اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها):
به مناسبت آغاز ایام فاطمیه، اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و تعدادی از اشعار آیینی را تقدیم شما عزیزان می کنیم :
پیشنهادی:
فیش روضه های ایام فاطمیه سلام الله علیها
ایام فاطمیه سلام الله علیها - ویژه نامه بانوی بی نشان
همزمان با آغاز ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بسیاری از شاعران و هنرمندان جوان و پیشکسوت جوان کشورمان دست به قلم می برند و با سرودن اشعاری ارادت خودشان را به محضر مبارک حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ابراز می کنند.
غلامرضا سازگار
...ممدوحۀ محمد و محبوبۀ خدای
کز کبریا رسیده درود مکررش...
پا می نهد گرسنه به محراب بندگی
آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش
این است کوثری که خدا داد بر رسول
دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش
دشمن گرفته بود کمین در خط رسول
فکر هزار فتنه نهان بود در سرش...
می خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش
آن جاودانْ چراغِ همیشه منورش
غافل از آن که بعد پدر می کند قیام
بر دفع کفر، دختر اسلام پرورَش...
از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز
آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش
مسجد، شراره از در و دیوار برکشید
شد داغ دیده دخت نبی، تا سخنورش...
با گریه از صحابه کمک خواست از آن زمان
یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش
آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت
بالله نبود هیچ کس این گونه باورش
نفرین بر آن سکوت که در موج فتنه ها
طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش
نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود،
اسلام هر چه آمده امروز بر سرش
بالله اگر قیام نمی کرد فاطمه
نامی نبود زاحمد و فرقان و داورش
دین نبی به همت زهرا دوام یافت
نقش بر آب، نقشۀ خصم ستمگرش
خورشید عمر او به جوانی غروب کرد
پوشیده شد به خاک عذار منورّش
در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است
پیدا اگرچه نیست نشانی ز منبرش...
مردانه راه فاطمه باید گرفت کو،
تا پای مرگ کرد حمایت ز رهبرش
بس راز نانوشته بماند ز غصه اش
گیرم شوند جمله سماوات دفترش
محمود ژولیده
دردهای ما کجاو دردهای فاطمه
پرسش ما پاسخش، سوز صدای فاطمه
استخوانهای شکسته میدهد پاسخ به ما
ضربه های بی هوا بر دست و پای فاطمه
وای از بی رحمیِ آن فرد نامرد لعین
آه از سقط جنینِ بی هوای فاطمه
گریه هم جایی ندارد باید از این غصه مُرد
چاره ای هیهات، جز فضه بیای فاطمه
مرتضی میدید اما بر نمی آمد از او
چاره ای جز دیدن آه و نوای فاطمه
پشت در تا کوچه تا مسجد به ذکر یاعلی
بود در چشمان زینب کربلای فاطمه
سیلی و روی کبود و چادر خاکی او
شد بدون شرح، شرح ماجرای فاطمه
این مهم بود، از تمام درد و رنج این قیام
خوب یاری شد به غربت مقتدای فاطمه
روز تنهای که حتی یک نفر یارش نبود
با چهل نامرد، جنگیده ولای فاطمه
قدرت بازوی حیدر فاطمه بود و شکست
تا غلاف تیغِ قنفذ شد، بلای فاطمه
یاری رهبر به هر قیمت، می اَرزد، بی گمان
درس عبرت میدهد مارا وفای فاطمه
گریه هایش نهضتی دیگر شد و شد ماندگار
تا قیامت نهضت صوتِ رسای فاطمه
شیعه زهرا چو زهرا کشته راه علیست
بر علی سهل است، میمیریم برای فاطمه
ما قلیلیم و کثیر از خیر کوثر گشته ایم
این هم ای دنیاست، از لطف و عطای فاطمه
ره ز شیخ نیجریه هست تا شیخ قطیف
تا یمن تا قدس پر شد از ثنای فاطمه
جانم از سربند یازهرا که عالم گیر شد
فتح مکه میکند، نام و ندای فاطمه
سعید بیابانکی
چکیده گل رخسار مصطفی زهراست
عصاره نفحات خوش خدا زهراست
سلاله خلف ختم مرسلین یعنی
خلاصه همه آیات انبیا زهراست
کسی که شیشه عطر گل محمدی است
که منتشر شده چون ذره در هوا زهراست
زلال نور رسالت در او نمایان است
چرا که آینه مصطفی نما زهراست
کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز
شده است ورد زبان فرشته ها زهراست
گلی که باغ شهادت از او به بار نشست
چراغدار شهیدان کربلا زهراست
دو دل مباش دلا و بگو پس از قرآن
شکوهمند ترین هدیه خدا زهراست
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
امیدوار که باشی گره گشا زهراست
اگر که کوه غم افتاده روی شانه تو
علاج کار تو یک یاعلی و یازهراست
اگرچه کشتی پهلو گرفته می ماند
تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست
مگو که راه رسیدن به عشق دشوار است
چرا که فاصله اش از حسین تا زهراست
مراقبت کن از آن مضجع شریف ای عشق
به هوش باش که دار و ندار ما زهراست
چنین غریب اگر در بقیع پنهان است
مسلم است که گنجی گرانبها زهراست
مدینه ! گوهر ما آرمیده در دل تو
گواه باش که گنجینه حیا زهراست
اگر در آتش کین سوخته است خانه او
تو دردمند بیا خانه شفا زهراست
گلی که خاک در آغوش خویش می کشدش
شبانه بی کس و تنها و بی صدا زهراست
دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش
نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست
محمد جواد پرچمی
اصلا نیازی نیست
از بسترت پاشی
با درد تو پیش
پای حیدرت پاشی
هی گفتم از دردات
هی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی
می افتی چیزی نیست
تو دست به دیواری
گفتی یکم خستم
نصفس قنوت تو
گفتی یکم دستم
این بچه ها سایه
روسر میخوان زهرا
تا وقت دامادی
مادر میخوان زهرا
از رفتن و از مرگ
کمتر بگی ای کاش
مادر میخواد زینب
فکر عروسیش باش
چشم پرآب تو
نقش برآبم کرد
تابوت تو اومد
خونه خرابم کرد
دنیا عجب خاکی
روی سرم ریخته
هم موی زینب ،هم
خونم بهم ریخته
طفلی حسن هرشب
تو خواب عزاداره
هی میگه دیوارو
هی میگه گوشواره
سینه سپر کردی
خیلی محک خوردی
خانوم سر من تو
خیلی کتک خوردی
زینب با دلشوره
هی روتو می بوسه
شونه که میفته
بازوتو می بوسه
وقتی همه خوابن
فضه با دلشوره
خون رو دیوارو
با گریه میشوره
سید علیرضا شفیعی
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
نه آسیه ،نه حوا و نه مریم ؛ تا قیامت هم
کسی هم رتبه ی صدیقه ی کبرا نخواهد شد
تو را کوثر لقب داده خدا ؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تاویل اعطینا نخواهد شد
فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد
نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین روشن بدون زهره ی زهرا نخواهد شد
تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب
تو که باشی جهان مقهور ظلمت ها نخواهد شد
"بحق فاطمه" گفتیم بعد از ذکر "یا فاطر"
که "یافاطر" بدون "فاطمه" معنا نخواهد شد
خداوند آفرید او را برای تو که می دانست
کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد
علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه ست
علی که شعرمن بی نام او زیبا نخواهدشد
علی که خالقش بوده ثناگویش یقینا پس
مدیح گوشه چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد
علی که نام او رمز ورود در سماوات است
بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد
دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم
بدون عشق شان امروز من فردا نخواهد شد
به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشی م این است
که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد
علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه
کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد
مرضیه عاطفی
حرف از علی (علیه السلام) بود و تمام ِ تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت
دلشوره دارم! بیقرارم! کاش تقدیر...
فوراً رقم میخورد طبقِ دلبخواهت
اما ورق برگشت و آوردند هیزم
کم کم به غارت رفت حالِ روبراهت
با کینه های کهنه از صفین و خیبر
محکم به در...محکم لگد زد! با وقاحت!
نامرد مردی آمد و دستِ بزن داشت
یک آن سیاهی رفت چشمان سیاهت
بین در و دیوار چشمت روزِ بد دید
خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت
از دردهای اصلی ات فضه خبر داشت
از بغض های مادرانه در نگاهت
ای وای ازین پهلو به آن پهلو شدن ها
بالا نمی آمد نفس همراهِ آهت
از سرخیِ جای غلاف و جایِ سیلی
با اشکِ پنهانی سحر شد شامگاهت
شمشیر نه! گودال نه! ای وای مادر...
در بین آتش؛ پشتِ در...شد قتلگاهت!
سیدمحمدجواد شرافت
ای تا همیشه مطلع الانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
جان پدر را تا بهشتی غرق گل می برد
در لحظه های روشن دیدار لبخندت
لبریز بود از مادری لبریز چشمانت
سرشار بود از عاطفه سرشار لبخندت
نه سال در دنیای حیدر صبح و ظهر و شب
تکرار شد تکرار شد تکرار لبخندت
با گردش دستاس خیر و نور می پاشید
بر هرچه صحرا هرچه گندم زار لبخندت
از روزه ی بی نان و بی خرما چه شیرین تر
وقتی که باشد لحظه ی افطار لبخندت
اما چرا این روزها دیگر نمی خندی
اما چرا این روزهای تار لبخندت. ..
مثل گلی توفان زده پژمرد، پرپر شد
بعد از پدر بعد از در و دیوار لبخندت
این روزهای آخری یک بار خندیدی
اما چه تلخ است آه تلخ این بار لبخندت
با چشم های خسته تا تابوت را دیدی
بر چشم های فضه شد آوار لبخندت
**
مادر جهان ما یتیم عشق و احساس است
قدری بخند ای مهربان بگذار لبخندت…
چادر نماز دخترم از یاس لبریز است
تابیده بر این چادر گلدار لبخندت
مهدی جهاندار
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زنده ست علی خانه نشین نیست
ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...
انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست معاویه چه کاره ست
قرآنِ سر نیزه که قرآن مبین نیست!
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
«المنّة للّه» که این است و جز این نیست
افزودن دیدگاه جدید