ما الان قدرتمند ترین ارتش جهان را در مهم ترین نقطه جهان داریم و در آنچه شهیدان کشته می شوند تا به ما فرصت دهند که آدم شویم و بتوانیم زندگی تشکلاتی ایجاد کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
در قرآن به دشمنان بهایی نمی دهد چرا که آنها عددی نیستند. «ان الباطل کان زهوقا» کسانی که با خدا درگیر می شوند خداوند اثر آنها را منهدم می کنند و آنها دیگر اثری ندارند. اگر این را در مورد آمریکا باور کنیم دیگر آمریکا را بزرگ نمی دانیم.
برای آخر الزمان که فتن و امتحان برای غربال شیعیان و امتحان ولایت مداری است. پس مهم ترین موضوع در مهدویت بهبود وضعیت ولایت مداران است و کسانی که چنان دغدغه ای ندارند از زمینه سازی ظهور آنها را معاف کنیم. تمام جوامع منتظر حضرت نیستند. اصلاً بحث مردم نیستند که اگر همه مردم آمادگی باشند امام بیاید خیر اینگونه نیست. مردم اگر ضعف ایمان دارند تقصیری ندارند و پیشتازان آنها مقصر هستند.
ولو أن أشیاعنا وفّقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم (بحار الأنوار، المجلسی، ج۵۲، ص۱۷۷)
تکی فایده ای ندارد که کسی بگوید یا بن الحسن ما آماده هستیم. ممکن است فرشته ها به او بگوید شما غلط کرده اید که بی جا حرف می زنی. «یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتىِ اللَّهُ بِقَوْمٍ یحُبهُّمْ وَ یحُبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلىَ الْکَافِرِینَ یجَاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائمٍ» (مائده، ۵۴) زندگی اجتماعی شیعه محور بحث است.
گناهی که ظهور را به تأخیر می اندازد. گناه ناتوانی شیعه از زندگی اجتماعی است وگرنه گناهانی مانند زنا و شراب خواری که مانعی برای ظهور نیستند و اگر هم اصلاح شود می شود مانند وضعیت ما که خود یک مانع دیگر است. گناه ما را از حضرت دور می کند و تقوا ما را به حضرت نزدیک می کند. طاعات و عبادات تأثیری در ظهور ندارد چرا که اعمال انفرادی که میلیون ها نفر تک تک عبادت کنند ذره ای نمی ارزد.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران، ۲۰۰) یعنی جمعی صبر کنید.
وقتی افراد کنار هم قرار می گیرند تازه مشکلاتی برای آنها پیش می آید. با این مشکلات که ظهور رخ نمی دهد.
در معارف مهدوی مسئله ی اصلی مسئله ی توجه به امام نیست. یعنی با معرفت به امام مشکل ظهور حل نمی شود. بلکه مسئله ی اصلی این است که امت به آنچه باید باشد معرفت پیدا کنند. یعنی امت بدانند که چگونه باشند. مدعیان ولایت مداری مشکل اصلی دارند و اینکه رشد ولایتمداران در زندگی اجتماعی است. وگرنه گناهکاران کوچه و خیابان که مانعی برای ظهور حضرت نیستند.
ما برای اینکه از امتحان های اجتماعی به زرنگی رد شویم این است که کار تشکیلاتی نمی کنیم بلکه هر کسی به تنهایی کار انجام می دهد و سریع احوال پرسی می کنند و از هم رد می شوند. خیر باید با هم کار کنند و عیوب هم را بپذیرند و مصالح هم را بپذیرند و همدیگر را اصلاح کنند.
امام صادق «علیه السلام»می فرمایند مانند گاوهایی که در یک چراگاه در کنار هم می چرند ولی کاری به هم ندارند نباشید. بلاتشبیه بعضی ها در مسجد هم اینگونه نماز می خوانند.
اگر استعدادهای خود را برای هم خرج کنیم می توانیم زمینه ساز ظهور باشیم. به این بهانه که شاید این استعداد من نون داخلش باشد! آن باید برای خودم باشد. اصلا تا حالا درآمدی نداشته است. باید این فرهنگ در ما ایجاد شود که با هم کار کنیم و اگر منفعتی هم هست برای هم باشد. باید زندگی جمعی برآمده از تقوا داشته باشیم و زندگی عجین با تشکیلاتی با تقوا داشته باشیم.
مقام امت آخر به قدری بالا است که به امام موسی بن عمران نشان داده نشد ولی مقداری از آن به آنها داده شد و او غش کرد. آن امتی هستند که برای هم به راحتی جان می دهند. امت پیامبر در گذشتن از جان خود برای پیامبر به راحتی از امتحان سربلند بیرون آمدند ولی بعد از ایشان متأسفانه ...
اینکه همدیگر را درگیر زندگی تشکیلاتی نمی کنیم نمی گذاریم امتحان اجتماعی از ما گرفته شود. اینکه من به کسی ظلم نمی کنم و تواضع دارم اتفاقاً گاو هم همین گونه است چون مهره های گردنش به او اجازه نمی دهد که سرش را بالا ببرد.
ما باید از جا برخیزیم و به زندگی اجتماعی اجازه دهیم که تشکیل شود. وقتی جمع شدیم و پیوند بینمان ایجاد شد تازه مشکلات پیش می آید. مانند زوج های جوان که وقتی زندگی تشکیل می دهند مشکلات زندگی برایشان پیش می آید.
تشکیلاتی مثل بسیج قرار بوده است که ما را در این مسیر رشد دهد. تشکیلاتی مانند هیأت و یا امورات مسجد داری و هر نوع تشکل مؤمنی که عده ای را کنار هم جمع می کند همگی برای رشد دادن افراد در زندگی اجتماعی و امتحان اجتماعی ایجاد شدن است.
گیر ما در داعش نیست بلکه گیر ما در ضعف بسیجی ها است. گیر ما در مائیت هایی است که بزرگ شده ی منیّت هاست.
در خانه های ما و مدرسه های ما بچه ها باید به گونه تربیت شوند که بتوانند عضو یک سازمان و گروه شوند. نمی خواهیم گروه های بد ایجاد کنیم. حتی در جریان های سیاسی بتوانند یک گروه سیاسی ایجاد کنند. در اخلاق بچه حزب اللهی ها از نوار است که چنین اخلاقی داشته باشند و بتوانند یک گروه منسجم ایجاد کنند.
ما مشکلی از این زوایه جز عدم توانایی برای زندگی جمعی داشتن نداریم. زندگی اجتماعی به معنای حد اکثری کلمه منظور است. مشکل ما این است که خود را در جهت این موضوع ها رشد نداده ایم. اصلاً به ذهن خود این مسئله را خطور نداده. وقتی هم که کنار هم جمع شدیم باید به هم عشق بورزیم نه اینکه از هم نفرت داشته باشیم. خدا که از ما کار نمی خواهد بلکه از ما می خواهد که آدم باشیم.
وقتی کاری خراب می شود بگذارید جمع رشد کند نه اینکه عصبانی شوید. کار را که خدا انجام می دهد. از این جهت است که خداوند به پیامبر می فرمایند: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ» (انفال،۱۷) بعضی ها به خاطر کار و موفقیت در آن جمعی زندگی نمی کنند. خوب کار تکی آنها چه به درد می خورد و یا آدم شدن آن چه کار آید. آدم شدن در جمع به درد می خورد.
صحبت از مهدویت یعنی اقامه ی حق در عالم. یعنی افرادی تربیت شوند که پذیرای حق باشند.
حتی وقتی هیأتی راه می اندازند و نمی توانند کنار هم کار کنند از هم جدا می شوند و چند هیأت جداگانه ایجاد می کنند. هیأت باید ابتدا خود برگزارکنندگان هیأت را رشد دهد و بعد مراجعین را. خیر وقتی به جمعی می پیوندید باید آدم شوید. تکثر هیأت خوب است ولی اینکه هیأتی ها هم نمی توانند با هم کار کنند و از هم جدا می شوند خوب نیست.
بسیج هنوز راهش را پیدا نکرده است. خیر آخر راه بسیج این نیست. بسیج هنوز کار خود را شروع نکرده است. مردم خیال نکنند که بسیج نمونه ای هنوز ایجاد شده است.
اینکه طلبه ها می خوانند که قال الصادق علیه السلام ... ولی در رفتارهای با همدیگر مانند کسانی که در چراگاه زندگی می کنند رفتار می کنند.
ولایت طاغوت در جایی بر ملتی مسلط می شود که از هم جدا بشوند و کاری به همدیگر نداشته باشند. مانند مجموعه ای از حیوانات که کنار هم سرشان پایین می بود تا اینکه قاتل همه آنها را تک تک سر برید و تا آخرین نفر به همدیگر کاری نداشتند.
زندگی چراگاهی چه قدر کلاس دارد. خیلی پاکیزه می رود نماز می خواند در مسجد و برمی گردد و کاری به همدیگر ندارند. یک وقت نجس نشوند که با هم صحبت نمی کند.
ما الان قدرتمند ترین ارتش جهان را در مهم ترین نقطه جهان داریم و در آنچه شهیدان کشته می شوند تا به ما فرصت دهند که آدم شویم و بتوانیم زندگی تشکلاتی ایجاد کنیم.
زندگی اجتماعی مانند مسابقه ی طناب کشی می ماند که جمعی در یک طرف و جمعی هم طرف دیگر و کسانی که از جان مایه می گذارند چه شود؟! اما در زندگی کنونی ما هر کسی کار خود و وظیفه ی خود را انجام می دهد خیر باید هر کسی باید وظیفه ی خود را در زندگی جمعی انجام دهد.
دوستان من الان موقع غربت ما نیست. که بخواهیم غریب بودن خود را مسئله قرار دهیم. عاقل کسی است که اولویت های زمانه ی خود را درک کند و حماقت همین بس که به امور مهم خوب غیر اولویت بپردازیم.
خانواده پایگاه زندگی جمع است و هرچه زندگی ها به سمت غربی شدن و حیوانی شدن می رود به سمت زندگی های کم جمعیت و زندگی های غیر خانوادگی پیش می رود.
حضرت عیسی از کنار مراسم عروسی عبور می کردند و فرمودند این جشن فردا به عزا تبدیل می شود و عروس و داماد از دنیا می روند ولی این اتفاق نیفتاد علت را از حضرت پرسیدند ایشان فرمودند آنها فردای آن روز صله ی رحم انجام دادند. یعنی ارتباط گرفتن با افرادی است که مجبور به ارتباط با آنها بودند و در این جریان است که رشد حاصل می شود. ارتباط داشتن با کسانی که مجبور به ارتباط داریم. وگر نه ارتباط با خاله و عمو که برای ما دلپذیر است و رشد در ارتباطی است که در آن درگیر می شویم و داغون می شویم و اذیت می شویم در نهایت رشد پیدا می کنیم.
آقا می خواهم یک حرف بی ربط بزنم. کسی بی زحمت روی آن تحلیل نگذارد!
زمانیکه درگیری بنی صدر با حزب اللهی ها به اوج رسیده بود. یکی از سران حزب اللهی که به ستوه آمده بود به دیدار امام آمد و اما به آن جمع فرود که ریشه ی همه ی اختلاف ها حب نفس است.
امام بنی صدر را مشکل نمی دانست بلکه جمعیت حزب اللهی کم صبر را مشکل می دانند.
بعد از جریان کنفرانس ملی حزب اللهی ها به ستوه آمده بودند و از اینکه کسانی که در اداره کشور دست اندر کار هستند بر درب خانه ی آیت الله بهجت اعتراض کردند.
آقای بهجت هم فرموده اند شما درست نشوید ولی وضع درست شود باز هم وضع خراب میشود. چرا شما به خودتان ظلم می کنید چرا بقیه حق ندارند که به شما ظلم کنند.
مهم ترین کسی که به روحانیون ارزش آورد خود ایشان بود و چیزی حدود بیست سال شکنجه شدند ولی عده ای هم کاسه ی فرزند ایشان را آب کشیدند ولی امام زندگی جمعی می دانست و این مشکلات را از امتحانات اجتماعی می دانستند و از همین جهت بود که «امام» شدند.
اصل رشد جایی است که در ظلم های دوستان سکوت کنیم و به هم کمک کنیم و زندگی اجتماعی را به هم نزنیم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
------------------------
منبع :mezmar.ir