جایگاه علم و آموزش در قرآن و روایات / بخش اول

حسین سیف الهی
علم , آموزش

خلافت و جانشینی خدا در بین خلق، صرفا یک مقام تشریفاتی نیست، بلکه خلیفه خدا کسی اولاً از اوامر و نواهی الهی آگاه باشد و ثانیاً توان اجرای آن در بین خلق را داشته باشد. لذا کسی که نه عرفان کامل به خداوند و اسمای او دارد و نه شناخت کافی به مخلوقات و افعال خداوند دارد، نمی تواند جانشین خدا در بین خلق باشد. از این رو می بینیم خداوند متعال وقتی می خواهد خلیفه بیافریند، همه اسما یعنی هر علمی که لازمه خلیفة اللهی است، به او می آموزد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کلَّها»

امروزه اهمیت علم و دانش بر بشریت مخفی نیست، همه مکاتب بشری و ادیان آسمانی بر کسب علم و دانش تأکید دارند و پیشرفت و ترقی در مسیر علم را افتخار آمیز می شمرند. لکن بدون تردید دین مبین اسلام بیش از هر دین و آیین دیگری به علم بها داده و انسان ها را به تعلیم و تعلّم فراخوانده است. 
ده ها آیه در قرآن کریم و صدها حدیث در مجموعه ارزشمند سخنان اهل بیت عصمت (علیهم السلام) در بیان اهمیت علم، جایگاه، تعریف، اقسام، شرایط و مسائل علم و آموزش و نیز مذمت جهل و آثار آن آمده است. با نگاهی گذرا به این مجموعه گرانسنگ و مقایسه آن با دیگر مکاتب، می توان دریافت که هیچ مکتبی این همه توصیف و تأکید، آن هم با این مضامین بلند و نورانی در باره علم ندارند.

تعریف علم

نکته ای که نباید از آن غفلت ورزید این است که تعریف علم در مکاتب مختلف متفاوت است هر چند که وجه مشترکی نیز بین همه آن ها وجود دارد؛ وجه مشترک آن ها این است که همه به دانستن چیزی که انسان قبلا نمی دانست، علم می گویند، اما اسلام تنها دانشی را علم می نامد که جهت توحیدی داشته و بر خوف و خشیت او بیافزاید. لذا قرآن کریم در آیه 28 سوره فاطر می فرماید: «إِنَّما یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ از میان بندگان خدا، تنها عالمان از او مى ترسند.»[1] و در روایات متعددی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «کفَى بِخَشْیةِ اللَّهِ عِلْما؛ علم برای خشیت و ترس از خدا کافی است.»[2]
بنابر این تفاوت عمده اسلام با مکاتب بشری در تعریف علم این است که اسلام علم را به عنوان یک واژه مقدس در جهت رشد، تعالی و سعادت بشر به خدمت می گیرد و لذا جهت گیری الهی را در آن شرط می داند و مطلق دانستن را علم نمی شمارد. از این رو اسلام علم را نوری می داند که خدا در قلب بندگانش قرار می دهد؛ «العِلْمُ نورٌ یقْذِفُهُ اللهُ فی قَلْبِ مَنْ یشاء»[3] به همین دلیل است که خداوند متعال در قرآن کریم، تعلیم سحر و جادو را شیطانی و باطل معرفی کرده است؛ «وَ لکنَّ الشَّیاطینَ کفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»[4] زیرا سحر انسان ها را در مسیر توحید پیش نمی برد و از نورانیت الهی برخوردار نیست و دانشی شیطانی است.
نکته بسیار جالب توجهی که در آموزه های دینی ما به چشم می خورد این است که اسلام دو نوع جهل و نادانی معرفی کرده است: یکی جهلی که در برابر علم است و دیگری جهلی که در برابر عقل است؛ در روایت معروف و مفصلی که امام صادق (علیه السلام) جنود عقل و جهل را بر شمرده و ضدیت آن ها بیان فرمودند، علم را از جنود عقل شمرده و ضد آن را جهل دانستند و در عین حال ضد عقل را نیز جهل شمردند.[5] بنابر این اگر چه ندانستن جهل است، لکن مهم تر از آن این که خلاف عقل نیز جهل است. بنابر این علم در صورتی جهل نیست که مخالف عقل و شرع نباشد.
در نهج البلاغه، امیرمؤمنان (علیه السلام) علم را به دو قسم مطبوع و مسموع تقسیم کرده است؛[6] علم مطبوع یعنی علمی که در طبیعت، سرشت و فطرت انسان نهاده شده است و علم مسموع یعنی علمی که با شنیدن به دست می آید. علما و مفسران اسلامی نیز، علم را به دو قسم موهبتی یعنی خدادادی و اکتسابی تقسیم می کنند[7] و علم موهبتی را مصون از خطا و اشتباه می دانند و علوم انبیا را از این قسم به حساب می آورند، ولی علم اکتسابی را مصون از خطا نمی دانند. این تقسیم نیز به جهاتی مشابه آن تقسیم است. لکن آن چه مهم است این است که از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) هر علمی که بتوان از نگاه اسلامی علم نامید، نوری است جانب خداوند متعال که به روشن گری مؤمن می انجامد، حتی اگر این القای الهی به واسطه کسب و تلاش بنده مؤمن باشد و با هواس ظاهری به دست آمده باشد.
تفصیل و توضیح اقسام علم و یژگی های هریک، بحث مستقل و مفصلی است که مجالی دیگر می طلبد لذا ما در این نوشتار در صدد تطبیق تعریف مذکور و ویژگی های یاد شده با اقسام علوم و علوم روز نیستیم و تنها سعی بر آن است که جایگاه علم و آموزش را از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت عصمت (علیهم السلام) بکاویم. لذا طبیعی است که فضائل و مقاماتی که برای علم و علما در این نوشتار مورد بحث قرار می گیرد، مربوط به علم با تعریف اسلامی آن است که به برخی ویژگی های آن اشاره کردیم.

برتری علما

قرآن کریم در آیه 11 سوره مجادله این آیه شریفه بر اهمیت علم، برتری علما و رفعت مقام آنان تصریح نموده و فرموده است: یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ ؛[8] خداوند کسانى را که ایمان آورده اند و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى مى بخشد.[9]
واژه «دَرَجاتٍ » که مطلق و بدون تعیین حد خاص برای آن به کار رفته است، در ادبیات قرآن کریم حاکی از عظمت و بزرگی آن است. در تفسیر این آیه شریفه، ابوذر (رحمه الله) گوید پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود:  ای اباذر طالب علم را خدا و ملائکه و پیامبران دوست می دارند. و علم را دوست نمی دارد مگر انسان با سعادت، پس خوشا به حال طالب علم، روز قیامت. و کسی که از خانه اش خارج شود تا دری از علم را به روی خود بگشاید، خداوند متعال به هر قدمش ثواب شهیدی از شهدای بدر را می نویسد و طالب علم حبیب خدا است. و کسی که علم را دوست داشته باشد، بهشت بر او واجب می شود و صبح و شام در رضای خدا به سر می برد و از دنیا خارج نمی شود مگر آن که از کوثر می نوشد و از میوه بهشت می خورد و در جنت رفیق حضرت خضر (علیه السلام) خواهد بود. سپس حضرت فرمود: همه این فضیلت ها، تحت این آیه قرآن است که فرمود: «یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ ».[10]
تردیدی نیست که مقام علما نزد خداوند، همچون سایر مردم نیست و هرچه انسان عالم تر باشد، مقام و منزلت او نزد او بیشتر است. قرآن کریم علاوه بر آیه فوق در سوره زمر نیز به این مطلب مهم اشاره فرموده: « هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یعْلَمُونَ؛[11] آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند یکسانند؟!» و امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیلَةَ الْبَدْر؛[12] برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است.
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه فوق می نویسد: «در این معنا هیچ تردیدى نیست که لازمه ترفیع خدا درجه بنده اى از بندگانش را باعث زیادتر شدن قرب او به خداى تعالى است، و این خود قرینه و شاهدى است عقلى بر اینکه مراد از اینهایى که موهبت علمشان داده اند، علمایى از مؤمنین است. بنا بر این، آیه شریفه دلالت مى کند بر اینکه مؤمنین دو طایفه هستند، یکى آنهایى که تنها مؤمنند، دوم آنهایى که هم مؤمنند و هم عالم، و طایفه دوم بر طایفه اول برترى دارند، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ»[13]

علم و خلافت الهی

قرآن کریم در سوره بقره، آیات 31 تا 35 جریان خلقت حضرت آدم (علیه السلام) و مقام خلیفة اللهی او را بیان کرده است که در این آیات، نکات بسیار مهمی در زمینه جایگاه علم و علم آموزی و مقام معلم و متعلم وجود دارد. ابتدا نگاهی به آیات و ترجمه آن می کنیم و سپس به برخی نکات مهم آن اشاره می کنیم: 
«وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30) وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکةِ فَقالَ أَنْبِئُونی  بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ (31) قالُوا سُبْحانَک لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّک أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ (32) قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کنْتُمْ تَکتُمُونَ (33) وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى  وَ اسْتَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ (34) »[14]
«( (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى [نماینده اى ] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسى را در آن قرار مى دهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا مى آوریم، و تو را تقدیس مى کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را مى دانم که شما نمى دانید.» (30) سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات ] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!» (31) فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده اى، نمى دانیم تو دانا و حکیمى.» (32) فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!» (33) و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد.  ...»[15]

1- علم لازمه خلافت و جانشینی خداوند

خلافت و جانشینی خدا در بین خلق، صرفا یک مقام تشریفاتی نیست، بلکه خلیفه خدا کسی اولاً از اوامر و نواهی الهی آگاه باشد و ثانیاً توان اجرای آن در بین خلق را داشته باشد. لذا کسی که نه عرفان کامل به خداوند و اسمای او دارد و نه شناخت کافی به مخلوقات و افعال خداوند دارد، نمی تواند جانشین خدا در بین خلق باشد. از این رو می بینیم خداوند متعال وقتی می خواهد خلیفه بیافریند، همه اسما یعنی هر علمی که لازمه خلیفة اللهی است، به او می آموزد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کلَّها»[16].
کسی که می خواهد جانشین خدا باشد، باید از همه چیز آگاه باشد؛ مثلا رسولان خدا و مقامات و اهداف آن ها را بداند تا بر خلاف سایر انبیا حرکت نکند و تضاد در بین آنان پیش نیاید و باید مؤمنان را از کفار بازشناسد تا در ارشادات و تشویق ها و تهدید ها و بشارت و انذار، دچار خطا نشود، و نیز باید همه موجودات و نیاز های آنان را بشناسد تا بتواند، جانشین خدا و حکم او حکم خدا باشد. بدین رو در برخی[17] احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) اسماء در آیه شریفه به اسمای انبیا، ائمه، شیعیان و دشمنان و در برخی دیگر[18] به اسمای زمین ها، کوه ها، رود ها، نباتات، درختان و حیوانات تفسیر شده است. و نیز در حدیثی امام صادق علیه السلام که در پاسخ به سؤال از آیه شریفه با دست خود به آن سو و این سو اشاره کرده و همه چیز را مصداق تعلیم خداوند به حضرت آدم (علیه السلام) دانستند.[19] همه این احادیث نشان گر جامعیت علم آدم (علیه السلام) است که لازمه جانشنی خدا است.

حضرت آدم (علیه السلام) در مقام معلمی ملائکه از آن اسما به ملائکه آموخت و در نتیجه عالم تر بودن آدم (علیه السلام) از ملائکه به اثبات رسید، لذا خداوند به ملائکه دستور داد بر آدم (علیه السلام) سجده کنند

2- علم، سبب برتری جانشینان خدا

تردیدی نیست که خلیفه و جانشین خداوند در عالم خلقت باید بر سایر مخلوقات شرافت و برتری داشته باشد، و اگر نه ترجیح بلا مرجح می شود که از دید حکمت لغو است و لغو در افعال خداوند متعال راه ندارد. بنابر این انبیا و ائمه (علیهم السلام) که خلفا و جانشینان خدا بر خلق هستند، باید بر سایر مخلوقات برتری داشته باشند. اکنون این سؤال مطرح می شود که وجه برتری خلفای خدا بر دیگر مخلوقات چیست؟ 
از دیدگاه قرآن کریم، این «علم» است که سبب برتری و بزرگی خلفا و جانشینان خدا است؛ هر مخلوقی که نسبت به اسما و صفات و نیز افعال خداوند، عالم تر باشد، و از مخلوقات او آگاهی داشته باشد، برتر و در نتیجه جانشین خدا بر خلق است. لذا خداوند متعال که در سوره بقره، طی آیات 31 تا 35 جریان خلقت حضرت آدم به عنوان خلیفه خدا در زمین را گزارش نموده، علم حضرت آدم را دلیل برتری او بر ملائکه دانسته و با آنان احتجاج نموده و فرموده است: «أَنْبِئُونی  بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ؛[20] اگر راست مى گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!» 
و ملائکه نیز در پاسخ به عدم علم خود در برابر علم آدم (علیه السلام) که همان علم الهی بود، اقرار کرده و راه تواضع را پیش گرفته و گفتند: «سُبْحانَک لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّک أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ؛[21] منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده اى، نمى دانیم تو دانا و حکیمى.»

3- علم سبب وجوب اطاعت و تواضع دیگران

نکته دیگری که در آیات فوق وجود دارد و حاکی از بلندی جایگاه علم و تعلیم و تعلم است، سجده ملائکه بر آدم (علیه السلام) به سبب برتری او از حیث علم است. بعد از آن که خداوند متعال علم اسما یعنی تمام علوم لازم برای خلیفة اللهی را به حضرت آدم (علیه السلام) آموخت و از ملائکه خواست که از آن علوم و اسما خبر دهند و آنان گفتند: «ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده اى، نمى دانیم »[22] خداوند به حضرت آدم (علیه السلام) دستور داد که از آن علوم به ملائکه بیاموزد: «قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ؛[23] فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) آگاه کن.»
و حضرت آدم (علیه السلام) در مقام معلمی ملائکه از آن اسما به ملائکه آموخت و در نتیجه عالم تر بودن آدم (علیه السلام) از ملائکه به اثبات رسید، لذا خداوند به ملائکه دستور داد بر آدم (علیه السلام) سجده کنند: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى  وَ اسْتَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ؛[24] و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد.  ...»
سجده بالاترین مظهر تواضع و تسلیم است. یعنی ملائکه موظف شدند که تسلیم آدم (علیه السلام) باشند و طبق آیات قبل مکلف شدند علم را از حضرت آدم (علیه السلام) علم بیاموزند. لذا خدا همه انبیا را معلم بشر دانسته[25] و بر تمام بشر واجب کرده که آنان علم و حکمت بیاموزند و از دستورات آنان اطاعت کنند تا به سعادت دنیوی اخروی نایل شوند که در بحث بعدی بدان می پردازیم.

ادامه دارد...

منبع: مرکز فرهنگ و معارف قرآن
---------------------------------------
●  پی نوشت ها:
[1] 1. فاطر (35)، آیه 28.
[2] بحارالأنوار، ج2، ص27.
[3] مصباح الشریعة، ص16.
[4] البقرة(2)، آیه102.
[5] الکافی، ج1، ص20، ح14.
[6] نهج البلاغة، ص534، حکمت 338.
[7] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص: 220.
[8] المجادلة(58)/ آیه11.
[9] ترجمه مكارم، ص543
[10] بحارالأنوار، ج1، ص178, جامع الأخبار، ص37.
[11] الزمر(39)/ آیه9.
[12] الکافی، ج1، ص34، ح1.
[13] ترجمه المیزان، ج 19، ص327، ر.ک المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص188.
[14] البقرة(2)/ آیه30- 32.
[15] ترجمه مکارم، ص6.
[16] البقرة(2)/ آیه31
[17] تفسیرالإمام، ص216، بحارالأنوار، ج11، ص117.
[18] تفسیرالعیاشی، ج1، ص32 و 33، ح11-12، بحارالأنوار، ج11، ص146، ح16-19.
[19] تفسیرالعیاشی، ج1، ص32 و 33، ح13، بحارالأنوار، ج11، ص146، ح20.
[20] البقرة(2)/ آیه31.
[21] همان32.
[22] همان32.
[23] همان33.
[24] همان34.
[25] البقرة(2)، آیه129.

Share