خانواده آسمانی / جلسه 4
خداوند شاخص میزان انسانیت و پیشرفت ما را میزان شادی و آرامش ما قرار داده است.
به نصّ قرآن و فرمایش معصومین ما یك پیشینه دنیایی داریم و یك حیات دنیایی و دوره سوم حیات ما، حیات بعد از دنیاست كه از آن تعبیر به آخرت كرده اند. ما دارای یك ریشه آسمانی هستیم كه قبل از دنیاست. درواقع دارای یك خانواده آسمانی هستیم و زمانی قبل از این كه به دنیا بیاییم و به این قالب های محدود طبیعی و جنسی تعلق بگیریم، با خانواده خودمان زندگی می كردیم و در وطن خودمان بودیم و وقتی كه به عالم نسیان «ناسوت» یعنی طبیعت آمدیم فراموش كردیم كه قبلاً كجا بودیم و چه منزلت و اصل و ریشه ای داشتیم؟ طبق اصل معاد ما بازمی گردیم به جایگاهی كه قبلاً بودیم. اما برخلاف قبل كه در وطن و در كنار خانواده آسمانی مان بودیم، انتخاب كیفیت حیات ما با خودمان است كه سعادت را برگزینیم یا شقاوت را؟ بنابراین باید با توجه به ریشه و اصل و نسب خودمان زندگی كنیم. باید خودمان را درهر سه مرحله بشناسیم تا به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام مشمول رحمت خدا شویم. تا این شناخت حاصل نشود و باور نشود، ما نمی توانیم واقعاً خودمان را به شادی و آرامش برسانیم. باور شدن یعنی این که بینش و نگاه در انتخاب ها، ارتباطات، رفتار و افكار ما تأثیر بگذارد. یعنی ما با شناخت هایی كه از خودمان داریم دست به انتخاب ، ارتباط، رفتار و افكار می زنیم لذا به نتیجه ای كه می خواهیم نمی رسیم. نه در دنیا و نه در آخرت آدم خوشبختی نخواهیم بود. خداوند شاخص میزان انسانیت و پیشرفت ما را میزان شادی و آرامش ما قرار داده است. اصل این است كه من خودم را پیدا كنم. آن خودی كه قرار است به حیات ابدی برود. خودم را با اصل و نسبم بشناسم. باید با خود حقیقی ام انس بگیرم و برای این خود انتخاب كنم، ارتباط برقرار كنم، رفتار كنم و فكر كنم حتی اگر نماز هم بخوانم، این بخش طبیعی من است كه سوار نماز می شود.
مهم تر از این كه دست به هر كاری بزنم و عمل كنم این است كه بدانم كیستم و از كجا آمدم؟ كجا هستم و كجا می روم؟
مهم تر از این كه دست به هر كاری بزنم و عمل كنم این است كه بدانم كیستم و از كجا آمدم؟ كجا هستم و كجا می روم؟ من كیستم كه خداوند می فرماید؛ همه آسمان و زمین را برای من آفریده؟ فرشته ها بر من سجده كردند؟ و خداوند برای كوچك ترین كارهایم هزاران فرشته در استخدام من درآورده است؟ من كیستم كه بهشتم به اندازه همه آسمان ها و زمین است؟ خداوند برای من وحی فرستاده و 13 معصوم و میلیون ها انسان شهید شدند تا من خودم را پیدا كنم؟
قرآن در مورد «اولوالالباب» می فرماید: این ها دائماً كارشان تفكر در خلقت آسمان ها و زمین است. به هیچ چیز عادی نگاه نمی كنند. «ربنا ما خلقت هذا باطلا ربّنا فقنا عذاب النار»؛[سوره آل عمران - آیه 191] خدایا تو این ها را باطل و عبث خلق نكردی.خدایا ما را از عذاب جهنم نجات بده. صاحبان خرد با تفكر (بدون آیه و روایت) مسیر هدف خلقت را طی می كنند از دنیا خارجش می كند و بهشت و جهنم را می بیند و وقتی دید از جهنمش می ترسد و به خدا پناه می برد. مهم ترین كار من این است كه خودم را پیدا كنم. من اول باید با خودم آشتی كنم وگرنه همه تصمیم هایم اشتباه از كار درمی آید. باید در خودم دنبال خودم بگردم. تا وقتی كه فكر می كنم چیزی خارج از خودم هست كه من با آن خوشبخت هستم (كمالات جمادی، نباتی و حیوانی) اصلاً خودم را گم كردم. به جای این كه برای رسیدن به خوشبختی و آرامش دنبال هزار چیز در خارج از خودمان بگردیم، باید دنبال یك چیز بگردیم و درصورتی كه آن را پیدا كنیم واقعاً شاهد خوشبختی و سعادت خواهیم بود. وگرنه تا آخر عمرمان در سراب هستیم. آن چیز بیرون از خودم نیست. باید با خودم رفیق شوم و انس بگیرم. ما تا وقتی كه از خودمان فراری هستیم هرگز به آرامش و خوشبختی نمی رسیم. تا وقتی دستت به دعا بلند است كه به كمالات دنیایی برسی و خوشبختی چیزی غیر از خودت و خارج از خودت هست، اصلاً خودت را نشناختی و هنوز در خیالات و توهم هستی. انسان باید بگردد خودش را پیدا كند. اگر خودت را پیدا كردی هیچ چیز خارج از خودت نمی تواند به تو صدمه بزند. علت این كه ما دائماً لگدكوب می شویم، برای این است كه ما همه شخصیتمان را خارج از خودمان می بینیم. ما اصلاً خودمان را پیدا نكردیم. ما داریم با بخشی زندگی می كنیم كه همه كمالات آن بخش، خارج از خودمان است.
عشق به معنای حقیقی فقط یك جا مصداق حقیقی دارد و آن هم در مورد معشوق انسانی.
آدم فقط ترانه عاشقانه را برای معشوق خودش می تواند بخواند. عشق به معنای حقیقی فقط یك جا مصداق حقیقی دارد و آن هم در مورد معشوق انسانی.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «عجبتُ لمن ینشد ضالته و قد اضلّ نفسه فلا یطلب»؛[غرر الحِكم ودُرَر الكلِم، ص233] من تعجب می كنم از این كه دنبال گمشده هایش می گردد در حالیكه خودش را گم كرده و طالب خودش نیست.
در قیامت و معاد سؤالات، تكوینی است. از نفست می پرسند. اگر با ساختار آنجا متناسب نباشد، اصلاً به درد نمی خورد. آدم باید از یك جنین سالم درس یاد بگیرد. جنین تمام وقتش را برای دنیا صرف می كند. اگر از اول فرمول ها را بشناسیم جوانی و عمر را تلف نمی كنیم. به فرمایش پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)؛ كسی قدم از قدم برنمی دارد مگر از این دو چیز از او می پرسند.
تا وقتی انسان خودش را نشناسد، همه كارهایش جاهلانه است. باید بدانیم از كجا آمدیم؟ در وطن اصلی كه بودیم چه چیز داشتیم كه خوشبخت بودیم؟ در كجا هستیم و به كجا خواهیم رفت؟
علوم انسانی تعاریف كاملاً غلطی از انسان دارد. نفس ساختار ریاضی دارد. خداوند هر چیزی را ریاضی خلق كرده است. نفس من فقط با یك سلسله چیزها شاد و آرام و خوشبخت است. خیلی مهم است انسان باورش شود و هویت خودش را بشناسد و از خانواده آسمانی خودش فراری نباشد. چرا من دنبال خودم نمی گردم؟ چرا ما حوصله پی بردن به رمز و راز خودمان را نداریم؟ با وجود این كه می دانم هیچ یك ازاموال دنیا برایم ماندگار نیست چرا رغبت ندارم بدانم كجایی هستم و اصلم از كجاست؟
---------------------------
منبع: سایت منتظران منجی
افزودن دیدگاه جدید