مؤمن آل فرعون که بود؟
مؤمن آل فرعون :
مؤمن آل فرعون شخصیتی قرآنی است که در آیات شریفه 28 تا 45 سوره مبارکه مؤمن (غافر) از او سخن به میان آمده است. مطابق با این آیات وی مردى از فرعونيان بوده است كه به حضرت موسی علیه السلام ايمان آورده بود اما ايمان خود را مخفی می داشت. تا زمانی که فرعون عزم خود را برای قتل حضرت موسی (علیه السلام) جزم نمود و او چون جان حضرت موسی (علیه السلام) را در خطر دید در آن لحظات حساس به يارى حضرت موسى (علیه السلام) شتافت و با قوم خود به نفع حضرت موسی (علیه السلام) استدلال نموده ایمان خود را آشکار کرد.
مؤمن آل فرعون چه کسی بوده است؟
در مورد اینکه این شخص چه کسی بوده است برخی گفته اند: ایشان پسرعمو يا پسرخاله فرعون بود و تعبير به " آل فرعون" را نيز شاهد بر اين معنى دانسته اند بخاطر اینکه تعبير به آل معمولا در مورد خويشاوندان بكار مى رود هر چند در مورد دوستان و اطرافيان نيز استفاده شده است.
و برخی ديگر نیز او را يكى از انبیای الهی به نام "حزبيل" يا "حزقيل" مى دانند. [۱] در حدیثی از پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلّم نیز آمده است: الصديقون ثلثه حبيب نجار مؤمن آل يس، و حزبيل مؤمن آل فرعون، و على بن ابى طالب مؤمن آل محمد عليهم السلام؛ راستگويان در گفتار و كردار سه نفرند: حبيب نجار، مؤمن آل يس و حزبيل، مؤمن آل فرعون و على بن ابى طالب، مؤمن آل محمد عليهم السلام.[۲] گر چه در این حدیث به پیامبر بودن مؤمن آل فرعون اشاره ای نشده است.
از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمودند: « مؤمن آل فرعون ، خازن (سرپرست خزائن و گنجينه هاى) فرعون بود.» [۳]
آیات مربوط به مؤمن آل فرعون
داستان مؤمن آل فرعون 18 آیه از سوره مبارکه غافر را به خود اختصاص داده است و در این آیات داستان اعتراض و ارشاد او در برابر فرعونيان، باشكوه و جلوه خاصى بيان شده است:
• وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ ۖ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ؛
و مرد مؤمنى از خاندان فرعون كه ايمانش را پنهان مى داشت، گفت: آيا مردى را مى كشيد كه مى گويد: پروردگار من خدا است؟ و بی ترديد از سوى پروردگارتان براى شما دلايل روشنى آورده است، و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان خود اوست، و اگر راستگو باشد برخى از عذابهايى كه به شما وعده مى دهد به شما خواهد رسيد؛ زيرا خدا كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست، هدايت نمى كند. (سوره غافر، آیه 28)
• يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا ۚ قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَىٰ وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ
اى قوم من! امروز فرمانروايى و حكومت براى شماست كه در اين سرزمين پيروز هستيد، ولى اگر عذاب خدا به سوى ما آيد، چه كسى ما را يارى خواهد داد؟ فرعون گفت: من جز آنچه را [صواب] مى بينم [و به آن يقين دارم و آن انكار موسى و كشتن او و تقويت حكومت من است] به شما ارائه نمى كنم، و شما را جز به راه راست هدايت نمى كنم.( سوره غافر، آیه 29)
• وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ
و آن مرد مؤمن گفت: اى قوم من! بى ترديد من بر شما از روزى مانند روز [عذاب] گروهها [يى كه پيامبران را تكذيب كردند] مى ترسم (سوره غافر، آیه 30)
• مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ ۚ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ
چون سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و كسانى كه پس از آنان بودند؛ و خدا ستمى بر بندگان نمى خواهد [اين بندگاناند كه بر خود ستم روا مى دارند.] (سوره غافر، آیه 31)
• وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ
و اى قوم من! بىترديد من از روزى كه مردم يكديگر را [براى نجات خود از عذاب] ندا مى دهند بر شما مى ترسم؛ (سوره غافر، آیه 32)
• يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ ۗ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
روزى كه [به علت شدت عذاب] پشتكنان از اين سو به آن سو فرار مى كنيد [ولى از هر سو كه مىرويد، برگردانده مىشويد و] شما را [در برابر عذاب خدا] هيچ نگه دارنده اى نيست؛ و هر كه را خدا [به سبب كبر و عنادش] گمراه كند، او را هيچ هدايت كننده اى نخواهد بود. (سوره غافر، آیه 33)
• وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ
بى ترديد يوسف پيش از اين دلايل روشنى براى شما آورد، ولى شما همواره نسبت به آنچه كه آورده بود در ترديد بوديد، تا زمانى كه از دنيا رفت، [پس از مرگ او] گفتيد: خدا هرگز بعد از او پيامبرى مبعوث نخواهد كرد، اينگونه خدا هر اسرافكار ترديد كنندهاى را گمراه مى كند. (سوره غافر، آیه 34)
• الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ ۖ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ
كسانى كه در آيات خدا بى آنكه دليلى براى آنان آمده باشد، مجادله و ستيزه مى كنند [اين عمل زشتشان] نزد خدا و نزد اهل ايمان مايه دشمنى بزرگ است؛ اينگونه خدا بر دل هر گردنكش زورگويى، مُهر [تيره بختى] مىنهد (سوره غافر، آیه 35)
• وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ
و فرعون گفت: اى هامان! براى من بنايى بسيار بلند بساز شايد به وسايلى برسم، (سوره غافر، آیه 36)
• أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا ۚ وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ ۚ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ
وسايل [بالا رفتن به] آسمانها تا از خداى موسى آگاه شوم [كه كيست و كجاست؟!] هر چند موسى را [در گفته هايش درباره خدا] دروغگو مى پندارم. و اينگونه براى فرعون زشتى كردارش آراسته شد و از راه خدا باز ماند، و نيرنگ و نقشه فرعون جز در زيانكارى و نابودى نبود. (سوره غافر، آیه 37)
• وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ
و آن مرد مؤمن گفت: اى قوم من! از من پيروى كنيد تا شما را به راه راست هدايت كنم. (سوره غافر، آیه 38)
• يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ
اى قوم من! اين زندگى دنيا جز كالايى بى ارزش و زودگذر نيست، و بى ترديد آخرت سراى هميشگى و پايدار است. (سوره غافر، آیه 39)
• مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ
هر كه بدى كند جز به مانند آن كيفر نيابد، و از مردان يا زنان كسانى كه كار شايسته انجام دهند در حالى كه مؤمن باشند، آنان در بهشت درآيند و در آن بى حسابْ روزى يابند. (سوره غافر، آیه 40)
• وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ
اى قوم من! چرا من شما را به سوى رهايى [از خسران دنيا و آخرت] مىخوانم، و شما مرا به آتش مى خوانيد؟! (سوره غافر، آیه 41)
• تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ
مرا مى خوانيد كه به خداى يگانه كافر شوم و چيزى را كه به [خدايى و ربوبيت] آن دانشى ندارم، شريك او قرار دهم، و من شما را به تواناى شكستناپذير و بسيار آمرزنده مى خوانم. (سوره غافر، آیه 42)
• لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ
ثابت و يقينى است اينكه آنچه مرا به سويش مى خوانيد براى او در دنيا و آخرت حقّ ادعا [ى الوهيت و ربوبيت] نيست، و اينكه بازگشت ما به سوى خداست، و اينكه اسرافكاران اهل آتش اند. (سوره غافر، آیه 43)
• فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ ۚ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
پس به زودى [درستىِ] آنچه را [كه امروز درباره عذاب اسرافكاران] مى گويم [و شما باور نمىكنيد] متوجّه خواهيد شد، و من كارم را به خدا وامى گذارم؛ زيرا خدا به بندگان بيناست. (سوره غافر، آیه 44)
• فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا ۖ وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ
پس خدا او را از آسيب هاى آنچه بر ضد او نيرنگ مى زدند، نگه داشت و عذاب سختى فرعونيان را احاطه كرد. (سوره غافر، آیه 45)[۴]
سرانجام مؤمن آل فرعون
در روایتی از حضرت امام صادق علیه السلام آمده است: قوم فرعون مؤمن آل فرعون را تكه تكه كردند، اما خداوند او را از اينكه ايمانش را از او بگيرند، حفظ فرمود.[۵]
مؤمن آل فرعون در روايات
• محمد بن ابى ليلى از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نقل مى كند كه فرمودند: صديقان (كسانى كه پيامبر زمان را مخلصانه تصديق كردند) سه نفر بودند: على بن ابى طالب علیه السلام و حبيب نجار و مؤمن آل فرعون.[۶]
• يونس بن عمار می گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم اين بيمارى كه در چهره ام ظاهر شده مردم خيال مى كنند كه خداوند به هر بنده اى كه نياز ندارد او را به اين درد مبتلا مى كند، امام عليه السلام فرمودند: مؤمن آل فرعون هم دستش معيوب بود ولى با همه آنها تبليغ دين مى كرد. بعد فرمودند: هرگاه ثلث آخر شب شد برخيز و وضو بگير و خود را براى نماز مهیا كن، و هنگامى كه به سجده آخر در ركعت اولى رسيدى در سجده بگو: يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا سَامِعَ اَلدَّعَوَاتِ يَا مُعْطِيَ اَلْخَيْرَاتِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي مِنْ خَيْرِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ اِصْرِفْ عَنِّي مِنْ شَرِّ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ اِذْهَبْ عَنِّي بِهَذَا اَلْوَجَعِ - و نام درد را ذكر كن - فَإِنَّهُ قَدْ غَاظَنِي وَ أَحْزَنَنِي. در خواسته خود از خداوند كوشش كن، يونس گويد: من اين دعا را خواندم و هنوز به كوفه نرسيده بودم كه بيمارى من برطرف شد.[۷]
• از امام صادق عليه السلام است كه: خداوند هيچگونه قضائى در حق مؤمن ندارد مگر اين كه خير مؤمن در آن است و اگر مالك شرق و غرب زمين گردد خير او است. سپس امام علیه السلام اين آيه را تلاوت فرمودند: «فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا». (سوره غافر، آیه 44)
خداوند مؤمن آل فرعون را از شر مكر و حيله فرعونيان در امان داشت. فرمود: به خدا سوگند فرعونيان بر او مسلط شدند و او را كشتند اما آن چه خداوند او را از آن حفظ كرد اين بود كه فرعونيان نتوانستند در دين او صدمه وارد كنند.[۸]
• امام حسن عسکری علیه السلام از پدران اطهرش از حضرت امام صادق علیه السلام نقل مى كند: مؤمن آل فرعون قوم خود را به سوى توحيد الهى و نبوت حضرت موسی علیه السلام و برترى حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم بر جميع انبياء الهى و همه مخلوقات و نيز برترى امام علی بن ابى طالب و اولاد اطهرش عليهم السلام بر ساير اوصياء انبياء فرامى خواند و آنها را از ربوبيت فرعون منع مى كرد و خود اعلام برائت از وى مى نمود.[۹]
پی نوشت:
1. تفسیر نمونه، ج۲۰، ص ۸۷-۸۸.
2. تفسير اثنا عشري، ج11، ص315.
3. تفسیر البرهان، ج4، ص 754.
4. ترجمه آیات از قرآن ترجمه شیخ حسین انصاریان.
5. قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص386.
6. خصال/ترجمه جعفرى، ج 1، ص 269.
7. ايمان و كفر/ترجمه الإيمان والكفر الکافي، ج 2، ص 259./ [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ هَذَا اَلَّذِي ظَهَرَ بِوَجْهِي يَزْعُمُ اَلنَّاسُ أَنَّ اَللَّهَ لَمْ يَبْتَلِ بِهِ عَبْداً لَهُ فِيهِ حَاجَةٌ قَالَ فَقَالَ لِي لَقَدْ كَانَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مُكَنَّعَ اَلْأَصَابِعِ فَكَانَ يَقُولُ هَكَذَا وَ يَمُدُّ يَدَيْهِ وَ يَقُولُ «يٰا قَوْمِ اِتَّبِعُوا اَلْمُرْسَلِينَ» ثُمَّ قَالَ لِي إِذَا كَانَ اَلثُّلُثُ اَلْأَخِيرُ مِنَ اَللَّيْلِ فِي أَوَّلِهِ فَتَوَضَّ وَ قُمْ إِلَى صَلاَتِكَ اَلَّتِي تُصَلِّيهَا فَإِذَا كُنْتَ فِي اَلسَّجْدَةِ اَلْأَخِيرَةِ مِنَ اَلرَّكْعَتَيْنِ اَلْأُولَيَيْنِ فَقُلْ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا سَامِعَ اَلدَّعَوَاتِ يَا مُعْطِيَ اَلْخَيْرَاتِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي مِنْ خَيْرِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ اِصْرِفْ عَنِّي مِنْ شَرِّ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ اِذْهَبْ عَنِّي بِهَذَا اَلْوَجَعِ وَ تُسَمِّيهِ فَإِنَّهُ قَدْ غَاظَنِي وَ أَحْزَنَنِي وَ أَلِحَّ فِي اَلدُّعَاءِ قَالَ فَمَا وَصَلْتُ إِلَى اَلْكُوفَةِ حَتَّى أَذْهَبَ اَللَّهُ بِهِ عَنِّي كُلَّهُ ؛ يونس بن عمار (كه گويا لكه هاى پيسى به چهره اش پيدا شده بود) گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: درباره آنچه در چهره من پيدا شده، مردم گمان مي كنند كه خدا بنده اى را كه به او توجهى دارد به آن مبتلا نكند. حضرت فرمودند: به تحقيق كه مؤمن آل فرعون انگشتانش چلاق بود، و با دو دستش اشاره مي كرد و مي گفت:«اى مردم از رسولان خدا پيروى كنيد! سپس امام به من فرمودند: چون ثلث آخر شب فرا رسيد، در آغاز آن وضو بگير و به نمازى كه مي خوانى (نماز شب) برخيز، و چون در سجده دوم دو ركعت اول باشى، در حال سجده بگو.«اى على، اى عظيم، اى رحمان، اى رحيم، اى شنونده دعاها، اى بخشنده خيرات، بر محمد و آل محمد رحمت فرست و از خير دنيا و آخرت آنچه سزاوار بخشش تو است به ما عطا كن! و از شر دنيا و آخرت آنچه سزاوار بخشش تو است از من بگردان، و اين درد را از من دور كن - و نام درد را ذكر كن - كه او مرا بخشم آورده و غمگين ساخته» و در دعا اصرار و پافشارى كن، يونس گويد: به كوفه نرسيدم بودم كه خدا همه آنها را از من دور كرد.( اصول کافی / ترجمه مصطفوی ؛ ج 3 ، ص 358)]
8. بحارالانوار/ترجمه جلد 67 و 68، ج2، ص166.
9. قصص الأنبياء (قصص قرآن)، ص: 384.
مطالب پیشنهادی:
قصه های قرآنی/ نقشه برای قتل حضرت موسی علیه السلام
قصه های قرآنی/ "سرگذشت قارون"
قصه های قرآنی 3/ داستان حضرت داوود علیه السلام
قصه های قرآنی 4/ «یک حادثه»
قصه های قرآنی 5 / «ذوالقرنین»
منابع:
• قرآن، ترجمه حسین انصاریان
• تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374 ش.
• قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، چاپ اول، 1381 ش.
• تفسير اثنا عشري، حسينى شاه عبدالعظيمى حسين بن احمد؛ تهران: انتشارات ميقات، چاپ اول، 1363 ش.
• خصال شیخ صدوق، يعقوب جعفرى؛ قم، نسيم كوثر، چاپ اول، 1382 ش.
• ايمان و كفر/ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، عزيزالله عطاردى؛ تهران: انتشارات عطارد، چاپ اول، 1378 ش.
• بحارالأنوار، علامه مجلسى؛ تهران.
• تفسیر البرهان، هاشم بن سليمان بحرانى، بنياد بعثت، قم، 1415 ه. ق
افزودن دیدگاه جدید