خداوند به پیامبر خود می فرماید: «قُلْ یا أَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکمْ أَوْلِیاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ وَلَا یتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛[1] به یهویان بگو اگر می پندارید که فقط شما دوستان خدایید و خدا نیز شما را دوست دارد، اگر در ادعای خود صادق هستید، با حرکات و سکنات خود نشان دهید که طالب مرگ هستید در حالی که هرگز به جهت اعمالی که انجام داده اید، چنین تمنایی ندارید و خدا هم به ظالمان عالم است.
خداوند در آیات فوق خطر تفکر یهودی گری را متذکر می شود که چگونه در عین رعایت آداب دین از نتایج دین که اُنس با معنویات و عالم ابدی است محرومند. می فرماید: ای پیامبر! به این مدعیان دینداری بگو اگر شما واقعاً دیندارید و خود را جزء اولیاء الهی می دانید، باید خدا را دوست داشته باشید و اگر دوست و عاشق خدا هستید، باید دوستدار ملاقات با او باشید و ملاقات با خدا از راه مرگ تحقق کامل می یابد، پس باید مرگ را دوست داشته باشید و از آن فرار نکنید، زیرا مرگ، شرایط حضور بهتر انسان را در محضر حضرت حق فراهم می کند و انسان بدون حجاب هایی که در زندگی دنیایی گرفتار آن بود با خدا ملاقات می کند.
عالم قیامت نسبت به دنیا دارای درجه ی وجودی شدیدتری است و به همان اندازه بهتر می تواند مظهر اسماء الهی باشد. با توجه به این امر، اگر کسی طالب خدا باشد نه تنها از مرگ هراسی ندارد بلکه طالب آن است و به عنوان یک مطلوب به آن می نگرد. با تدبّر در آیه ی «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ کنْتُمْ صَادِقِین»؛ می فهمیم نگاه ما باید به زندگی تا کجا باشد و به واقع اگر دوستدار خدا هستیم و حقیقت را در جایی بالاتر از زندگی دنیایی جستجو می کنیم، مثل انسان منتظری که چشم او به در خانه است تا در گشوده شود و کسی که انتظارش را می کشید ملاقات کند، باید در تمنای مرگ به سر ببریم، چون می دانیم در زیر سایه مرگ به دیدار معبود خود نایل می گردیم و لذا حرکات و سکناتمان را طوری تنظیم می کنیم که هرگز شائبه ی فرار از مرگ در آن پدیدار نگردد، بلکه برعکس علاقمندی به مرگ از آن پیدا باشد.
در ادامه ی آیه خداوند خطاب به پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید: به یهودیان بگو: شما هرگز تمنّا و آرزوی مرگ ندارید، زیرا به گونه ای زندگی کرده اید که نتیجه ی آن جز گریز از مرگ نمی تواند باشد. اگر زندگی شما دینی است باید مناسبات شما طوری باشد که همت هایتان در راستای فرار از مرگ نباشد، بلکه باید در عین آن که زندگی می کنید و وظایف خود را انجام می دهید نوع رویکرد شما رویکرد کسی باشد که مرگ دوست است و مرگ را همچون کابوسی در کنار زندگی تصور نمی کند که همه ی تلاش هایش صرف نمردن باشد. می فرماید: «وَلَا یتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ»؛ هرگز تمنای مرگ ندارید چون اعمالتان برای هرچه بیشتر در دنیا ماندن شکل گرفته و برای ماندنِ بیشتر تصمیم گرفته اید. زندگی را به گونه ای تنظیم کرده اید که هرگز نمی توانید طلب و تمنای مرگ را در آن جای دهید و هدف اصلی خود را در ابدیتِ خود دنبال کنید.
حتماً توجه دارید که اوّلاً؛ مرگ دوستی و تمنّای مرگ داشتن به معنای خودکشی و یا بی مهری به زندگی نیست ثانیاً؛ مرگ دوستی و از مرگ نهراسیدن ربطی به پیر بودن یا جوان بودن ندارد، بلکه مربوط به یک «مقام معنوی» در انسان است که انسان در عالَمی به سر می برد که نسبت به مرگ احساس آرامش و امنیت دارد.
پی نوشت:
[1] - سوره ی جمعه، آیات 7 و 6.