رفتن به محتوای اصلی

بنياد پاك حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها

تاریخ انتشار:
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

بنياد پاك

حضرت فاطمه معصومه(س) در محيطي پرورش يافت كه پدر و مادر و فرزندان همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد و پارسايي و تقوا و راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاكدامني و ياد خدا از صفات تبار پيامبر صلی الله علیه و آله بود، پدران اين خاندان همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت بودند و هر يك در انتخاب همسر و تربيت فرزند، توجه كافي مبذول مي ‏داشتند، همانگونه كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله خديجه كبري را به همسري برگزيد تا به تربيت فرزندانش همت گمارد. او نخستين ايمان آورندگان به اسلام شد و شخصيت ملكوتي همچون حضرت فاطمه زهرا(س) را پرورش داد. ائمه طاهرين(ع) نيز به پيروي از رسول اكرم صلی الله علیه و آله در انتخاب همسر نهايت دقت را به عمل آوردند، تا فرزند معصومي كه پس از آنها به امامت مي‏ رسد از مادري پاكدامن و پارسا متولد شود، امام كاظم(ع) نيز از اين اصل پيروي نمود.

مادر حضرت معصومه(س)

حُميده مادر بزرگوار امام كاظم(ع) از مهاجران مغرب بود و به پيشنهاد امام باقر(ع) به همسري فرزندش امام صادق(ع) در آمده بود امام صادق(ع) درباره مقام والاي همسرش كه مادر امام كاظم(ع) شد مي ‏فرمايد:

حُميده ماننده شمش طلاي خالص، از ناپاكي ‏ها و ناخالصي‏ ها، پاك است. فرشتگان او را همواره نگهداري كردند تا به من رسيد، به خاطر كرامتي كه خدا نسبت به من و حجت پس از من (فرزندش امام كاظم(ع)) عنايت فرمود.[1]

حُميده بانويي آگاه و محدّثه بود و احاديثي را كه از امام صادق(ع) و ديگران شنيده بود همچون يك راوي مورد اعتماد به مردم نقل مي ‏كرد و در واقع يكي از اساتيد مجامع علمي بانوان در عصر امام صادق(ع) محسوب مي ‏شد.

وي در حوزه آموزشي خويش با دختري از اهالي مغرب به نام «نجمه» آشنا شد. نجمه علوم اسلامي را از همسر امام صادق(ع) فرا مي‏ گرفت و نشانه ‏هاي عقل و هوشياري و ايمان به خدا از رفتار و سيره عملي وي مشهود بود.

حُميده مي‏ گويد: روزي كه نجمه به خانه ما راه يافت، پيامبر صلی الله علیه و آله را در عالم خواب ديدم كه به من فرمود: (اي حميده، نجمه را به پسرت موسي(ع) ببخش و همسر او كن، همانا به زودي بهترين فرد روي زمين از او متولد مي ‏شود. من به اين دستور عمل كردم و نجمه را همسر فرزندم امام كاظم(ع) نمودم و از او حضرت امام رضا(ع) به دنيا آمد.[2]

پس از آنكه خانه حضرت موسي بن جعفر(ع) در مدينه با تولد اين دختر، عطري تازه يافت امام هفتم، فرزند را در آغوش گرفت و پس از آنكه در گوش وي اذان و اقامه گفت، او را فاطمه ناميد. نجمه، بانوي پرهيزگاري كه تقدير الهي او را از قبايل شمال آفريقا به خانه امام هفتم(ع) آورده بود، از شادي در پوست خود نمي ‏گنجيد. چرا كه او، پس از افتخارِ مادري علي بن موسي الرضا(ع) اينك با ولادت فاطمه معصومه(س)، افتخار و شرافتي افزون يافت.

او هم مثل بسياري از مردم مدينه، اين بشارت امام صادق(ع) را شنيده بود كه در خانه پسرش (موسي بن جعفر(ع)) دختري به نام فاطمه متولد خواهد شد كه شيعيان با شفاعتش، به بهشت مي ‏روند.

خاستگاه تربيتي

فاطمه(س) در خانواده ‏اي كه همگي از دانايان، فرزانگان و پرهيزگاران عصر خويش بودند، تحت تربيت و ولايت پدر و مادر و برادر معصومش، دانش آموخت و به حديث و سنت رسول اكرم صلی الله علیه و آله تسلط يافت.
شش ساله بود كه پدر بزرگوارش به دستور هارون الرشيد، دستگير و به عراق تبعيد و زنداني شد و او به خانه برادر دلسوزش امام رضا(ع) منتقل گرديد تا غم دوري پدر را كمتر احساس كند. به سال 183 ه.ق ده ساله بود كه خبر شهادت پدر را شنيد.
او و ديگر فرزندان موسي بن جعفر(ع) به خاطر سختگيري ‏هاي شديد عباسيان نسبت به فرزندان اميرالمؤمنين(ع) هرگز نتوانستند در شهادت پدر و پيشواي خويش، مجلس سوگواري برگزار كنند و آشكارا بگريند.
در تمامي اين سالها، تنها پناه فاطمه معصومه(س)، برادر مهربانش امام رضا(ع) بوده در پنج سال فتنه و جنگي كه از [سال 193 ه.ق] بر سر جانشيني هارون بر پا بود، مدينه بيشترين خسارت را ديد و باز هم سخت ‏ترين فشارهاي سياسي و تنگناهاي اقتصادي، متوجه امام رضا(ع) بود، تا مبادا به عنوان امام و جانشين پيامبر صلی الله علیه و آله قيام كند و سپاهي گرد آورد.
با به حكومت رسيدن مأمون [به سال 198] زندگي براي خانواده موسي بن جعفر(ع) دشوارتر گرديد. تا جايي كه سرانجام امام رضا(ع) با اكراه، به خواست مأمون تن دادند و جانشيني ظاهري، او را پذيرفتند.
وقتي امام هشتم(ع) را در شعبان 200 هجري از مدينه به خراسان مي ‏بردند، خانواده خويش را جمع نمود و به آنها فرمود: اين آخرين ديدار ماست من ديگر حرم جدّم را نخواهم ديد. و بدين سان، ديگر بار فاطمه معصومه عليهاالسلام به رنج دوري عزيزترين كَسِ خويش مبتلا گرديد.

مسافري از مدينه

در آغازين ماههاي سال 201 هجري، فاطمه معصومه(س) كه در اشتياق برادر مي ‏سوخت از آزادي و امنيت نسبي به دست آمده استفاده كرد و با كاروان خراسان، عازم ديدار برادر گرديد. اما چون كاروان به نزديك ساوه رسيد، بيماري سختي آن بانو را از ادامه سفر بازداشت.
كاروانيان كه به شرافت و منزلت، آن محدثه آل طاها آگاه و برخي از آنان، خويشان وي بودند، در ساوه توقف نمودند و در صددِ مداواي آن حضرت بر آمدند، ليكن او كه اندوه دوري از برادر، سخت ناتوانش ساخته بود و احساس مي ‏كرد كه خزان عمر كوتاهش فرا رسيده است، از اطرافيان در مورد «قم» پرس و جو نمود، چرا كه بارها در حديثي از پدر و جدش شنيده بود كه «قم، حرم ما اهل بيت، آشيان آل محمد و پناهگاه شيعيان است، خاك آن مقدس است، اهل آن از ما هستند و ما از آنهاييم.»
گفتند: تا قم، ده فرسنگ فاصله است. فرمودند: پس مرا به قم ببريد.
خبر حضور فاطمه معصومه(س) در ساوه و بيماري ايشان به قم رسيد. بزرگان شهر، از جمله موسي بن خزرج اشعري (صحابه امام رضا(ع)) به سرعت به ساوه شتافتند تا آن حضرت را به قم دعوت كنند و در قم از ايشان مراقبت و پذيرايي نمايند.
قمي‏ها شبانگاه به ساوه رسيدند و بامدادان، پس از آنكه بانوان همراه و محارم حضرت، ايشان را در كجاوه نهادند، موسي خود، رسام ناقه را بر دوش و راه قم را در پيش گرفت و در قم نيز، در سراي خويش، ميزباني آن حضرت را عهده دار گرديد.
مردم قم با شور و شادي از دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله استقبال نمودند. خانه موسي بن خزرج محل آمد و شد و عيادت زنان و مردان دوستدار اهل بيت(ع) و محدثان و راويان حديث و جويندگان حكمت و معنويت گرديده بود. 

 

پی نوشتها:

-----------------------

[1]  اصول كافى، ج 1، ص 477.

[2]  اعلام الورى، ص 302.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا