تولد فیلسوف معروف آلمانی و صاحب نظریه مرد برتر؛ فردریک نیچه(1844میلادی)
فردریک ویلْهِلْمْ نیچه، فیلسوف و نظریه پرداز معروف آلمانی در 16 اکتبر 1844میلادی، در لایپْزیک آلمان به دنیا آمد. وی از 4 سالگی خواندن و نوشتن را فرا گرفت و پس از طی دروس متوسطه، در دانشگاه بُن ولایپزیگ تحصیل کرد. فردریک نیچه مردی فوق العاده حساس بود و تا حدی فراوان، خودستایى می کرد. و به عنوان نمونه می گفت: زمانی که در مورد افلاطون، پاسکال و گوته صحبت می کنم، حس می کنم خونشان در رگ های من جریان دارد. خودش آدمی ضعیف و ناتوان بود، از این رو، قدرت وحشیانه را به صورت دینی درآورد. تمام عمرش از سر درد و چشم درد رنج می بُرد، از این رو دنیا را در روشنی تحریف کننده جسم و روحی ناتوان می دید. شاعر بزرگی بود که کارش به دیوانگی کشیده بود و با خدا سرِ جنگ داشت که چرا انسان را ضعیف و ناتوان آفریده است. فردریک نیچه همه ادیان جهان را نفی و رد کرد و اصول اخلاقی دنیای قدیم را با آوردن اندیشه ابَرمرد، محکوم ساخت. ابرمرد در تفکرات نیچه، غایت وجود عنوان شده و ترتیب زندگانی و اصول اخلاقی را در مسیری عنوان می کرد که مرد برتر، ظهور کند. وی بر این عقیده بود که تقدس و شفقت با روحِ مهاجمِ مرد برتر ناسازگار است و می گفت برای ایجاد یک مرد برتر باید میلیون ها نفر از مردم پوشالی و ناتوان را نابود کرد. این مردِ برتر، همان بود که نیچه خود می خواست آن چنان باشد، زیرا خودِ نیچه یکی از آن آدم های پوشالی و ناتوان بود. ابرمرد در فلسفه نیچه، زاده اراده انسان و بالاتر از همه ارزش ها و خوب و بدهاست و هیچ گونه محدودیت اخلاقی ندارد. تنها اصول اخلاقی او، میل به قدرت است. نیچه با تبیین نگاه انسان به میمون به عنوان چهره ای مسخره و نگران کننده، معتقد بود انسان نیز از دیدگاه اَبَرانسان، این چنین است. یکی دیگر از مفاهیمی که در فلسفه نیچه، مورد توجه قرار گرفته است، میل به قدرت می باشد. انگیزه محوری بشر از دیدگاه نیچه میل به قدرت بوده و معتقد است که انگیزه های بنیادینی که تمامی رفتارهای ما را باعث می شود، همگی از این منبع تغذیه می شوند. نیچه در کلامی عمیق ولی وحشتناک می گوید: اگرچه طی قرون متمادی میل به قدرت صورت های مختلف یافته اما سرچشمه آن هنوز آتش فشان است. به نظر نیچه آنچه را روزی برای خدا انجام می دادیم امروز برای مادیات و پول انجام می دهیم و این همان چیزی است که بالاترین حس قدرت را در ما به وجود می آورد. او با خدا و مذهب دشمن بود و نسبت به مسیح(علیه السلام) ابراز تنفر می کرد. او مفاهیم ابدی و آن سوی جهان را ساخته و پرداخته مغز بشر و مفاهیمی پوچ و واهی می دانست و علاوه بر پشت پا زدن به ارزش های اخلاقی معمول، دو نوع اخلاق زیر دستان و زبردستان را به تصویر می کشید. نیچه، هوش و عقل و شعور را اصل و بنیاد نمی دانست؛ آن چه در نظر او اصیل است، اراده و غریزه است و هوش و عقل، خادم اراده هستند و هوش و شعور و عقل برای خدمت به حیات و زندگی انسان است. او معتقد بود که اخلاق معنا ندارد و هر کس نوعی اخلاقیات را برای نجات و پیروزی خود در این دنیا در پیش می گیرد. در هر حال، همه، خود را می پرستند و این یک قانون طبیعی است. بنابراین بشر باید پرستش خویش را به اوج خود رساند. نیچه دارای آثار مهم و متعددی می باشد که افکار و حکم، مسافر و سایه اش، مردم این بود و اراده معطوف به قدرت، از آن جمله است. وی هم چنین در کتاب چنین گفت زرتشت، اغراض و عقاید خود را به صورت افسانه ای آورده که قهرمانش زرتشت می باشد. فردریک نیچه می گفت، زرتشت نخستین کسی بود که اخلاق را آفرید و هم خود اوست که باید از این کار استغفار کند. فردریک نیچه در افکار فلاسفه و صاحب نظران قرن 20 تاثیر و نفوذ فراوانی نهاد و میکروب مرگبار فلسفه وی، به بسیاری از به اصطلاح ابرمردهای کذایی قرن بیستم سرایت کرد به طوری که بسیاری از دیکتاتورهای این قرن، از پیروان افکار نیچه اند. ده سالِ آخرِ عمر نیچه به جنون و عدم تعادل روحی سپری شد تا این که در 24 اوت سال 1900 میلادی، در 56 سالگی درگذشت.
افزودن دیدگاه جدید