ایمان مؤمن از کوه سخت تر است
مؤمن از کوه سخت تر و از پاره های آهن محکم تر است. هیچ چیزی نمی تواند موجب شود یک لحظه در دین مؤمن ترک ایجاد شود؛ یعنی یک مقدار شک کند، حالش تغییر کند و عوض شود.
تنها مؤمن است که باطن انسانی دارد و دارای استحکام و صلابت شخصیت است. امام باقر (علیه السلام)می فرمایند: «المُؤمِنُ اُصلِبُ مِن الجَبلِ، الجَبلُ یُستَقَلُّ مِنه، والمُؤمِنُ لایُستَقَلُّ مِن دینِهِ شیئٌ[اصول کافی، ج دوم، ح 37]= مؤمن از کوه استوارتر است. از کوه کم می شود؛ اما به هیچ وجه از دین مؤمن چیزی کم نمی شود».
اساساً شخصیت مؤمن شخصیتی است که بصیرت پیدا کرده و دلش در اثر خودشناسی به امنیت رسیده و اینکه خودش را خوب می شناسد. قیمت ها، اهداف، آرمان ها و آرزوها را خوب می شناسد. مؤمن در زندگی به محکمات و ثابتات می چسبد و از متشابهات دوری می کند. تنها چیزی که ثابت است، حق تعالی است و وجود مقدس اهل بیت (علیهم السلام) که عشق به آنها یک عشق آرام بخش و تعالی بخش است.
اینکه در زیارت آل یس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ما می گویند هر وقت خواستید در مورد محبوب هایتان صحبت کنید، بگویید: «لاحَبیبَ اِلاّ هُوَ واَهلُهُ= غیر از پیامبر و آلش محبوب حقیقی وجود ندارد» برای این است که محبوب های دیگر متزلزل و زائل شدنی هستند و دل انسان نمی تواند به محبوب های موقت و زائل شدنی استحکام و آرامش پیدا کند.
چیزهایی که ما را تنها می گذارند و هر لحظه می توانند نابود شوند و از بین بروند، اصلاً قابل تکیه کردن نیستند. مثل معشوق های حیوانی مثل عشق های زمینی، مقام و ریاست و شئونات اعتباری اجتماعی و سیاسی که به هیچ کس وفا نمی کند. معشوق های علمی که خود یک ابزار است که آنها خود در معرض آفت می باشند؛ چه بسا دانشمندانی که بر اثر کهولت سن یا بیماری، هر آنچه که آموخته بودند از یادشان رفته است. پس این ها تکیه گاه انسان برای آرام بخشی زندگی نیستند و تنها کسی که برای ما ماندگار است، عشق به حق تعالی است و پیوند با او یک پیوند ناگسستنی است.
در حدیث قدسی خداوند می فرماید: «هر وقت خبر مرگ من را شنیدید، نگران باشید. اما تا من هستم نگران نباشید.» این بدین معناست که چیز دیگری غیر از خداوند نمی تواند ما را از نگرانی و اضطراب خارج کند.
ذات انسان یک معشوق ماندگار و جاودانه می خواهد، اما این معشوق ها فقط در جنبه های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی تحقق پیدا می کنند، اما در بخش فوق عقلی او تحقق نمی یابند. زیرا معشوق این بخش تنها خداوند است. پس انسان اگر به حق تعالی پیوند نداشته باشد و به او دلخوش نباشد، روحش امنیت پیدا نمی کند و همیشه در غم و غصه، حسرت ها و حوداث می سوزد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «مَن بَکی عَلَی الدُنیا دَخَلَ النّار[راوندى كاشانى، فضل الله بن على، النوادر (للراوندی)، ص: 10]= آدمی که برای دنیا گریه کند، جهنمی می شود». این به این معناست که ذات دنیا جهنم است و انسانی که غصه ی دنیا را دارد، با آتش و جهنم سنخیت دارد.
معشوق بعدی که خوب است انسان با آن پیوند برقرار کند، عشق به اهل بیت (علیهم السلام) است. هر چقدر عشق انسان به اهل بیت بیشتر باشد، آرامش شخصیتی، شادی، دلخوشی هایش در دنیا بیشتر می شود و هر چقدر این عشق در زندگی کمرنگ تر باشد، اضطراب های او بیشتر می شود.
اهل ولایت کسی است که مودت به اهل بیت (علیهم السلام) دارد
امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند: «لیسَ کُلُّ مَن قالَ بِولایَتِنا مُؤمِناً وَلکِن جَعلوُا أُنساً لِلمؤمِنینَ[اصول کافی جلد سوم، ترجمه و شرح : حاج سید جواد مصطفوی، صفحه: 342 روایة:7]= چنین نیست که هرکس دم از ولایت ما بزند، مؤمن باشد؛ بلکه آنان، همدم مؤمنان قرارداده شده اند تا مؤمنان احساس قلت و تنهایی نکنند».
این طور نیست که هرکس بگوید من اهل ولایت هستم، واقعاً مؤمن باشد. مؤمن و اهل ولایت کسی است که مودت نسبت به اهل بیت دارد، نه فقط محبت. اهل سنت و مسیحیان و یهودیان هم محبت دارند؛ اما مودت است که مؤمن را از فاسق جدا می کند. مودت یعنی پیوند جدی و مؤثر رابطه ی ما با خدا و اهل بیت (علیهم السلام).
دغدغه های مؤمن از نوع دغدغه های فوق عقلانی و انسانی است که قرآن آنها را این گونه ترسیم می کند: «قُل اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتِی لِلِّه رَبِّ العالَمِینَ[سوره انعام/ آیه 162]= بگو به درستی که نماز و عبادت و زندگی و مرگ من برای پروردگار جهانیان است».
در واقع فعالیت اقتصادی، تجاری، سیاسی و... زمانی مبارک است که به عشق خدا و اهل بیت (علیهم السّلام) انجام شود. پس خیلی مهم است که کار اقتصادی ما، یک جهت خدایی و ولایی داشته باشد، مال و ثروت در جهت دغدغه های الهی و انسانی و در جهت آرمان های محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) هزینه شود. اگر این طور شد، باعث ثبات ایمان در شخصیت انسان می شود. همانگونه که قرآن مسئله ی انفاق در راه خدا را باعث ثبات ایمان در انسان می داند.
خداوند در سوره ی توبه آیه ی 24 می فرماید: «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده اید و تجارتی که از کسادی اش می ترسید و خانه هایی که به آنها دل خوش کرده اید، نزد شما از خدا و پیغمبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد و خدا گروه بدکارنافرمان را هدایت نمی کند».
پس کسی که سه معشوق اصلی او خدا و اهل بیت (علیهم السّلام) و جهاد در راه خدا نباشد، فاسق است؛ حتی اگر مسجدی باشد و حج و زیارت هم انجام داده باشد. اینها نه اینکه بد باشند، خوب هستند؛ ولی مؤمن مقامش یک مقام دیگری است و عشق به خدا و اهل بیت و جهاد در راه خدا در رأس تمام آمال او است. زمانی که یک نعمت دنیایی از او گرفته می شود، هیچ وقت زیر پایش خالی نمی شود و نشاط و انگیزه ی زندگی او از بین نمی رود.
در کشور خودمان افرادی بودند که شخصیت برجسته ای محسوب می شدند و از علماء و بزرگان بودند و مردم آن ها را قبول داشتند. ولی وقتی راهشان از راه انقلاب و ولایت و امام و دین جدا شد و دشمنان و منافقین به آنها نزدیک شدند، مردم به راحتی آن ها را کنار گذاشتند و تأثیر بدی هم در دین مردم نگذاشت.
همچنین افرادی هستند که به خاطر دیگران دیندار می شوند و به خاطر همان آدم ها هم وقتی آن ها دین زده می شوند، از دین روی گردان می شوند. حضرت صادق (علیه السلام) می فرمایند: «مَن دَخَلَ فِی هذَا الدّیِن بِالرِّجالِ اَخرَجَهُ مِنه الرِّجالُ[بحار الأنوار : 2/105/67]= هر كه از طریق اشخاص به این دین در آید، همان اشخاص همچنان كه او را به دین در آوردند، از آن خارجش كنند».
مؤمن به هیچ وجه این طور نیست که ایمانش وابسته به افراد و شرایط باشد؛ برای همین است که هیچ تحول و مشکل و فاجعه ای در زندگی او، ایمانش را کم نکرده و از نورانیت و استقامتش نمی کاهد.
پس کسی که ایمانش به مسائل جنسی، گیاهی، جمادی بستگی دارد، او مؤمن حقیقی نیست. مؤمن معشوقی جز خداوند ندارد و «لااِلهَ اِلّااللّه» را باور دارد و بزرگترین دلخوشی او وجود خداست و محبوبی جز محمّد وآل محمّد (علیهم السلام) ندارد.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) وقتی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودند، جبرئیل خدمت ایشان مشرف می شوند و می گویند:«خداوند به فاطمه سلام رساند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) جواب سلام را دادند. سپس جبرئیل می گویند خداوند فرمودند که ای فاطمه از من چه می خواهی. هر چه می خواهی بگو، اجابت می کنم. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند: لذت خدمت به خدا من را از هر لذت و درخواست دیگری منصرف می کند». این جواب، حس و حال یک مؤمن است.
مؤمن از پاره هاى آهن محكم تر است
روایت بعدی از وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) است که می فرمایند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَشَدُّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِیدِ إِنَّ زُبَرَ الْحَدِیدِ إِذَا دَخَلَ النَّارَ تَغَیَّرَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ قُتِلَ ثُمَّ نُشِرَ ثُمَّ قُتِلَ لَمْ یَتَغَیَّرْ قَلْبُهُ[بحار الأنوار : 67 / 303 / 34]= مؤمن از پاره هاى آهن محكمتر است؛ پاره هاى آهن هر گاه در آتش نهاده شود، تغییر مى كند؛ اما اگر مؤمن بارها كشته و زنده شود، دلش تغییرى نمى كند».
مؤمن دقیقاً آرزوهایش را شناسایی کرده و می داند برای چه زنده است و هدفِ حیات او چیست. همچنین نیت ها و آرمان هایش همه جاودانه است. برای همین هم مؤمن به خاطر این آرمان ها و نیت هایش است که وقتی از دنیا می رود، چند اتقاق برایش می افتد: یکی این که در روز قیامت خدا به اعمالش رسیدگی می کند و پاداش اعمالش را مشخص میکند و مغفرت هم شامل حالش می شود و خداوند می فرمایند آن نامه ی اعمالی را که انجام نداده، بیاورید. یک نامه ی اعمالی که پر از عمل های خوب و قشنگ است را می آورند که مؤمن آن ها را انجام نداده است. خداوند می فرمایند: «من همه ی این ثواب ها را که تو انجام نداده ای را به تو می دهم. چون در دنیا نیتِ انجام این کارها را داشتی و در نیت خود هم صادق بودی».
صدق نیت امری است که با وجود مؤمن اتحاد برقرار می کند و در نامه ی عمل مؤمن جزء شئونش ثبت می شود و از او جدا نمی شود.
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «اَلمُؤمِنُ اَعَزُّ مِنَ الجَبَلِ، اَلجَبَلُ یُستَفَلُّ بِالمَعاوِلِ، وَ المُؤمِنُ لا یُستَفَلُّ دینُهُ بِشَیءٍ[حیاة الامام موسی بن جعفر(علیهماالسلام)، ج1، ص275]= مؤمن سرسخت تر و باصلابت تر از کوه است. کوه، با کلنگ ها کنده شود، امّا دین مؤمن با هیچ چیز کاسته و کم نگردد».
اینکه مردم رفتند در جبهه شهید دادند حالا یک عده بخور بخور و سوءاستفاده اش را می کنند، او پشیمان از کارش نیست. آنها که شهید شدند، انقلاب اسلامی را به عنوان مقدمه ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) احیا کرده اند. این انقلاب هم دارد مقدمه سازی ظهور را انجام می دهد.
کسی که به جبهه رفته، مجروح و جانباز شده، آزاده بوده، این شخص هیچ ارزشی را از دست نداده و از او چیزی هدر نرفته است و کار او اثر خودش را تا روز قیامت خواهد گذاشت.
در مسئله ی اربعین هم که از ۹۰ کشور دنیا حدوداً ۳۰ میلیون نفر در آن اجتماع عظیم حضور دارند، یک حماسه ی جهانی و بین المللیِ بدون خونریزی اتفاق می افتد که هیچ انقلابی سابقه ی چنین حضور گسترده ی جهانی را نداشته است و اربعین رمز ظهور امام عصر (عجل الله تعالی) است.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خودش را با سیدالشهداء(علیه السلام) معرفی می کند. پس نزدیک ظهور، دنیا می داند که امام حسین (علیه السلام) کیست و اربعین بهترین فرصت برای این امر است.
حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر کسی را قبول نمی کند و عده ای تا نزدیک ظهور غربال می شوند و ناخالص ها، دروغگوها، حقه بازها و کسانی که به ظاهر لباس مقدس دارند، ریزش می کنند.
در باب فتنه ها و ریزش های نزدیک ظهور، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «لاتَکرَهُوا الفِتنةَ فی الآخرالزّمانِ فَاِنّها تُثیرُ المُنافقین[کنزالعمال، ج11، ص189]= نگران فتنه ها در آخر زمان نباشید، بدرستی که فتنه ها منافقین را رسوا می کند».
مطالب تکمیلی:
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش دوم
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش سوم
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش چهارم
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش پنجم
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش ششم
-------------------------
منبع: تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان، (جلسه 7)؛ 96/12/6/ منتظران منجی