علمای دین؛ اشاره كننده به اهل البیت(علیهم السلام)
خدا لطفی به ما كرده بود، گاهی روی آثار دانشمندهای بزرگ دنیا كار می كردیم. گاهی دو سه سال باید وقت مان را صرف می كردیم تا بتوانیم عمق اندیشه ی هر کدام را به دست آوریم، در آن حال چیزهایی به ما می دادند، اما هنوز در وجود خود احساس می کردیم زمینه های خالی بزرگی مانده است. در نهایت متوجه شدیم باید مسأله مان را با كسانی حل كنیم كه در رابطه با آن ها آمده است: «إنَّما یریدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ البَیتِ»؛[1] یعنی اهل بیت(علیهم السلام) کسانی اند که هیچ نقصی در شخصیت آن ها نیست. ممکن است عزیزان تصور کنند به راحتی می توان قلب را متوجه اهل بیت(علیهم السلام) کرد. ولی به واقع و در عمل این طور نیست، باید اندیشه های بزرگ را شناخت تا در عین بهره مندشدن از آن ها، متوجه عالی ترین اندیشه شویم، بنده شاید دو سال عمر خود را روی «اُپانیشادها» گذاشتم،[2] مطالب آن طوری است که می شود با آن زندگی كرد، ولی وقتی سراغ نهج البلاغه می آییم، می گوییم ای كاش کسانی بودند كه افق های نهج البلاغه را به ما نشان می دادند تا به جای اپانیشادها، روی نهج البلاغه كارمی كردیم. البته هنوز هم اپانیشادها را یكی از بهترین كتاب های دنیا می دانم. این سرودها از بیش از پانزده قرن قبل از میلاد حضرت مسیح(علیه السلام) در چین و هند بوده است، با این همه حرف توحیدی! اما پیام آیه ی «إنَّما یریدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ البَیتِ» این است: گروهی را از هرگونه نقصی پاك كردیم تا مظهر پُرشدنِ تمام خلأهای بشر باشند و بشر باید دست از دامان آنها برندارد.
وقتی می آیی خدمت امام خمینی و علامه طباطبائی و ملاصدرا و امثال این ها«رحمة الله علیهم» می خواهی فدای آن ها شوی كه با آثار و نوشته های شان اشاره به ائمه معصومین (علیهم السلام) دارند، می گویند: «اهل البیت را ببین». ولی بعضی از نویسندگان می گویند: «من را ببین». ببینید چقدر تفاوت هست بین کتاب هایی که ما را متوجه انسان هایی می کند که عین عصمت اند، با کتاب هایی که ما را متوجه انسان های معمولی می کند. بنده و امثال بنده خاك پای امام خمینی و علامه طباطبائی و ملاصدرا و امثال آن ها«رحمة الله علیهم» را سرمه ی چشم مان می كنیم چون این ها در نوشته هایشان می گویند: «ما را نبین». و به همین جهت خیلی بزرگ اند، ما را به سوی کسانی که عین درستی و پاکی هستند راهنمایی می کنند. افقی كه به آدم نشان می دهند، افق «لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْس»؛ است، افق انسان های معصوم كه هرگونه پلیدی از آن ها زدوده شده، تا نمایشِ خدا باشند.[3] شما به این آیه دقت كنید؛ خدا می فرماید: «إنَّما یریدُ اللهُ» خدا اراده كرده كه «لِیذْهِبَ عَنْكُمُ» از شما خانواده «اَلرِّجْسَ» هرگونه نقصی را برطرف كند.
این قدر مسأله روشن است كه متأسفانه از آن به صورت عادی می گذریم، اگر آب خیلی زلال باشد، نمی بینید، هر چه بگویند «این آب است»، می گوییم: «كو آب؟!». ولی وقتی كسی می آید به آن دست می زند، می گوییم: راست گفتی، آب است. علامه طباطبایی ها كارشان همین است؛ یك آب زلالی به نام فرهنگ اهل البیت(علیهم السلام) و قرآن را که از شدت زلالی قابل درک با عقل جزئی ما نیست تکانی می دهند تا متوجه آن ها شویم، تفسیر قرآن و سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) یعنی توجه دادن انسان به بعضی از نکات قرآن و روایات تا برویم به نور آن ها حقیقت را به دست آوریم.
ما خلوت با علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» را خلوتِ یافتن اهل البیت(علیهم السلام) می دانیم تا ما را به كسانی كه اَبَر انسان اند برسانند. اگر آثار این بزرگان را مطالعه نكنیم چگونه می خواهیم به اهل بیت(علیهم السلام) برسیم؟! برای رسیدن به فرهنگ اهل البیت(علیهم السلام) و قرآن به تعقل نیازمندیم. علمای بزرگ و فیلسوفان الهی، راه تفکر را می گشایند، وقتی تفکر به صحنه آمد می توانیم در قرآن و روایات تدبّر کنیم و بهره بگیریم.
[1] - سوره ی احزاب، آیه 33. خدا اراده كرده است شما اهل البیت از هر گونه نقص و آلودگی پاك باشید.
[2] - اوپانیشاد متن مقدس و آخرین بخش از ودا، کتاب مقدس هند باستان است که سابقه ی آن به بیش از پانزده قرن قبل از میلاد می رسد. در مورد آن گفته اند: «در جهان هیچ چیز به اندازه ی خواندن اوپانیشاد سودمند و موجب ارتقاء روح نیست».
[3] - حضرت صادق(علیه السلام) می فرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا» الكافی، ج 1، ص 144. سوگند به خدا مائیم آن اسماء حسنایی كه خدا عملى را از بندگان نپذیرد مگر آن كه با معرفت ما باشد.