دفع بیماری وبا توسط آیت الله فشارکی در سامرا
مرجع تقلید زمان خود مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم نقل کرد: یک وقتی در محضر آیت الله شیرازی در سامراء درس می خواندیم در اثنای درس استاد بزرگ ما آیت الله سید محمد فشارکی رحمه الله وارد شد در حالی که آثار گرفتگی و انقباض از صورتش پیدا بود. معلوم بود که پریشانی ایشان در اثر بروز وبا بود که در آن زمان در عراق شیوع پیدا کرده بود. فرمود: شما مرا مجتهد می دانید یا نه؟ عرض کردیم: بلی فرمود: عادل می دانید؟ عرض کردیم: بلی (مقصود این است که از آن ها اقرار بگیرد که شرایط حکم و فتوی را دارد یا نه؟) آن وقت فرمود: من به تمامی شیعیان سامراء از زن و مرد حکم می کنم که هر یک از ایشان یک فقره زیارت عاشورا نیابتا از والدۀ محترم امام زمان علیه السلام بخوانند و آن محترم را نزد فرزندش حضرت ولی امر عجل الله تعالی فرجه الشریف شفیع قرار دهند که آن حضرت، نزد خداوند متعال شفاعت نماید تا خداوند شیعیان را از این بلا نجات دهد.
مرحوم حائری فرمود: همین که این حکم صادر گردید چون مقام ترس بود همه شیعیان ساکن سامراء اطاعت نمودند و در نتیجه یک نفر شیعه در سامراء تلف نشد در حالی که هر روز ده، پانزده نفر غیر شیعه در اثر وبا تلف می شدند.[1]
فقیه بزرگی که هیچگاه مرجعیت را نپذیرفت
در اسلام برترین جهاد، جهاد با نفس است؛ در حدیث معروف پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) این نبرد بزرگ، جهاد اکبر خوانده شده و دريچه سعادت و راه ورود به بهشت بر اين اساس، پا گذاشتن بر روی نفس و اميال نفساني است.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى.[2]
در ميان مردم به حق داوری کن و از پی هوای نفس مرو
هنگامي که پس از ارتحال ميرزاي شيرازي، براي قبول و پذيرش مرجعيت، به آية الله حاج سيد محمد فشارکي مراجعه مي کنند، ایشان مي گويد: من شايسته مرجعيت نيستم، زيرا رياست ديني و مرجعيت اسلامي به غير از علم فقه، امور ديگري لازم دارد، از قبيل اطلاع از مسائل سياسي و موضع گيري هاي درست در هر کار و اگر من در اين امر دخالت نکنم و به تدریس ادامه دهم بهتر است و بدين گونه این دانشمند بزرگ، مردم را به آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي ارجاع دادند .
بعد از فوت مرجع عاليقدر آية الله محمد تقي شيرازي مردم دوباره به ايشان مراجعه کردند تا در مسجدي که هر شب آية الله شيرازي در آن نماز جماعت مي خواندند، اقامه نماز کنند و مرجعيت را هم بپذيرند.
آيه الله فشارکي مي گويند: ديدم آن شب چيزي در من است که مرا خوشحال کرده، بعد فهميدم که ماجراي مرجعيت است و شيطان در من نفوذ کرده، با خود گفتم: مي دانم چه کنم؛ فردا شب که بزرگان مي آيند، هر چه به آيه الله فشارکي اصرار مي کنند که بيایید و نماز را بخوانید، قبول نمي کنند و به همین دلیل بود که ایشان در حالی که از لحاظ علمی خیلی بالا بودند اما تا آخر عمر رساله هم ننوشتند و فقط شاگرد تربيت کردند.[3]
اژدها سهل است و او جان می زند مار من هم جان وهم ایمان زند[4]
به حساب من ، به او نان بده
مرحوم آقا سيد محمد فشاركى با آن همه فضل (كه حتى بعضى او را از مرحوم آخوند خراسانى و سيد يزدى (رحمهم االله) ، بلكه از ميرزا محمد تقى (رحمه الله) اعلم مى دانستند) يك طلبه ى عادى مى گفته است: زمانى آقا سيد محمد فشاركى (رحمه الله) براى خريد نان به نانوايى مى رود تا نان بگيرد، نانوا مى گويد: حسابت زياد شده، به تو نان نمى دهم،
او مى گويد: من به نانوا گفتم: به حساب من به او نان بده!
آرى، با آن همه مقامات علمى، آن ها كجا ما كجا؟! صبر آن ها كجا و صبر ما كجا؟! عبادات آن ها كجا و ما؟! در صبر بر مصايب درجه ى اول و ممثل انبيا و اوصيا (عليهم السلام)بودند، با اين فرق كه ائمه و انبيا (عليهم السلام) متعمد بودند[5].
پی نوشت:
[1] الکلام یجر الکلام، سید احمد زنجانی، ج 1 ص 54.
[2] ص/۲۶.
[3] با اقتباس و ویراست از یادنامه آیت الله اراکی.
[4] سید حجت الله طباطبایی لنگر.
[5] کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد.
دیدگاهها
خیلی خوب