ایرانی (ثنویت شهر/ پیرامون) آن حتی بر كوفه متأخر نیز تأثیر گذاشت و خود نیز دگرگونی هایی به همراه داشت، اما طرح اولیه منصور كه الگویی از كوفه بود همچنان در بنیاد شهر مكنون و محفوظ ماند.
بغداد از سال تأسیس خود هفت نفر از خلفای عباسی را در خود جای داد: منصور، مهدی، هادی، هارون الرشید، امین، مأمون و معتصم، خلفای هفت گانه ای بودند كه در دوره نخست دولت عباسیان در بغداد حكومت كردند. اما در سال 223 معتصم، خلیفه عباسی به دلایل سیاسی- نظامی به سامره منتقل شد و آن شهر را بر اساس الگوی اولیه بغداد، بنیاد نهاد 25 چنان كه گذشت، سامره نیز الگوی فسطاط و سپس قاهره فاطمیان بود.
بدین سان، شهرسازی اسلامی از كوفه به بغداد و با گذر از واسط ،و از بغداد به قاهره فاطمیان، با گذر از سامرا و فسطاط دوره طولونیان، ضمن آن كه دگرگونی های مهمی پیدا می كند، اما به گونه ای بنیادی تداوم دارد.
پی نوشت ها:
1و2- یدالله فرید، جغرافیا و شهرشناسی (تبریز؛ انتشارات دانشگاه تبریز، 1375) چاپ چهارم، ص 7- 12
3و4- عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی (تهران انتشارات علمی و فرهنگی، 1375) چاپ هشتم، ج 2، ص 72
5- همان، ص 675
6- همان، ص ص 677
7- همان، ص 677- 578
8- همان، ص 286
9- همان، ص 286- 287
10- همان، ص 708
11- همان، ص 709
12- همان، ص 710
13- گاستون ویت، قاهره، ترجمه محمود محمودی (تهران: شركت انشارات علمی و فرهنگی، 1365) ص 15-16
14- همان، ص 209- 210
15- احمد بن یعقوب، البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی (تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 2536) ص 88- 90
16- هشام جعیط، كوفه؛ پیدایش شهر اسلامی، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم (مشهد: آستان قدس رضوی، 1372) ص 106
17- همان ص 158
18- ابی بكر احمد بن علی الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد او مدینة السلام (قاهره: دار الفكر، بی تا) ج1، ص 67
19- همان، ص 69- 79
20- یعقوبی، البلدان، 9- 11
21- همان، ص 12- 14
22- هشام جعیط، البلدان، ص 382- 383
23- یعقوبی، البلدان، ص 22
24- همان، ص 22- 23
25- همان، ص 26- 42
منبع: وب سایت نویسنده مقاله.
افزودن دیدگاه جدید