واقعیت این است که تمام ادیان آسمانی دین بوده و سعادت افراد زمان خود را فراهم می کرده اند. امّا آنها شبیه برنامه بوده اند تا قانون و نیز به دلیل عدم رشد انسانها محفوظ از تحریف و تبدیل نمانده اند، به همین دو دلیل دین اسلام که دین کامل است و صورت برتر از ادیان سابق است، امروزه تنها دین حق به حساب می آید. و نیازی نیست که دیگر بعد از آن دین و شریعت جدید بیاید
پرسش: زردشتی ها، مسیحی ها، یهودی ها، هم چنین بودایی و هندو و غیر اینها، هر یک همانند مسلمان ها، دین خودشان را حق می دانند و بقیه را باطل و خرافه می پندارند، با توجه به این موضوع به چه دلیل می توان گفت: تنها اسلام دین حق و مورد رضایت خدا است و سایر ادیان باطل است؟
پاسخ:
حقانیت دین اسلام
اسلام به عنوان دین حق و تأمین کننده سعادت و خیر حقیقی انسان ها، با معیارهای خردپذیری، جامعیت و کمال، مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفته است. و با شاخصه های مزبور مطابقت دارد و منطقاً از حقانیت برخوردار است.
الف. خردپذیری دین اسلام:
آموزه های هر دینی که با خرد و عقل همسانی داشته باشد، نشانه آن است که از حقانیت برخوردار است. زیرا عقل و دین هر دو از سوی خداوند متعال به انسان عطا شده است و خداوند که عالم به نیازهای او است، عقل و دین را تأمین کننده سعادت و خیر حقیقی او قرار داده است و لذا معنا ندارد که دینی از سوی خداوند تشریع شود و با عقل که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده است، در تنافی و تعارض باشد. بر اساس حکمت خداوند و قدرت بی پایان او در می یابیم که آموزه دین حق، همواره باید با عقل و خرد هماهنگ و همساز باشد.
وقتی آموزه های دین اسلام در پیش آفتاب عقل قرار می گیرند، مشخص می شود که هیچگونه تعارض و تضادی میان آنان وجود ندارد.
چنان که برخی از خاورشناسان معترف اند که: «اسلام از مطالبی که با عقل و خرد سالم در ستیز است، کاملاً منزه است. در حالی که مطالب عقل ستیز در میان ادیان دیگر نمونه های زیادی دارد.»(1)
علاوه بر اینکه تمام اصول اعتقادی اسلام خردپذیرند، هیچ گزاره و آموزه ای در سراسر قرآن و متون دینی آن یافت نمی شود، که با عقل در ستیز و تضاد باشد به همین جهت عده ای از مستشرقان اذعان کرده اند که قرآن اضافه بر همة محسنات، دو نکته اساسی و قابل توجه دارد: الف. هیچگاه در قرآن صفات نقص و جنبه های اغراض و هواهای نفسانی، به خداوند نسبت داده نشده است. ب. هیچ بیانی که با اخلاق و تقوی معارض باشد. در قرآن وجود ندارد. قرآن به حدی از این نواقص منزه است که به کوچکترین تصحیح و اصلاحی نیازی ندارد. برخلاف کتب یهود.»(2)
ب. جامعیت دین اسلام
1. تبیین جامعیت: «جامعیت دین اسلام، نسبت به اهداف و رسالت آن قابل بررسی است. بنابراین معنای جامعیت اسلام، این نیست که تمام نیازهای مادی و معنوی بشر از قبیل صنعت و تجارت و تولید و... از متون دینی قابل استحصال است و انسان از تدبّر و تفکّر در شیوه ها و روش های زندگی بی نیاز باشد. اسلام نیامده است که اندیشه و تلاش بشری را در راه کسب تجربه و مهارت افزون، جهت آسایش و رفاه بیشتر، تعطیل کند، و برنامه ثابت و غیرقابل تغییر برای امور متعارف بشر، تحمیل کند. بلکه اسلام برای هدایت و تأمین سعادت واقعی بشر، برنامه دارد. و برای اینکه هدایت و سعادت واقعی بشر فراهم شود. هیچ چیزی را فروگذار نکرده است».(3) روی این حساب، دین اسلام در زندگی دنیائی چه در مسائل فردی، و چه در مسائل اجتماعی دخالت می کند. ولی دخالت دین هرگز به معنی نفی و طرد، علوم تجربی و فنون مختلف در ابعاد گوناگون نیست، بلکه دخالت اسلام برای آن است که انسان هم در مسائل فردی خود جهت دار و هدفمند، حرکت کند و هم در مسائل اجتماعی خود به سوی اهداف متعالی و کمال بخش به پیش برود.
بنابراین در جامعیت دین اسلام، نکات ذیل را می توان معیار قرار داد:
1. قرآن و اسلام، شعار و قانون جهانی و عمومی داشته باشد. مخصوص یک ملت و یک نژاد نباشد، بلکه گسترة وسیع جغرافیایی انسانیت را شامل باشد.
2. تمام نیازهای اصیل فطری و طبیعی انسانها را در برگیرد.
3. قانون و دستورات اسلام و نیز آموزه های معرفتی او واقع بینانه، عادلانه و مفید باشد.
2. ارزیابی جامعیت اسلام: الف. قرآن خود را کتاب جهانی معرّفی می کند: و ما هو الا ذکر للعالمین.(4) قرآن جز یادآوری برای جهانیان نیست« این قرآن به من وحی شده است. تا با این قرآن، شما را و کسانی را که پیام قرآن به آنان می رسد، بیم دهم.»(5) از همین آیات فوق به دست می آید که قرآن کتاب جهانی است. نه مخصوص یک نژاد و قوم.
ب. قرآن شامل نیازهای فطری و طبیعی بشر است. قرآن قانون کلی هدایت است و برای هدایت و سعادت انسان تمام ابعاد وجودی انسان را مدنظر قرار داده است، «قرآن به سوی حق و به راه راست هدایت می کند».(6) و بر جامعیت خود گواهی می دهد: «این کتاب را که شامل همه امور است، بر تو فرستادیم. قرآن کتاب هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.»(7)
در واقع به رسمیت شناختن انواع نیازهای انسان، اعم از مادی و معنوی و تعدیل و پرورش آنها، اسباب وعوامل جاودانگی یک دین را ممکن می سازد. روی این حساب، اسلام با رسمیت دادن به تمام نیازهای بشری و تعدیل آنها، از حقانیت برخوردار است. به همین جهت «ژول لابوم فرانسوی»(8) می گوید: اسلام بر اساس قوانین جاری در طبیعت، امیال غریزی و فطری را رسمیت بخشیده و به آن در حد اعتدال و تا مرز ضرورت جسمی و روحی، اهمیت داده است. و حتی دستور صریح داده است که امیال و غرایز خود را اعمال کنید، برخلاف زهد و اعراض از دنیا که شیرازه اغلب مذاهب دنیا است.(9)
ج. تناسب آموزه ها و گزاره های اسلام با نیازهای اصیل بشری:
حیات انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است. و هر بعد وجود انسان ویژگی هایی دارد که بر اساس آن می توان گفت نیازهای اصیل انسانی سه دسته است:
1. نیازهای عقلانی و اخلاقی، از قبیل عدالت خواهی، راستی ستائی، حق خواهی و حقیقت جوئی.
2. نیازهای طبیعی و غریزی مانند خوراک، پوشاک، مسکن و علاقه به جنس مخالف.
3. نیازهای عاطفی و احساسی، مانند دوستی و محبت، انس و الفت، همکاری و ابراز همدردی.
مهمترین و شاخص ترین تعالیم اسلام، در توصیه به تفکر و تعقل است. در واقع از نظر اسلام، وقتی شایستگی برای انسانیت پیدا می شود که وی اهل فکر و اندیشه باشد،از نظر قرآن: «بدترین جنبندگان در نزد خدا افراد کر ولالی اند، که نمی اندیشند». هم چنین قرآن یکی از بنیادی ترین اهداف رسالت و بعثت پیامبران را ایجاد قسط و عدالت معرفی می کند.(10) و درجایی دیگر صریحاً می گوید: «به درستی که خداوند بر عدل و احسان فرمان می دهد.»(11)
مهم این است که در رأس هر اخلاق، عدالت و صداقت نهفته است، قرآن و سایر منابع اسلامی تأکید تمام بر اخلاق دارد. لذا خداوند وعده داده است که حق را یاری و تثبیت خواهد کرد و منکران حق را نابود خواهد کرد.(12)
اسلام درباره نیاز طبیعی عقیده صریح دارد ومی فرماید: «بهره ات را از دنیا فراموش مکن، و احسان بورز، چنان که خداوند بتو احسان ورزیده است...».(13)
اسلام درباره نیازهای عاطفی و احساسی می فرماید: از نشانه های او این است که از نوع خودتان برایتان همسران آفریده تا با آنها آرامش بگیرید. و میان تان دوستی و رحمت برقرار کرد. و این برای گروه خردورزان، نشانه ای است.»(14) اسلام توصیه اکید به همکاری و تعاون دارد.(15) و حتی تلاش برای نجات یک انسان به منزله نجات تمام مردم، تلقی شده است. چنان که تجاوز و قتل انسان بی گناه به منزله قتل همه مردم، مذموم و محکوم شناخته شده است.(16) اسلام در عین اینکه بهره گیری از دنیا را حلال کرده است، امّا همیشه حد و مرز بهره وری و لذت جوئی را با عدالت و فضائل اخلاقی تعیین کرده است. و انسان در سایه چنین تدبیری به آرمانی ترین وضع ممکن رشد خواهد کرد.
د. خاتمیت و کمال دین اسلام
مقصود از کمال و خاتمیت دین اسلام، این است که آموزه ها و گزاره های اسلام، علاوه بر اینکه خردپذیر، و جامع می باشند، در کمال نهائی هم قرار دارند، یعنی هیچ قانون و دینی بالاتر و برتر از دین اسلام قابل تصور نمی باشد.
معنای خاتمیت دین اسلام هم این است، که این دین، تمام ساز و کار لازم را برای هدایت و سعادت انسان، فراهم کرده است، پس نیازی نیست که دین و شریعت جدید، برای انسانها از طرف خداوند آورده شود. در این صورت می توان گفت میان کمال و خاتمیت دین رابطه تلازم برقرار است. هر گاه دین و شریعتی در نهایت مطلوب و کمال خود باشد، آخرین شریعت هم خواهد بود.(17)
برای اثبات خاتمیت و کمال شریعت اسلامی می توان به عقل و نیز تصریحات متون دینی استدلال کرد.
اسلام تعالیمی را در حوزه های مختلف، که سعادت و هدایت انسان به آن بستگی دارد، بیان کرده است که عقل صریح، امکان وجود معرفت برتر و بالاتر از آن را ناممکن می داند. مثلاً درباره صفات ذات باری و توحید آن، آموزه های اسلامی در حد نهائی کمال است. زیرا در توحید الهی تنها شریک و مانند نفی نشده است، بلکه حتی ترکیب خارجی و عقلی از خداوند نفی شده است. توحید الهی در اسلام به گونه ای تصویر شده است که متفکرین از فلاسفه اسلامی آن را به وحدت حقه حقیقیه تعبیر کرده است. چنین آموزه ای در باب توحید ذات باری، نه تنها در ادیان دیگر بلکه مافوق تصور افراد آن زمان بوده و نیز برتر از آن ممکن نیست.
جان دیون پورت، در عظمت توحید قرآنی گفته است: دینی که به وسیله قرآن تأسیس شده است، عبارت از یک توحید تام و تمام است و در توضیحاتی مقدماتی قرآن راجع به خداشناسی هیچ نوع جمود و غموضی وجود ندارد. خدایی که قرآن وصف می کند، جهان را با قانون وضع شدة خود اداره می کند، در عین حال خودش بنفسه با عظمت و غیرقابل درک و قائم بالذّات است. و قوه ای است همیشه حاضر و نیروئی است همیشه خودکار.(18)
وقتی از آموزه های توحیدی اسلام، هیچ بیان بهتر و برتری قابل تصور نباشد، به تعبیر قرآن «فماذا بعدالحق الا الضّلال» فراتر از حق جز گمراهی نخواهد بود.(19) پس باید به حکم عقل، بر حقانیت توحید اسلامی اذعان کرد. و هر بیانی که در تعارض با خداشناسی و توحید قرآنی باشد، ضرورتاً نادرست و باطل خواهد بود.
از نظر قرآن، معاد هم جسمانی و هم روحانی است، قیامت و معاد، برای آن است که عدالت واقعی الهی عملی شود. بشارت های الهی برای بهشت، و هشدارهای تکان دهنده برای احتراز از جهنم همگی در نهایت مطلوب مطرح شده است. مکاتب بشری یا منکر معاداند، یا اینکه درباره معاد سکوت می کنند. طبیعی است که تعالیم بدون معاد، نه عادلانه است و نه ضمانت و تعهد در اجرا دارند. امّا سایر ادیان هیچ گاه توصیف شان از معاد به شفافیت و صراحت قرآن نمی رسد: «هیچ انسانی نمی داند چه چیزهایی که مایه روشنی چشم اوست، برای او پنهان نگهداشته شده».(20)
پس می توان گفت که معاد قرآنی کاملترین و زیباترین صورت ممکن برای سعادت و سرنوشت جاودانی انسان است و حقانیت اسلام عقلا و منطقاً در این باره تردیدپذیر نیست.(21)
واقعیت این است که تمام ادیان آسمانی دین بوده و سعادت افراد زمان خود را فراهم می کرده اند. امّا آنها شبیه برنامه بوده اند تا قانون و نیز به دلیل عدم رشد انسانها محفوظ از تحریف و تبدیل نمانده اند، به همین دو دلیل دین اسلام که دین کامل است و صورت برتر از ادیان سابق است، امروزه تنها دین حق به حساب می آید. و نیازی نیست که دیگر بعد از آن دین و شریعت جدید بیاید
پیامبران از منظر قرآن:
از نظر قرآن، پیامبران، انسان های شایسته صبور، شکور و مطیع خداوند ند. برگزیدگان از میان بشرند، لحن قرآن در بیان اوصاف انبیاء، لحن تعظیم و تکریم، اعتمادانگیز و اطمینان بخش است به طوری که انسان به سخنان انبیاء به عنوان مضمون وحی الهی توجه می کند و هرگز با وصفی که قرآن درباره انبیاء دارد یا در حراست و امانت داری پیامبران نسبت به ابلاغ صحیح و درست پیام الهی هیچ تردیدی منطقی نیست. امّا در میان ادیان دیگر آنچه که اکنون در متون مقدس آنها موجود است، هیچ اعتمادی و اطمینانی به انبیاء نمی شود، واقعاً گزارشات کتاب مقدس نسبت به انبیاء شرم آور و دور از منطق است.(22)
روی این حساب توصیف و تکریم انبیاء در قرآن به گونه ای است که بالاتر از آن نادرست است، زیرا از عبودیت خارج می شوند و فروتر از آن هم نادرست است، زیرا منطقاً به گفتار و کردارشان به عنوان پیام آور وحی اعتماد نمی شود. پس قرآن در این مورد از حقانیت برخوردار است.
قرآن و اصول اجتماعی
اساس اصول اجتماعی اسلام، عدالت و فضیلت انسانی است. بیان قرآن در مسائل اجتماعی در عین اینکه جامع است. کامل هم می باشد و به گونه ای روابط اجتماعی را تقریر و تبیین کرده است، که هم اخلاق و عدالت را تأمین می کند و هم بهره وری انسان از امکانات مادی را، و نیز روحیه همکاری و تعاون و حفاظت از حقوق افراد را. به صورت کلی برنامه اجتماعی اسلام حد وسط میان عدالت و اخلاق از یک سو و حقوق و بهره وری مردم از امکانات و لذائذ مادی، از سوی دیگر است. و حق جز همین اعتدال نیست، قرآن فرموده: «شما را این چنین، امت وسط قرار دادم تا شما گواهان بر سایر مردم باشید...»(23)
گوستاولوبون فرانسوی می گوید: «.. مسیو هو تینجر، فهرست کاملی از اخلاق کریمه و آداب پسندیده ای که در اسلام موجود است، تدوین کرده است، که صرفنظر از بحث طرفداری از اسلام، به راستی این فهرست، شامل آخرین دستوراتی است که ممکن است برای تهذیب اخلاق و جلوگیری از رفتار ناپسند یک انسان، تدوین کرد.»(24)
پروفسور مارسل بوازار می گوید: اسلام با هدفهای والا و متعالی خود حقوق و آزادی انسان را به بهترین صورت رعایت کرده است، و به دنبال جامعه ای است که در آن از برتری و امتیاز طبقاتی و نژادی اثر و نشانه ای نیست. عدالت اسلامی پدیده فراگیری است... هنوز ارزشهای قرآن ... بدون کوچکترین تردید، دست نخورده باقی مانده است و فعلیت نیافته است. بدین ترتیب مسلمانان می توانند در روزگار ما، برای ساختن جهانی بهتر و انسانی تر همکاری ارزنده را برعهده گیرند.(25)
ارزیابی ادیان دیگر:
واقعیت این است که تمام ادیان آسمانی دین بوده و سعادت افراد زمان خود را فراهم می کرده اند. امّا آنها شبیه برنامه بوده اند تا قانون و نیز به دلیل عدم رشد انسانها محفوظ از تحریف و تبدیل نمانده اند، به همین دو دلیل دین اسلام که دین کامل است و صورت برتر از ادیان سابق است، امروزه تنها دین حق به حساب می آید. و نیازی نیست که دیگر بعد از آن دین و شریعت جدید بیاید.(26) امّا آنچه از ادیان سابق در قالب کتاب های مقدس در دسترس بشر است، هرگز نمی تواند حق باشند، زیرا:
اولاً آموزه های اصلی آن خردستیز است: مثلاً تثلیث، و تجسد خداوند در آیین مسیحیت فعلی، دنیاگرایی افراطی در یهودیت، ثنویت در دین مجوس، مزید بر اینکه کتاب مقدس تصویر بسیار نادرست و ناقص از خداوند که مبدأ و منتهای کمال است، ارائه می دهد که عقل سلیم از پذیرش آن امتناع می کند. داستانهای خلاف تقوی و عفت و طهارت، و ملوث کردن انبیاء به گونه ای بسیار زننده و شرم آور، همگی حکایت از آن دارد که چنین تعالیمی، الهی نیست و هرگز از حقانیت برخوردار نیست.(27)
ثانیاً، ادیان دیگر جامع نیستند یعنی آنچه به عنوان مسیحیت و یهودیت، مجوسیت، مطرح است دستورات یک جانبه تک بعدی ناهماهنگ و ناقص است که نمی تواند راهگشای دنیا و دیانت باشد. پس سخن حق ندارند.(28) مثلاً رهبانیت در مسیحیت برای بشر فعلی که در متن اجتماع عظیم زندگی می کند، اصلاً سازگاری ندارد.
ثالثاً، برخی از ادیان فعلی مانند یهودیت یک آیین جهانی نیست، مخصوص نژاد خاص است. لذا تبلیغ ندارند.(29)
بنابراین، انسان حق گرا و حق طلب، جز از اسلام که آیین خردساز و جامع و کامل است هیچ دین دیگری را بر حق نمی یابد و جز به آن تسلیم نمی شود.
پاورقی:
1. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، نشر کتابفروشی اسلامیه، چ سوم، سال 1358، ص41، با مقداری تلخیص و تصرف.
2. جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، نشر دار التبلیغ، بی تا، ص 111، با اندکی تلخیص و تصرف.
3. ربانی، علی گلپایگانی، جامعیت وکمال دین، نشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ اول،1379، ص16.
4. قلم:52.
5. انعام:19.
6. احقاف:30.
7. نحل:89.
8. ژول لابوم فرانسوی، (1791 ـ 1868) مستشرق و اسلام شناس مشهور که سه سال درباره قرآن تحقیق کرده است.
9. اسلام از دیدگاه ژول لابوم، ترجمه و اقتباس محمد رسول دریابانی، نشر میثم، سال 1361، ص 49، و بعد از آن.
10. حدید:25.
11. نحل:90.
12. انفال:8.
13. قصص:77.
14. روم:21.
15. مائده:2.
16. مائده:32.
17. علی، ربانی گلپایگانی، جامعیت و کمال دین، ص 56.
18. جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، نشر دار التبلیغ، ص 111، بی تا.
19. یونس:32.
20. سجده:17.
21. درباره تصویر قرآن از معاد مراجعه شود به: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 18، ص 485 تا آخر، چ دوازدهم، نشر دار الکتب الاسلامیه، سال 1374.
22. سفر پیدایش، باب 12، بند 12 الی 20، بند 2 ـ 12 درباره حضرت ابراهیم و درباره لوط. همان، سفر پیدایش باب 19، بند 1 ـ 19، و باب 38، بند 15 ـ 30 درباره یهودا. درباره داود نبی همان، کتاب دوم سموئیل، باب 11، بند 2 ـ 27. درباره سلیمان، عهد عتیق، کتاب دوم، پادشاهان، ب 13، بند 13 و کتاب اول، پادشاهان، باب 11، بند 1 ـ 14. و کتاب غزلهای سلیمان، باب 4، از بند اول تا آخر و همه ابواب هشتگانه این کتاب.
23. بقره:143.
24. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، کتابفروشی اسلامی، چ سوم، 1358، ص141ـ142،
25. بوآزار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمة دکتر محسن مویدی، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سال 1358، ص 135 ـ 136.
26. ر.ک: به استاد شهید مطهری، ختم نبوت، نشر دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، از ص 26 الی 30.
27. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ب دوم، بند 16 و باب سوم، بند اول تا 34 و باب 6، بند 5 الی 8. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب: البیان، تألیف خویی(ره)، ترجمه صادق نجمی و هریسی، چاپ پنجم، نشر دانشگاه آزاد اسلامی خوی، سال 1375، از ص 90 ـ 100. تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت، چ پنجم، نشرآموزش انقلاب اسلامی، سال 1372، ص 575. تاریخ و شناخت ادیان، دکتر علی شریعتی، نشر البرز، ص 141، بی تا.
28. اسلام و حقوق بشر، مارسل بوآزار، ص 98.
29. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، نشر سمت، چ پنجم، سال 1381، ص 108 و 149.