صبر جمیل از منظر عارفان و اولیای الهی
بعضی از عارفان صبر را به سه معنی در نظر گرفته اند و گفته اند: اول، ترک شکایت است و این درجه «تائبین» است. دوم، رضای به مقدور است، که آن درجه «زاهدان» است. سوم، دوست داشتن و محبت به آن چه مولایش برایش خواهد و این مقام «صادقان» است.[قوت القلوب: 199] در رساله قشیری معنای کامل تری برای صبر جمیل آورده شده است. چنان که می خوانیم صبر جمیل آن است که صاحب مصیبت را از غیر او باز نشناسد، پس مفهوم از کلام و حدیث آن است که صبر بر دو گونه است.
صبر جمیل و غیر جمیل
عرفا معتقد هستند که صبر جمیل آن است که در حین نزول بلا، مولای خود را بشناسد و فرستنده بلا را بداند و چون به علم الیقین دانست که آن بلا را حق تعالی فرستاده است و وی مالک الملک است، بر مالکی که در ملک خود تصرّف نماید، اعتراض ممکن نیست. دیگر حکیم است و هیچ کاری بی حکمت نکند؛ دیگر علیم است، هرچه کند از روی علم و دانش کند؛ دیگر آن که رحیم و مشفق است، تا صبر بنده در آن نباشد، در حق وی آن بلا تقدیر نکند. چون بنده در آن معانی تأمل کند، لاجرم در شهود نور الهی چنان مستغرق گردد، که به شکایت نپردازد و هرچه از حق تعالی رسد، به دل و جان بدان رضا دهد.
بـه هـر بلا که تو خواهی بیازمای مارا کــه در مشـاهـدهٔ تـو بـلا نمـی بیـنم
ز من به هر چـه کنی یاد راضیم حـقـا کـه هر چه از تو رسد جز عطا نمی بینم
اما صبر غیرجمیل آن است، که صبر نه از بهر رضا به قضا باشد، بلکه مبتنی به غرضی باشد از اغراض. پس هرکه را صبر للّه و فی اللّه باشد، صبر جمیل عبارت از آن است و هرچه ماورای آن است، آن نه صبر جمیل است و فرق میان آن دو صبر آنجا ظاهر شود، که آن صاحب دولت فرمود.
«مَنْ أحَبّ اللهَ تَعَالی لِنَقِمَائِهِ زَالَ حُبَّه اِذَا اَنزَل بَلْوَاهُ وَ مَنْ اَحَبَّ اللهَ بِعِنَایتِهِ زَادَ حُبَّه اِذَا اَنزَلَ بَلْوَاهُ».
ما نمی گوئیم که نعمت یا بلا خواهیم و بس
بلکه ما دایم رضای دوسـت راخواهیم و بس
گر رضای دوست ما را در بلا خواهد رسیـد
ما همیشه خویشتن را مبتلا خواهیـم و بس
خلق ازحق نعمت و فضل و عطا جویند و ما
از خدا صبـر جمیل اندر بلا خواهیم و بـس
(صغیر اصفهانی)
ملا احمد نراقی در بیان چگونگی تحقق صبر جمیل در مواجهه با بلاها و مصایب چنین می نگارد:
«آن چه بنده را از مرتبه صبر بیرون می برد، بی تابی و جزع کردن و بر سر و سینه زدن و جامه چاک کردن و شکایت بسیار نمودن و اظهار اندوه و ملال کردن و امثال اینها است. اینها همه امور اختیاری هستند، که آدمی قدرت بر ترک آنها دارد و باید از آنها اجتناب کند. اما باید دانست آنچه به سبب مصیبتی بر او از انسان فوت می شود، به عنوان عاریتی در نزد او بوده و از او پس گرفته شده است. اما سوختن دل و تنگی سینه و جاری شدن اشک از دیده، که از مقتضای بشریت است، بنده را از حد صبر بیرون نمی برد».[معراج السعاده: 832-833]
هم چنان که درروایات آمده است که: «چون ابراهیم پسر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وفات کرد، اشک از چشم مبارک حضرت جاری شد. شخصی عرض کرد آیا شما ما را از امثال این کار منع نمی فرمودید؟ حضرت فرمودند: این ترحّم و مهربانی است و خدا رحم می کند مهربانان بندگان خود را»[محجة البیضاء: 7/ 129] و نیز فرمود: «چشم، اشک می ریزد و دل می سوزد و سخنی سر نمی زند که پروردگار را به غضب آورد».[«تَدْمَعُ الْعَینُ وَیحْزَنُ الْقَلْبُ وَلَا نَقُولُ مَا یسْخِطُ الرَّبّ»؛ الکافی: 3/ 262، حدیث 45؛ مسکن الفؤاد: 102؛ بحارالأنوار: 22/ 157، باب 1، حدیث 16] بلکه این ها نیز از مقام رضا آدمی را بیرون نمی برد. هم چنان که مریض به قصد و حجامت راضی و خوشنود است و لیکن از درد و ألم متأثر می شود. اما کمال صبر آن است که درد و مصیبت خود را پوشیده دارد و آن را اظهار نکند».[معراج السعاده: 832-833]
امام صادق (علیه السلام) نیز دراین باره فرمودند: «هرکه شبی را به مرض بگذراند و قبول کند آن را و شکر خدا را ادا کند، مانند کسی است که شصت سال عبادت کند. شخصی عرض کرد قبول آن چگونه است؟ حضرت فرمود: بر آن صبر می کند و خبر نمی دهد از آن چه بر او گذشت و چون داخل می شود به صبح، حمد می کند خدا را بر آن چه از برای او بود». در بعضی اخبار رسیده «شکایت، آن است بگوید بر من شبی گذشت، که احدی را نگذشت. یا مبتلا شدم به آن چه کسی مبتلا به آن نشده است. اما گفتن این که دیشب بیدار بودم، یا امروز تب دارم، داخل شکایت نیست».[محجة البیضاء: 7/ 128]
و از آن چه گفتیم، روشن شد که کراهت مصایب با صبر منافاتی ندارد. بلکه از برای بنده مرتبه ای بالاتر از آن چه ذکر شد، هست و آن این است که از آن چه بر او وارد شود، لذت یابد و در هر حالتی شاد و مسرور باشد. زیرا آدمی بعد از آن که به مرتبه انس به خدا فائز گردید و انوار محبت الهی بر سراچه دل او پرتو افکند و از جام محبت شراب صفوت نوشید، از آن چه از محبت او به او می رسد، راضی و شاکر و مطلوب او رضای دوست اوست و هرچه از جانب او می رسد، به آن خشنود و فرحناک است.[معراج السعاده: 833]»
بسیاری از عارفان و اولیای الهی به مسئله صبر جمیل در سیره و مسلک انبیاء الهی و ائمه معصومین(علیهم السلام) پرداخته اند. «جابربن عبداللّه انصاری، از بزرگان صحابه در آخر عمر به ضعف پیری و عجز مبتلا شده بود. روزی امام محمد باقر(علیه السلام) به عیادت او رفت و جویای حال او شد. جابر در جواب حضرت گفت: درحالتی هستم که پیری از جوانی و بیماری از تندرستی و مرگ از زندگانی دوست تر دارم! امام فرمودند: من باری چنانم که اگر مرا پیر دارد، پیری دوست تر دارم، اگر جوان دارد، جوانی دوست تر دارم، اگر بیمار دارد، بیماری و اگر تن درست دارد، تن درستی و اگر مرگ دهد، مرگ و اگر زندگانی، زندگانی را دوست تر دارم.
جابر چون این سخن حضرت را شنید، بر روی محمد(علیه السلام) بوسه زد و گفت: راست گفت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) که مرا گفت: «تو یکی از فرزندان مرا ببینی هم نام من. «یبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً کمَا یبْقُرُ الثَّوْرُ الْأَرْضَ»[مسکن الفؤاد: 87]؛ و به این سبب او را باقر علوم الاولین و الآخرین گفتند. از معرفت این مراتب معلوم شود که جابر در مرتبة اهل صبر بوده است و امام محمد باقر(علیه السلام) در مرتبه رضا».[اوصاف الأشراف: 60]
بخش های قبلی مقاله:
1. صبر و شکیبایی از منظر عرفان اسلامی
2. جزع در کلام عارفان و اولیای الهی