آثار روانى مطلوب ازدواج براى جوانان

ازدواج

ازدواج بزرگ ترين و مهم ترين حادثه زندگى انسان است و دختران و پسران ميوه هاى باغ زندگى انسان هايند و دست آفرينش نوعى جاذبه و كشش درونى در آن ها به وديعت نهاده است. اضطراب و ناآرامى آنان در اين سنين از طريق ازدواج به سكونت و آرامش تبديل مى گردد و قرآن كه راز آفريدن همسر را (لتسكنوا اليها) مى داند، بدين نكته اشاره دارد. البته ازدواج و زندگى مشترك وقتى ثمر بخش، سودمند و ماندگار است كه روحيه ها و طرز تفكر دو طرف، همسو و نزديك باشد. در غير اين صورت، ريسمان وحدت و يگانگى به ضعف و سستى مى گرايد و سرانجام گسسته مى شود. در زندگى خود شاهد پديده هاى تلخ و درد آورى هستيم كه دختران و پسران و خانواده هاشان را مى آزارد و كاخ زندگى مشترك زوجين را فرو مى پاشد. بى ترديد محاسبات غلط، احساسات زودگذر، خيالات و توهمات بى اساس عامل اصلى تحقق اين پديده ها به شمار مى آيد. بنابراين، اگر در گزينش همسر اصول صحيح رعايت شود، بخش عظيمى از ناگوارى ها و نابسامانى ها و مشكلات از ميان مى رود و زندگى جوانان پربارتر و زيباتر مى شود.

با توجه به نقش بسيار سازنده ازدواج در زندگى فردى و اجتماعى، در دين مبين اسلام سفارش فراوانى در مورد ازدواج شده كه همگى بر اهميت و آثار ارزنده آن دلالت دارد و ناگفته پيداست كه تعابيرى مثل: النكاح سنتى فمن رغبتى عن سنتى فليس منى ازدواج سنت و آيين من است و هر كه به سنت من پشت كند از من نيست به طور كلى در جهت تشويق و ترغيب به اين امر الهى و سنت نبوى(صلی الله علیه وآله و سلم) است و هدف از آن ايجاد انگيزه و يادآورى اهميت و ارزش آن است و با اين گونه روايات درصدد گوشزد كردن آثار و خيرات عميق آن مى باشند چنانچه در مورد محاسبه نفس نيز داريم كه: كسى كه نفس خود را محاسبه نكند و پرونده اعمالش را بررسى ننمايد از ما اهل بيت نمى باشد و واضح است كه اين حديث به اين معنا نيست كه چنين فردى شيعه و دوستدار ما خانواده نمى باشد. بلكه هدف توجه دادن به اهميت محاسبه نفس مى باشد. با توجه به اين نكته معلوم مى شود در اين روايات خطاب به كسانى است كه با وجود داشتن امكانات و زمينه ازدواج به اين سنت پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) اهميتى نمى دهند و با اين كار عملاً به سنت و شيوه و روش پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) بى اعتنايى كرده و آن را كوچك و كم اهميت مى شمرند و اين زمينه ساز تخلف و سرپيچى و پشت كردن به ديگر سنت هاى پيامبر و اولياى الهى (ع) و انحراف از دين مبين مى باشد. مسلماً خطاب اين گونه احاديث با افرادى نيست كه به خاطر عدم آمادگى و يا وجود موانعى بر سر راهشان هنوز براى ازدواج آمادگى ندارند. بلكه بيشتر متوجه كسانى است كه به خاطر ترس از فقر و ندارى و يا عدم توكل بر قدرت خداوند و يا ترس از مسؤوليت پذيرى زير بار ازدواج نمى روند.

ازدواج داراى فوايد بسيارى است از جمله:
1 بقاى نسل،. 2 آرامش و تعادل روحى و جسمى،. 3 سلامت اخلاقى و اجتماعى جامعه،. 4 تامين نياز طبيعى و غريزى انسان،. 5 ارضاى حس محبت كردن و مورد محبت قرار گرفتن و....(1)

البته ممكن است بعضى از اين فايده ها براى برخى مهم تر باشد گاهى شخصى به جهت ارضاى غريزه جنسى خود، ازدواج مى كند و آن را از نظر اهميت در رتبه اول قرار مى دهد و گاهى به دست آوردن شريك و ياورى دلسوز در زندگى براى او اهميت دارد و... بايد دانست كه بعضى از اين فوايد در ازدواج موقّت نيز تحقق مى يابد.

اسلام درباره ازدواج و انتخاب همسر آن قدر قانون و مطلب و تاكيد دارد كه انسان در شگفتى فرو مى رود. استاد محمد تقى جعفرى مى فرمود: «برتراند راسل، فيلسوف مشهور اروپايى، به من نوشت: چرا اسلام اين قدر به ازدواج بها داده و براى آن قانون وضع كرده است؟ در جواب نوشتم: مساله انسان است. با ازدواج مى خواهد انسان به وجود آيد»

يكى از مهم ترين دام هاى شيطان كه به وسيله آن بيشتر افراداز صراط مستقيم الهى و دين حق منحرف مى شوند و به گرداب معصيت وگناه مى افتند، مساله غريزه جنسى است. وقتى انسان مورد حلالى براى ارضاى اين غريزه و خاموش كردن اين آتش سوزان داشته باشد، ديگر فكرخيانت به نواميس ديگران و آلوده شدن به گناهان ديگر (از قبيل لواط واستمنا) از سرش بيرون مى رود. همچنين مرتكب گناهان ديگرى كه مقدمه براى بعضى از كارها است (مثل دروغ، حيله و مكر، خودكشى، قتل و....) نمى شود و اين مساله به تجربه ثابت شده است. آرى ((اگر كسى ازدواج كنددر واقع نصف دينش را حفظ كرده، پس بايد راجع به نصف ديگرش تقواپيشه كند)) چون نصف ديگر گناهان هم منشا ديگرى دارد (مثل ربا خوارى، رشوه، ظلم و تعدى، حب رياست كه منشا آنها حب و علاقه به دنيا است).

بى شك هيچ شالوده اى، مقدس تر از بناى رفيع ازدواج نيست (2) و هر ملتى در دين و آيين خود به نوعى از آن بهره مند است. دين اسلام بيش از همه بر آن تأكيد دارد و براى آن آثار و فوايد مهمى ياد كرده است.

در قرآن مجيد سه آيه در اهميت اصل ازدواج آمده و همگان را به آن تشويق و دعوت كرده است:

1 «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ»(3) «مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهيد و همچنين غلامان و كنيزان صالح را، اگر فقير و تنگدست باشند. خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى سازد خداوند گشايش دهنده و آگاه است».

2 «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِى ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(4) «و از نشانه هاى او اين است كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در اين نشانه هايى است براى گروهى كه تفكر مى كنند».

3 «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِى الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا»(5) «و اگر مى ترسيد كه [به هنگام ازدواج با دختران يتيم ] عدالت را رعايت نكنيد [از ازدواج با آنان چشم پوشى كنيد و] با زنان پاك [ديگر] ازدواج كنيد دو يا سه يا چهار همسر و اگر مى ترسيد عدالت را [در باره همسران متعدد] رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد و يا از زنانى كه مالك آنهاييد، استفاده كنيد. اين كار از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى كند».

علاوه بر آيات، روايات بسيارى نيز در اين زمينه وجود دارد چنان كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل شده است: «هر كس ازدواج كند، به درستى كه از نصف دينش پاسدارى كرده است».(6)

از اين رو فقيهان ازدواج را از مستحبّات مؤكد بر شمرده اند و آن را براى كسى كه به سبب نگرفتن همسر به گناه بيفتد، واجب دانسته اند.

در اسلام و سنت پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) ترك ازدواج و رهبانيت تبليغ نشده است، بلكه بين رهبانيت و هرج و مرج نسبى راه صحيح و متعادل كه ازدواج و كاميابى شروع و كنترل شده جنسى است پذيرفته شده است. از طرف ديگر ممكن است اشخاص مشكلاتى داشته باشند و نتوانند ازدواج كنند در اينصورت نمى توان گفت دين آنها ناقص است. آرى، اگر شخصى براى او امكانات ازدواج فراهم باشد و شخص خوبى هم در دسترس باشد و با اين همه ازدواج نكند. سنتى از سنت هاى پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) را ترك نموده است.

ارضاى غريزه جنسى و تأمين نيازهاى فيزيولوژيك انسان از آثار مثبت ازدواج است ولى مى توان فلسفه و حقيقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو كرد: تكميل، تسكين و توليد.

. 1 تكميل  

هيچ انسانى به تنهايى كامل نيست و پيوسته در جهت جبران كمبود خويش تلاش مى كند. جوان در پى رسيدن به استقلال فكرى است براى جبران نواقص و تأمين نيازهاى بى شمار خود به سوى ازدواج سوق داده مى شود و با گزينش همسرى مناسب و شايسته موجبات رشد و تكامل خويش را فراهم مى كند. مرحوم شهيد مطهرى در اين باره مى فرمايد: «تشكيل خانواده يعنى يك نوع علاقه مند شدن به سرنوشت ديگران.... و يكى از علل اين كه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و عبادت تلقى شده است همين است... ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعى فردى و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است... پختگى اى كه در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده ايجاد مى شود، در هيچ جاى ديگر نمى توان به آن رسيد. و آن را فقط در ازدواج و تشكيل خانواده بايد بدست آورد.»

1 شخصيت انسان پس از ازدواج به يك شخصيت اجتماعى تبديل مى شود زيرا در پرتو ازدواج و زندگى مشترك خود را شديداً مسؤول حفظ همسر و تأمين وسائل زندگى و تربيت فرزندان آينده تلقى مى كند و تمام هوش، ابتكار و استعدادهاى خود را به كار مى گيرد به عبارت ديگر، احساس مسؤوليت اجتماعى در او شكل مى گيرد و بسيارى از شايستگى ها و توانمندى هاى نهفته در درونش را شكوفا مى سازد.

بنابراين، مى توان ازدواج را مايه رشد و كمال يافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه اى آفريده كه بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف كامل مى شود. مرد به زن نيازمند است و زن به مرد. هر كدام از دو جنس از نظر روحى و جسمى به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در كنار هم يكديگر را تكميل مى كنند.

. 2 تسكين  

مهم ترين نيازى كه بر اثر ازدواج تأمين مى شود، نياز به آرامش و احساس امنيت و آسودگى است اين نياز كه در سرشت آدمى ريشه دارد، چنان مهم است كه خداوند در بيان فلسفه ازدواج مى فرمايد: «از آيات و نشانه هاى خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داديم تا در كنار آنان آ رامش يابيد.» 2 بنابراين، همسر موجب آرامش و امنيت خاطر و محيط خانه وسيله آرامش روحى زن و مرد قرار داده شده است. در اوايل جوانى احساس تنهايى، بيهودگى و نداشتن پناهگاه انسان را فرا مى گيرد. ازدواج و قرار گرفتن در كنار همسرى شايسته و دلسوز اين احساس را از بين مى برد و او را به آرامش روحى مى رساند. اين احساس آرامش به ثبات فكرى و روحى، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت مى انجامد. در واقع دست آفرينش نوعى كشش درونى ميان زن و مرد به وديعت نهاده تا هر كدام در سنين خاص خواهان يكديگر شوند و اضطراب وپريشانى شان از طريق ازدواج به سكونت و آرامش تبديل گردد. دانشمندان علوم تجربى و انسانى نيز ارضاى صحيح و به موقع غريزه جنسى و ترشح معتدل غدد جنسى را براى سلامت جسم و روان آدمى لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره اى از بيمارى هاى روانى و گاه جسمانى شمرده اند.

. 3 توليد

يكى از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقاى نسل آدمى است. توليد و تكثير نسل را نبايد كوچك و بى اهميت شمرد زيرا هدف آفرينش جهان وجود انسان و پرورش و تكامل او است. توليد و پرورش انسان هاى خدا پرست و موحد و نيكوكار و صالح، مطلوب خداى جهان آفرين است. از ديدگاه اسلام، وجود فرزند صالح براى پدر و مادر يك عمل صالح شمرده مى شود و در سعادت دنيا و آخرت آن ها مؤثر است به همين جهت، معصومان توليد و تكثير نسل را از اهداف ازدواج خوانده اند. پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله و سلم) مى فرمايد: «چه مانع دارد كه مؤمن براى خودش همسرى برگزيند. شايد خدا فرزندى به او عطا كند كه با گفتن لااله الاالله زمين را سنگين سازد.» در حقيقت زوج ها از طريق فرزندان خود رشته پيوند ميان اعضاى يك نسل را به وجود مى آورند. اين امر از اهداف اساسى ازدواج است وجود فرزندان به گرمى، پويايى و صفاى كانون خانواده مى انجامد و انگيزه ادامه زندگى را در انسان تقويت مى كند.

البته روشن است كه در پرتو ازدواج يكى از نيازها و غرايز مهم انسان (غريزه جنسى) تأمين و به روشى درست ارضا مى شود.

با تأمين اين نياز جسمانى، فرد از نظر روانى، ذهنى و اخلاقى به آرامش مى رسد و مسير بسيارى از انحرافات جنسى و اخلاقى و اجتماعى بسته مى شود.

فوايد ديگر:
گذشته از نيازها كه ضرورت ازدواج را معنى مى بخشند، بناى ازدواج تنها بر رفع ضرورتها تكيه ندارد، بلكه علاوه بر آن، بر منافع و فوايد ديگرى نيز استوار است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود.

1 بزرگ شدن روح:
يكى از مهمترين نتايجى كه در اثر ازدواج حاصل مى شود بيرون رفتن فرد از مدار فرديت خود و شكسته شدن نسبى اما قابل توجه حصار نفسانيت انسان است، ازدواج توأم با توجه به يك فرد ديگر كه تا بحال غريبه بوده و يا حكم نامحرم داشته است مى باشد و اين امرى است مهم، چرا كه تا بحال جوان ما بجز وجود خود و آمال و آرزوهاى خود فكرى ديگر نداشته است، اما بواسطه ازدواج، يك نفر ديگر نيز در مدار برنامه ريزى و توجه او قرار مى گيرد و حاضر است از وجود خود و داشته هاى خود به ديگرى نيز عطا كند و بواسطه محبت و دوستى كه ايجاد مي شود ((من)) وجودى فرد گسترش يافته و از مدار صرف خودبينى خارج مى گردد و تلاش براى آسودگى، رفاه و آسايش يك نفر ديگر حكايت از بزرگ شدن روح فرد مى كند چرا كه وى، يك نفر ديگر را تحت لطف قرار مى دهد و بواسطه وى يك نفر ديگر زندگى راحت ترى را تجربه مى كند.

2 تمرين محبّت كردن:
در ازدواج يك اتفاق مهم ديگر مى افتد و يا بايستى بيفتد و آن صميميت و دوستى بين دو نفر است و اين يكى از اهداف مهم دين اسلام است كه افراد با هم دوست و صميمى شوند. خداوند در ازدواج چاشنى يك ارتباط محبت آميز را با قرار دادن مودت و رحمت بين زوجين قرار داده است، بنابرين ازدواج يكى از بهترين زمينه ها براى تمرين محبت كردن آنهم يك محبت حلال، طيب و مهمتر از همه واقعى را فراهم مى كند و همين تمرين محبت كردنها كم كم انسان را و روحش را بزرگتر و رئوف تر مى كند.

3 تمرين در ارتباطات:
در ازدواج فرد سالها تمرين مى كند كه رابطه محبت آميز را چگونه حفظ كند و آنرا در حد عالى نگه دارد و اين تلاش خود بخود تغييرات عميقى را در افراد بوجود مى آورد، وقتى فرد عادت كند سالها به خوبى صحبت كند، اهل عطوفت و گذشت باشد، رفتار مهربانى داشته باشد، اهل خير و انفاق باشد و آنقدر روحش بزرگ شود كه ديگرى را برخود مقدم بشمارد يا حداقل به اندازه خودش به او اهميت دهد، مطمئناً بعد از گذشت چندين سال، خواهيد گفت اين فرد بافرد قبل از ازدواج خيلى فرق كرده و خيلى بهتر شده است.

4 شخصيت مفيدتر و مستقل تر:
در ازدواج بدليل اينكه افراد با واقعيتهاى زندگى بيشتر مرتبط مى شوند و مسئوليت هاى بيشترى را بر عهده مى گيرند، لذا جسم و ذهن هر دو براى بهبود و رفاه زندگى تلاش بيشترى را مى كنند و نتيجتاً فرد از لحاظ فردى از حالت نياز و وابستگى به سوى استقلال و خودكفايى گام بر مى دارد و از لحاظ اجتماعى فرد كم كم از يك وجود مصرف كننده به وجود توليد كننده يا خدمات دهنده در اجتماع تبديل مى شود.

5 و باز هم ادامه خط سير بزرگ شدن انسان:
آنزمان كه فرزندانى هم به جمع زوجين اضافه شوند، اين بار زن و مرد از مقام زوجيت به مقام والدين ارتقا مى يابند و چه زحمتها، تلاشها و كوششها براى اينكه انسانى ديگر به اين دنيا قدم بگذارد و رشد و پروش يابد را متحمل مى شوند و اگر زمانى زن و مرد به يكديگر عشق مى ورزيدند به اين دليل بود كه از همديگر لذت مى بردند، با آمدن فرزندان، علاوه بر خود به كسانى ديگر نيز مهر و محبت مى ورزند، اما اين دفعه نه به اين دليل كه نفعى و لذتى ببرند، بلكه بدين علت كه نفعى برسانند و بهره اى را ارزانى كنند. و در اين مقام است كه انسانها با كمى توجه به رشحاتى از مفهوم خدا بودن و بنده پرورى پى مى برند.

 

 

منبع:
1 تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهرى. ص. 252
2 سوره روم (30): آيه 21
---------------------------------------
پی نوشت:
(1) روم (30)، آيه 21 تفسير الميزان، ج 15، المؤمنون، ذيل آيه. 6
 (2) رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عز و جل من التزويج» «هيچ بنايى در اسلام محبوب تر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است»: (وسائل الشيعه، ج 14، ص 3).
 (3) نور ()، آيه. 32
 (4) روم (30)، آيه. 21
 (5) نساء (4)، آيه. 3
 (6) «من تزوج فقد احرز نصف دينه». (وسائل الشيعه، ج 14، ص 5).

Share