مقاومت و دفاع - بررسی تاریخی تهاجمات نظامی اخیر به ایران/ بخش اول

مقاومت و دفاع - بررسی تاریخی تهاجمات نظامی اخیر به ایران
کشور ایران در طول تاریخ از موقعیت ژئوپلتیک خاصّی برخوردار بوده است. واقع  شدنش در فلات ایران بین درّه سند و درّه فرات، همسایگی در شمال و شمال غرب با تاتارها، سکاها، اسلاوها، ترک ها، روس ها و... و در مشرق با سرزمین های هندوچین ...

مقاومت و دفاع - بررسی تاریخی تهاجمات نظامی اخیر به ایران/ بخش اول

مقاومت و دفاع در تاریخچه کهن ایران اسلامی سابقه دیرین دارد و این مقاله در پی آن است تا تاریخ تهاجمات نظامی اخیر به کشور ایران اسلامی را بررسی نماید و چندی از عوامل و علل آنرا بشمارد...

مقدمه

کشور ایران در طول تاریخ از موقعیت ژئوپلتیک خاصّی برخوردار بوده است. واقع(ژئوپلتیک: علمی که هدفش مطالعه و تحقیق در روابط بین جغرافیا با حیات و دامنه نفوذ قدرت های بزرگ است. به عبارت دیگر علمی است که درباره تأثیر فضاهای جغرافیایی برای تدوین راهبرد ملّی و سیاست خارجی بحث می کند) شدنش در فلات ایران (با مساحتی بالغ بر 2,600,000 کیلومتر مربع) بین درّه(ر. ک. حسن پیرنیا، ایران قدیم، تهران: انتشارات اساطیر، 1373، ص 17 - 22)  سند و درّه فرات، همسایگی در شمال و شمال غرب با تاتارها، سکاها، اسلاوها، ترک ها، روس ها و... و در مشرق با سرزمین های هندوچین، تماس با بین النهرین و اروندرود، قرار گرفتن در کنار خلیج فارس و دریای عمان، اهمیت اقتصادی و وجود ذخائر و منابع سرشار، مرکزیت مذهب تشیع، و در این اواخر بروز انقلاب، تحقق جمهوری اسلامی و گسترش روزافزون موج بیداری اسلامی در ابعاد منطقه ای و فرامنطقه ای همه و همه عواملی هستند که تداومِ اهمیت راهبردی ایران، به عنوان قلب تپنده خاورمیانه را یادآور می سازند. از این رو همواره مورد طمع متجاوزان قرار گرفته و هدفی بزرگ برای دست اندازی آنان به شمار می آید. به همین علّت با ورق زدن صفحات تاریخ گاهی آن را «گذرگاه حوادث» و زمانی «پل پیروزی»(عبدالحسین زرّین کوب، روزگاران ایران، تهران: انتشارات سخن، 1374، ص 9)(اصطلاحی که متفقین به دنبال پیروزی خود بر متّحدین از طریق ایران، در مورد کشور ما به کار بردند)  نامیده اند.
 طی سده های اخیر قدرت های بزرگ با درک این موقعیت اثرگذار، برای تسلّط برتر و ربودن گوی سبقت از رقبای دیگر، طرّاحی ترفندها و تاکتیک های متعدد را برای اعمال نفوذ و تحقق اهداف استعماری خود برگزیده اند.
 این راهبرد سلطه جویانه در گذر تاریخ به صورت مستقیم یا با واسطه، جنگ ها و تهاجمات نظامی گسترده ای را بر این سرزمین تحمیل نموده است. برآیند این جنگ ها و هجمه های پی در پی تمامیت ارضی، ثبات و امنیت کشور را با چالش های جدّی مواجه ساخته، تبعات و مخاطرات فراوانی را در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی به همراه داشته است. این نتایج در عصر تاریک حاکمیت قاجار و پهلوی، ایران را در ورطه هولناکی فرو بُرد و بحران های گسترده ای را برای سال های طولانی دامنگیر کشور نمود.
 از این رهگذر و متناسب با چارچوب موضوعی مقاله، مقطع دویست سال اخیر (از آغاز سلسله قاجار) به عنوان بُرشی از این فصل پرحادثه گستره بحث خواهد بود. این نوشتار با نگرشی تاریخی جنگ ها و تهاجمات نظامی شامل: جنگ های اوّل و دوم ایران و روسیه، جنگ هرات، جنگ های اوّل و دوم جهانی و جنگ تحمیلی عراق را با تأکید بر دفاع مقدّس مردم ایران مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد داد. از این رو سیر تحولات، پدیده های زمینه ساز، برآیند شکست ها و تبلور پیروزی های ملّت ایران را طی سه دهه اخیر به عنوان نقطه پایانی بحث دنبال می کنیم.

جنگ اوّل ایران و روس (جنگ گلستان) 1218 - 1228 ه. ق

آغاز سلسله قاجار (1210 ه. ق) مصادف با اوج گیری فعالیت ها و رقابت های استعماری کشورهای اروپایی (بریتانیا، فرانسه، روسیه تزاری) است. از اواخر قرن هجدهم میلادی، کمپانی هند شرقی با تلاشی وسیع درصدد تصرّف کامل هندوستان برآمد. امّا از یک سو با اعتراض ها و شورش های داخلی هندوستان و از سوی دیگر با تهدیدات بی شمار از جانب رقبای اروپایی خود مواجه بود. در این مقطع ناپلئون بناپارت در پی لشکرکشی ها و ادامه فتوحات خود در «مصر» (1798م) برای انفعال و انزوای امپراتوری بریتانیا و در اختیار داشتن برگ برنده، درصدد نزدیک شدن به دولت ایران و اعمال فشار بر این امپراتوری بود.
از سوی دیگر روسیه تزاری آرزوی دست یافتن به آب های آزاد، سلطه بر خلیج فارس و احاطه بر هندوستان را در سر می پروراند. بنابراین، نواحی شمال و غرب ایران پیوسته در معرض تهدیدات روسیه قرار داشت. در این مقطع(سید تقی نصر، ایران در برخورد با استعمارگران، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1363، ص 170 - 171)
آقامحمّدخان قاجار بدون توجّه به وقوع تحولات جدید در اواخر قرن هجدهم و بدون آگاهی و تحلیل صحیح از شرایط پیچیده و حساس بین المللی، برای تسکین عقده های گذشته، تعمیق حاکمیت و تحمیل قدرت مرکزی خود (با تکیه بر زور و تهدید) به سرکوبی مخالفان داخلی پرداخت و با سنگدلی تمام، اقدام به کشتار وسیع مردم بی گناه کرمان، شیراز، مشهد و تفلیس نمود (1208 - 1210 ه. ق) و بی توجّه به حمایت های آینده مردمی، مشی مستبدانه ای را در پیش گرفت. سرانجام پس از مرگ وی و پایان سلطنت یک ساله اش، فتحعلی خان (پسر برادرش) بر تخت سلطنت نشست. (24 ربیع الاول 1212 ه. ق)
 در این اثنا به جهت خشونت و رفتار سبعانه آغامحمّدخان در گرجستان (تخریب کلیساها، قتل مردم بی گناه و تجاوز و تعدّی سپاهیانش به نوامیس گرجی و به اسارت بردن آنان) گرگین خان، حاکم گرجستان، به نشانه اعتراض، خود را تحت الحمایه روسیه قرار داد. الکساندر اوّل در سال 1215 ه. ق با انتشار بیانیه ای الحاق گرجستان به روسیه را رسماً اعلام و به بهانه دفاع از هم کیشان مسیحی خود، آنجا را به تصرّف خود درآورد.(علی اصغر شمیم، از نادر تا کودتای رضا خان میرپنج، تهران: انتشارات مدبّر، 1373، صص 205 - 215)
 به دنبال این ماجرا «سیسیانف»، فرمانده سپاه روس، در سال 1217 ه. ق (1181 ش) به حکمران گنجه و قره باغ اعلام جنگ داد و برای مقابله به مثل پس از تصرف آنجا، مسلمانان این منطقه را قتل عام نمود. بدین سان جنگ اوّل ایران و روس، معروف به جنگ «گلستان»، به فرماندهی ولیعهد (عباس میرزا) آغاز شد و تا سال 1228 ه. ق به مدّت ده سال ادامه یافت و طی آن چهار جنگ به نام های تفلیس، إچمازین، شوشی، أصلان دوز به وقوع پیوست.(همان، ص 217)
در این زمان روسیه، همزمان با ناپلئون بناپارت درگیر جنگ بود و در بدترین شرایط نبرد با آنان قرار داشت. شاه و عوامل دربار (فتحعلی شاه 1212 - 1260 ه.ق) که فاقد هوشیاری و تدبیر لازم سیاسی بودند غرق در امیال نفسانی خود، بدون درک این امتیاز به روسیه پیشنهاد صلح دادند و تزار الکساندر اوّل نیز از آن با اشتیاق استقبال کرد. این قرارداد به میانجیگری «سرگور اوزلی» نماینده انگلیس و با حضور «میرزا ابوالحسن ایلچی» نماینده ایران و «یرملوف» نماینده روسیه در قریه گلستان در نزدیکی قره باغ، در یازده فصل به امضای دو طرف رسید. به موجب این قرارداد (29 شوال 1228 ه. ق) روسیه بر قره باغ، شروان، باکو، شکی، دربند، موقان، لنکران و بخشی از طالش تسلّط یافت. بنابراین تمام نواحی شمال رود ارس از دست ایران خارج و بخش عمده قفقازیه به روسیه واگذار شد؛ ایران ناگزیر شد از کلّیه دعاوی خود در داغستان، گرجستان، ارمنستان و آبخاز صرف نظر نماید؛ حق کشتیرانی در دریای خزر از ایران سلب شد و در مقابلِ همه این امتیازات، دولت روسیه متعهّد شد سلطنت عبّاس میرزا را به رسمیت بشناسد.(محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، بی نا، بی تا، جلد اوّل، صفحات 171 - 181 و نیز ر. ک. صص 174 - 180)
در طول جنگ اوّل، اگرچه علمای بزرگ ایران از جمله ملّا احمد نراقی، کاشف الغطاء، سید محمّد مجاهد و... با تدوین رساله های جهادیه و فتوای جهاد، مردم را برای مقابله با تهاجمات روسیه بسیج کردند؛ به نحوی که 55 هزار نفر نیروی سواره و پیاده آماده رزم بودند، اما جاه طلبی، شهوت پرستی و مال دوستی شاه و درباریان، رقابت فرزندان شاه بر سر قدرت و برکناری عبّاس میرزا از ولایت عهدی، تکیه بی حدّ و حصر به مستشاران خارجی، ضعف تجهیزات و ناآگاهی مفرط نیروهای ایرانی از فنون مهندسی و امکانات رزمی زمینه ساز شکست و پذیرش مفاد خفّت بار صلح گردید.(غلامحسین مقتدر، تاریخ نظامی ایران، تهران: شرکت مطبوعات، 1318، صص 244 - 245)

مقاومت و دفاع

جنگ دوم ایران و روس (جنگ گنجه) (1241 - 1243 ه. ق)

نارضایتی علما و سرخوردگی مردم از شکست در جنگ های اوّل، مشخص نبودن مرزهای بین ایران و روسیه، دست اندازی آنان به برخی از نواحی مرزی و بروز ناامنی توسّط حاکمان و ساکنان این مناطق از جمله «حسین خان قاجار حاکم ایروان»، علل اصلی شروع دوباره جنگ های ایران و روسیه به شمار می آیند که به مدّت دو سال و یکماه بی وقفه به طول انجامید.(در این فاصله دسیسه های انگلستان و قول مساعدت آنان (طبق مفاد قرارداد 1814 م) فتحعلی شاه را فریفته بود. این دولت پیمان شکن در کوران جنگ، چهره کریه و سست عنصر خویش را نشان داد و طبق معمول با عذر و بهانه از کمک به ایران خودداری کرد و قشون ایران را در میدان جنگ تنها گذاشت)
بنابراین عبّاس میرزا بار دیگر به فرماندهی سپاه ایران منصوب و راهی نواحی اشغالی شد، اگرچه ابتدا پیروزی، با عباس میرزا بود ولی با دستور نیکلای اوّل تزار روس، «پاسکوویچ» پس از پایان جنگ با عثمانی (1812 - 1814 م) فرماندهی سپاه روسیه در قفقاز را عهده دار شد. نیروهای نظامی روس با حضور این ژنرال پرآوازه، توان دوباره ای یافته، سپاه ایران را در نواحی مختلف شکست دادند و خود را با ساز و برگ جدید نظامی به گنجه رسانیدند. عباس میرزا با انسجام و سازماندهی مجدد، با 30 هزار نیرو خود را به گنجه رسانید امّا به دلیل خیانت آصف الدوله، صدر اعظم جدید ایران و عدم اعزام نیرو، در سپاه ایران بی نظمی به وجود آمد و زمینه برای پیشروی سپاه روس و فتح تبریز فراهم گردید. (محمّدحسین جمشیدی، مبانی و تاریخ اندیشه نظامی در ایران، تهران: نشر پیام سپاس، 1380، ص 485 - 486 سوم ربیع الثانی 1243 ه. ق)
پاسکوویچ در ادامه حملات خود اردبیل را نیز به تصرف درآورد، او پس از فتح اردبیل و کشتار مردم بی گناه، کتاب های نفیس کتابخانه مقبره شیخ صفی الدین (اردبیلی) را تصاحب کرد و به نشانه پیروزی آنها را به همراه کلید قلعه اردبیل به سنت پطرزبورگ نزد نیکلای اول فرستاد. در این هنگام عبّاس میرزا،(میرهدایت حصاری، سرنوشت ملال انگیز کتابخانه تاریخی اردبیل، کیهان فرهنگی، سال سوم، ش 10 (دی1365)، ص 23 - 24)
فتحعلی خان رشتی را به نزد پاسکوویچ فرستاد و از وی تقاضای صلح کرد.(محمّدحسین جمشیدی، همان، ص 485)
 «مک دونالد» سفیر انگلستان در تهران، در حالی که سقوط پایتخت را نزدیک می دید، سراسیمه شاه را به قبول شرایط صلح مجبور ساخت. بنابراین میرزا عبدالحسن خان و آصف الدوله به نمایندگی از جانب دربار ایران برای انعقاد قرارداد صلح به قریه ترکمنچای گسیل شدند. این قرارداد شامل 16 فصل و یک قرارداد تجاری الحاقی در 9 فصل تنظیم و در تاریخ 5 شعبان 1243 ه. ق (10 فوریه 1828 م) به امضای نمایندگان ایران و روسیه رسید. برخی از مفادّ این قرارداد خفّت بار به شرح زیر است:
1. واگذاری مناطق ایروان و نخجوان به روسیه و از دست رفتن یکصد و شصت هزار کیلومتر مربع از اراضی حاصلخیز و پرجمعیت ایران؛
2. تخلیه طالش و موقان از سپاه ایران؛
3. پرداخت ده کرور طلا (پنج میلیون تومان) غرامت جنگی به روسیه؛
4. اعطای حق کاپیتولاسیون و اجازه عبور و مرور آزاد کشتی های تجاری روسی در خزر؛
5. واگذاری حق اعزام کنسول و نمایندگان تجاری روسیه در هر منطقه از مناطق ایران که روس ها لازم بدانند؛
6. حمایت از ولایتعهدی عبّاس میرزا و کوشش در به سلطنت رساندن وی پس از مرگ شاه.(همان، ص 487)
این عهدنامه ننگین ایران را یکباره به کشوری نیمه مستعمره تبدیل کرد و قاجاریه را با حکومتی مغلوب و ورشکسته به سوی انحطاط کامل سیاسی و اقتصادی سوق داد.

جنگ هرات

از آنجا که هرات و افغانستان، برای بریتانیا دروازه ورود به هندوستان به شمار می آمد، با نافرمانی و سرپیچی کامران میرزا (حاکم هرات) (شوال 1264 - 7 رجب 1250 ه. ق) محمّد شاه فارغ از تهدیدات انگلستان تصمیم به لشکرکشی و محاصره هرات و سرکوبی کامران میرزا گرفت (1253 ه. ق برابر 1837 م). انگلیسی ها برای جلوگیری از این اقدام درصدد تقویت سپاه و تحریک دوست محمّدخان حاکم افغانستان برای یاری رساندن به کامران میرزا و مقابله با سپاه ایران برآمدند. از سوی دیگر انگلستان با تصرّف خارک و ادامه پیشروی خود، ایران را در معرض تهدید جدّی قرار داد و از تصرّف هرات منصرف کرد. بنابراین محمّد شاه با سرافکندگی و ناامیدی تمام به تهران بازگشت. در زمان ناصرالدین شاه(محمود محمود، همان، صص 690 - 693)
دوست محمّدخان، امیر کابل، با اغوای انگلیسی ها، به فکر تصرّف هرات افتاد. انگلیسی ها با تطمیع حاکم افغانستان، به دنبال عمق بخشی به حوزه نفوذ خود در نواحی شرقی ایران و ایجاد حریم امنیتی وسیع و با ثباتی برای هندوستان بودند. در چنین شرایطی حاکم هرات از والی خراسان (حسام السلطنه) کمک خواست. حسام السلطنه با اعزام قشون، هرات را به تصرف خود درآورد (10 ربیع الثانی 1272 ه. ق)، این اتفاق انگلیسی ها را سخت به وحشت انداخت زیرا سقوط هرات و سپس تصرّف کابل تبعات سنگینی برای آنان به همراه داشت. از این رو انگلیسی ها به سرعت نیروهای خود را برای فشار به حکومت مرکزی ایران به جنوب کشور گسیل داشتند و تا اهواز به پیشروی خود ادامه دادند و ایران را تهدید به ادامه حملات و گسترش دامنه نبرد نمودند. سرانجام ناصرالدین شاه با ترس از ادامه این وضعیت و سقوط سلطنت خود، صدر اعظم میرزا آقا خان نوری را مأمور مذاکره با انگلستان کرد. انگلیسی ها نیز با فریب آقاخان و بهره گیری از عاملین خائن و وطن فروش دربار، مقدّمات صلح خفّت باری را برای ایران فراهم ساختند.
از این رو با سناریویی ساختگی با وساطت ناپلئون سوّم صلح پاریس (4 مارس 1857 م - 7 رجب 1273 ه. ق) در این شهر بین «فرخ خان امین الدوله کاشی« (سفیر کبیر ایران) و «ریچارد چارلز کالی« (سفیر کبیر انگلیس مقیم پاریس) به امضا رسید. بر طبق این پیمان ایران از ادّعای خود بر هرات چشم پوشی کرد و هرات به افغانستان ملحق گشت و موجودیت کشوری به نام افغانستان (تحت الحمایه انگلستان) به رسمیت شناخته شد. این معاهده مقدمه ای شد تا در سال 1887 م بخش های بزرگی از بلوچستان - که امروز جزء خاک پاکستان است- نیز به هند ملحق شود و تحت سلطه بریتانیا قرار گیرد.(محمّدعلی مهمید، تاریخ دیپلماسی ایران، تهران: نشر میترا، 1361، صص 211 - 213)
از سوی دیگر با ضعف مفرط قوای نظامی ایران، فشار سنگین روس ها برای سهم خواهی از انعقاد این قرارداد ننگین تشدید شد. آنان برای رقابت با رقیب دیرین خود یعنی انگلستان، خواستار جدایی «مرو« و «بخارا« و الحاق آن به قلمرو خود شدند و توانستند با انعقاد قراردادی به سال 1299 ه. ق مطالبات استعماری خود را بر دولت ایران تحمیل نمایند.(میرزا ابراهیم شیبانی، منتخب التواریخ، تهران: انتشارات علمی، تابستان 1366، صص 83 - 86)

جنگ جهانی اوّل - اشغال و تزلزل امنیت ایران

با آغاز جنگ جهانی اوّل به سال 1914 م (1292 ه. ش)، ایران با توافق انگلستان و روسیه بی طرفی خود را در این جنگ اعلام کرد، امّا این اقدام مراعات نگردید و نیروهای بیگانه - اعم از متّحدین و متفقین - از چند سو وارد خاک ایران شدند؛ به گونه ای که شمال ایران عرصه رویارویی نظامی میان سپاهیان ترک (عثمانی) و روسی بود، در جنوب نیز نبرد میان نیروهای ترک (عثمانی) و انگلیسی ها در جریان بود، در داخل نیز برخورد میان روس ها و انگلیسی ها با آلمانی ها اوضاع کشور را به شدّت تحت تأثیر خود قرار داده بود. بنابراین بخشی از جنوب ایران به اشغال انگلیسی ها و بخشی از شمال ایران به اشغال روس ها درآمد.(محمّدعلی مهمید، همان، صص 309 - 310)
از سوی دیگر در این اوضاع هرج و مرج، متحدین و متفقین نیروهای قبایل و ایلات ساکن در مرزها و همچنین مرکز ایران را در عملیات های جنگی علیه یکدیگر به کار می گرفتند، برای نمونه ترک ها از کردها برای مقابله با روس ها بهره می جستند. انگلیسی ها استفاده از لُرها، بختیاری ها، قشقایی ها و قبایل عرب خوزستان را در برنامه خود داشتند و روس ها نیز با ترفندهای مختلف قبایل مستقر در مرزهای شمالی ایران را اجیر هوس های استعماری خود ساخته بودند.(محمّدحسین جمشیدی، همان، ص 521 - 524)
سال 1915 م (اسفند 1293 ه. ش) همچون سال 1907 (1285 ه. ق) حاکمیت کشور بار دیگر با توافق دو دولت روس و انگلیس تقسیم شد. بر این اساس منطقه بی طرف حذف شد و ایران به طور کلّی به دو منطقه نفوذ قدرت های بیگانه در شمال و جنوب تقسیم شد. در چنین شرایطی استقلال ایران فدای هوس های ایادی قاجار و منافع دولت های بزرگ یعنی روسیه و انگلستان بود.(محمدعلی مهمید، همان، ص 313)
با وقوع انقلاب اکتبر 1917 میلادی (1296 ه. ش) در روسیه، نیروهای روسی با فرمان لنین مجبور به تخلیه شمال ایران شدند. در این زمان، زمینه برای اشغال کامل ایران از سوی انگلیس فراهم شد. بخشی از شمال غربی ایران تا قصر شیرین و بخشی از شمال شرقی تا مشهد، به تسخیر نظامی انگلستان درآمد. تا بهار 1918 م تقریباً سرتاسر ایران به اشغال انگلیسی ها درآمده بود. در چنین شرایطی انگلستان، به عنوان قدرتی بی رقیب، با تسلط کامل بر ایران تلاش کرد تا با تحمیل قرارداد 1919 م ایران را به صورت رسمی مستعمره انگلستان سازد. اگرچه با(این قرارداد در زمان نخست وزیری میرزا حسن خان وثوق الدوله و با پیگیری دو تن از اعضای کابینه اش، نصرت الدوله و صارم الدوله منعقد گردید. وی در مدّت نخست وزیری خود به شدت از سوی انگلیس پشتیبانی می شد. سِر دِنیس رایس سفیر پیشین انگلستان از رشوه گرفتن طرف های ایرانی این قرارداد به ویژه وثوق الدوله و اهداف مورد نظرشان پرده برداشته است)
مجاهدت بزرگانی چون آیت الله سید حسن مدرّس و بروز قیام شیخ محمد خیابانی و مخالفت های مردمی و جناح های سیاسی این قرارداد ناکام ماند. اما انگلستان برای تأمین اهداف استعماری خود با زمینه سازی و تهیه مقدمات لازم، شرایط را برای انجام کودتای سوّم اسفند 1299 ه. ش و به قدرت رساندن مهره دست نشانده ای به نام رضا خان فراهم نمود.(ل. ی. میروشنیکف، ترجمه: ع / دخانیاتی، تهران، انتشارات فرزانه، آذر 1357، ص 77 - 94؛ تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه: کیخسرو کشاورز، تهران: انتشارات پویش، ص 429)

مقاومت و دفاع

جنگ جهانی دوم - فصل جدیدی از استثمار ایران

با شروع جنگ جهانی دوم در سپتامبر 1939 م (1318 ه. ش) دولت ایران با صدور بیانیه رسمی در نهم شهریور همان سال، اعلام کرد که در این کارزار بی طرف مانده و بی طرفی خود را محفوظ خواهد داشت.
در طی سال های 1318 ه. ش تا 1320 ه. ش (1939 - 1941 م) روابط سیاسی و اقتصادی با دولت های متفق و دولت های محور همچنان محفوظ بود امّا با وجود اعلام بی طرفی، در 25 اوت 1941 م (چهارم شهریور 1320 ش) خاک ایران از دو سو مورد هجوم زمینی و هوایی قوای بیگانه قرار گرفت، ارتش و نیروهای نظامی ایران که شاخص و نمادی از اقتدار رضاخانی معرّفی می شدند پس از فرار فرماندهان عالی رتبه و سرگردانی سربازان وظیفه با حداقل مقاومت تسلیم، ایران به تصرف کامل نیروهای نظامی شوروی و انگلیس درآمد. بهانه اصلی آنها گرایش سیاست خارجی ایران به نازیها در حین جنگ جهانی دوم بود. از این رو، پس از اشغال ایران بلافاصله تمامی راهها و وسایل ارتباطی را(همایون الهی، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، تهران: نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1365، ص 17 - 25)
تحت کنترل خود درآوردند. این تجاوز آشکار بعدها به استناد ماده 2 قرارداد سه جانبه (ایران، انگلستان، شوروی) (29 ژانویه 1942 م، 9 بهمن 1320 شمسی) جنبه قانونی یافت. بر این اساس دولت انگلستان حداقل درآمد سالیانه معادل 103 میلیون ریال، (مطابق درآمد سال قبل برای دولت ایران) از عملکرد راه آهن سراسری در نظر گرفت.
دولت ایران می بایست به کالاهای حمل شده مربوط به نیروهای نظامی انگلستان و شوروی، که از پانصد هزار تن در ماه تجاوز می کرد، به ترتیب پنجاه و بیست درصد تخفیف اختصاص می داد. همچنین دولت ایران نه تنها می بایست مخارج نگهداری و هزینه های جاری راه آهن را می پرداخت بلکه باید هزینه های مربوط به توسعه و تکمیل را نیز قبول می کرد؛ این در حالی بود که ظرفیت حمل(همان، صص 179 - 211)
و نقل راه آهن سراسری ایران تا قبل از اشغال نظامی در حدود دویست تن در روز بود امّا پس از اشغال نظامی ایران به حدود شش هزار تن در روز افزایش یافت؛ بنابراین درآمد دولت ایران از راه آهن سراسری سی برابر کمتر از درآمد واقعی تعیین شد. تعهّد این پرداخت ناچیز نیز پس از مدّتی توسط انگلستان - که نمایندگی دو کشور شوروی و آمریکا در ایران را برعهده داشت - نادیده گرفته شد. به این ترتیب افزون بر پرداخت نکردن هزینه حمل و نقل و وارد کردن خسارت به تأسیسات راه آهن سراسری معادل پانصد میلیون دلار، دولت ایران می بایست بعد از خاتمه جنگ مبلغی معادل 14,882,727 دلار نیز به عنوان غرامت به دولت(این غرامت ظاهراً مربوط به تجهیزاتی بود که متفقین طی سالهای اشغال در راه آهن سراسری ایران به کار گرفته بودند. بی شک مطالبه غرامت، آن هم پس از نزدیک به 4 سال استفاده رایگان و از تجهیزاتی که در اثر شدّت استعمال فرسوده بود اقدام چپاولگرایانه دیگری برای استثمار ملّت مظلوم ایران محسوب می شد. این داستان غم انگیز به شکل های دیگر، راههای شوسه و بنادر را نیز دربرمی گرفت)
انگلیس و آمریکا می پرداخت.(حبیب الله مختاری، تاریخ بیداری ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، 27 - 1326، ص 280 - 327)
از سوی دیگر در ایام اشغال، نزدیک به 125,000 نفر ایرانی مستقیماً در بخش های حمل و نقل، کارخانجات مونتاژ و غیره برای متفقین کار می کردند که دستمزد آنها از بودجه دولتی پرداخت می شد و فشار آن بر گرده مردم ایران سنگینی می کرد. متفقین در تمام طول این سال ها کلیه هزینه های ارتش های خود و مؤسّساتی که برای کمک به شوروی برای مقابله با آلمان ایجاد کرده بودند(مخارج ماهیانه دولت های اشغالی در ایران به ترتیب عبارت بود از: 300 میلیون ریال برای انگلستان، 400 میلیون ریال برای آمریکا و 80 میلیون ریال برای شوروی)
را با پول کاغذی ایران پرداخت می کردند. آنان به هیچ وجه برای پرداخت های داخلی خود حاضر به تعویض ارز خارجی و طلا به ریال و صدور کالا به ایران نبودند.(مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران: انتشارات پاسارگاد، 1345، ص 426)
در چنین شرایطی با افزایش حجم انتشار پول کاغذی بدون پشتوانه، ارزش ریال به سرعت کاهش یافت و به دنبال آن تورّم شدید اقتصادی همراه با کمبود آذوقه، گرانی، قحطی و شیوع بیماریهای واگیردار، زندگی مردم ایران را در دام عفریت مرگ گرفتار ساخت.
در این اثنا، تصاحب غلات مردم بیچاره به زور سرنیزه، اجبار دولت به اسکان 120 هزار آواره لهستانی، استخراج و بهره برداری نامحدود نفت در شمال و جنوب، حمایت مستقیم شوروی از حکومت خودمختار پیشه وری و تلاش در جهت استقلال آذربایجان و حکومت خودمختار قاضی محمّد در کردستان،(گروه تاریخ برنامه ریزی و تألیف کتب درسی تاریخ (4)، ایران در دوران معاصر، تهران: شرکت چاپ و نشر ایران، ص 110 - 114)
تحمیل امتیازنامه نفت جنوب از جانب انگلستان، دخالت در امور داخلی، انتخاب و گزینش نخست وزیر و ترکیب کابینه، دستاویز ساختن شاهِ بی اراده و ترسو و پذیرش بی چون و چرای خواسته های استعماری و سیری ناپذیرِ متفقین، نمونه های تاریکی هستند که این مقطع ذلّت بار را هرگز از حافظه تاریخی و قلب دردمند مردم ایران پاک نخواهد کرد.

 ادامه دارد...

منبع: مجله حصون، مهر و آبان ماه 1389 ، شماره 26.

Share