رفتن به محتوای اصلی

احترام به والدين از ديدگاه اسلام

تاریخ انتشار:
احترام به والدين

نظر اسلام را درباره احترام به پدر و مادر مي خواستم؟
اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهايى براى رعايت احترام در برابر والدين كافى است. ولى از آنجا كه اسلام حتى در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى يابد سكوت روا نمى دارد و به عنوان تاكيد در اين گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى كند، درباره احترام به والدين آنقدر تاكيد كرده است كه در كمتر مسئله اى ديده مى شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى كنيم:
الف: در چهار سوره قرآن مجيد، به نيكى به والدين بلافاصله بعد از مسئله توحيد قرار گرفته است. اين همرديف بودن، بيانگر اين است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى گذارد.
1- ( .....لا تعبدون الا الله و بالوالدين احساناً» بقره /83 (.... بجز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد).
2. (واعبدوا الله و لا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
ب: اهميت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن و هم روايات، صريحاً توصيه مى كنند كه حتى اگر پدر و مادر كافر باشند، رعايت احترامشان لازم است.
1- ( وقضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
2. (الا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً» (انعام 151) چيزى را با او شريك نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
3. (و آن جاهداك على ا ن تشرك بى ماليس لك به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنيا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار كنند كه با من آنچه را كه علم به آن ندارى، شريك كنند اطاعتشان مكن ، ولى در دنيا به نيكى با آنان رفتار كن.
ج: شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانكه مى خوانيم: «ا ن اشكرلى ولوالديك الى المصير» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شكركن كه بازگشت به سوى من است؛ با اين كه نعمت خدا بيش از آن اندازه است كه قابل احصا و شماره باشد، پس، اين دليل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
قرآن حتى كمترين بى احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حديثى، امام صادق  (علیه السلام)مى فرمايند: «لو علم الله شيئاً هو ادنى من اُف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ان ينظر الرجل الى والديه فيجد النظر اليها» اگر چيزى كمتر از «اُف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى كرد. «اف» كمترين اظهار ناراحتى است. (و از مثال اُف :نظر كردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.)
د: با اينكه جهاد يكى از مهمترين برنامه هاى اسلامى است، تا هنگامى كه جنبه وجوب عينى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در اين جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جايز نيست. در حديثى از امام صادق (علیه السلام)آمده است كه مردى نزد پيامبر اسلام  (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض كرد، جوان با نشاط وورزيده اى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از اين موضوع ناراحت مى شود. پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «ارجع فكن مع والدتك فوالذى بعثنى بالحق لانسها بك ليله خير من جهاد فى سبيل الله سنه» برگرد و با مادر خويش باش. قسم به آن خدايى كه مرا به حق مبعوث كرد، يك شب مادر با تو مأنوس شود، از يك سال جهاد در راه خدا بهتر است. البته، هنگامى كه جهاد جنبه وجوب عينى پيدا كند و كشور اسلامى در خطر قرار گيرد و حضور همگان لازم شود، هيچ عذرى حتى نارضايتى پدر و مادر پذيرفته نيست.
- پبامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «اياكم وعقوق الوالدين فان ريح الجنه توجد من مسير الف عام ولايجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسيد زيرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى رسد؛ اما هيچگاه به كسانى كه مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسيد.
- اين تعبير، اشاره لطيفى به اين موضوع دارد كه چنين اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى گذارند، بلكه در فاصله بسيار زيادى از آن قرار دارند و حتى نمى توانند به آن نزديك شوند.
- سيد قطب در تفسير فى ظلال القرآن، حديثى به اين مضمون از پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل مى كند كه مردى كه مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مى داد، پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را در همان حال مشاهده كرد. عرض كرد: «آيا حق مادرم را با اين كار انجام دادم». پيامبر فرمودند: «نه، حتى جبران يكى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل» نمى كند.
- يك نكتة كه دراينجا بايد ذكر شود، اين است كه گاه مى شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى يا خلاف شرع به انسان مى كند، بديهى است اطاعت آنان در هيچ يك از اين موارد، لازم نيست. ولى با اين حال، بايد با برخورد منطقى و انجام دادن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در بهترين صورتش، با اين گونه پيشنهادها برخورد كرد. امام كاظم (علیه السلام)مى فرمايند: «كسى نزد پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال كرد. فرمودند: بايد او را با نام صدا نزند (بلكه بگويد پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشيند و كارى نكند كه مردم به پدرش بدگويى كنند (نگويند خدا پدرت را نيامرزد كه چنين كردى)».
- توحيد و نيكى به پدر و مادر، سرآغاز يك رشته احكام مهم اسلامى
«لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربك الا تعبدوا الا اياء و بالوالدين احساناً اما يبلغن عندك الكبر احدهما اوكلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و كريماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ريبانى صغيراً ربكم اعلم بما فى نفوسكم ان تكونوا صالحين فانه كان للاوابين غفوراً» (اسراء 22-25) با خداى يكتا، خداى ديگرى به خداى مگير كه نكوهيده و خوار خواهى ماند. پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هر گاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند، آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من، همچنانكه مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر كس ديگر به آنچه در دلهايتان مى گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشيد. او توبه كنندگان را مى آمرزد.
- بعد از اصل توحيد، به يكى از اساسى ترين تعليمات انسانى انبيا- با تاكيد مجدد بر توحيد- اشاره شده است؛ كه همانا نيكى به پدر و مادر است.
«قضا»، مفهوم محكمترى امررا دارد. و فرمان قطعى و محكم را مى رساند. اين مطلب، نخستين تاكيد در اين باره است، قرار دادن توحيد در كنار نيكى به پدر و مادر، تاكيد ديگرى بر اهميت اين دستور اسلامى است. مطلق بودن «احسان» كه هر گونه نيكى را در بر مى گيرد، و همچنين «والدين» كه مسلمان و كافر را شامل مى شود، سومين و چهارمين تاكيد در اين جمله است. نكره بودن «احساناً» كه دراين گونه موارد براى بيان عظمت مى آيد، پنجمين تاكيد محسوب مى شود. توجه به اين نكته لازم است كه فرمان، معمولاً روى يك امر اثباتى مى رود؛ در حالى كه در اينجا، روى نفى رفته است. اين نكته، ممكن است به خاطر آن باشد كه از كلمه «قضى»، فهميده مى شود كه جمله ديگرى در شكل اثباتى در تقدير است يا اينكه مجموع جمله نفى و اثبات : «الا تعبدوا الا اياه». در حكم يك جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است.
سپس، يكى از مصداقهاى روشن نيكى به پدر و مادر بيان شده است. در اينجا، به قسمتى از ريزه كاريهاى برخورد بسيار مودبانه و احترام آميز فرزندان به پدران و مادران از ديدگاه قرآن، اشاره مى شود.
1. از يك سو، روى حالت پيرى آنان- كه در آن موقع نيازمندتر به حمايت ومحبت و احترامند- تاكيد مى كند، و فرزندانشان را از كمترين سخن اهانت آميز به آنان نهى مى كند. آنان ممكن است بر اثر كهولت، طورى شوند كه نتواند بدون كمك ديگرى حركت كنند، از جا برخيزند و حتى ممكن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در اين مواقع، آزمايش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
2. از سوى ديگر، قرآن تاكيد مى كند كه در اين هنگام نه تنها به آنان نبايد «اف» گفت: و با صداى بلند و اهانت آميز با آنان صحبت كرد، بلكه با قول كريم و گفتار بزرگوانه بايد با آنان گفتگو كرد. همه اينها، نهايت ادب در سخن را مى رساند، كه زبان كليد قلب است.
3. از سوى ديگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى كه نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چيز ديگر
4. سرانجام، سفارش شده است كه حتى موقعى كه فرزند رو به سوى درگاه خدا مى آورد، پدر و مادر را، چه در حيات و چه در ممات، نبايد فراموش كند و بايد تقاضاى رحمت پروردگار را برايشان بنمايد، بويژه اين تقاضايش را با اين دليل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه كه آنان در كودكى مرا تربيت كردند. تو به آنان رحم كن»
- نكته مهمى كه از اين تعبير- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده مى شود. اين است كه اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند كه به تنهايى قادر بر حركت و دفع آلودگيها از خود نباشند. فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنين بودى و آنان را بايد جبران كرد. از آنجا كه گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممكن است لغزشيهايى پيش بيايد كه انسان آگاهانه يا نا آگاهانه به سوى آن كشيده شود. در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد: «پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زيرا علم خدا در همه زمينه ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى كه علوم انسانى واجد اين صفات نيست.
بنابراين اگر بدون قصد طغيان و سركشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمينه احترام و نيكى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشيمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
«ولقد اتينا لقمان الحكمه ان اشكر الله و من يشكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان الله غنى حميد و اذقال لقمان لابنه و هو يعظه يا بنى لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم و وصينا الانسان بوالديه حملته امه وهناً على وهن و فصاله فى عامين ان اشكرلى ولوالديك الى المصير و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس من اناب الى ثم الى مرجعكم فانبئكم بما كنتم تعلمون» (لقمان 15-12) و آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مى شد و پس از دو سال از شيرش باز گرفت. و سفارش كرديم كه مرا و پدر و مادرت را شكر گوى كه سرانجام تو نزد من است. اگر آن دو به كوشش از تو بخواهد تا چيزى را كه نمى دانى چيست با من شريك گردانى، اطاعتشان مكن. در دنيا با آنان به وجهى پسنديده زندگى كن و خود، راه كسانى را كه به درگاه من باز مى گردند. در پيش گير، بازگشت همه شما به سوى من است و من از كارهايى كه مى كرده ايد، آگاهتان مى كنم.
آنگاه، به زحمات بسيار مادر اشاره مى شود. اين مسئله از نظر علمى ثابت شده و تجزيه نيز نشان داده است، كه مادران در هنگام باردارى گرفتار سستى مى شوند؛ زيرا شيره جان و مغز استخوان را به پرورش جنين خود اختصاص مى دهند، و از تمام مواد حياتى وجود خود بهترينش را تقديم او مى كنند. به همين دليل، مادران در دوران باردارى گرفتار كمبود انواع ويتامينها مى شوند كه اگر جبران نشود، ناراحتى هايى را براى آنان به وجود مى آورد. اين ويژگى، در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مى يابد؛ چرا كه شير، شيره جان مادر است. لذا به دنبال آيه، آمده است كه پايان نكته، اشاره شده است: «والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين» (بقره 233) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شير دهند. البته، منظور دوران، كمتر از دوسال انجام شود. به هر حال، مادر در اين 23 ماه، دوران حمل و دوران شير خوارگى، بزرگترين فداكارى راهم از نظر روحى و عاطفى، هم از نظر جسمى، و هم از جهت خدمات، دربارة فرزندش انجام مى دهد.
جالب اينكه در آغاز توحيد، پدر و مادر را ذكر مى كند، ولى به هنگام بيان زحمت و خدمات، تكيه روى زحمات مادر است تاانسان متوجه ايثارگريها و حق عظيم او شود. سپس، به شكر خداوند و شكر پدر و مادر سفارش شده است. شكر خدا را بايد كرد، زيرا خالق و منعم اصلى انسان، خداست كه چنين پدر و مادر مهربانى را به ما داده است. و هم شكرگزار پدر و مادر بايد بود، كه به واسطه اين فيض و عهده دار انتقال نعمتهاى خداوند به انسان مى باشند.
و در پايان، آيه با لحنى كه خالى از تهديد و عتاب نيست، مى فرمايد: «بازگشت همه شما، به سوى من است». اگر در اينجا كوتاهى كنيد، در بارگاه الهى تمام اين حقوق، زحمات و خدمات مو به مو بررسى و محاسبه مى شود. بعضى از مفسران در اينجا به نكته اى توجه كرده اند كه در قرآن مجيد، تاكيد بر رعايت حقوق پدر و مادر بارها آمده است. اما سفارش به فرزندان- جز درباره نهى از كشتن فرزندان كه يك عادت شوم و زشت استثنايى در عصر جاهليت بود- كمتر ديده مى شود. اين نكته به دليل آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نيرومندشان، كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند. در حالى كه بسيار ديده شده است كه فرزندان، پدر و مادر را به ويژه به هنگام پيرى و از كار افتادگى، فراموش مى كنند: اين دردناكترين حالت براى پدر و مادر، و بدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى شود. از آنجا كه توصيه نيكى درباره پدر و مادر ممكن است اين توهم را براى بعضى ايجاد كند كه حتى در مسئله عقايد، كفر و ايمان بايد با آنان مماشات كرد، در آيه بعد تاكيد مى كند كه هرگز نبايد رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد. پس، هرگز نبايد عواطف خويشاوندى، حاكم بر اعتقاد مكتبى انسان شود. تعبير به «جاهداك»، اشاره به اين است كه پدر و مادر گاه به گمان اينكه سعادت فرزندشان را مى خواهند، تلاش و كوشش مى كنند كه او را به عقيده انحرافى بكشانند. وظيفه فرزندان اين است كه هرگز در برابر اين فشارها تسليم نشوند، استقلال فكرى خود را حفظ كنند، و عقيده توحيد را با هيچ معاوضه نكنند. همچنين، جمله «ماليس لك به علم».اشاره به اين است كه اگر فرضاً دلايل بطلان شرك را ناديده بگيريم، حداقل دليلى بر اثبات آن نيست. از آنجا كه ممكن است اين فرمان اين توهم را به وجود آورد كه در برابر پدر و مادر مشرك بايد شدت عمل داشت و بى حرمتى كرد، بلافاصله اضافه مى كند كه اطاعت نكردن از آنان در كفر و شرك، دليل بر طرز شايسته اى رفتار كرد، ولى از نظر اعتقاد و برنامه هاى مذهبى تسليم افكار و پيشنهادهايشان نشد. اين رفتار، درست نقطه اصلى اعتدال، و راه پيامبران و مومنان راستين است. لذا، بعد مى افزايد كه مومنان بايد راه كسانى را پيروى كنند، كه به سوى خداوند باز مى گردند؛ چرا كه بازگشت همه به سوى خداوند است، و خداوند انسان را ازكارهايشان آگاه مى سازد و طبق آن پاداش و كيفرى مى دهد.
نفى و اثباتهاى پى در پى، و امر و نهى ها در آيات فوق، براى اين است كه مسلمانان در اين گونه مسائل كه در بدو نظر تضادى در ميان انجام دادن دو وظيفه لازم تصور مى شود- خط اصلى را پيدا كنند و بدون كمترين افراط و تفريط، در مسير صحيح قرار گيرند.اين دقت و ظرافت قرآن در اين ريزه كاريها، از چهره هاى فصاحت و بلاغت عميق آن است.
- در كافى به سند خود از عبد الله بن سنان روايت كرده كه گفت از امام صادق  (علیه السلام)شنيدم مى  فرمود:
يكى از گناهان كبيره عقوق والدين، و يكى ديگر نوميدى ازرحمت  خدا،و يكى ايمنى از مكر اوست، و روايت  شده كه از هر گناهى بزرگتر شرك به خدا است. (اصول كافى، ج 2، ص 278، ح 4)
و در كتاب فقيه درحقوقى كه از امام زين العابدين  (علیه السلام)روايت كرده فرموده: بزرگترين حق خدا بر تو اين است كه اورا بپرستى، و چيزى شريكش نسازى كه اگر اينكار رابه اخلاص كردى خداوند حقى براى تو برخود واجب مى  كند، و آن اين است كه امور دنيا وآخرتت را كفايت مى كند.
- و نيز فرمود: و اما حق مادرت اين است كه بدانى او تورا طورى حمل كرد كه احدى، احدى را آن طور حمل نمى  كند، آرى او تو را در داخل شكم خود حمل كرد، واز ميوه قلبش چيزى به تو داد، كه احدى به احدى نمى  دهد، و او با تمامى اعضاى بدنش تو را محافظت  نمود، و باك نداشت ازاينكه گرسنه و تشنه بماند، بلكه پروايش همه از گرسنگى و تشنگى تو بود، او باك نداشت ازاينكه برهنه بماند، همه پروايش از برهنگى تو بود، او هيچ پروايى نداشت از گرما، ولى سعيش اين بود كه بر سر تو سايه بيفكند،او به خاطر تو از خواب خوش  صرفنظر كرد، و تو را از گرما و سرما حفظ نمود، همه اين تلاشها براى اين است كه  تو مال اوباشى، و تو نمى  توانى از عهده شكر او برآيى، مگر با يارى و توفيق خدا. (صفحه 328)
و اما حق پدرت اين است كه بدانى او ريشه تو است، چون  اگر او نبود تو نبودى، پس هر وقت از خودت چيزى ديدى كه خوشت آمد، بدان كه اصل آن نعمت پدرتو است، پس حمدخدا گوى ، و شكر پدر بجاى آر ، آن قدر كه با اين نعمت برابرى كند، و هيچ نيرويى نيست جزبه وسيله خدا. (من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 376)
- و در كافى به سند خود از هشام بن سالم، از امام صادق  (علیه السلام)روايت  كرده كه  فرمود : مردى نزد رسول اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رفت و گفت: يا رسول الله به چه كس نيكى كنم؟فرمودبه مادرت، عرضه داشت: سپس به چه كس؟
فرمود: به مادرت، عرضه داشت : سپس به چه كس؟فرمود: به مادرت، عرضه داشت: سپس به چه كس؟ فرمودبه پدرت.(كافى، ج 2، ص 159، ح 9)
- و در مناقب آمده كه روزى حسين بن على  (علیه السلام)به عبدالرحمان بن عمرو بن  عاص گذشت ، پس عبد الرحمان گفت : هر كه مى  خواهد به مردى نظر كند كه محبوبترين  اهل  زمين است نزد اهل آسمان، به اين شخص نظر كند، كه دارد مى گذرد، هر چند كه من بعد ازجنگ صفين تاكنون با او هم كلام نشده  ام.
پس ابوسعيد خدرى او را نزد آن جناب آورد ، حسين  (علیه السلام)به او فرمود : آيا مى  دانستى كه من محبوبترين اهل زمين نزد اهل آسمانم و با اين حال در صفين شمشير به  روى من و پدرم كشيدى ؟ به خدا سوگند پدر من بهتر از من بود، پس عبد الرحمان عذر خواهى  كرد و گفت : آخر چه كنم رسول خدا  (صلی الله علیه وآله وسلم) به خود من سفارش فرمود كه پدرت را اطاعت كن ، حضرت فرمود : مگر كلام خداى را نشنيدى كه فرمود :
و ان جا هداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و نيز مگر از رسول خدا  (صلی الله علیه وآله وسلم) نشنيده  اى كه فرمود : اطاعت (پدر و مادر و يا هر كس كه اطاعتش واجب  است) بايد كه معروف باشد و اطاعتى كه نافرمانى خدا است معروف و پسنديده  نيست و نيزمگر نشنيده  اى كه هيچ مخلوقى در نافرمانى خدا نبايد اطاعت  شود. (مناقب، ج 4، ص 73 - طبع قم)
و روايت است: «مردى از يمن نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمد كه در خدمت آن حضرت جهاد كند، حضرت فرمود: برگرد و از پدر و مادر خود اجازه بخواه، اگر اجازه دادند جهاد كن، و گر نه تا توانى به آنها نيكى كن، كه اين بعد از توحيد از همه آنچه نسبت به آن تكليف مقرر شده است بهتر است». و ديگرى براى جهاد نزد آن حضرت آمد، فرمود:
«آيا مادر دارى؟» گفت: آرى! فرمود: «ملازم او باش، كه بهشت زير پاى اوست».
- و ديگرى آمد كه براى جهاد بيعت كند، و گفت: به خدمت شما نيامدم مگر اينكه پدر و مادرم را به گريه آوردم. فرمود: «برگرد نزد ايشان، و آنها را چنانكه گريانيدى بخندان».
---------------------------------------
منبع: پرسمان دانشجویی اخلاق وعرفان

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا