درگذشت متفکر و فیلسوف معروف انگلیسی؛ هربرت اسپنسر(1903میلادی)
هربرت اِسْپِنْسِر(Herbert Spencer)، فیلسوف بزرگ انگلیسی، در 27 آوریل سال 1820میلادی در انگلستان به دنیا آمد. وی از کودکی تحت تعلیمات پدر قرار گرفت و از علوم مختلف، همانند علوم طبیعی، فیزیک، شیمی و تشریح معلوماتی پراکنده آموخت. اسپنسر تحصیلات منظمی نداشت و معلومات فراوان خود را از راه تجربه و تتبّعات شخصی به دست آورد. وی از آغاز عمر به بحث درباره مسائل سیاسی و دینی و فلسفی علاقه داشت و از مطالعات علوم طبیعی یک رشته تحول و تکامل برایش پیش آمد که تصمیم گرفت تصنیفاتی را به عنوان فلسفه تالیفی مبنی بر همان نظر تصنیف کند. فلسفه علمی اسپنسر که هدفش تبیین پدیده های زندگی، بنای این فلسفه در تبیین سراسر کائنات به مثابه حرکتی پیش رو از یک مرحله کامل تر، بر قوانین تکامل نهاده شده بود. اسپنسر یک فیلسوف مادی بود و بیش از تخیلات به واقعیات توجه داشت. وی بیش از مطالعه، به مشاهده می پرداخت و همیشه به وجه بی روح و سرد زندگی می نگریست. در حقیقتْ اصرار داشت که این تنها وجهی است که وجود دارد. حقیقتْ چنان که وی پرده از چهره آن بر می دارد، سرد، ملامت انگیز و مُرده است. آدمی جسنی بدون روح است و جهانْ ماشینی، و بدون روح. هر عملی که در جهان یا در ذهنِ آدمی انجام می گیرد بر طبق اصول مکانیکی قابل توجیه است. اسپنسر آنچه را که ورای تجربه است کنار گذاشت و خویشتن را وقف آنچه به تجربه درمی آید، نمود. وقتی که وی از فهم آغاز خلقت هستی و خالق آن باز می ماند، محدودیت ذهن و فکر بشر را مطرح می کند و "لاادری" یعنی چیزی نمی دانم را مطرح می نماید. با این حال اسپنسر بر این عقیده بود که تمام هستی، حرکتی متوازن دارد گرچه در پایان کار، عدم بر همه چیز مستولی خواهد شد. پس از آن، اسپنسر به علم اخلاق پرداخت و اعلام کرد که هدف نهایى سلوک آدمی، باید حفظ و تکثیر حیات باشد. اسپنسر می اندیشید این که ما برای نیل به این آرمان می کوشیم. ناشی از یک حسّ اخلاقی ذاتی است. نژاد بشر در کشمکش طولانی خود برای هستی، سجایا و عکس العمل های غریزی کسب کرده است که وی را به ادامه حیات قادر می سازد. این عکس العمل ها به تدریج رفتارهای خوب به شمار آمده اند. عمل خوب آن است که به ادامه زندگی کمک می کند و عمل بد، آن است که راه به مرگ می برد. در دوران های ابتدایى تاریخ بشر، آدمیان کشتن یک دیگر را برای زنده ماندن ضروری یافته بودند. اما کم کم به ذهن آدمی رسید که برای بقا راه آسان تری وجود دارد و آن همکاری و معاونت است و به این ترتیب، به تدریج مفهوم عدالت به میان آمد. همه افراد آزاد هستند که از منابع معدنی زمینی استفاده کنند ولی آزاد نیستند که از یک دیگر بهره کشی کنند. مردم باید با هم همکاری داشته باشند نه آنکه با یک دیگر رقابت بورزند. اسپنسر می گفت از هر کس به اندازه استعدادش کار بخواهید و به اندازه استحقاقش بدهید. در خانواده انسان، هر کودکی دارای این حق است که مورد حمایت و عنایت قرار گیرد و هر بزرگسالی مکلّف است که از روی میل و علاقه به همکاری با دیگران برخیزد. ناتوان را کمک کنید و دیگران را آزاد بگذارید که بدون تخطّی به آزادی دیگران، خویشتن را مددکار باشند. هربرت اسپنسر قانون اخلاقی جدیدی عرضه می دارد که بر اساس آن می گوید، با کودکان و ناتوانان به ترحم، و با بزرگسالان و نیرومندان به عدالت رفتار کنیم. این قانون نه تنها باید در گروه های انفرادی، بلکه در تمام خانواده بشریت اجرا گردد. هربرت اسپنسر در طول حیات علمی خود کتب مهمی به نگارش در آورد که اصول روان شناسی، مبادی اولیه اصول شناخت زندگی، اصول علوم اجتماعی در 3 جلد و اصول زیست شناسی در 2 جلد از آن جمله اند. هِرْبِرْتْ ارسْپِنْسِرْ سرانجام در هشتم دسامبر سال 1903میلادی در 83 سالگی درگذشت.
افزودن دیدگاه جدید