در جهان سرمایه داری حفظ آزادی دیگران دیواره آزادی ها را شکل می دهد. امّا در جوامع دینی علاوه بر حفظ و احترام به حقوق و آزادی های دیگران که لازمه زندگی اجتماعی است، آزادی از هوا و اطاعت غیر خدا و رهایی بردگی ماسوی الله نیز لحاظ شده و حدود آزادی انسان به تبع وجود محدودش از سوی مبدأ عالی هستی بخش تعیین می شود
پرسش: حدود و مرز آزادی تا کجاست؟
پاسخ:
آزادی یکی از واژه هایی است که در عین ابهام و اجمال، بیشترین کاربرد را در محاورات و طرح نظرات دارد بهر حال رایج ترین معنای آزادی این است که «آزادی عبارت از حقی است که به موجب آن افراد می توانند استعدادها و توانایی های طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند. مشروط بر آنکه آسیب یا زیانی به دیگران وارد نسازند.»(1) امّا این معنا از نظر ما مخدوش است. زیرا «آزادی از دیدگاه اسلام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا»(2) لکن از آنجا که این تعاریف و غیر آن بیش از آنکه تعریف و تفسیر آزادی باشد، بیانگر برداشت ها و تلقی ها از آن است و نمی تواند بازگو کننده ابعاد و زوایای مختلف آزادی باشد، ما ناگزیریم زوایا و جوانب متعدد آن بپردازیم:
1. «از نظر فلسفی انسان موجودی است که فطرتاً آزاد خلق شده و آزادی جزء خصائل و غیر قابل انفکاک از طبیعت اوست.»(3) همانطوریکه هستی انسان محدود است آزادی او نیز محدود خواهد بود، یعنی آزادی انسان که از اوصاف او به شمار می رود و در اصل تحقق، تابع هستی اوست، محدود می باشد. بنابراین حتماً آزادی انسان مطلق و نامتناهی نبوده بلکه مقید محدود و مشروط می باشد.» (4)
2. از یک نگاه دیگر می توان گفت دو نوع آزادی مطرح است. یکی آزادی اجتماعی که عبارتست از آزادی انسان از قید و اسارت دیگران و از نگاه دیگر آزادی معنوی است که عبارت است از آزادی انسان از قید اسارت خویش. از دیدگاه اسلام، انسان تا آزادی معنوی را بدست نیاورد به آزادی اجتماعی هم نمی رسد و به همین جهت آزادی به مفهوم اسلامی نخست از درون آغاز می شود. آنچه انسان را به زنجیر اسارت جبّاران می کشد همان بذرهای جهل، زبونی، طمع و پرستش هوا و هوس ها و تمایلات حیوانی است، لذا آزادی آن طور که بعضی تصور کرده اند به معنای رهایی از هر قید و بند اخلاقی، اجتماعی و بی مسئولیتی نیست.»(5)
3 . از نظر حقوقی «در این قسم از آزادی بحث از این است که هیأت حاکمه، قانون و مجریان آن قانون تا چه حدّ می توانند آزادی افراد را محدود کنند و آنان را به رعایت مقرراتی در روابط اجتماعی موظف نمایند و یا به انجام اوامر و خواست های دولت متعهد سازند.»(6) چنانکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مقام آزادی و حدود آن، هم نسبت به هیأت حاکمه و هم نسبت به ملّت حدودی را بیان می کند که اهم موارد آن را عبارت از محورهایی همچون مبانی و موازین دینی و شرعی، مسئولیت انسان در برابر خدا، قانون، وحدت ملّی، حفظ نظام جمهوری اسلامی، استقلال، نفی وابستگی، نفی استبداد، انحصار و استثمار است.
بنابراین از نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آزادی مطلق نبوده و نسبت به آن انسان مسئول است، از سوی دیگر از آنجا که هدف آفرینش کمال یابی همة انسان هاست، باید همگان حق استفاده از همة مواهب مادی و معنوی را داشته باشند امّا در مقام عمل تزاحم و کشمکشهایی پدید می آید که برای از بین بردن آن، تعیین حداقل ها و مرز افراد و گروه ها ضرورت می یابد.»(7) به عبارت دیگر، آزادی نامحدود جامعه را به انحطاط می کشد و باعث خواهد شد که افراد قوی منافع افراد ضعیف را قربانی مطامع خود کنند. بنابراین، این آزادی تعدیل شده است که می تواند ضامن سعادت جامعه باشد در آزادی تعدیل شده هم از انحطاط جامعه جلوگیری می شود و هم این امکان وجود دارد که افراد مردم با ابراز اندیشه ها و اعمال آراء خود هیأت حاکمه را به نفع جامعه مهار کنند.(8)
در جوامع سرمایه داری و صنعتی که سخن از اصالت فرد است، محور و حدود آزادی نقطه تلاقی و اصطکاک آزادی هاست در آن جوامع آزادی عبارت است از قدرت بر انجام هرگونه عملی که به دیگری صدمه نزند. لذا محدودة اعمال حقوق طبیعی هر انسان فقط تا آنجاست که همین حقوق سایر اعضای جامعه را تضمین کند.(9) چون در تمدن مغرب زمین مبنای توجّه بهره برداری هرچه بیشتر از مادیات است لذا افراد در اعمال آزادی از قیود اخلاقی و عقاید دینی و مفاهیم متعالی انسانی آزادند و هر کاری را که بشرط اینکه مخالفت با قوانین موضوعه نداشته باشد، می توانند انجام دهند و چون در قوانین موضوعه چندان توجّه و تقیدی به اصول اخلاقی و عقاید دینی وجود ندارد، انسان در جنبه های مادی و شهوانی آزاد است و از تکاملی که ناموس آفرینش برای او برنامه ریزی کرده است، محروم است.»(10)
امّا در جوامع ارزشی و براساس دیدگاه الهی تنها عامل تحدیدکنندة آزادی انسان همان مبدأ تحدید اصل هستی اوست. یعنی آن مبدأ هستی بخش که وجود محدود به او عطا کرد، تنها مرجع تعیین حدود آزادی اوست. چون غیر از آن مبدأ هستی بخش هیچ کس از حیطة هستی او آگاه نیست. بنابراین تنها مرجع صالح برای تحدید آزادی بشر همانا خداوندی است که هستی محدود را به او عطا فرمود و برای هر چیز اندازة خاصی قرار داد زیرا از نگاه قرآن کریم آزادی مقدمه حیات انسان است. همة آزادی ها برای آن است که انسان حیات اصیل و ارجمند برای خود فراهم سازد برای این که انسان به حیات مادی و معنوی ارجمندی دست یابد باید آزاد باشد و برای رسیدن به این آزادی باید خود را از بند هوس برهاند.(11) به بیان دیگر اساس تعلیمات اسلام بر اعتقاد به توحید و در مراحل بعد بر اصول اخلاقی و ملکات فاضله ایست که از همان اعتقاد به توحید ناشی می گردد و در این مکتب، آزادی مفهوم بلند و متعالی دارد که با تفکر غرب کاملاً متفاوت است و نخستین نوع آزادی لازم برای انسان را آزادی از قید بندگی غیر خدا دانسته است و این، مفهومی است که همة نوع از آزادی های که با طبیعت آدمی سازش دارد را فرا می گیرد. انسان تنها یک معبود می شناسد و آن خداست. رهایی از بسیاری از قید و بندها به همین یک نوع آزادی باز می گردد. چنانچه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراًَ.(12) خلاصه این که «آزادی و حریت در اسلام معنایی بس عمیق و ژرف و ظریف دارد و با آنچه متفکرین غرب پنداشته اند،از زمین تا آسمان تفاوت دارد.»(13)
در نتیجه در جهان سرمایه داری حفظ آزادی دیگران دیوارة آزادی ها را شکل می دهد. امّا در جوامع دینی علاوه بر حفظ و احترام به حقوق و آزادی های دیگران که لازمة زندگی اجتماعی است، آزادی از هوا و اطاعت غیر خدا و رهایی بردگی ماسوی الله نیز لحاظ شده و حدود آزادی انسان به تبع وجود محدودش از سوی مبدأ عالی هستی بخش تعیین می شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. نظریه سیاسی اسلام، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380.
--------------------------
پی نوشت:
1. هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دادگستر، چاپ سوم، 1380، ج1، ص196.
2. جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، نشر اسراء، 1377، ص 189.
3. هاشمی، همان، ص 196.
4. جوادی آملی، همان، ص 9.
5. صفار، محمد جواد، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1377، ص 155.
6. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، انتشارات سمت، 1368.
7. مصباح یزدی، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، 1377، ص 46.
8. هاشمی، همان، ص 198.
9. اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه، 1789، مادة 4.
10. مدنی، همان، ص 55.
11. جوادی آملی، همان، ص 197ـ198.
12. مدنی، همان، ص 54ـ55.
13. صفار، همان، ص 156.