ضرورت مربّی
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:
أَدَّبَنِی رَبِّی؛ (بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۸۲)
پروردگارم مرا تربیت نمود.
رسول خدا صلی الله علیه وآله تحت تربیت مستقیم حقّ تعالی قرار داشتند؛ اما افراد دیگری که در مسیر توحید قرار گرفته اند، تحت تعلیم و تربیت فرد یا افرادی بوده اند. در سلسله انبیا، حضرت موسی علیه السلام با حضرت شعیب علیه السلام ارتباط پیدا کردند؛ امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهراء سلام الله علیها در دامن رسول خدا صلی الله علیه وآله تربیت و بزرگ شدند؛ حضرت اباعبدالله و امام حسن مجتبی تحت تربیت رسول خدا، حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهم السلام بودند و همین طور سایر ائمه به ترتیب، تحت تربیت پدر بزرگوار خویش بوده اند. به ندرت پیدا می شود که فردی تربیت را مستقیم از خدواند گرفته باشد. اراده حق تعالی این است که انسان ها تحت نظرمربّی تربیت شوند. همان طور که در روایتی نقل شده است که امام باقر علیه السلام فرمودند:
یَا أَبَاحَمْزَهَ یَخْرُجُ أَحَدُکُمْ فَرَاسِخَ فَیَطْلُبُ لِنَفْسِهِ دَلِیلًا وَ أَنْتَ بِطُرُقِ السَّمَاءِأَجْهَلُ مِنْکَ بِطُرُقِ الْأَرْضِ فَاطْلُبْ لِنَفْسِکَ دَلِیلًا(کافی، ج۱، ص ۱۸۴)
ای ابوحمزه! هر یک از شما براى مسافرتِ چندفرسخى خود، راهنما مى جوید و حال آن که تو از راه هاى آسمان نسبت به راه هاى زمین بى اطلاع ترى؛ پس براى خود راهنما بطلب.
اگر یک نفر بخواهد فقیه شود، فقیه شدن به این نیست که تمام رساله های عملیه را بخواند. اگر همه رساله ها را بخواند، مسائل را خوب یاد می گیرد؛ ولی قوه استنباط و استدلال برای او حاصل نمی شود. اگر کسی بخواهد دارای این قوه و ملکه بشود، راه طولانی در پیش دارد. بعضی بزرگان می فرمودند: «فقیه شدن، شغل شاغل است و خود من هنوز گاهی روزی هفت ساعت مطالعه می کنم، برای این که آن ملکه و قوه استنباط و استدلال از دست نرود». اگر در همین سیرِ فقیه شدن دقّت کنیم، می بینیم که بسیار سختی دارد؛ سالیان زیادی خدمت اساتید و مراجع باید درس خواند و سال ها ممارست، تمرین، مطالعه و مباحثه لازم است تا با مبانی آشنا شد و قوه استنباط و استدلال را به دست آورد.
امور معنوی نیز همین طور است. این که کتب شرح حال می نویسند که فلان آقا فلان کار را می کرد و فلان آقا به فلان عبادت اهتمام داشت، خوب است؛ اما دردی را درمان نمی کند و با مطالعه این کتاب ها نمی شود به نتیجه رسید. اگر کسی بخواهد واقعاً قواعد دستش بیاید، واقعاً دارای نور بصیرت شود، صاحبِ نظری صحیح شود، با مطالعه این کتاب ها و شرح حال ها نمی شود. اگر انسان با اولیای خدا آشنا و به آن ها علاقه مند شود، خوب است؛ اما این، راه رفتن و سیر نیست. اگر انسان بخواهد به دستورالعمل هایی که در این کتاب ها نوشته شده است عمل کند، دچار تشتت عمل می شود.
گاهی تشتت عمل، روح و ذهن انسان را پراکنده می کند. اعمالی که انسان انجام می دهد، باید طبق حساب و کتاب باشد. پرهیز از محرمات و عمل به واجبات، قدم اول است که صحبتی در آن نیست. بحث بر اعمال اضافه دیگر است؛ مانند خواندن بعضی از ادعیه و تکرار بعضی از اسماء خداوند که برای انسان، شبیه دارو هستند و نیاز به تشخیص و تجویز مربّی متخصّص دارد و سر از خود، نمی توان آن ها را مصرف کرد.
افزودن دیدگاه جدید