ولایت، مجرای تجلی «غیب» در «شهود» / جریان خلقت نور و بررسی آن/بخش دوم
برگرفته شدن تاریکی از عالم ملکوت، با تجلّی نور حضرت زهرا سلام الله علیها
خداوند متعال پس از آفرینش عرش، ملکوت، زمین و آسمان، شمس و قمر و جنّت و حور، مقدماتی را فراهم می آورد تا ملائکه به مقامات پنج تن علیهم السلام واقف شوند؛ از این رو به ظلمات فرمان می دهد تا ابرهای تاریک به حرکت درآیند. «ثم أمر الله الظلمات أن تمر بسحائب الظلم، فأظلمت السماوات على الملائكه، فضجت الملائكه بالتسبیح و التقدیس». هنگامی که سحاب ظلمت حرکت می کنند، تاریکی همه جا را فرا می گیرد و بین ملائکه و مقام هدایت الهی، تاریکی حائل می شود. وقتی ملائکه در حجاب ظلمت قرار گرفتند، از سر ضجه، خداوند را تسبیح و تقدیس می کنند و می گویند:
«إلهنا و سیدنا منذ خلقتنا و عرفتنا هذه الأشباح لم نر بؤسا، فبحق هذه الأشباح إلا ما كشفت عنا هذه الظلمه»؛ خدایا، از آن زمان که ما را آفریدی و این اشباح نوری را به ما شناساندی، چنین حجابی بین ما و آنها پدید نیامده بود و هیچ رنج و مشكلی نداشتیم؛ پس به حق این انوار مقدس، این تاریکی و ظلمت را از ما برگیر.
از آنجا که ملائكه، اشباح نوری پنج تن علیهم السلام را در عالم ملکوت می دیدند، شناختی اجمالی از والایی مراتب ایشان داشتند. در روایات دیگر به این مطلب اشاره شده است که عالم ملائک، تسبیح و تقدیس را از این حضرات آموختند و به عبادت خداوند متعال مشغول شدند؛ از این رو حضرات پنج تن (علیه السلام)، معلم ملائک در عبادت خداوند معرفی شده اند.[1]
«فأخرج الله من نور ابنتی فاطمه قنادیل فعلقها فی بطنان العرش، فأزهرت السّماوات و الأرض، ثم أشرقت بنورها».خداوند از نور فاطمه سلام الله علیها چراغ دان هایی را پدید آورد و به باطن عرش آویخت؛ آسمان ها و زمین به نوری که از تجلّی نور حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پدید آمده بود، روشن شدند. در اینجا رسول اکرم صلی الله علیه وآله به وجه تسمیه نام مبارک فاطمه سلام الله علیها اشاره می کنند و می فرمایند: «فلأجل ذلك سمیت الزهراء»؛ ایشان به این سبب "زهراء" نامیده شد که به درخشش نور او، ظلمت و تاریکی از عرش و ملکوت مرتفع گردید.
در این هنگام ملائکه تعجب می کنند و از خدا می پرسند: «فقالت الملائكه: إلهنا و سیدنا، لمن هذا النور الزاهر الذی قد أشرقت به السماوات و الأرض؟» خداوندا؛ این نور درخشنده که سماوات و ارض را روشن کرد، چه بود؟ «فأوحى الله إلیها: هذا نور اخترعته من نور جلالی لأمتی فاطمه بنت حبیبی و زوجه ولیی و أخی نبیی و أبی حججی على عبادی، أشهدكم یا ملائكتی أنی قد جعلت ثواب تسبیحكم و تقدیسكم لهذه المرأه و شیعتها و محبیها إلى یوم القیامه». خداوند متعال فرمود: این نور را از نور جلالی كه برای فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، انشاء كردم؛ این نور، تجلّی نور جلال فاطمه سلام الله علیها بود؛ با تجلّی نور فاطمه سلام الله علیها حجاب های ظلمت و ابرهای تاریکی را از سماوات و ارض برگرفتم.
بنابراین تجلّی ای كه در عصر ظهور واقع می شود و ظلمات را از عالم بر می چیند، تجلّی نور حضرت زهرا سلام الله علیها است. نسل آدم، چه مؤمن و چه غیر مؤمن، اسیر جریان ظلمت است. این اسارت بی شباهت به گرفتاری ملائکه در سحاب ظلمت نیست. البته این نکته قابل تأمل است که آیا بین حقیقت ابرهای تاریکی که عالم ملکوت را فرا گرفت و ملائکه را به ضجّه واداشت، با ظلماتی که در آیه ظلمات مطرح می شود، نسبتی وجود دارد یا خیر؟ بعید به نظر نمی رسد که ظلمت اولیاء طاغوت، حتی عالم ملکوت را هم تحت تاثیر قرار داده باشد. اگر ظلمات عالم ملکوت به تجلّی نور حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها برچیده شده است، ظلمتی که تا عصر ظهور عالم را فراگرفته است، نیز با تجلّی دیگری از نور آن حضرت از بین خواهد رفت و زمین به نور ایشان روشن خواهد گردید. در آن زمان، جریان ظلمت دیگری هم كه بشر با تخلّف خود به آن دامن می زند و مربوط به حركت كلّی عالم نیست، از جریان خواهد افتاد.
3- تناسب مناسک شهود غیب عالم با مراتب خلقت نورانی اهل بیت
حضور انسان در این دنیا، برای عبور از عالم نفس است؛ به عبارت بهتر، مدخل ورود به عالم نور و هدایت و سیر در این عوالم، عالم دنیاست. این سیر از نوری به نوری دیگر و از شهودی به غیبی است؛ این سیر همواره از شهود به غیب است؛ به عبارتی انسان وارد عالم غیب شده و آن عالم غیب مشهود او می شود؛ سپس غیب دیگری است که اگر در آن سیر كند، آن غیب نیز مشهود می شود. معنای حُجُب نیز همین است؛ باید آن را خرق كرد و وارد آن شد؛ پس از ورود، آن غیب نیز مشهود می شود. این سیر تا رسیدن انسان به معادن عظمت الهی و سیر در نور الهی ادامه دارد؛ «أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیاءِ نَظَرِهَا إِلَیكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَه وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَه بِعِزِّ قُدْسِک»[2] هنگامی دیده دل می تواند حجاب های نورانی را خرق كند كه توجهش به عالم بعدی باشد و از عالم حجاب عبور كند. اگر توجه انسان فقط به عالم حجاب ها باشد، طبیعی است كه در همان عالم می ماند؛ اما اگر حجاب را خرق نماید، وارد عالم بعدی می شود، و عوالمی که برایش حجاب و غیب شمرده می شدند، مشهود او می شوند.
سیر انسان در این عوالم، سیر در انوار است. صراطی که انسان تا رسیدن به معدن عزّ الهی در آن حرکت می کند، صراط محبت و معرفت است؛ انسان هر چه در این صراط پیش می رود، حجاب ها از او برداشته شده و محبّت و معرفت الهی در او شدیدتر می شود. در این حال، انوار معرفت و محبّت بیش تری در قلب وی تجلّی می كند. انسان سالک در سیر عوالم غیب، هر چه بیش تر پیش می رود، با غیب این عالم آشناتر و عوالم غیبی بیش تری برای او مشهود می شود.
از منظر دیگر، سیر انسان در عالم دنیا، سیر در مدارج توحید، عبودیت و بندگی است. همه این عناوین، بیان های مختلف از سیری است كه با عبور از عالم نفس و عالم شیاطین آغاز می شود. انسان سالک با ورود به عالم انوار و سیر در عالم هدایت و با سلوک در صراط محبّت و معرفت و قرب، به عالم رضوان الهی راه می یابد. رسیدن به عالم رضوان، نقطه پایانی سلوک آدمی در عالم انوار است.
البته حقیقت سیر انسان در عوالم وجودی پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) اتفاق می افتد. به عبارت دیگر هم عوالم غیب و هم عوالم هدایت، عوالم وجودی نبی اکرم (ص) هستند؛ حضرت، مَثَل نور الهی است و عالم با تجلّیات نور ایشان خلق شده است؛ بنابراین سیر در عالم انوار، سیر در عوالم وجودی نبی اکرم صلی الله علیه وآله است. این سیر نیز یک سیر مستمر و مداوم است؛ «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»؛ خداوند اهل ایمان و سالکان طریق خود را همواره از ظلمات به سوی نور بیرون می آورد. در روایت ذیل این آیه، حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «النُّورُ آلُ مُحَمَّدٍ وَ الظُّلُمَاتُ عَدُوُّهُم»[3]
سیر در عوالم غیب نبی اکرم صلی الله علیه وآله به این معناست که سالک در مراتب محبت و در عوالم معرفت نبی اكرم (ص) به خدای متعال، مسیر محبت و معرفت الهی را طی می کند.آغاز این مسیر، عبور از نفس و پایان آن، جنّت است.
جنّت، تجلّی نور عظمت سیدالشهدا (علیه السلام) است. حتی نور عرش از تجلّی عظمت نبی اكرم صلی الله علیه وآله است. سیر در سماوات و عالم ملائكه و سیر در جنّت و عرش و باطن عرش، همگی سیر در تجلیات جلال معصومین علیهم السلام است؛ بنابراین سیر انسان، سیر در عوالم وجودی معصوم (علیه السلام) است كه تا رسیدن به شهود ادامه دارد. رسیدن به عالم شهادت چنین سیری دارد.
شکل گیری جبهه ولایت الهی و طاغوت در سیر عوالم نورانی نبی اکرم صل الله علیه و آله
سیر در عوالم نور، سیر در وادی نعمت و ولایت است. انسان سالک در این سیر، هم سفرانی دارد که در قرآن به آن اشاره شده است: «وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفیقاً»
انسان هنگام سیر در عوالم وجودی نبی اكرم (ص)، با انبیاء، شهداء، صدیقین و صالحین هم سفر می شود. سیر در صراط محبّت و معرفت به گونه ایست که هر چه انسان پیش می رود، مراتب محبّت، معرفت و نورانیت خالص تری به دست می آورد ؛ این سیر تا نیل به مقام رضوان، كه مقام اخلاص تام است و انسان در آن مقام جز محبّت خدا چیزی نمی خواهد، ادامه دارد. مزد و اجر قومی که خدا را از روی محبت عبادت می کنند، چیزی جز مقام رضوان و چشیدن طعم محبت الهی نیست.[4]
«اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» خداوند انسان را در خروج از ظلمت به نور سرپرستی می كند. برای ورود انسان به این وادی و سیر او توسط خداوند متعال در عوالم نورانی نبی اکرم (ص) همراه با انبیاء، اولیاء، صدّیقین و صالحین تا رسیدن به سرچشمه نور، "اطاعت مخصوصی" لازم است. توضیح این اطاعت خاص در قرآن چنین آمده است: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمیعاً بَصیرا»(نساء/58)
این امانت در روایات به ولایت اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است. در ادامه آیه به صف بندی مردم در قبال این امانت اشاره شده و ویژگی های هر یك از آنها چنین ذكر گردیده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَی ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً»(نساء/59) اگر در موضوع ولایت نزاع كردید به خدا و رسول مراجعه كنید؛ هر چه خدا و رسول گفتند، همان درست است. نباید در این باره كه ولایت از آنِ کیست خودتان قضاوت کرده و حکم صادر کنید؛ قضاوت در این باره مخصوص خدا و رسول خداست. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ یریدُونَ أَنْ یتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یكْفُرُوا بِهِ وَ یریدُ الشَّیطانُ أَنْ یضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً»(نساء/60)
در یك سو، اطاعت خدا، اطاعت رسول خدا و اطاعت اولی الأمر قرار گرفته است. در سوی دیگر عده ای هستند که تصور می كنند نبی اكرم (ص) و انبیاء (علیه السلام) را قبول دارند اما در باطن دروغ می گویند؛ آنها در منازعات خود، قول فصل را قول طاغوت قرار می دهند؛ در حالی كه قول فصل، قول خدا و قول رسول و در نهایت قول اولی الأمر است. آنها كسانی هستند كه اراده شیطان به ضلالت آنها تعلّق گرفته و این تعلّق همواره ادامه دارد. سیر این گروه در عالم ضلال و ظلمت با اراده شیطان گره خورده است؛ از این رو آنها به ضلال بعید و ابدی می رسند.
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیتَ الْمُنافِقینَ یصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً»(نساء/61) اگر به آنها بگویند به رسول و آنچه خدا بر او نازل كرده روی آورید، منافقینی را خواهی دید که حاضر نیستند زیر چتر ولایت بیایند. «أُوْلَئكَ الَّذِینَ یعْلَمُ اللَّهُ مَا فىِ قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُل لَّهُمْ فىِ أَنفُسِهِمْ قَوْلَا بَلِیغًا * وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا»(نساء/63)
«فَلَا وَ رَبِّكَ لَا یؤْمِنُونَ حَتىَ یحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا»(نساء/65) اینان مؤمن نمی شوند، مگر آنكه تو را حَكَم قرار دهند و تسلیم محض تو باشند.این عده در موضوع ولایت به خود ظلم کردند و تحت ولایت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام قرار نگرفتند. در روایاتی آمده است که "جاءوك" به این معنی است كه اگر آنها كه از ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعراض كردند، از طغیان خود برمی گشتند و ولایت او را قبول می كردند، نبی اكرم صلی الله علیه وآله نیز از خداوند متعال بخشش آنها را می خواست و خدا نیز آنها را می بخشید! اما آنها این كار را نكردند[5]
«وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَیهم أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِیارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِّنهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُم فَعَلُواْ مَا یوعَظُونَ بِهِ لَكاَنَ خَیرًا لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِیتًا»(نساء/66) اگر به آنها می گفتیم كه خود را بكشید و از سرزمین هایتان هجرت كنید، چنین نمی كردند؛ اگر این كار را می كردند در وادی ولایت به ثبات قدم می رسیدند! مجازات تخلّف آنها این بود؛ اگر این مجازات را تحمّل می كردند به ثبات قدم می رسیدند، ولی این كار را نكردند! «وَ إِذاً لَآتَیناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظیما * وَ لَهَدَینَاهُمْ صرَِاطًا مُّسْتَقِیمًا»(نساء/67) اگر این كار را می كردند به صراط مستقیم هدایتشان می كردیم تا با «منعم علیهم» همراه شوند. «وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفیقاً»(نساء/69) اگر در این مسیر ـ که آن را نپذیرفتند، از آن اعراض نمودند و استغفار نکردند ـ وارد می شدند، با کسانی همراه می شدند که خداوند نعمت ولایت و قدرت تحمّل ولایت را به آنها عنایت كرده است. انسانی که در تحمل ولایت از رسول اکرم صلی الله علیه وآله دنباله روی نماید، در عالم شهود سیر می كند و به طور دائمی، شهید است.
تفاوت اهل ولایت و اهل طاغوت در بهره مندی از مواهب الهی
ولایت معیاری است که بر اساس آن، در سیر عوالم نورانی نبی اکرم صلی الله علیه وآله دو صف تشکیل می شود. در یک صف «منعم علیهم» و همراهان آنها و در صف دیگر، اولیاء طاغوت گرد هم می آیند. این سو، سیر در عوالم نورانی رسول خدا رخ می دهد و آن سو سیر در عالم نفس. عالم نفس، آدمی را به اولیاء طاغوت و سیر در ظلمات گره می زند. سیر در ظلمات، سیر در مراتب ضلالت و گمراهی است. کسانی که در مراتب گمراهی سیر می کنند، یا از دسته مغضوبین یا از دسته ضالّین محسوب می شوند. ضالّ كسی است كه به محیط هدایت راه پیدا نكرده است؛ اما مغضوب كسی است كه با مسیر نبی اکرم (ص) به تعارض رسیده است. هم سفران انسان گمراه در مسیر تاریکی، یا کسانی هستند که مورد غضب خداوند متعال واقع شده، و یا کسانی هستند که راه را از بی راهه تشخیص نداده اند. انسان گمراه، شاید در قدم اول، از ضالّین باشد؛ ولی سیر در مسیر گمراهی، پایانی جز رسیدن به غضب الهی در پی ندارد. كسی كه در این مسیر حركت می كند ابتداء در ضلال است، سپس به دشمنی با اولیاء نور می رسد. در این هنگام غضب الهی دامن او را فرا می گیرد؛ «بِكُمْ یسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَایتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَن»[6]
مغضوبین با ولایت سر جحد دارند؛ در حالی که «منعم علیهم» به حقیقت ولایت رسیده اند. پایان مسیر نور، رسیدن به مراتب جنّت و بهره مندی از سدره المنتهی، و نهایت مسیر ظلمات، خلود در آتش و خوردن از شجره زقّوم است. در ادبیات روایی اهل بیت علیهم السلام شجره سدره المنتهی به امیرالمومنین (علیه السلام) و شجره زقّوم به دشمنان ایشان تفسیر شده است.
«إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ * طَعَامُ الْأَثِیمِ * كاَلْمُهْلِ یغْلىِ فىِ الْبُطُونِ * كَغَلىْ الْحَمِیمِ * خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلىَ سَوَاءِ الجَحِیمِ * ثُمّ صُبُّواْ فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ»(دخان/43) یک گروه از شجره زقّوم و از ثمره ولایت اولیاء طاغوت ارتزاق می كنند؛ كه به همین دلیل ناپاك و نجس هستند. كسی كه رزق خود را از اولیاء طاغوت می گیرد، رزق نجس می خورد؛ از سوی دیگر رزق طاهر و حلال و رزق نور، رزقی است که از دست امیرالمومنین علیه السلام گرفته شود. این رزق از وادی ولایت و از شجره طیبه است. در آیه دیگر، تفاوت سالکان طریق نور و ظلمت، در بهره مندی از نعمات عالم آخرت این گونه بیان شده است: «مَثَلُ الْجَنَّه الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یتَغَیرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّه لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فیها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَه مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»(محمد/15)
حتی اگر این نعمت ها به معنای ظاهری نیز معنی شوند، مشخص است که فرق اهل ولایت نور و اهل ولایت طاغوت در بهره مندی از نعمت های عالم پس از مرگ تا چه اندازه زیاد است؛ اما معنای روایات ائمه معصومین (علیه السلام) در ذیل این آیه، از عمق بیش تری برخوردار است. بر اساس این روایات[7] منظور از متقین در این آیه، شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام هستند؛ آنها در بهشتی جای دارند که نهرهای آب آن، هرگز فاسد نمی شوند. حقیقت آب، امیرالمومنین علیه السلام است؛ این چشمه های بهشتی که برای متقین توصیف شده است، از حقیقت وجودی آن حضرت جاری می شوند؛ کسی که در این دنیا به ولایت ایشان چنگ زند، در بهشت نیز از نازله وجودی آن حضرت ارتزاق می کند؛ از این روست که قرآن می فرماید:
«وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»(هود/7) منظور از این آیه این است كه حقیقت عرش بر ولایت حقه امیرالمؤمنین علیه السلام استوار است. حیات همه موجودات وابسته به اوست؛ ایشان کلمه روح هستند. مؤمنان در بهشت نیز مهمان سفره ولایت حضرت امیر (علیه السلام) هستند. در جنّتی که برای متقین آماده شده است، نهرهایی وجود دارد. این چشمه ها، علم امام علیه السلام است. علم امام (علیه السلام) در نهر تجلّی پیدا کرده است. مؤمن از آن می خورد و به معرفت امام، به بهجت و شهود می رسد و لذّت قرب و حضور را می چشد.
قرآن كریم در ادامه می فرماید: «وَ مَغْفِرَه مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ»؛ مغفرت به معنای ولایت حقّه است؛ آنگاه که اهل ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) از انهار و نعماتی که گفته شد بهره مند می شوند، اهل ولایت طاغوت نیز از ثمرات ولایت باطل می خورند و می آشامند! منظور از «خالد فی النّار» دشمنان اهل بیت (علیه السلام) است. مَثَل آنها، مَثَل دشمنان اهل بیت (علیه السلام) است. بنابراین اهل ولایت باطل در محیط ولایت دشمنان اهل بیت (علیه السلام) قرار می گیرند. منظور از نار نیز دشمنان اهل بیت (علیه السلام) می باشد. قرآن می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَه عَلَیها مَلائِكَه غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ»(تحریم/6) انسان ها آتش میانه جهنم هستند و دشمنان اهل بیت (علیه السلام) مواد شعله زای آن. آنها وقود جهنم اند؛ مستكبر اصلی هم دشمن امیرالمومنین(علیه السلام) است؛ همه شعله های جهنم و همه شجره زقّوم نیز از اوست.
در این سو، نهرهایی از آب است که فاسد نمی شوند و نهرهایی از خمر، که مؤمنان از آن لذت می برند؛ اینها همه از امیرالمؤمنین علیه السلام است. اما آن سو شجره زقّوم، ماء حمیم و چرك و خون است؛ آب سوزانی که درون را به هم می ریزد و پاره پاره می كند! این ها نیز نازله ولایت طاغوت و مستکبر اصلی و غاصب حق حضرت هستند. این دو، سیری هستند که از همین دنیا آغاز می شوند و در آن دنیا نیز تجلیات خاص خود را دارند. هر کس به میزان بهره مندی و پیروی ای که در این دنیا داشته، در آن دنیا نیز بهره مند می شود.
4ـ شهادت، سبقت در سیر عوالم نورانی نبی اکرم(ص) و نیل به فوز عظیم
نکته ویژه آیه فوق اختصاص مقام شهادت به دوستان امیرالمومنین علیه السلام در این دنیاست. شیعیان حضرت، اهل اطاعت خاصّ هستند و با منعم علیهم معیت دارند. «وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفیقاً». عده ای از شیعیان وادی شهود را پیش از سایرین طی می كنند؛ آنها "قتیل فی سبیل الله" هستند و محاسبه خاصی دارند.
«إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّه فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّه أَوْلِیائِه»[8] درجات جنّت، درجات وجودی سیدالشهداء (علیه السلام) است. آنها به ظاهر در دنیا زندگی می كنند اما مقام وجودی دیگری نیز دارند. در روایات چنین آمده است كه بابی از بهشت به قم باز می شود"[9] یا "بابی از بهشت بین روضه و منبر من است"[10] جهاد در راه خدا نیز بابی از ابواب بهشت است؛ مجاهدین فی سبیل الله از باب خاصی وارد بهشت می شوند؛ آنها وارد وادی نور، هدایت، رحمت و نعمت می شوند و همواره در وادی شهود سیر می كنند؛ عوالم غیب برای آنها مشهود می شود و از ضیافت خاص الهی روزی می گیرند. همه متقین وارد بهشت شده و از نهرهایی كه از حقیقت ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جاری می گردد، سیراب می شوند؛ در این بین شهداء، مقامی خاص دارند؛ زیرا شهداء، نفس خود را معامله می كنند.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه یقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراه وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِكُمُ الَّذی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(توبه/111) شیعیانی كه در راه خدا مقاتله می كنند، از بابی خاص و با ضیافتی خاص به محیط ولایت و جنّت وارد شده و به فوز عظیم می رسند. هر چند که همه متقین فائزند، اما فوز عظیم از آنِ عده ای خاص است. فوز عظیم چیست؟ «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساكِنَ طَیبَه فی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(توبه/72) فوز عظیم رضوان الهی است. اگر آیه شهادت با این آیه سنجیده شود می توان دریافت كه، كسانی كه با خدا معامله می كنند و جان خود را در راه او می بخشند، هم آنانند كه به فوز عظیم می رسند و به مقام رضوان الهی نائل می گردند. شهداء از مصادیق «بِكُمْ یسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ»هستند؛ با ولایت و هدایت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، درهای خاص به روی آنها باز شده و تا مقام رضوان پیش رفته اند. «صَبَرُوا أَیاماً قَصِیرَه أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَه طَوِیلَه»[11] آنها می دانند كه این عمر كوتاه را چگونه سپری كرده و با چه كسی معامله كنند.
بیداری اسلامی امروز و حیرت و عجز غرب در برابر آن، آغاز به ثمر نشستن خون هایی است كه در سایه ولایت حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه برای ظهور وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در راه خدا ریخته شد. انشاء الله خداوند متعال از بركت خون شهیدان والامقام و به بركت عبادت خالص آن ها، راه را برای ظهور حضرت هموار كند؛ و ما را نیز جزو ادامه دهندگان راه آنها قرار دهد.
**********************************
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری
افزودن دیدگاه جدید