رفتن به محتوای اصلی
روتیتر
استاد محمدتقى مصباح يزدى؛

مبانى و اصول تعليم و تربيت

تاریخ انتشار:
تعليم و تربيت در اسلام

 بر اساس بینش اسلام، نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى و هدف آفرینش و کمال نهائى و کیفیت حرکت وى بسوى آن، میتوان این نکات دوازده گانه را بعنوان مبانى تعلیم و تربیت اسلامى در نظر گرفت. البتّه هدف از تعلیم و تربیت اسلامى جز فراهم کردن زمینه ى تکامل هر چه بیشتر انسانها نخواهد بود و هدفهاى کاربردى نیز همگى در این راستا قرار می گیرند.

بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
هر نظام آموزشى و پرورشى بر اساس بینش و نگرش بنیانگذاران آن، نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى وی، و نیز بر حسب هدف یا اهدافى که از تعلیم و تربیت، در نظر می گیرند و نیز بر اساس اعتقادى که به کیفیت رشد و حرکت انسان بسوى هدف مطلوب دارند بنا می شود. و در واقع، این بینشها و نگرشهاست که مبانى تعلیم و تربیت هر نظامى را تشکیل می دهد هرچند آگاهانه مورد توجّه واقع نشود یا مورد تصریح، قرار نگیرد.
طبعاً نظام آموزش و پرورش اسلامى هم مبتنى بر یک سلسله مبانى خاصّى است که از بینش اسلام درباره ى موضوعات یاد شده، نشأت می گیرد. از اینروی، لازم است قبل از تبیین نظام آموزش و پرورش اسلامی، این مبانی، مورد توجّه واقع شود و سپس بر اساس آنها اصول عملى تعلیم و تربیت، مبیّن گردد.
بر اساس بینش اسلام، نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى و هدف آفرینش و کمال نهائى و کیفیت حرکت وى بسوى آن، می توان این نکات دوازده گانه را بعنوان مبانى تعلیم و تربیت اسلامى در نظر گرفت. البتّه هدف از تعلیم و تربیت اسلامى جز فراهم کردن زمینه ى تکامل هر چه بیشتر انسانها نخواهد بود و هدفهاى کاربردى نیز همگى در این راستا قرار می گیرند.
مبانى نظرى تعلیم و تربیت در اسلام
1ـ حقیقت انسان. از دیدگاه اسلام، انسان تنها ارگانیسم محسوس نیست بلکه داراى عنصرى ماورائى است که بعد از متلاشى شدن بدن هم باقى می ماند.[1]؛ و حیاتى جاودانى و سعادت یا شقاوتى ابدى خواهد داشت. و در واقع، انسانیت انسان به روح اوست و بدن بمنزله ى ابزارى براى فعّالیت یا مرکبى براى سیر و حرکت است که البّته می بایست در همین حدّ به آن، بها داد و در حفظ سلامت و نیرومندى آن کوشید آنچنانکه می بایست به سلامت و نیرومندى ابزار و مرکب، اهتمام شود.
2ـ موقعیّت انسان در جهان. در میان موجودات این جهان، انسان از مواهب خدادادى و قابلیّتهاى خاصّى برخوردار است که او را از دیگر آفریدگان، ممتاز می سازد مانند ظرافتهایى که در ارگانهاى ظاهرى و درونى و بویژه در مغز و سیستم عصبى او بکار برده شده و توانشهاى روانى ویژه اى که در سایر موجودات زنده، یافت نمی شود. و در اثر همین ویژگی هاست که می تواند در همه ى پدیده هاى طبیعت تصرف کند و آنها را در راه تعالى خودش بکار گیرد. دادن این امتیازات به انسان، نوعى «تکریم»؛ تکوینى الهى است که در قرآن کریم ، به آن اشاره شده است.[2]
3ـ انسان بر سر دوراهى (بین دو بی نهایت). نیروها و استعدادهایى که خداى متعال به انسان، عطا فرموده سرمایه هاى تکوینى و فطرى براى حرکت وى بسوى هدف نهائى است. ولى بکار گرفتن این مایه هاى خدادادی، منوط به اراده و اختیار و انتخاب و گزینش خود اوست، و همچنانکه می تواند از این نعمتها حسن استفاده کرده با بهره گیرى از آنها مسیر تکامل حقیقى را بپیماید و سعادت ابدى را بدست بیاورد همچنین می تواند با سوء استفاده از آنها در راه سقوط و انحطاط، قدم بردارد تا آنجا که از حیوانات درنده هم پستتر شود[3]؛ و شقاوت ابدى را براى خودش بخرد. از اینروی، می توان مسیر انسان را بین دو بی نهایت در نظر گرفت که از یک سوى به کمال و سعادت بی نهایت، صعود و عروج می کند و از سوى دیگر به شقاوت و عذاب بی نهایت، سقوط می کند.[4] پس ارزش و کرامت نهائى انسان، در گرو انتخاب راه تقوى است[5]؛ و طبعاً همه ى انسانها داراى ارزش مطلق و یکسانى نخواهند بود. بلکه اهل ایمان و عمل صالح، داراى ارزش مثبت، و اهل کفر و عصیان داراى ارزش منفی، و هر یک داراى مراتب مختلفى خواهند بود.[6]
4ـ هدف از آفرینش انسان (کمال نهائی). انسان با ویژگی هاى خاصّ خودش براى این، آفریده شده که مسیر تکامل را با اراده ى آزاد و انتخاب آگاهانه بپیماید[7]؛ و لیاقت درک فیوضات خاصّى که در سایه ى حرکت اختیاری، افاضه می شود را پیدا کند و به مقام قرب الهى که توأم با سعادت جاودانى است برسد. ولى چون این سیر و حرکت باید بصورت اختیارى انجام گیرد ناچار باید مسیر دیگرى در جهت مخالف آن، وجود داشته باشد که به شقاوت و عذاب ابدی، منتهى گردد.[8]
5ـ دنیا مقدّمه ى آخرت است. با توجّه به هدف آفرینش انسان، روشن می شود که زندگى وى در دنیا، یک دوران محدود و مقدّماتى براى خودسازی، و پرورش دادن و بفعلیّت رساندن استعدادهاست که نتیجه ى ثابت و ابدى آن، در عالم آخرت، ظاهر می گردد و در صورتى که بشر، در این دنیا جهت کمال را انتخاب کند به دار نعمت و رحمت ابدی؛ و در صورتى که جهت ضد آن را برگزیند به دار عذاب و هلاکت جاودانى خواهد رفت. و به تعبیر قرآن کریم، جهان دنیا «دار آزمایش»[9] است تا نیکوکاران از تبهکاران، متمایز شوند و هر یک در عالم آخرت به آنچه سزاوار آنند برسند.
6ـ وسیله ى کلّى حرکت. سیر و حرکت انسان بسوى کمال و سعادت، یا فرو غلطیدن او در دره ى سقوط و هلاکت، بوسیله ى اعمال و رفتارهاى درونى (مانند یاد خدا) و بیرونی، حاصل می شود و هر قدر این اعمال، آزادانه تر و آگاهانه تر انجام گیرد تأثیر بیشترى خواهد داشت و بر شتاب حرکت خواهد افزود. و صرف نظر از انجام چنین رفتارهایى هیچ خیر و شرّ اخلاقی، تحقّق نمی یابد و هیچگونه استحقاقى براى پاداش یا کیفر، پدید نخواهد آمد.[10]
7ـ شرایط حرکت اختیاری. رفتارهاى اختیارى انسان که تبلور حرکت تکاملى یا تنزّلى وى می باشد از میلها و گرایشهاى غریزى و فطری، نشأت می گیرد و جهت دادن به آنها در گرو دانشها و بینشها و پذیرفتن ارزشهاى خاصّى است.[11] افزون بر این، فعالیتهاى بیرونى انسان، نیازمند به امکانات طبیعى و اجتماعى و فراهم شدن اسباب و شرایط خارجى نیز هست.
8 ـ حدّ نصاب در انتخاب مؤثّر. رفتارهاى ابتدائى انسان (مانند دوران شیرخوارگی) از میلهاى غریزى و شناختهاى حاصل از تجربه هاى ساده و با استفاده از شرایط مادّى ـ که بدون اختیار وى فراهم شده ـ انجام می گیرد و اینگونه رفتارها ـ هرچند خالى از نوعى گزینش و انتخاب نباشد ـ تأثیر تعیین کننده اى در سعادت و شقاوت ابدى ندارد زیرا از آزادى و آگاهى کافی، برخوردار نیست. اندک اندک، رفتارها پیچیده تر و انگیزش میلها و فراهم شدن دانش ها و بینشها و همچنین تحقّق اسباب و شرایط خارجی، کمابیش در قلمرو اختیار و انتخاب شخص قرار می گیرد و زمینه را براى برداشتن قدمهاى بلند و سرنوشت ساز، مهیا می سازد، و آن هنگامى است که به رشد عقلانى لازم برسد (دوران بلوغ و تکلیف) و در اینجاست که حدّ نصاب گزینش آگاهانه و مؤثر در سعادت و شقاوت ابدی، حاصل می شود و شخص، مورد مسئولیّت جدّی، قرار می گیرد.[12]
9ـ رابطه ى تفاوتها با مسئولیّتها: افراد بشر از نظر سرمایه هاى خدادادى (اعمّ از نیروهاى بدنى و توانشهاى روانی) یکسان نیستند همچنانکه برخوردارى ایشان از نعمتهاى طبیعى و اجتماعى و اسباب و ابزار فعالیتهاى بیرونی، متفاوت است. و این تفاوتها ناشى از نظام علّى و معلولى حاکم بر جهان و تحت تدبیر حکیمانه ى الهى پدید می آید،[13] و بر اساس این تفاوتها کمیّت و کیفیّت مسئولیتها و وسعت و ضیق میدان تکامل یا تنزّل، متفاوت می شود. و قاعده ى کلّى اینست که هر کس در حدّ استعداد و توان[14] و در محدوده ى میدان گزینش و انتخاب، در برابر خدایى که این نعمتها را به او عطا فرموده، مسئول است[15] و بُرد ترقى و تکاملش با بُرد سقوط و تنزّل وی، متعادل و متوازن خواهد بود.
10ـ تأثیر تعلیم و تربیت (نقش معلم و مربّی). انسان می تواند براى کسب دانشها و بینشها و شناخت ارزشها، و بطور کلى براى بفعلیت رساندن استعدادهاى خودش از دیگران کمک بگیرد و اشتباهات و کجرویهاى خودش را تصحیح و جبران کند. و از اینجا اهمیّت نقش معلّم و مربّی، روشن می شود زیرا اوست که می تواند با آموزش معلومات مفید و معارف ارزشمند، بُرد شناخت و تعقّل فراگیر را وسعت بخشد،[16] و با ارائه ارزشهاى والا و اثبات برترى آنها بر میلها و هوسهاى پست، و نشان دادن راه کنترل و تعدیل غرائز، او را در گزینش صحیح و تسلّط بر هواهاى نفسانى و کسب ملکات فاضله مانند ایثار و فداکارى و در یک  کلمه، در راه خداپرستی، یارى دهد و بدین ترتیب، بصورت وسیله اى ارزنده براى تحقّق هدف الهى از آفرینش انسانها درآید در ضمن اینکه قدم بلندى در راه تکامل خودش برمی دارد.[17]
11ـ ضرورت زندگى اجتماعى و لوازم آن. انسان براى ادامه ى حیات و تأمین نیازمندی هاى زندگى و مبارزه با خطرهاى گوناگون باید با همنوعان خود همکارى و همزیستى داشته باشد و برقرارى زندگى اجتماعی، متوقف بر تقسیم کار، و توزیع عادلانه ى منافع و دستاوردها، و وجود مقررات و قوانین، و دستگاهى براى اجراء آنها می باشد. و بدون آنها زندگى اجتماعى دچار هرج و مرج شده افراد جامعه از امکانات لازم براى حرکت تکاملى خود محروم می گردند. چنانکه انفراد و انزواء افراد، علاوه بر اینکه ادامة؛ زندگى را بر خود ایشان سخت و احیاناً ناممکن می سازد جامعه را نیز از همکارى آنان، محروم می کند و این هر دو بر خلاف مصلحت و حکمت آفرینش انسان است. و اساساً در زندگى اجتماعى است که فعالیتها و برخوردهاى گوناگون، میسّر شده زمینه براى آزمایشها و گزینشها در ابعاد مختلف، فراهم می آید.[18]
12ـ مسئولیتهاى اجتماعی. نظر به اینکه راه زندگى انسان، دو سویه است و تعیین جهت آن در گرو اختیار و انتخاب افراد و گروههاست همیشه کسانى یافت خواهند شد که نه تنها بر خلاف مصالح شخصى خودشان قدم برداشته بسوى شقاوت و هلاکت، حرکت می کنند بلکه مزاحمتها و مشکلاتى براى دیگران نیز فراهم می کنند و انواع ظلمها و ستمها و تجاوزات را پدید می آورند و اگر اقدام مؤثرى در جهت ارشاد گمراهان[19] و رفع شرّ ستمگران و حمایت از محرومان و مظلومان انجام نگیرد دیرى نخواهد پایید که سراسر جهان را ظلم و فساد فراگیرد و زمینه اى براى رشد و تکامل افراد مستعد و خیرخواه، باقى نماند.[20] بدین ترتیب، انواعى از مسئولیتهاى اجتماعى براى افراد و گروهها و ارگانهاى رسمی، ثابت می شود.
اصول عملى تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام
بر اساس مبانى یاد شده می توان چندین نتیجه ى کلى را براى کیفیت تعلیم و تربیت بدست آورد که آنها را «اصول عملى تعلیم و تربیت»؛ می نمایم:
1ـ ارزیابى صحیح از نیازهاى مادّى و معنوی. محتواى تعلیم و تربیت و رفتار مربّى باید بگونه اى باشد که فراگیر، اصالت بُعد روحى و معنوى انسان را بفهمد و همواره به نیازهاى مادّى بعنوان ابزار و وسیله (و نه بعنوان هدف) بنگرد.[21] در عین حال باید از افراط در توصیه هاى زاهدانه که موجب اختلالات جسمانى و احیاناً ناهنجاریهاى روانى نیز می شود پرهیز کرد و رعایت اصول بهداشت و تربیت بدن و تفریح معقول را نباید فراموش کرد.
2ـ برانگیختن احساس کرامت و عزّت نفس. با توجّه به موقعیّت ویژه انسان در میان آفریدگان و نعمتهاى خاصّى که خداى متعال به انسان عطا فرموده ـ خواه نعمتهاى بدنى و روانی، و خواه نعمتهاى بیرونى و اجتماعى و تسلّطى که به او بر طبیعت بخشیده است باید احساس کرامت و عزّت را در فراگیر برانگیخت و به وى آموخت که دست یازیدن به کارهاى پست بمنزله ى آلوده کردن گوهر انسانیت است و پیروى کردن از هواهاى نفسانى بمنزله ى برده ساختن و زبون کردن عقل و روح ملکوتى است.[22] و از سوى دیگر، با توجّه به اینکه اندامهاى بدن و نیروهاى روان، مانند نعمتهاى بیرونی، همگى امانتهاى الهى است باید برخورد و بکارگیرى آنها بگونه اى باشد که موجب رضاى صاحب حقیقى آنها یعنى خداى متعال باشد تا خیانت در امانت نگردد. همچنین معلّم و مربّى باید به فراگیران بچشم امانت الهى بنگرد که بدین منظور بدست او سپرده شده اند که برترین آموختنی ها را با بهترین شیوه ها به ایشان بیاموزد و به نیکوترین وجهى آنانرا بپرورد.[23]
3ـ مبارزه با غفلت. با توجّه به اینکه انسان همواره بر سر دوراهى بسوى بی نهایت ترقّى و بی نهایت انحطاط است باید فراگیر را همواره متوجّه خطیر بودن موقعیّتش کرد تا به تکریم ابتدائى الهى و نعمتهاى دنیوى مغرور نشود[24] و مانند بعضى از هیومنیست ها آنرا مایه ى افتخار ابدى خود نپندارد، و نیز زندگى را به غفلت و بطالت نگذراند.[25] و همچنین از غریزه ى منفعت جویى و کمال طلبى و زیان گریزى که در نهاد هر انسانى هست براى شتاب دادن به حرکت تکاملی، بهره جست آنچنانکه در تعالیم قرآن کریم[26] و سنّت معصومین(علیهم السلام) مشهود است.
4ـ زنده نگهداشتن یاد خدا. با توجّه به هدف آفرینش انسان که همان رسیدن به قرب الهى است باید یاد خدا را در دل فراگیر زنده کرد تا هم آرامش روحی[27] وی، تأمین شود و هم ا ز آن، مانند قطب نمایى براى تشخیص و تصحیح مسیر، استفاده کند، و هم با تأثیر دادن انگیزه ى هی، به کارهایش ارزش ببخشد.[28]
5ـ معاوضه ى متناهى با نامتناهی. با توجّه به مقدّمه بودن زندگى دنیا براى آخرت باید دو نتیجه ى مهم گرفت: یکى آنکه به لذّتها و رنجهاى دنیا، اصالت نبخشد: نه به خوشیهاى دنیا دل ببندد، و نه از رنجهاى آن بهراسد؛[29] و دیگر آنکه ارزش واقعى ساعات و لحظات عمرش را درک کند که می توان با صرف آنها در کارهاى خداپسند، سعادتى ابدى بدست آورد چنانکه می توان با صرف آنها در ضدّ ارزشها به شقاوت ابدى مبتلا شد. از اینروی، ارزش یک لحظه عمر با خروارها طلا و الماس هم قابل سنجش نخواهد بود.
6ـ مبارزه با طفیلی گری. با توجّه به اینکه کمال و سعادت ابدى انسان تنها بوسیله ى فعّالیت اختیارى خودش حاصل می شود[30] و حتّى استحقاق شفاعت را نیز می بایست با اعمال شایسته کسب کرد[31] باید روحیّه ى خودجوشى و خودکارى و استقلال شخصیّت را زنده، و احساس مسئولیت و تعهّد را تقویت، و با خوى سربار شدن و طفیلی گرى و اتّکاء به دیگران مبارزه کرد[32] و در همه ى رفتارها و برخوردها با فراگیران (مانند موارد نوشتن تکلیف و...) این نکته را خاطرنشان کرد.
7ـ اهتمام به آزادى در عمل. با توجّه به نقش «انتخاب آزاد»؛ در حرکت تکاملى انسان باید امکان آزادى در عمل را به فراگیر داد و او را مانند مهره ى بی اراده اى در نیاورد، و سعى کرد که آموزشها و تلقینات، جنبه ى تحمیلى و وارد کردن فشار نداشته باشد و در مواردى که مصالح فراگیر، اقتضاى دخالت مربّى داشته باشد باید سعى شود که اینگونه دخالتها بطور غیرمستقیم انجام گیرد بگونه اى که فراگیر، چندان احساس فشار و محدودیّت نکند و حتّی المقدور توأم با استدلال منطقى باشد و از مرز راهنمایى فراتر نرود.
8ـ رعایت اصل تدریج. با توجّه به تدریجى بودن سیر رشد و تکامل طبیعى و اکتسابی، باید معلّم و مربّى همواره مقتضیات سنّ و عوامل طبیعى و اجتماعى را در نظر بگیرد و سعى کند فراگیر را قدم به قدم و به آرامى بالا بیاورد و انتظار جهشهاى سریع و ناگهانى نداشته باشد و حتّى از زیاده روى فراگیر در فعالیتهاى درسى یا خودسازى که ممکن است موجب ناتوانى جسم یا آسیبهاى روانى وى گردد با تدبیر عاقلانه اى جلوگیرى کند.[33]
9ـ انعطاف و اعتدال. با توجّه به تفاوتهاى فردى و گروهی، باید هم در برنامه ریزى و هم در اجراء برنامه ها، انعطاف لازم و معقول را در نظر گرفت و از اصرار بر طرح و اجراء برنامه هاى خشک و یکنواخت و یکسان نسبت به همه ى فراگیران که موجب تضییع حقوق و ناکامى بسیارى از ایشان می شود پرهیز کرد و در هر حال، باید اعتدال را بعنوان یک اصل، منظور داشت.
10ـ ترجیح اهمّ. با توجّه به اهمّیت نقش معلّم و مربّى در بار آوردن و بثمر نشاندن نهالهاى فراگیران و پروراندن استعدادهاى ایشان باید معلّمان و مربّیان و بخصوص برنامه ریزان، مسئولیت عظیم خودشان را در نظر بگیرند و مصالح فرد فرد فراگیران و نیز مصالح جامعه ى اسلامى بلکه مصالح جامعه ى انسانى را دقیقاً مورد توجّه قرار دهند و از طرح و اجراء برنامه ها یا موادّى که موجب اتلاف وقت و تضییع عمر می شود یا در مقایسه با مصالح عالیتر، چندان ارزشى ندارد خوددارى کنند و در میان دروس به آنچه تأثیر بیشترى در سعادت ابدى دارد (مانند عقاید و اخلاق اسلامی) اهتمام بیشترى بورزند و آنها را بصورت مطلوبتر و دلنشینترى تدریس کنند و بکوشند خودشان الگوى شایسته اى براى رفتار فراگیران باشند.
11ـ دانشهاى طبیعى و اجتماعی. با توجّه به ضرورت زندگى اجتماعى و لوازم و ملزومات آن، و نیز ضرورت بهره مندى مادّى براى تأمین نیازمندیهاى فردى و اجتماعی[34] و حفظ عزّت و سیادت جامعه ى اسلامی[35]، لزوم گنجانیدن علوم طبیعى و ریاضى و اجتماعى در برنامه هاى درسی، آشکار می شود که می بایست برنامه ریزان با دقّت کافى و با در نظر گرفتن شرایط سنّى و ذهنى فراگیران و نیازها و وامکانات جامعه، برنامه هاى مناسب عمومى و تخصّصی، طرح کنند. لازم به تذکر است که در همه ى موارد باید هدف اصلى یعنى تقرّب به خداى متعال را همواره مورد توجّه و تأکید قرار داد و هیچ فرصتى را براى احیاء انگیزه هاى الهى و ارزشهاى متعالى و نیز براى غفلت زدایى و مبارزه با هوى پرستى نباید از دست داد و به دیگر سخن: باید همه ى اهداف را مقدّمه اى براى هدف نهائى قرار داد.
12ـ تقویت احساس مسئولیت نسبت به مصالح اجتماعی. وجود انواع مسئولیتهاى اجتماعی، ایجاب می کند که دستگاه تعلیم و تربیت بسوى جمع گرایى و دیگرخواهی، جهت داده شود و هم در تهیّه ى محتواى دروس و هم در برخوردهاى معلّمان و مربّیان با فراگیران، سعى شود که خصلتهاى همکارى و همیارى و ایثار و فداکارى و از خود گذشتگى و خیرخواهى نسبت به دیگران و عدالت خواهى تقویت، و با خوى خودخواهى و بی تفاوتى نسبت به مصالح اجتماعى بسختى مبارزه گردد.[36] و بویژه، روحیّه ى سلحشورى و ستم ستیزی، و مبارزه و جهاد با جبّاران و مفسدان، و حمایت از مظلومان و محرومان، در فراگیران پرورش داده شود تا عناصرى شایسته و کارآمد براى ساختن جامعه ى ایده آل ببار آیند و بتوانند نقش خود را در تحقّق هدف الهی، ایفاء نمایند.

پی نوشت:
1؛ . سوره ى حجر/آیه ى 29، سوره ى ص/آیه ى 72: «و نفخت فیه من روحی»، سوره ى مؤمنون/ آیه ى 14: «ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارک الله احسن الخالقین»؛ سوره ى سجده/ آیه ى 9: ثم سوّاه و نفخ فیه من روحه»، سوره ى سجده/ آیه ى 11، «قل یتوفّاکم ملک الموت الذى و کلّ بکم ثمّ الى ربّکم ترجعون».
2؛ . سوره ى اسراء/ آیه ى 70: «ولقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضّلناهم على کثیر ممّن خلقنا تفضیلا».
3؛ . سوره ى اعراف/ آیه ى 179: «؛ ولقد ذرأنا لجهنّم کثیراً من الجنّ و الانس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون»، سوره ى انفال/ آیه ى 22: «انّ شرّ الدوابّ عندالله الصمّ البکم الذین لایعقلون»، سوره ى انفال/ آیه ى 55: «انّ شرّ الدوابّ عندالله الذین کفروا فهم لایؤمنون».
4؛ . سوره ى تین/ آیه ى 4ـ6: «لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین. الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیرممنون».
5؛ . سوره ى حجرات/ آیه ى 13: «انّ اکرمکم عندالله اتقیکم».
6؛ . سوره ى آل عمران/ آیه ى 163: «هم درجات عندالله»، سوره ى انعام/ آیه ى 132، سوره ى احقاف/ آیه ى 19: «و لکلّ درجاتٌ ممّا عملوا»، سوره ى هود/ 105ـ108: «فمنهم شقى و سعید...»
7؛ . سوره ى کهف/ آیه ى 29: «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر»، سوره ى انفال/ آیه ى 42: «لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ »، سوره ى انسان/ آیه ى 2 «انّا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً».
8؛ . سوره ى بلد/ آیه ى 10: «و هدیناه النجدین»، سوره ى یس/ آیه ى 60ـ61: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انّه لکم عدوّ مبین. و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم».
9؛ . سوره ى هود/ آیه ى 7، سوره ى ملک/آیه ى 2: «لیبلوکم ایّکم احسن عملاً»، سوره ى کهف/آیه ى 7: «لنبلوهم ایّهم احسن عملاً»، سوره ى انبیاء/ آیه ى 35: «ونبلوکم بالشرّ و الخیر فتنة و الینا ترجعون».
10؛ . سوره ى بقره/ آیه ى 286: «لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت»، سوره ى آل عمران/ آیه ى 25: «و وفّیت کلّ نفس ما کسبت و هم لایظلمون»، سوره ى ابراهیم/ آیه ى 51: «لیجزى الله کلّ نفس ما کسبت»؛ و ....
11؛ . سوره ى انسان/ آیه ى 3: «انا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفورا»، سوره ى الشمس/ آیه ى 8: «فالهمها فجورها و تقواها».
12؛ . سوره ى نساء/ آیه ى 6: «وابتلوا الیتامى حتّى اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم».
13؛ . سوره ى انعام/ آیه ى 165: «و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فى ما اتاکم»، سوره ى نحل/ آیه ى 71: «و الله فضّل بعضکم على بعض فى الرزق»، سوره ى نساء/ آیه ى 32: «و لا تتمنّوا ما فضّل الله به بعضکم على بعض»؛ و ...
14؛ . سوره ى بقره/ آیه ى 233: «لا نکلّف نفساً الاّ وسعها»، سوره ى بقره/ آیه ى 286: «لا یکلف الله نفساً الا وسعها»، سوره ى طلاق/ آیه ى 7: «لا یکلف الله نفساً الا ما آتاها».
15؛ . سوره ى نحل/ آیه ى 93: «و لتُسألنّ عمّا کنتم تعملون»، سوره ى تکاثر/ آیه ى 8: «ثمّ لتسألنّ یومئذ عن النعیم»، سوره ى اسراء/ آیه ى 36: «ان السمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً»، سوره ى صافّات/ آیه ى 24: «وقِفوهم انّهم مسؤولون».
16؛ . سوره ى کهف/ آیه ى 66: «هل أتّبعُک على ان تعلّمنِ ممّا عُلّمتَ رُشداً».
17؛ . قال رسول الله(ص) لامیرالمؤمنین(ع): یا علیّ، لأن یهدى الله بک رجلاً خیر لک ممّا طلعت علیه الشمس. و قال (ص):؛ «انّ معلّم الخیر یستغفر له دواب الارض و حیتان البحر و کل ذى روح فى الهواء و جمیع اهل السماء و الارض». و انّ العالم و المتعلّم فى الاجر سواء. و قال (ص): العالم و المتعلّم شریکان فى الاجر: للعالم اجران، و للمتعلّم اجر، و لا خیر فى سوى ذلک. ر.ک: بحارالانوار، عوالم، اصول کافی، بصائر الدرجات و ...
18؛ . سوره ى محمّد/ آیه ى 4: «ولکن لیبلو بعضکم ببعض»، سوره ى محمّد/ آیه ى 31: «ولنبلونّکم حتّى نعلم المجاهدین منکم و الصابرین»، سوره ى آل عمران/آیه ى 186: «لتبلون فى اموالکم و انفسکم»، سوره ى بقره/ آیه ى 155: «ولنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین»، آل عمران/154: «ولیبتلى الله ما فى صدورکم و لیمحّص ما فى قلوبکم»؛ و ... .
19؛ . سوره ى آل عمران/ آیه ى 104: «ولتکن منکم امّة یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ...»؛ و ... .
20؛ . سوره ى بقره/ آیه ى 251: «وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ؛ لفسدت الارض»؛ سورة حج/ آیه ى 40: «وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ؛ لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً».
21؛ . سوره ى آل عمران/ آیه ى 14: «زیّن الناس حبّ الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضّة و الخیل المسوّمة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا والله عنده حسن المآب»، آل عمران/ 185: «وما الحیاة الدنیا الاّ متاع الغرور»، سوره ى قصص/ آیه ى 60: «وما اوتیتم من شئ فمتاع الحیاة الدنیا و زینتها و ما عندالله خیر و ابقى افلا تعقلون».
22؛ . الشمس/ 9ـ10: «قد افلح من زکّاها. وقد خاب من دسّاها.»؛ «من کرمت علیه نفسه هانت علیه الشهوات».
23؛ . کلّکم راع و کلّکم مسؤول عن رعیّته.وفى رسالة الحقوق لزین العابدین(ع): وامّا حقّ رعیّتک بالعلم فأن تعلم انّ الله عزوجل انّما جعلک قیّما لهم فیما آتاک من العلم و فتح لک من خزائنه، فان احسنت فى تعلیم الناس و لم تخرق بهم و لم تضجر علیهم زادک الله من فضله، وان انت منعت الناس علمک و خرّقت بهم عند طلبهم العلم منک کان حقّاً على الله عزوجل ان یسلبک العلم و بهاءه، و یسقط من القلوب محلّک.
24؛ . لقمان/ 33، فاطر/ 5: «فلاتغرنّکم الحیاة الدنیا ولایغرّنّکم بالله الغرور»
25؛ . روم/ 7: «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون»، اعراف/ 205: «ولا تکن من الغافلین»، انبیاء/ 1: «اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون»، منافقون/ 9: «یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم ولا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون»، سوره ى حجر/ آیه ى 3: «ذرهم یأکلوا و یتمتّعوا ویلههم الامل فسوف یعلمون.»
26؛ . بقره/ 213: «فبعث الله النبیّین مبشّرین و منذرین»، نساء/ 165: «رسلاً مبشّرین و منذرین»؛ و...
27؛ . رعد/ 28: «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب».
28؛ . مائده/ 2، فتح/ 29، حشر/ 8: «یبتغون فضلاً من الله و رضوانا»، نور/ 37: «رجال لاتلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله»، بقره/ 207: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله»، رعد/ 22: «والذین صبروا ابتغاء وجه ربّهم»، روم/ 38: «ذَلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ...»، اللیل/ 20: «الاّ ابتغاء وجه ربّه الاعلی».
29؛ . توبه/ 111: «؛ ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة»، حدید/ 23: «لکیلا تأسوا على ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم والله لایحبّ کل مختال فخور».
30؛. نجم/ 39: «وان لیس للانسان الاّ ما سعی».
31؛ . انبیاء/ 28: «ولا یشفعون الاّ لمن ارتضی».
32؛ . ر.ک: اصول کافی، ج2، ص148ـ149: «قال الصادق(ع): طلب الحوائج الى الناس استلاب للعزّ، و مذهبة للحیاء، والیأس ممّا فى ایدى الناس عزّ للمؤمن فى دینه، والطمع هو الفقر الحاضر». و کان امیرالمؤمنین(ع) یقول: «لیجتمع فى قلبک الافتقار الى الناس والاستغناء عنهم، فیکون افتقارک الیهم لین کلامک و حسن بشرک، و یکون استغناؤک عنهم فى نزاهة عرضک و بقاء عزّک».
33؛ . ر.ک: اصول کافی، ج2، ص86ـ87: «قال رسول الله(ص): انّ هذا الذین متین فاوغلوا فیه برفق و لاتکرهوا عبادة الله الى عبادالله فتکونوا کالراکب المنبّت الذى لا سفراً قطع و لا ظهراً ابقی».
34؛ . سوره ى بقره/ آیه ى 29: «هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعاً»، سوره ى حدید/ آیه ى 25: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوى عزیز».
35؛ . سوره ى منافقون/ آیه ى 8: «ولله العزّة و لرسوله و للمؤمنین»، سوره ى نساء/ آیه ى 141: «ولن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا»، سوره ى انفال/ آیه ى 60: ؛ «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم».
36؛ . من اصبح لایهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم.
-------------------------------------------------------
منبع : mesbahyazdi.ir

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا