اولین قدم برای اصلاح خود

استاد اصغر طاهرزاده
اصلاح نفس

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«الحَمدالله ‌ الذي هَدانا لِحَمْدِهِ وَ جَعَلْنا مِنْ اَهْلِهِ ... وَالْحَمْدُلِلّهِ الَّذي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ‌ السُّبُلِ شَهْرَهُ، شَهْرَ رَمَضان، شَهْرَالصّيام، وَ شَهْرَالاِسْلام، وَ شَهْرَالطَّهُور، وَ شَهْرَالتَّمْحيصِ، وَ شَهْرَ الْقيامِ، اَلَّذي اُنْزِلَ فِيهِ الْقُرآن، هُديً لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدي وَ الْفُرْقانِ. فَاَبانَ فَضيلَتَهُ عَلي سائِرِالشُّهُورِ بِما جَعَل لَهُ مِنَ الْحُرُماتِ الْمَوْفُورَةِ و الْفَضائِلِ الْمَشْهُورَةِ... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحمَّد وَ آله، وَ اَلْهِمْنا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ اِجْلالَ حُرْمَتِهِ».

حمد خدايي را كه ما را راهنمايي نمود تا حمدش كنيم و از اهل چنين حمدي قرار داد. و حمد خدايي را كه راه رضايت خودش را به ما نماياند و يكي از آن راه‌ ها را ماه رمضان قرار داد. ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاكيزه شدن، ماه تصفيه، ماه به‌ پاخاستن براي عبادت، ماهي كه در آن قرآن نازل شد، جهت هدايت مردم و روشنگري و هدايت. پس آشكار نمود برتري آن ماه را با قراردادن محرّمات فراواني كه در ماههاي ديگر حرام نيست و ..... پروردگارا! بر محمّد و آل او درود بفرست و ما را متوجه بزرگي آن ماه و بزرگداشت حرمت آن، بگردان.....[1]

حلول عيدُ اللهِ اكبر، عيد اولياء خدا، ماه مبارك رمضان را خدمت همه‌ ی عزيزان تبريك عرض مي‌ ‌ ‌ ‌ كنم و اميدوارم همچنان‌ كه خود حضرت حق در رابطه با نتيجة روزه فرمود: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»، و دل ما را اميدوار كرده‌ ‌ اند كه اين مسير، مسيرِ رسيدن به مقصد و غايت همة مؤمنين يعني مقام تقواست، باید مقصد ما در روزه‌ داری تقوا باشد.

چنانچه ملاحظه مي‌ فرماييد حضرت‌ سجاد«عليه‌ السلام» مشخصة ماه رمضان را داشتن محرّمات فراوان معرفي مي‌ نمايند و مي‌ فرمايند: «جَعَل لَهُ مِنَ الْحُرُماتِ الْمَوْفُورَةِ و الْفَضائِلِ الْمَشْهُورَةِ» خداوند براي آن ماه محرّمات فراوان و فضايل مورد توجهي قرار داد. و بعد مي‌ فرمايند: «فَحَرَّمَ فِيهِ ما اَحَلَّ فِي غَيْرِهِ اِعْظاماً» در راستاي بزرگداشت اين ماه، چيزهايي كه در غير اين ماه حلال بود، حرام كرد «وَ حَجَرَ فِيهِ الْمَطاعِمَ وَ الْمَشارِبَ اِكْراماً» و از جهت اِكرام و بزگواري اين ماه، خوردني‌ ها و نوشيدني‌ ها را منع نمود.

زيرا براي ملاقات با حضرت پرودگار مانعي در ميان است و آن مانع بايد برطرف شود. آن مانع را پيامبرخدا«صلواة‌ الله‌ عليه‌ وآله» به ما معرفي كردند و فرمودند: «اَعْدي عَدُوَّكَ نَفْسَكَ الَّتي بَيْنَ جَنْبَيْك»[2] دشمن‌ ترين دشمنانت، نفس خودت است كه در بين دو پهلويت قرار دارد، و از اين طريق مانع اصلي ارتباط با معبود و محبوب بشر را به بشريت معرفي نمودند، و حالا براي اين‌ كه اين مانع برطرف شود بايد مطلوبات نفس را كنترل كرد، و مطلوبات آن همان‌ هايي است كه استفاده از آن‌ ها در حين روزه ممنوع شده‌ است.

پس در واقع حضرت‌ سجاد«عليه‌ السلام» كه مي‌ فرمايند: محرّمات و موانع فراواني را خداوند در اين ماه قرار داد. اين محرّمات و موانع، مطلوبات نفس امّاره است، و خداوند از اين طريق مي‌ خواهد بين مطلوبات حقيقي بندة خود و بين مطلوبات نفس امّارة او، جدايي بيفكند و اين اولين قدم راه‌ افتادن بنده است به‌ سوي خدا و پيدا كردن جايگاه روزه در ماه رمضان.

وقتي دوگانگي و جدايي بین میل‌ های نفس امّاره با آرزوهای حقیقی ما روشن شد، عبادات معني خود را پيدا مي‌ كند وگرنه چه بسا كه عبادت مي‌ كنيم ولي نفس امّاره از آن بهره‌ برداري مي‌ كند و لذا پيامبرخدا«صلواة‌ الله‌ عليه‌ وآله» فرمود: «لِكُلِّ شَيْئٍ بابٌ وَ بابُ الْعِبادةِ الصَّوم» هر چيزي را دري است و در ورود به عبادت، روزه است. چون از طريق روزه مقابل نفس امّاره مي‌ ايستيم و دشمني آن را مي‌ شناسيم و إن‌ شاءالله، آرام‌ آرام دشمني آن برايمان آشكار مي‌ شود و در همين راستا است كه خداوند در آيه 153 سوره بقره مي‌ فرمايد:[3] براي اين‌ كه از كفر نجات پيدا كنيد، از صبر و صلاة كمك بگيريد. و امام صادق«عليه‌ السلام» مي‌ فرمايند: صبر در اين‌ جا به معني روزه است. در اين‌ جا روزه را از نماز مقدم داشت، زیرا باب همة عبادات روزه است، تا از آن طريق جدايي بين نفس امّاره و خود انسان روشن شود و عبادات جهت حقيقي خود را طي كند.

گاهي ما جايگاه عباداتمان را نمي‌ ‌ شناسيم و به‌ همين جهت بهره‌ ی لازم را از آن‌ ها نمي‌ بريم. پيامبر و ائمه«سلام‌ ‌ الله‌ ‌عليهم‌ ‌ اجمعين» بيش از آن‌ كه صورت يك عمل عبادي را به ما توصيه می‌ نمایند، نيّت و جايگاه آن را به ما توصيه مي‌ ‌ ‌ كنند. اگر فرمودند: «نيّت، سخت‌ ‌ تر از عمل است» يعني؛ جايگاه نيتْ خيلي مهم است. در اين‌ كه جايگاه هر عمل عبادي در زندگي و در قلب ما كجاست، چیزی است که باید در آن وقت صرف کرد و بدانيم اين مسئله از خود عمل سخت‌ تر و مهم‌ تر است.

آنچه باید به آن توجه خاصی انداخت رسيدن به اين موضوع است كه نفس امّاره‌ اي داريم كه هر حركت و ميل ما را به نفع خودش تمام مي‌ ‌ كند، و لذا بايد با خودِ اين نفس امّاره درگير شد، و اول بايد مسئله‌ مان را با نفس امّاره‌ مان حل كنيم. اين موضوع كار مي‌ ‌ برد و تلاش زيادي مي‌ خواهد تا انسان بفهمد بايد با نفس امّاره در بيفتد.

اگر گاهي اوقات‌ ‌ به تمايلات روحاني خود دقت كرده‌ ‌ باشيد، مي‌ ‌بينيد دلتان مي‌ ‌خواهد مثلاً گرسنگي بكشيد، چون در روايت داريم علاوه بر روزه، خود گرسنگي و «جوع» يك ثواب جدايي دارد، هم‌ ‌ ‌ چنين در روايت آمده است كه شيرين‌ ‌ ‌ ترين و خوش منظرترين محل براي نظر حضرت حق، معدة خالي است.[4] حالا براي توجه به حق، مي‌ آييم گرسنگي بكشيم، يك‌ مرتبه ملاحظه مي‌ كنيم نفس امّاره با هزار دليل وسط مي‌ آيد كه اين‌ كار را نكنيم. اين بايد براي ما حل بشود كه هر كار الهي كه بخواهيم انجام دهیم نفس امّاره به ميان مي‌ ‌ ‌ آيد تا ما را از آن كار منصرف كند، و يا آن‌ را به نفع خودش تمام كند. عزم و حالتي كه در شما به‌ وجود مي‌ آيد كه بايد مسئله‌ ‌ مان را با نفس امّاره حل كنيم- به اصطلاح- يك حالت يَـقْـظِـه يا بيداري است، يعني تازه بيدار شده‌ ‌ ايم كه چه كار بايد بكنيم. اولين قدم در اصلاح خود، از وقتي شروع مي‌ ‌ شود كه جنگ با نفس امّاره شروع شود. به گفتة مولوي:

مر هوا را تو وزير خود مساز........كـه برآيـد جــانِ پـاكـت از نمـاز
هين مرو اندر پي نفس چوزاغ........كو به گورستان برد ني سوي باغ

شما اين را در خودتان حس مي‌ كنيد كه همة ما يك دلِ پر ازميلِ به سركشي داريم، و به اين راحتي هم نمي‌ رسيم به اين‌ كه قصه‌ مان را با آن يكسره كنيم، اين‌ ‌ قدر زرنگ است كه هر تصميمي مي‌ گيريم، به نفع خودش تمام مي‌ كند و حتي خودش را به جاي خود ما جا مي‌ زند.

اگر انسان به اين نکته رسيد كه برای آزادشدن از حجاب‌ ها،باید با نفس امّاره درگیر شود و بنا نيست با آن كنار بيايد، تازه اول راه است. عمده اين است كه متوجه شويم نفس امّاره به‌ گونه‌  اي با ما برخورد مي‌ كند كه خودش را از ما مي‌ داند. بنابراين ما به اين راحتي بناي جنگيدن با آن را نمي‌ گذاريم، چون خودش را از ما مي‌ داند و مي‌ آيد به ما مي‌ ‌ چسبد. مي‌ گويد: اصلاً من خودت هستم. به گفتة صاحب مثنوي:

حيله كرد انسان و حيله‌ اش دام بود.....آنچه جان پنداشت، خون آشام بود
در ببست و دشمـن اندر خانه بـود......حيلة فـرعـون از ايــن افسانه بـود

همه‌ ی بدبختي فرعون در همين يك نكته بود كه دشمن خود را دوست گرفت و آنچه را جزء جانش مي‌ پنداشت، خون‌ آشام او بود و او نفهميد. پس اولين مسأله و اولين قدم در اصلاح نفس، اين است كه ما جنگ با نفس امّاره را شروع كنيم و مواظب باشيم حيله‌ هاي او را توجيه نكنيم و او را مبرّي از اتّهام ننماييم و همراه با يوسفِ جان خود بگوييم: «وَ ما اُبَرِّءُ نَفْسي اِنَّ‌ النَّفْسَ لَاَمّارَةٌ بِالسُّوء ...»[5] من نفس خود را از اين‌ كه برايم نقشه بكشد و به‌ سوي هلاكت بكشاندم، مبرا نمي‌ دانم، چرا كه او كارش دستوردادن به بدي‌ ها و زشتي‌ ها است.

البته مطمئن باشيد اين كار، بدون كمك خدا و توسل به پيامبر و ائمه«سلام‌ ‌ ‌ الله‌ عليهم» محالِ محالِ محال است. اگر ديديد كسي دست توسل به خدا و پيامبر و ائمه«سلام‌ ‌ ‌ الله‌ عليهم» دراز نكرده است، بدانيد اصلاً نمي‌ فهمد جنگ با نفس امّاره يعني چه؟

در دعاي صباح، حضرت اميرالمؤمنين«عليه‌ السلام» در محضر حق عرضه مي‌ دارند: «اِنْ خَذَلَنِي نَصْرُكَ مُحارَبَةِ النَّفسِ وَ الشَّيْطانِ فَقَدْ وَكَلَنِي خِذْلانُكَ اِلي حَيْثُ النَّصَبِ وَ الْحِرْمانِ»؛ «اي خدا! اگر در راه مقابله و مبارزه با نفس امّاره و شيطان دست از ياري‌ ام بكشي، حتماً اين عدم ياري‌ ات مرا به‌ سوي سختي و محروميت از سعادت سوق مي‌ دهد».

همه‌ ی حرف اولياء الهي اين است كه خدايا! اگر مرا در تشخيص نفس امّاره و مبارزه با آن به خودم وابگذاري هيچ كاري نمي‌ توانم بكنم. مولوي هم در همين راستا از خدا تقاضا مي‌ كند:

بازخَرْ ما را از اين نفس پليد.......كاردش تا استخوانِ ما رسيد

اساساً فهم اين مسئله كه جنگي اساسي بايد با نفس امّاره داشت و از آن ساده نگذشت، شروع مباركي است. مولوي مي‌ گويد:
مادرِ بت‌ ها، بتِ نفـس شـما است ...... زآن‌ كه آن ‌ بت، مار و اين ‌ بت اژدها است
بت‌ شكستن سهل باشد، نيك سهل......سهل ديدن نفس را جهل است، جهل

نفس امّاره، ارتباط با حق را مي گيرد

بايد متوجه باشيم وقتي نفس امّاره وسط آمد، ما از چه چيزي محروم مي‌ شويم؟ مثالي مي‌ ‌ زنيم إن‌ شاءالله مطلب روشن بشود. شما يك وقت مي‌ ‌ ‌ خواهي‌  بگويي: «خـدا»، چرا مي‌ خواهي بگويي «خدا»؟ چون تمام دلت، طالب خداست. مي‌ خواهي بگويي خدا و دل را در همين خداگفتن‌  نگهداري و استفاده‌ ها ببري، مي‌ بيني حالي هم به لطف خدا به تو دست داد، اما يك‌ مرتبه متوجه مي‌ شويد، نفس امّاره جلو آمد كه بسيارخوب است، بگو خدا، تا بلكه فلان مشكلت هم حل شود، كار و كاسبي خوبی هم به‌ دست بياوري. شما ملاحظه كرديد چه چيزي وسط آمد؟ نفس امّاره و آن استفادة معنوي ما را از جهت اصلي‌ اش خارج كرد. آخر من كار مي‌ ‌خواهم براي اين‌ كه شرايطي به‌ دست آيد بگويم خدا، حالا كه به حمدلله در شرايطي هستم كه مي‌ گويم خدا، ديگر فكر كار و كاسبي اين وسط چرا پيدا شد. يعني با طرح موضوعي ديگر؛ ذوقِ حضور و ارتباط با حق را از ما مي‌ ‌ گيرد. اگر بفهميم چگونه نفس امّاره منبعِ بزرگي از شعف و مهرباني و رحمت يعني خدا را از ما مي‌ ‌گيرد، آن‌ وقت مي‌ ‌فهميم كه بايد چگونه مسأله‌ ‌اش را حل كنيم.

اگر فهميديم از طريق تبعيت از نفس امّاره از چه‌ چيز بزرگي محروم مي‌ ‌ شويم، مي‌ فهميم كه با چه‌ كسي بايد جنگ كنيم و چرا بايد جنگ كنيم؟ علاوه بر اين مي‌ فهميم‌  در اثر اين جنگ ‌ چيزي كه به‌ دست مي‌ ‌ آوريم عبارت است از ذوق حضور و ارتباط داشتن با خودِ حضرت حق، كه مقصد و مقصود همة اولياست.

عرض ما اين بود كه نفس امّاره حتي وقتي كه با خدايمان حرف مي‌ ‌زنيم وسط مي‌ آيد و همين ارتباطِ ما با خدا را به نفع خودش تمام مي‌ ‌كند. ببينيد در اين حالت ديگر چيزي براي ما باقي مي‌ گذارد ؟! يعني وقتي مانع ارتباط انسان با خداي خود است و ارتباط انسان را با مقصد و معبودش قطع مي‌ كند، چگونه بايد با آن برخورد كرد. حالا دوباره فكر كنيد با به‌ ميان آوردن نفس امّاره، ما از چه چيز بزرگي محروم مي‌ ‌مانيم ؟ مگر اُنس با خدا، چيز كمي است كه محروميت از آن اُنس را بتوان تحمل كرد؟ مقصر هم خود ماييم كه به نفس امّاره ميدان داديم و در مقابل خواستة آن مقاومت نكرديم.

 

منبع: لب المیزان
..............................................
پی نوشت ها:
[1] قسمتي از دعاي 44 صحيفه سجاديّه مربوط به ورود به ماه رمضان.
[2] بحارالأنوار، ج 77، ص 64.
[3] یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.
[4] به حديث معراج، بحارالانوار ج 77 ، ص 21 رجوع فرماييد.
[5] سوره يوسف، آيه 53.

Share