دو جریان تمدن حق و باطل و نسبت آنها با عصر ظهور
بر این اساس حالا ما اگر بخواهیم حرکت تمدنی و نسبتش با ظهور را بگوییم ؛ دو جریان تمدنی است. این دو تمدن الان تمدن حق است در حجاب تمدن باطل، دانشش و عقلانیتش و همه چیزش در حجاب است چون خود ولایت در حجاب است. «وَ اللَّیلِ إِذا یغْشى» قَالَ اللَّیلُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فُلَانٌ غَشِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی دَوْلَتِهِ الَّتِی جَرَتْ لَهُ عَلَیهِ- وَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ ع یصْبِرُ فِی دَوْلَتِهِمْ حَتَّى تَنْقَضِی، قَالَ: «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» قَالَ النَّهَارُ هُوَ الْقَائِمُ ع مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ، إِذَا قَامَ غَلَبَ دَوْلَتُهُ الْبَاطِلَ- وَ الْقُرْآنُ ضُرِبَ فِیهِ الْأَمْثَالُ لِلنَّاسِ- وَ خَاطَبَ اللَّهُ نَبِیهُ بِهِ وَ نَحْنُ، فَلَیسَ یعْلَمُهُ غَیرُنَا»(4)
حضرت وقتی می آیند این غشاء را برمی دارند ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در امام زمان علیه السلام تجلی پیدا می کند یا «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا * وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا * وَ النَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا * وَ اللَّیلِ إِذَا یغْشَاهَا»(شمس/1-4)، فرمود «الشمس» وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله است و «ضحی» دین حضرت و پرتو این وجود که همه کائنات را روشن کرده است و «قمر» وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام و «نهار» وجود مقدس امام زمان علیه السلام که در وجود ایشان، در دوران ایشان، نور نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، خورشید تجلی می کند و الان خورشید در حجاب است «أظهر به دین نبیک» یعنی همین. آن ولایت، ظهور پیدا می کند و وقتی ظهور پیدا کرد، اراده هایی که در این مسیر هستند، اراده های انسانی دیگری می شوند، اراده های نورانی می شوند «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا...»(حدید/17)، فرمود: «یعنی بموتها: كفر أهلها. و الكافر میت ، فیحییها اللّه عزّوجلّ بالقائم منا أهل البیت، و یحیى الأرض و یحیى أهلها بعد موتها.(5) و یا در روایت دعاء آمده است که: «وَ أَحْی بِهِ الْقُلُوبَ الْمَیتَه»(6) حضرت وقتی می آیند قلوب مرده ما را نه فقط قلوب کفار را زنده می کند. بنابراین حیات در ما دمیده می شود اصلا این «یظهر الماء علی وجه الارض» یعنی «یظهر الامام». در واقع امام ماء است و آیه «قُلْ أَ رَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتِیكُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ»(ملك /30) این حقیقتی که غور کرده امام است که در آن دوران ظاهر می شود.
بنابراین ما انسان دیگری می شویم. «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا...»(زمر/69) فرمود «إذن یستغنی الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و یجتزون بنور الإمام»(7) هم جهان بیرون جهان دیگری می شود و هم ما، چرا؟ چون همه آنچه جهان دارد تابع میزان تجلی غیب در عالم شهود است. وقتی آن «والشمس» در انسان و روابط انسانی تجلی کرد و در طبیعت و روابط طبیعت تجلی کرد و بعد با عالمی که ما با آن سر و کار داریم و دیگر، عالم شیاطین منزوی شدند و شد عالم ملائکه، همه آنچه تحقق پیدا می کند تناسبات عالم ملائکه در عالم ملک و در عالم انسانی بر محور ولایت امام زمانش هست و این می شود عصر ظهور که اگر اسمش را تمدن می گذارید من مخالف نیستم بگویید تمدن.
عقول کامل می شود ولی فعلا در این جهان زندگی می کنیم، این است که عالمی می شود و به حدی حقیقت ولایت امام ظهور پیدا می کند که سلمان هم دوباره برمی گردد. (تلقی حقیر این است) اصلا رجعت نکته اش این است که وقتی ظهور می شود به حدی دین الهی، توحید و ولایت نبی اکرم صلی الله علیه وآله تجلی می کند که آن هایی هم که رفته اند و عالم برزخ را طی کرده اند، می فهمند حقیقتی در این عالم هست و باید دوباره اصغاء کنند و وارد عوالم بعدی شوند لذا برمی گردند و حقیقت توحید و ولایت را می چشند. در اذن دخول سرداب هست که از خدا می خواهم که اگر از دنیا رفتم مرا زنده کند «لابلغ من طاعتک مرادی و اشفی من اعدائک فؤادی». یعنی سلمان هم به مراد از طاعت ولی خدا نرسیده، مقام طوع را نچشیده و باید برگردد و مقام طوع را بچشد و برود. سلمان هم نتوانسته - به تعبیر حالا زشت - تمدنی امام زمان علیه السلام را تبعیت کند و شخصی تبعیت کرده است. در همه روابط تمدن دنبال امام حرکت کنید، اراده سلمان محدود دنبال امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است. «لابلغ من طاعتک» بلوغ طاعت، بلوغ طوع امام، اینکه انسان به مرادش از طاعت برسد، در ظهور واقع می شود. بنابراین اصلا جهان، جهان دیگری می شود.
حال ایده ظهور چه نقشی در این تمدن و فرهنگ دارد؟ (این را بررسی کنید) شما اگر ایده ظهور را در تمدن دمیدید، مقیاس تمدن را تغییر می دهید و جهت تمدن را هم عوض می کنید یعنی تمدن عصر ظهور نه جهتش این تمدن است و نه مقیاسش. بنابراین اگر می خواهیم به سمت ظهور، تمدن سازی کنیم باید جهت فرهنگ جهان عوض شود، این فرهنگ، فرهنگ مادی است، فرهنگ استکباری است، فرهنگ شیطانی است و مقیاسش هم باید عوض شود و از مقیاس حرکت در چهارچوب طبیعت و حصار قوانین طبیعت و شرک برود به حرکت در چهارچوب ولایت امام که قوانین عالم هم عوض می شود. حضرت وقتی می آیند، قوانین عالم عوض می شود چون قانون تابع نسبیت است. این آب خاصیتش چیست؟ می گویند بگو کجاست تا بگوییم خاصیتش چیست؟ ته دره است، روی کوه است و... این آهن نقطه مقاومتش چقدر است؟ می گویند بگو کجاست تا بگوییم نقطه مقاومتش چقدر است؟ چه قوانینی بر این انسان حاکم است؟ می گویند بگو در ولایت شیطان است یا ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام دو قانون بر او حاکم است. اینکه می بینید مؤمن طی الارض می کند - من نمی خواهم به طی الارض استناد کنم - قوانین وقتی وارد ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام شد عوض می شود، در همین جهان زندگی می کند ولی قواعدش عوض می شود؛ قواعد فیزیکیش عوض می شود مگر الان ما برویم در کره ماه قوانین فیزیکی ما عوض می شود یا نمی شود؟ چطور من در کره ماه بروم قواعد عوض می شود، حضرت هم وقتی تجلی می کند غیب در عالم شهود (کلمه غیب) ظاهر می شود. «الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ»(بقره /3) غیب را فرموده اند یعنی امام زمان علیه السلام.
حضرت بعد به این آیه استشهاد کرده اند که « وَ یقُولُونَ لَوْ لاَ أُنْزِلَ عَلَیهِ آیه مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ»(یونس/20) آن آیه ای که شما می خواهید و موسای کلیم آورد آیه غیبی است، عصا یک آیه غیبی است. من هم منتظر هستم، خدا یک آیه غیبی برای من گذاشته «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ»، بگذارید آیه غیبی من بیاید، امام زمان علیه السلام آیه غیبی نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است و وقتی این غیب تجلی می کند عالم، عالم دیگری می شود و قوانین حتی قوانین فیزیکی عوض می شود.
بررسی سطح تغییرات تمدن و فرهنگ و قوانین حقیقی
سوال: در عصر ظهور قوانین عوض می شود؟ چرا؟
جواب: حتما قوانین فیزیکی عوض می شود، حتما قوانین زیست شناسی عوض می شود. بخاطر اینکه اصلا قانون تابع نسبیت است، نسبیت عالم عوض می شود.
سوال: مگر قوانین در این دنیا حقیقی نیست؟
جواب: نه نسبی است و مطلق نیست. در همین دنیا هم می گویم که آب سر کوه یک خاصیت دارد، ته دره یک خاصیت دارد و وقتی تجلی امام علیه السلام در عالم عوض می شود، قوانین عالم به هم می خورد.
سوال: چرا؟ چه ضرورتی دارد؟
جواب: مثال بزنم، مؤمن وقتی کامل شد و ارتباط با عالم اسماءالله پیدا کرد از یک حرف استفاده می کند، فرمود «أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیكَ طَرْفُكَ»(نمل/40) می فرماید یک حرف از اسم اعظم را داشت و زمین را در یک چشم به هم زدن جمع کرد، تخت را گرفت و زمین را پهن کرد. این نشان می دهد که قانون عوض می شود. این قانون فیزیکی در اختیار من هم هست؟
سوال: این قرار است عمومی شود؟ همه در آن زمان عوض می شوند؟
جواب: به یک نسبتی حتما عمومی می شود یعنی همه به اسماء الله می رسند و فیزیکشان عوض می شود. انسان ها حتما عوض می شوند، مراتبی از شهود غیب را پیدا می کنند و اصلا عقول چهل برابر می شود یعنی چه؟ یعنی هم عقل، عقل دیگری می شود، هم ما عوض می شویم، هم جهان ما عوض می شود و هم محیط بیرونی ما، محیط غیب ما عوض می شود. حضرت وقتی می آیند به تعبیر بعضی بزرگان وقتی حضرت حق یک جایی نزول اجلال می کند با همه قوا نزول می کند، وقتی امام زمان علیه السلام می آید با همه قوایش می آید.
سوال: یعنی از این طرف دنیا با آن طرف دنیا ارتباط برقرار می کنند؟
جواب: بعضی خیال می کنند یعنی همین موبایل، اینکه ابزار شیطانی است و این میزان تسخیر عالم بر شیطان است، تسخیر عالم بر حضرت اصلا چیز دیگری است و قوانین عالم عوض می شود. نمی خواهم، بگویم طی الارض، طی الارض یک نمونه است، طی الهوا هم داریم و... خیلی قوانین ما داریم که مؤمنین اصلا گرفتار این قوانین نیستند.
سوال: بلا تشبیه ما مثال های مادی هم برای این قضیه داریم مثلا موقعی که سرعت دارد نزدیک به بی نهایت می رسد، قوانین نیوتن دیگر به قوانین نسبیت انیشتین تبدیل می شود؟
جواب: البته این در همین محاسبه و پارادایم خودشان است، ما می گوییم در عصر ظهور پارادایم عوض می شود. شما هم در پارادایم آنها اصلا حرف نزنید.
سوال: قوانین فیزیک، قوانین این جهان ممکن است نه هر جهان ممکنی؟
جواب: این جهان شرایطش عوض می شود، این جهانی که به آن اشاره می کنید عوض می شود.
سوال: دلیلی بر اثبات این وجود دارد یا فقط یک گمانه است؟
جواب: نه گمانه نیست، هم ادله نقلی دارد و هم ادله عقلی. جهان، جهان دیگری می شود.
سوال: در عالم ریاضی مثلا ما یک قانون همین شکلی داریم که اگر صورت و مخرج یکی بود حاصل این کسر می شود یک. اما آن موقع که صورت و مخرج به بی نهایت نزدیک می شود، اساتید ریاضی جمله مشهور هم دارند و می گویند قوانین بی نهایت ها متفاوت است. بی نهایت تقسیم بر بی نهایت بعضی وقت ها می شود صفر، بعضی وقت ها می شود یک، بعضی وقت ها می شود دو و...
جواب: من می گویم اصلا باز همه این ها در یک پارادایم است. ما حرفمان این است که در آن عصر تجلی و ظهور نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) می شود یعنی تجلی شان در امام زمان علیه السلام واقع می شود لذا در دعا می گویید «أظهر به دین نبیک»؛ حضرت دین خودشان را دین نبی می دانند. یعنی در غیبت اصل دین در کمون است. قرآن می فرماید: «وَ النَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا»(شمس/3) «نهار» همان خورشید را تجلی می دهد، «شمس» نبی اکرم صلی الله علیه وآله هستند. به تعبیر دیگر رسول الله(صلی الله علیه وآله) از وراء حجاب امام زمان علیه السلام در عالم ما تجلی می کنند. مثل اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها گفته شده است که «اخرج منها انوار ائمتی» همه ائمه حامل نور حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هستند و لذا عصر ظهور، عصر ظهور حضرت زهرا سلام الله علیها است.
فی الجمله آن عرضی که می خواستم را گفتم البته باز راجع به فرهنگ گفت وگوهایی باید بشود اینکه فرهنگ را چه بدانیم؟ فرهنگ را مطلق نظام مفاهیم بدانیم؟ ارتکازات بدانیم؟ مفاهیم و ساختار و محصولات بدانیم؟ این ها بحث هایی در جای خودش است.
مطالب تکمیلی:
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش اول
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش دوم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش سوم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش چهارم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش پنجم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش هفتم