وقتی معرفت و محبت یار در عمق وجودت ریشه دوانده، در هر کجای عالم که باشی، نگاه ولایی امام تو را در منظومه ی عشقش وارد می کند. مرد یا زن فرقی ندارد؛ اصلاً فرقی نمی کند نصرانی باشی یا یهودی؛ در آیین مجوس باشی یا سر در مکاشفه های هندوئیسم داشته باشی؛ کافی است جان و دل و فطرتت، پیوند خورد با محبتی که تو را به آسمان متصل کند؛ محبتی که تو را تا سدرﺓ المنتهای قرب الهی پیش می برد.
ملیکا زنی از دیار محبت، معرفت و قرب است! همان بانوی رومی که مادر موعود جهانی شد. مژده ی آمدن فرزندش را امام هادی ولایة علی بن ابیطالب حصنی به او داده بود، وقتی امام او را بین ده هزار درهم و بشارتی ابدی مخیر گذاشت. نرجس، خواهان شنیدن بشارت ابدی شد. حضرت فرمود: «تو را به فرزندی بشارت می دهم که پادشاه مشرق و مغرب عالم گردد و زمین را پر از عدل و داد کند؛ بعد از آن که از ظلم و جور، پُر شده باشد.»
کشتی پُرتلاطم وجود نرجس، سال ها پیش از این در ساحل نجات اهل بیت(علیهم السلام) آرام گرفته؛ وقتی او مسیحی بود و شاه زاده ی امپراطوری روم. او از طرف پدر، دختر «یشوعا» فرزند امپراطور روم شرقی بود و جد مادری اش به شمعون می رسید، حواری عیسی ولایة علی بن ابیطالب حصنی. نرجس در رؤیای خود با خطبه ی عقد رسول اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم)، شد عروس آل محمد و همسر امام حسن عسکری ولایة علی بن ابیطالب حصنی. رؤیایی که در فاصله ی کمی، جامه ی حقیقت پوشید. در رؤیای او، پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) با امیرالمؤمنین علی ولایة علی بن ابیطالب حصنی و ده امام پس از او حضور داشتند و رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) او را از شمعون برای فرزندش خواستگاری کرد. چه مجلس باشکوهی بود! مسیح رو به شمعون کرد و گفت: «به به! سعادت به تو رو کرده، خود را با دودمان محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) پیوند بده.» شمعون از این پیشنهاد، بسیار خوش حال شد. آن گاه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) به منبر رفت و خطبه ی عقد را خواند و «ملیکه» را به عقد امام حسن عسکری ولایة علی بن ابیطالب حصنی در آورد. دیری نگذشت که این رؤیا در واقع به حقیقت بدل شد و ملیکا که در جنگ بین مسلمانان و روم، به کنیزی آورده شده بود، از سوی امام هادی ولایة علی بن ابیطالب حصنی خریداری شد و به عقد امام حسن عسکری ولایة علی بن ابیطالب حصنی درآمد. پس از آن، امام هادی ولایة علی بن ابیطالب حصنی او را به حکیمه خاتون سپرد تا معارف و احکام دین را به تازه عروسش بیاموزد.
حکیمه، خود بانویی است که او را محرم اسرار اهل بیت ولایة علی بن ابیطالب حصنی نامیده اند؛ کسی که بارها حضرت مهدی ولایة علی بن ابیطالب حصنی را مشاهده کرده و بعد از شهادت امام حسن عسکری ولایة علی بن ابیطالب حصنی یکی از سفیران امام بوده که مردم با مراجعه به او، نیازهای دینی خود را پاسخ می گرفتند.
حکیمه در سحرگاه نیمه ی شعبان، شاهد به دنیا آمدن نوزادی است که با همه ی ظرافت و فراست های زنانه اش، حمل مادر طفل را متوجه نبوده است. پاسی از شب گذشته و حکیمه به رسم دیدار برادر، در منزل اوست. وقتی عزم رفتن می کند، امام او را مژده ی آمدن موعود می دهد؛ خبری که در عین فرح بخشی، مایه ی تعجب خواهر است. آخر بانو که نشانی از حمل ندارد!
آری مَثَل نرجس، مَثَل مادر موسی ولایة علی بن ابیطالب حصنی است. چنان که در زیارت ایشان آمده است: «سلام بر تو! ای شبیه مادرِ موسی و دخترِ حواری عیسی!... سلام بر تو که وجودت محل ودیعه و امانت خدای رب العالمین بود!» نرجس، انسانی از این دیار است؛ بانویی که چنان شناخت و معرفت در عمق وجودش ریشه دوانده که به صفت زیبای بصیر، مزین گشته و با اقتدای به صالحان عالم، به مقام قرب «راضیـﺔً مرضیه» رسید. چنین بانویی، باید که حکیمه به خدمت کاری اش بنازد و امام عسکری او را از این جهت، تحسین کند.
نرجس، تنها بانوی عصر غیبت نیست. حکیمه بنت الجواد، ولایة علی بن ابیطالب حصنی زنی جلیل القدر و معتمد امام است. واگذاری مسئولیت به او نشان از جایگاه و عظمت او دارد؛ اما او با چنین شأنی، شیعیان را در عصر غیبت صغری به سوی حُدَیث راهنمایی می کند. وقتی احمد بن ابراهیم از حکیمه، دختر امام جواد ولایة علی بن ابیطالب حصنی درباره ی موعود آخرالزمان پرسید. پاسخ داد: «در پس پرده ی غیبت است.» و در پاسخ به سؤال دوم او که شیعیان به چه کسی مراجعه کنند، فرمود: «جدّه ی مادر امام حسن عسکری ولایة علی بن ابیطالب حصنی است که او را سلیل، حُدَیث و سوسن نیز نامیده اند. در زمان غیبت به نام جده ی امام قائم (عج) معروف شد.» امام هادی ولایة علی بن ابیطالب حصنی در شأن ایشان فرمودند: «سلیل» از هر نقص، آفت، پلیدی و ناپاکی مبراست.
ابن ابراهیم هنوز سؤال دیگری در ذهن می پروراند؛ آیا کسی را مقتدا و امام خود بدانم که به زنی وصیت کرده!
وقتی شناخت در منظومه ی معرفت امام رشد نکرده باشد باید که در ظواهر زن بودن و مردبودن متوقف بماند! مگر نخستین بانوی مدافع ولایت، کسی جز صدیقه ی طاهره(سلام الله علیها) است؟ و مگر نه این است که این بانوان، خود در امتداد سیره ی زهرایی و زینبی، طی طریق می کنند! و چه زیبا حکیمه پاسخ می دهد که: «این مطلب اقتدای به حسین ولایة علی بن ابیطالب حصنی است که در ظاهر به خواهرش وصیت کرد تا جان امام ولایة علی بن ابیطالب حصنی از دست دشمنان مصون بماند.»
ارجاع شیعیان به جده، نه تنها «بیان کننده ی نهایت عظمت مقام، کمال و شرافت ایشان است که واسطه ی بین امام مهدی (عج) و امت شده و شایستگی حمل اسرار امامت را یافته است.» بلکه این بزرگوار، سپر بلای امام زمان خویش گشته تا بتواند امام معصوم ولایة علی بن ابیطالب حصنی را محافظت کند؛ حفاظتی که نرجس خاتون نیز سهمی بسزا در آن داشت؛ چنان که در زیارت نامه ی ایشان آمده است: «گواهی می دهم که نیکو امام زمان (عج) را پرستاری کردی و ادای امانت کردی و کوشش کردی در راه خشنودی خدا و شکیبایی کردی در حق خدا و نگه داشتی راز خدا را و حمل کردی ولیّ خدا را و کوشیدی در نگه داری حجت خدا.»
منبع: محلاتی، ذبیح الله (1370)؛ ریاحین الشریعه، ج 5، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
بازنشر از: پیام زن - خرداد ماه سال 1394 شماره 279 - بانویی از عصر غیبت