غزوه احد در شنبه هفتم شوال (یا بنا بر روایتی پانزدهم شوال) سال 3 قمری به وقوع پیوست.[1] در این غزوه، حضرت حمزه علیه السلام به دست وحشی بن حرب، غلام حَبَشی دختر حارث بن عامر بن نَوْفَل یا غلامِ جُبَیر بن مُطْعِم، شربت شهادت نوشید.[2]
بنا بر روایتی، دختر حارث با وعده آزادی وحشی، از او خواست به انتقام پدرش که در غزوه بدر کشته شده بود، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، حضرت حمزه یا امام علی (علیه السلام) را بکشد. [3]
بنا بر روایت دیگر، جبیر بن مطعم در برابر گرفتن انتقام عمویش، طُعَیمة بن عَدی که در بدر کشته شده بود، به وحشی وعده آزادی داد؛[4] اما در تاریخ اینگونه نقل شده است که انگیزه هِند دختر عُتبه و زن ابوسفیان، برای انتقام گرفتن به دلیل کشته شدن پدر، برادر و عمویش در جنگ بدر، بیشتر از جبیر یا دختر حارث بود. طبق برخی نوشته های تاریخی، از ابتدا هند با وعده مال و منال دنیا، وحشی را به این کار تشویق کرد.[5]
مثله شدن پیکر حضرت حمزه علیه السلام
بنا بر روایتی، هند برای خوردن جگر حضرت حمزه نذر کرده بود.[6] وحشی ابتدا قول کشتن امام علی علیه السلام را داد، اما در میدان، حضرت حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در مکه داد. سپس کنار بدن حضرت حمزه آمد و او را مُثْله [7] کرد و از اعضای قطعه قطعه شده ی ایشان، برای خود گوشواره، دست بند و خلخال درست کرد و آنها را با جگر حضرت حمزه به مکه برد.[8] گفته شده است معاویة بن مُغیره و ابوسفیان هم بدن حضرت حمزه را مثله یا زخمی کردند.[9]
از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حضرت حمزه رفته بود، بعضی اصحاب سوگند خوردند در مقابل، سی تن یا بیشتر از قریش را مثله کنند؛ اما آیه ۱۲۶ سوره ی مبارکه ی نحل نازل شد که گرچه به ایشان اجازه مقابله به مثل می داد، لیکن صبر را عملی بهتر می دانست.[10] برخی منابع تفسیری اهل سنت، این قسم را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت داده اند.[11]
خاکسپاری
حضرت حمزه علیه السلام نخستین شهید جنگ اُحُد بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر پیکر ایشان نماز گزارد و سپس سایر شهیدان را در چندین نوبت آوردند و کنار پیکر حضرت حمزه نهادند و رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر آنها نماز می گزارد. بدین ترتیب، حدود هفتاد بار به صورت مستقل و همراه با دیگر شهداء بر پیکر حضرت حمزه علیه السلام نماز گزارد.[12] حضرت حمزه علیه السلام را در پارچه ای که خواهرش صفیه آورده بود، کفن کردند؛ چراکه مشرکان او را برهنه کرده بودند.[13]
بکاء بر حضرت حمزه علیه السلام
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چون حضرت حمزه علیه السلام را بدان وضع دید، گریست [14] و آنگاه که گریه انصار بر کشتگان خود را شنید، فرمود: «اما حمزه گریه کننده ندارد.»
سعد بن مُعاذ این سخن حضرت را شنید و زنان را بر در خانه رسول خدا آورد و آنان بر حضرت حمزه علیه السلام گریستند. از آن زمان به بعد، هر زنی از انصار که می خواست بر مرده ای گریه کند، نخست بر حضرت حمزه علیه السلام می گریست.[15] گفته شده است که زینب، دختر ابوسلمه، 3 روز برای حضرت حمزه علیه السلام لباس عزا پوشید.
جایگاه حضرت حمزه علیه السلام
نمونهای از تأثیر عمیق شخصیت حضرت حمزه علیه السلام و محبوبیتش آن بود که پس از شهادتش، برخی صحابیان فرزندان خود را حمزه نام نهادند.[16] شهادت حضرت حمزه علیه السلام و جعفر بن ابی طالب علیه السلام عامل کاهش اقتدار بنی هاشم در مقابل قریش و به خلافت نرسیدن امام علی علیه السلام بعد از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) دانسته شده است.[17]
فضائل والای حضرت حمزه علیه السلام در روایات
امام علی علیه السلام و سایر ائمه (علیهم السلام) در احتجاج با مخالفان، به خویشاوندی خود با حضرت حمزه علیه السلام و جعفر بن ابی طالب علیه السلام مباهات کردهاند.[18]
در خصوص کرامات و فضائل حضرت حمزه علیه السلام روایات بسیاری نقل شده است.[19] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حضرت حمزه و جعفر بن ابی طالب و حضرت علی (علیه السلام) را بهترین مردم[20] و جزو 7 نفر از بهترین کسان از نسل بنی هاشم خواندند.[21] و نیز امام علی علیه السلام، حضرت حمزه و جعفر بن ابی طالب علیهم السلام را بهترینِ شهدا نامیده اند.[22]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمودند که حضرت حمزه علیه السلام شرط خویشاوندی را رعایت کرد و اعمال نیکی داشت.[23]
در روایات مختلف به اسب حضرت حمزه به نام وَرد، و شمشیرش، لِیاح، [24] و دیگر متعلقات وی اشاره شده است.
-------------------------
منابع و پی نوشت ها :
- طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۵۳۴
- واقدی، المغازی،۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۹۹.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۰.
- واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۸۵
- ابن هشام، السیرة النبویة، قسم ۲، ص۷۰ـ۷۲
- ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۶ـ۲۸۷.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲
- به بریدن گوش، بینی، یا لب کسی به عنوان شکنجه گفته میشود.فرهنگ لغت عمید
- واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶
- رجوع کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۳۸.
- علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، و طوسی، التبیان، ج۶، ص ۴۳۹، ذیل سوره نحل ۱۲۶؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۳۳۵
- برای نمونه ر.ک به: طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص ۱۳۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص ۵۲۷.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۱.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۵ـ۱۶.
- ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۷۴
- ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۸۶.
- کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ نیز ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۱۱۱، ۱۱۵ـ ۱۱۶
- ر.ک: نهج البلاغة، نامه ۲۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۴.
- برای نمونه رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲.
- رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۷
- کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۰
- کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۵۰
- رجوع کنید به ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۳ـ۱۴
- ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۴۰۷ و۴۱۱