اسماءالله / جلسه 12

استاد محمد شجاعی
اسماءالله
اگر واقعاً به معنای حقیقی خودت را بشناسی و تعقل کرده باشی، قیمت های همه امور را دقیقاً می دانی.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غررالحکم فرمودند: هیچ کس جز معصوم (علیه السلام) نمی تواند از بطن و عمق حقایق گزارش دهد.
اگر واقعاً فکر کردی در کار خودت و درباره خودت تعقل کردی (گوهری است که کم تر افرادی این کار را می کنند که خودش را به بلندای ابدیت ببیند و بداند که برای کسب خوشبختی دنیا و آخرت آمادگی دارد یا نه؟ و تصمیم های قطعی و جدی در مورد خودش بگیرد) اگر خوب فکر کردی و با عقلت درباره خودت به کنکاش پرداختی، یا به شناخت حقیقی خودت نائل شدی، این آثار را دارد؛ اعراض از دنیا دارد و...
در قرآن می فرماید: وقتی از اهل جهنم می پرسند چه شد که به جهنم آمدید می گویند:وقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛[سوره الملک - آیه ۱۰] اگر ما گوش شنوایی داشتیم یا اهل تعقل بودیم هرگز سر از جهنم درنمی آوردیم. اینکه حضرت می فرمایند: چه بسیار عبادت کننده ای که دین ندارد. چه بسا کسی 60 سال نماز بخواند و یک رکعتش قبول نشود. رسول خدا فرمودند: بیشتر جهنمی ها آدم های خوبی بودند، بخاطر تنبلی و امروز و فردا کردنشان در مورد خودسازی خودشان سر از جهنم درآوردند. (خیلی عجیب است) بخاطر این است که این افراد اهل تعقل نبودند.

اعراض از دنیا، منشأ همه درمان هاست و به معنای فرار و در غار رفتن نیست. این است که در اوج ارتباطی که داری وابسته و دلبسته نباشی

اگر کسی خودش را بشناسد، چون عاشق خودش است، به هر اندازه خودش را بشناسد، عشق او به خود حقیقی اش به همان اندازه امتداد پیدا می کند. چون خودش را به بلندای ابدیت تعریف نکرده و از تولد تا مرگ تعریف کرده، تمام عشقش به خودش تا مرگ معطوف می شود. ولی اگر کسی واقعاً و حقیقتاً به ابدیت یقین داشته باشد و عاشق خود حقیقی اش باشد، این حبی که دارد به شدت به ابدیتش تعلق دارد. خودش را خوب شناخته است. اعراض از دنیا؛ برای دنیا کاری نکنیم که از خودسازی و آخرت دور شویم. از شناخت آخرت و معارف الهی دور شویم. تصمیم، انتخاب، ارتباط و رفتاری را در دنیا پیش نگیریم که ما را ضعیف کند. این شخص حاضر نیست برای دنیا غصه بخورد. او را از شدن بازنمی دارد. اگر کسی واقعاً ببیند جهنمی در وجودش هست؛ (حسادت، خودکم بینی، سوءظن، تکبر، خودبرزگ بینی، زودرنجی) این ها بیماری هایی  است که چند قرن آخرتی طول می کشد تا درمان شود در جهنم باید بماند. (شوخی نیست) اگر کسی واقعاً خودش را شناخته باشد، این اعراض را دارد.
اعراض، منشأ همه درمان هاست. در پزشکی پرهیز، منشأ همه درمان هاست. در طب روحانی هم همین طور است. اعراض از دنیا به معنای فرار و در غار رفتن نیست. این است که در اوج ارتباطی که داری وابسته و دلبسته نباشی، نتواند تو را آلوده کند. طوری مخلوط نشو که بتواند تو را آلوده کند.

هرچه دنیایت زیاد باشد، از آخرتت کم می شود. زهد داشته باش. یعنی نه داشته های دنیا شما را بیخود دلخوش کند نه از دست رفتن هایش ما را ناراحت

جنین تمام تلاش هایش برای دنیاست و نحوه ارتباطش با رحم طوری است که جذب می کند برای دنیا. رسول اکرم فرمودند: شما با مردم با بدنتان زندگی کنید. اما روحتان را بگذارید برای آخرت.
اگر کسی اعراض کند، دوستی دنیا منشأ همه انحرافات است. وقتی محبت دنیا و ارزش های دنیایی را از دلت بیرون می کنی. خودبه خود آدم شاد و آرام و قدرتمندی هستی. وقتی قرار است در مود خودت قضاوت کنی، چون در ارزیابی خودت قرار نیست خودت را با کسی مقایسه کنی راحت تر قضاوت می کنی. لذا با کندن از دنیا فقط خودت را در نظر بگیر. هرکس هرقدر رشد کند و بزرگ هم شود، آن طرف کم می آورد.
هرچه دنیایت زیاد باشد، از آخرتت کم می شود. بنابراین قرار نیست هیچ چیزمان را با کسی مقایسه کنیم و مسابقه بگذاریم. اگر واقعاً عقل و شعور داری، از دنیا اعراض کن. زهد داشته باش. یعنی نه داشته های دنیا شما را بیخود دلخوش کند نه از دست رفتن هایش ما را ناراحت کند.
وقتی اساساً زهد از دنیا نداری، بعد از ازدواج دردسرهای بعدی اش آزار دهنده است. به ندرت در زمین می توانیم ببینیم که از اینکه همسر دارد، لذت ببرد. بداند که خداوند نعمت بزرگی نصیبش کرده و شکر کند.  این آدم خودش را می شناسد و قیمتش دست خودش هست. دنیا خانه آدم های بدبخت است. دارالاشقیاء؛ خانه شوربختان. یعنی کسانی که خانه ندارند. اگر درست معنی کنیم یعنی آنجایی که ما با خدا باهم بودیم. استقرار و بهره مندی شما این جا موقت است. باید یقین کنیم که اینجا غریبه ایم و قرار است موقت زندگی کنیم.
دنیا مال کسانی است که آمدند اینجا و خیال برگشت ندارند. دنیا با همه بزرگیش حتی خانه یک نفر هم نیست.
کسی که کم ترین درجه در بهشت دارد، ملک او از دنیا و آنچه بالاتر از آن است بزرگ تر است. ما واقعاً شرایط رحمی داریم. ولی چون انسی با مرحله قبلی نگرفتیم دوست نداریم با مرحله بعد هم انس بگیریم. دوست نداریم رفت و آمد داشته باشیم. با جایی که قرار است به آن منتقل شویم انس بگیریم و این واقعاً شدنی است و این انس فوق العاده است، خیلی سازنده است. در طول روز با دلشوره مثل کسی که ساختمان می سازد به آن سر می زند که در چه وضعیتی است تردد کند، ببیند و بیاید و لذت ببرد.
چون تمام انس ما با اینجاست برای همین است که بد زندگی می کنیم، غمگین هستیم و شاد نیستیم. مرحله قبلی زندگیمان یادمان رفته است.
یاد کن از ما و از ایام ما ******** از عنایت ها و آن اشواق ما
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: رحم الله إمرا عَلِمَ مِن أین و فی أین و الی أین؛[بحارالانوار، ج.58، ص99] خوشبختی برای کسی است که بداند کجا بوده و کجا هست و کجا می رود.
متأسفانه بیشتر انس ما برای اینجاست. دنیا خانه آدم های خوشبخت نیست. می تواند خوشبخت باشد اما خوشبختی اش در پیوند قبل و بعدش است. حسرت آدم هایی که از کمالات جمادی و نباتی و حیوانی برخوردار هستند را می خورد. فکر می کند خیلی آدم های خوشبختی هستند. بعد می خواهد مثل اینها شود. اینجا دنبال خوشبختی به معنای طبیعی نگردید. انسان اگر اینجا با معشوق حقیقی پیوند بخورد همین جا احساس خوشبختی می کند. خوشبختی یعنی اینکه به اینجا دل نبندید اگر به معنای حقیقی بخواهد از کمالات جمادی و نباتی و حیوانی لذت ببرد، باید زهد داشته باشد، دلبستگی نداشته باشد. در این صورت می تواند از آن لذت ببرد. این بافت دنیاست خداوند می فرماید: من به دنیا وحی کردم هرکس به تو نگاه کرد خسته اش کن. اما اگر کسی به تو بی توجهی کرد به او خدمت کن. شما در بی توجهی و زهد می توانی از نعمت ها و لذات دنیا لذت ببری و درست استفاده کنی. اما وقتی مستقلاً به آن نگاه کنی کورت می کند. رابطه ما با دنیا مثل رابطه ما با خورشید است. اگر به خورشید نگاه کنی کورت می کند اما اگر با خورشید نگاه کنی می توانی همه چیز را ببینی.

اگر واقعاً به معنای حقیقی خودت را بشناسی و تعقل کرده باشی، قیمت های همه امور را دقیقاً می دانی.

اکثر قریب به اتفاق درخواست های ما مربوط به کمالات جمادی و نباتی و حیوانی است. دغدغه های اصلی را فراموش کردیم.
علتش این است که اگر واقعاً به معنای حقیقی خودت را بشناسی و تعقل کرده باشی، قیمت های همه امور را دقیقاً می دانی.
ای که صبرت نیست در دنیا دون ******** چونت صبر است از خدا ای دوست چون
تو که یکی از امور وهمی و خیالی ات از دست برود، بی تاب می شوی چه طور می توانی از دست دادن خدا را بی تابی نکنی. چطور می توانی غیبت کنی و غصه نخوری؟ چون نه خودت را شناختی نه خدای خودت را. خداوند حداقل قیمت با حداکثر قیمت را در اختیارت قرار داده است.
این قدر دنیا پست است که خداوند فرمودند: از وقتی که خلقش کردم، نگاهش نکردم. به فرموده امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اندازه آب بینی بز، جیفه که طالبش سگ است. خودشان را نمی شناسند که برای پیروزی و شکست در مسابقات و قهرمان کارتون ها غصه می خورند.
فقط شادی هایی برای ما پایدار است که مربوط به فوق عقل باشد. بقیه شادی ها دروغ است. شما دست روی هر مژده  دنیا بگذارید، می بینید آتشش پنهان و ذوقش آشکار. وقتی راجع به لذت ها و بهجت های مربوط به خود حقیقی تان می رسید می بینید پایدار است.
وقتی که از دنیا استفاده نمی کنید می فهمید که ثروتمند شدید. یک ثروت واقعی و حقیقی در وجودت هست. هرچه دردنیا سراغ بهره برداری بروید، فقیرتر هستید و هرچه نمی روید داراتر هستید. وقتی در قبر می خوابید دارایی هایتان چیست؟ از چه چیز خوشحال یا ناراحت هستید؟

فقط شادی هایی برای ما پایدار است که مربوط به فوق عقل باشد. بقیه شادی ها دروغ است.

مؤمن وقتی به خاطرات تلخش برمی گردد شاد می شود و وقتی به خاطرات شادش برمی گردد، نگران است. چون آنچه برای تو تلخ بوده برای آخرتت شیرین است. مراره الدنیا حلاوه الاخره؛[نهج البلاغه - حکمت 248]. تمامش درجات آخرتی است.
شیطان برای همین سراغ مؤمن نمی رود. چون می داند که اگر برود او زیرک است، مؤمن است که سوار شیطان می شود و شیطان مجبور است او را بالا ببرد. تحقیرها و تمسخرهای در دنیا همه اش ثروت است. مؤمن در بخش انسانی تحقیر نمی شود.
خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و گفت: واقعاً دوستتان دارم. حضرت فرمودند: پس خودت را برای دردسر آماده کن.
حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) فرمودند: اصلاً در دوران جاهلیت لطمه ای ندیدی و آلوده نشدی. (فطرتت را می گوید) نتوانست لباس بدش را تن تو کند. مؤمن باید آزاد و شاد باشد.
علامه (رحمه الله علیه):
 پیر خردپیشه نورانیم ***** برد ز دل رنگ پریشانیم
گفت که در زندگی آزاد باش ***** هان گذران است جهان شاد باش

ابرهایش پراکنده هستند، جمع نمی شود بارانی سرت ببارد. سایه ندارد. دست بگذار روی یک نعمت و بگو هیچ وقت این را از دست نمی دهم. وقتی پیوند برقرار شود، تاریخ دارد. حتماً از تو می گیرند. مؤمن خیلی زیرک است وقتی به او نعمتی می دهند شکر می کند و می گوید می دانم به من نعمت دادی که با تو آشتی کنم و به تو نزدیک شوم. مستقلاً با این نعمت ارتباط برقرار نمی کنم که اگر از من گرفتی با تو قهر کنم. حتماً از عاریه و هبه ای که به شما داده می گیرد تا اینکه ببیند شکر و صبر شما چه قدر است. برای همین با هیچ چیز پیوندی برقرار نکنید که وقتی گرفتند غصه بخورید. بدترین نوع مستی ها، مستی جوانی است. جوانی فصل عاشقی و بهشتی زندگی کردن است. هرچه سن او بالاتر می رود، جوان تر می شود. با علمت طوری ارتباط برقرار نکن که شیفته علم و اطلاعات شوی وقتی از تو گرفتند، احساس کنی پژمرده شدی. خداوند می فرماید: گرفتم تا امتحانت کنم. پس با خدا آشتی تر می شویم.
بعضی ها زیرک در دنیا و احمق درباره آخرت هستند. این علامت شناخت آدم عاقل و کسی است که توانسته به شناخت حقیقی برسد.
------------------------------------------------------------
منبع : سایت منتظران منجی , استاد محمد شجاعی 85/5/5

Share