تحلیل و بررسی بازی کابوس 1 (اتفاق)
امروز در کافه بازار گشت میزدم که یک بازی ایرانی خوب پیدا کنم و کمی سرگرم شوم ولی اصلا باورم نشد فقط یک سری بازی که اکثرا سیاه و سفید و در قالب ترسناک و مثلا معمایی هست گیرم آمد با اسمهای جور واجور ولی همه اش حدودا عین هم بود. اینجا بود که به قول دوستان دچار چگونگی حاد شدم ولی با این حال بازی کابوس که ظاهرا بد نبود را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم که تا آخرش بازی کنم و چند خطی در موردش بنویسم.
بازی کابوس 1 (اتفاق) یک بازی برای سیستم عامل اندروید هست که توسط تیم Funny Ghost(روح خندان) توسعه یافته و در سبک محبوب اول شخص میباشد. اول از متنی که توی کافه بازار نوشته شده شروع کنم.
"در تست های اولیهای که با کمک تعدادی از دوستان و اطرافیان انجام دادیم، نظرهای به شدت ضد و نقیض و متفاوتی را در مورد بازی شاهد بودیم. بعضی بازی را مذهبی و بعضی بر ضد مذهب میپنداشتند اما پاسخ ما به تمام کسانی که بازی کابوس 1 (اتفاق) را بازی کردهاند این است که این بازی هیچ جبههگیری مذهبی نداشته و همواره هدف ما از انتخاب محیطها و همچنین صداهای درون بازی، ایجاد رابط احساسی شما با روند داستان بازی بوده است. "
اینکه یک بازی مذهبی هست یا نه اصلا به نظر من مسئله مهمی نیست مهم اینه که یک بازی برای انسان مفید باشه و آدم حس نکنه بهش توهین شده. احتمالا اون دوستانی که گفتن مذهبی هست از صحنه ای توی مسجد به این فکر افتادن که البته دوستان سازنده در مورد اون صحنه توضیح دادن ولی اصلا قانع کننده نبود چون به هیچ وجه اون موضوعی که برای مسجد در نظر گرفته شده و در ادامه به آن اشاره میشود برای من اصلا ایجاد نشده به هر حال نکته جذاب بازی که من رو به خودش جذب کرده این مسائل نیست بلکه این رابطه خانوادگی و همبستگی بین پدر و دختر و همسرش هست که یه پدر چقدر به دخترش میتونه عشق بورزه. حالا داستان و روایت بازی که در وبلاگ خود بازی منتشر شده را میخوانیم.
داستان
"کابوس داستان مردی است که بعد از مرگ همسرش تنها انگیزه زندگی کردنش را دخترش میداند و از همین رو به شدت وابسته تنها فرزندش می شود. زمان میگذرد، تا اینکه او مجبور به رفتن به یک سفر کاری چند روزه می شود و با توجه به اینکه طاقت دوری دخترش را ندارد، او را نیز همراه با خود میبرد. در راه دچار سانحه رانندگی میشود و تنها امید زندگی اش را از دست می دهد. فشار روانی بسیار زیاد بعد از این حادثه موجب کابوس های شبانه برای او می شود و در همین کابوس ها در عین ناباوری راه نجاتی پیدا میکند
روایت داستان اولیه از زبان کاراکتر اصلی داستان می باشد.
در این روایت تصویری او سعی میکند شرح واقعه دردناک زندگیش را برای شما باز گو کند.
مردی که همسرش را از دست داده است و همچنین دختر کوچکش را در حادثه ی رانندگی !
مرحله اول :
مسجد برای او نماینگر درد حجران دخترش است . تاریکی درون مسجد برای او یادآور مراسم ختم فرزندش می باشد.
و از طریق در درون مسجد راه پیدا میکند به اتاق خوابش.
اتاق خواب خندان با لرزش های احمقانه نشانگر بازگشت مرد از مسجد به خانه است در روز ختم ، این اتاق خواب عجیب در کابوسش میزان فشار روانی و غم او را نشان می دهد.(مرحله یک بازی هرگز قصد بی احترامی به مسجد را ندارد ما هم مانند شما دارای اعتقاداتی هستیم و همچنین به اعتقادات دیگران نیز احترام می گذاریم)
مرحله دوم :
همانطور که از صدا و تصویر مشخص است در این قسمت کابوس او به صحنه تصادفش باز می گردد. او با توجه ضبط صوتی که در مرحله اول از اتاق خوابش برداشته است در این مرحله به دنبال باطری برای راه اندازی ضبط است که باطری ها را از طریق کلبه ای که به صورتی غیر منطقی در آسمان قرار دارد پیدا می کند. بدین گونه که اهرمی را می کشد و کلبه ای از آسمان به زمین می افتد ، کلیدی برداشته می شود و رد پایی راه را نمایان می سازد. (دختر بچه ی درون انباری نقش ارواح پلید را ندارد او در واقع یاد آور تصمیم های غلط مرد است که باعث شد دخترش بمیرد و خودش زنده بماند پس برای همین یاد او در کابوس هایش به شکلی آزار دهنده وجود دارد(
مرحله سوم :
جنگل و فضای برفی و بادو بوران در این قسمت کابوسش حس برزخ و تنهایی را برای او یاد آور می شود. در این مرحله با پیدا کردن چهار گل (که نماینگر امید و زندگی هستند) چهار قسمت پل را کامل می کند، پلی که ختم می شود به آسانسوری که قرار است او را به همسرش برساند.
از آنجایی که بعد مرگ همسرش قبرستان مکان دائمی ملاقات هایش با او بوده است این قسمت کابوس در قبرستان است. او نوار کاستی را پیدا می کند و بعد از آن همسر مرحوش را ملاقات می کند.
همسرش کلید در قفل شده ، در راه رو اصلی را به او می هد که از طریق این در می تواند به گذشته برگردد و اشتباهش را جبران کند.(همراه بردن دخترش به آن سفر کاری که این تصمیم اشتباه موجب از دست دادن فرزندش شد)
مرحله چهارم:
پس او باز می گردد و اینبار دخترش را با خود نمی برد، در واقعه با این کار جان خودش را فدای دخترش می کند و در صحنه تصادف ضبط صوتی که از ابتدای کابوسش کامل کرده پیش روی او می آید و صدای دخترش که شش سال پس از این حاثه ضبط شده است برای او پخش می شود(مضمون حرف های دخترش این است که او نمرده است و در واقعه شش سالی است که در کما به سر می برد)
پس می شود دوباره باز گشت و همه چیز را تغییر داد."
چند نکته:
در مرجله اول ظاهرا باید مسجد نشانگر درد حجران و مراسم ختم دخترش باشد ولی مشکل اینجاست که این حس با چه پیش زمینه ای باید به مخاطب فهمانده شود به شخصه اگر در وبلاگ به آن اشاره نمیشد اصلا به این فکر نمیافتادم علی الخصوص که صحنه های بازی به طرز وحشتناکی خسته کننده هست در هر مرحله عوض اینکه ما با کنشهای متفاوتی مواجه باشیم فقط در حال طی کردن مسیر خسته کننده هستیم. داستان بازی تا حدودی جالب هست ولی با این طراحی مراحل و روایت ضعیف جذابیت داستان هم به فنا رفت، بهتر بود نویسنده ی بازی جوری داستان را روایت میکرد که خود تصویر گویای داستان باشد و کم کم ما را با خود پیش ببرد نه اینکه توضیح نویسنده در سایت داستان را به ما بگوید.
مشکل دیگه ای که قبلا به آن اشاره کردم این هست که به نظر میرسد نویسنده آشنایی مناسبی با نمادها و نشانه ها ندارد خب تا اینجا مشکلی نیست خیلی ها با این مسائل آشنا نیستند، ولی وقتی کسی میخواهد از نشانه ونماد استفاده کند باید حد اقل هایی را در این زمینه رعایت کند یعنی از نمادها و نشانه های مرسوم استفاده کند و یا اینکه اگر میخواهد نماد و نشانه جدید معرفی کند زمینه سازی مناسب انجام دهد نه اینکه از چیزی استفاده کند که فقط خودش در جریان نمادین بودن آن صحنه باشد.
در آخر میخواهم یک گلایه به بازی سازهای موبایلی بکنم. طور کلی در ایران ایده ها و داستانهای خوبی وجود دارد و مطرح میشود اما این داستانها خیلی سطحی پرداخت می شوند و شکل نگرفته زمین میخورند، داستان باید به طوری پرداخت شود و دارای روایت قوی ای باشد که در دقیقه اول مخاطب را میخ کوب بازی کند نه بعد از یک دقیقه از بازی پشیمان شود. در این دنیا که هر روز شاهد یک بازی با کیفیت هستیم اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید نهایت تلاشمان را به کار ببندیم، از صفر تا صد بازی باید به نحو احسن پیش برود، حالا اگر ما مقدمات یک بازی که یک بازی نامه خوب است را سطحی بنگریم به نظر شما موفقیت آن بازی چقدر خواهد بود؟
هر چقدر ما در قسمتهای مختلف بازی سازی پیشرفت میکنیم ظاهرا بازی سازهای ایرانی اصلا به بازی نامه نویسی اهمیت نمیدهند. داستان نویسی اصولی دارد، اگر چه در هر جایی به کار گرفته شود چه در فیلم و چه در بازی و چه در رمان، اما بازی سازهای ما ظاهرا اعتقادی به نویسنده حرفه ای ندارند فقط به صورت پراکنده طرح های خوبی به ذهن سازنده گان پدیدار میشود ولی با سطحی نگری از بین میرود البته از حق نگذریم بازی خوب با داستان خوب پیدا میشود و این طور نیست که ما کلا صفر صفر باشیم.
منبع: تحلیل بازی های های رایانه ای
افزودن دیدگاه جدید