دو سرنوشت متفاوت، چرا فقط یکی حر شد؟
اگر چه زندگی بعضی از انسان ها در اوایل، با هم یکسان است؛ اما در ادامه ی زندگی، با هم متفاوت شده و هر یک در جاده ای، طی طریق خواهند کرد. طیب حاج رضایی و شعبان بی مخ، از این افراد بودند. طیب حاج رضایی بازگشتی حر گونه کرد ولی شعبان بی مخ...
گر چه طیب حاج رضایی و شعبان بی مخ تا مدتها در یک جاده حرکت می کردند، و در 28مرداد32 بر ضد حکومت مصدق، فعالیت کردند، اما در ادامه راه، این طیب حاج رضایی بود که با بازگشتی حر گونه و شهادت در راه آرمان امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) نام خود را در تاریخ به عنوان حر انقلاب ثبت کرد. «طیب شهید شد و شعبان از وطن گریخت تا دست روزگار، طومار حیاتش را در 28 مرداد 1385 در هم بپیچد تا حتی مرگش نیز یادآور ننگی تاریخی باشد که به نام او نوشته شده است».[1] این متفاوت بودن سرنوشت افراد، در قضیه کربلا، خود را بوضوح نشان داد.
کربلا و سرنوشت متفاوت افراد
همواره در طول تاریخ انسانهایی بوده اند که علیرغم سرنوشتی مشابه در یک دوران، در پایان کار به سرنوشت متفاوتی رسیده اند. انسان با دیدن سرنوشت متفاوت افراد، به فکر فرو می رود که مگر اینها مثل هم نبودند؟ علت کار کجاست؟
اگر بخواهیم یک مثال معروف از سرنوشت متفاوت افراد بزنیم؛ باید از سرنوشت حر بن یزید ریاحی و عمرر سعد در کربلا مثال بزنیم.
هم عمر سعد و هم حر، هر دو فرمانده بودند و افرادی را تحت فرماندهی خود داشتند. اما جناب حر بواسطه بصیرت و آزاده بودن، نام خود را به عنوان یکی از شهدای والا مقام کربلا ثبت کرد، ولی دیگری بواسطه چشم داشتن بر مال و منال دنیا [2] خود را بدنام دنیا و آخرت کرد.
حالا برگردیم به قصه ی طیب و شعبان بی مخ
شهید طیب حاج رضایی کسی بود که با بازگشت حر گونه خود، گذشته خود را پاک، و علاوه بر آن، حسنات را جایگزین سیئات کرد. «مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات؛ آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى هايشان را به خوبىها تبديل مىكند.»[3]
طیب در پیامی از زندان به امام ضمن بیان زندگی و بدکرداری هایش قسم می خورد که به امام خیانت نکرده است و امام نیز در پاسخ می فرمایند: «آخرین برگ کتاب زندگی آدم، تعیین کننده است؛ ببین در آخرین صفحه کتابت چه مینویسی.»[4] خوش به حال او که عاقبت به خیری را نصیب خود نمود. اما در مقابل، شعبان بی مخ با ادامه دادن مسیر غلط خود، خود را در خسران بی نهایتی انداخت. «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ؛ اينان همان كسانند كه (متاع دو روزه) دنيا را خريده و ملك ابدى آخرت را فروختند، پس (در آخرت) عذاب آنها تخفيف نيابد و هيچ ياورى نخواهند داشت.»[5]
این سرنوشتها باید برای همه ی درس عبرتی باشد.
سخن آخر
شهید طیب حاج رضایی و شعبان بی مخ اگر چه در دورانی با هم بودند، اما گذشت روزگار، گوهر طیب را مشخص کرد و او برخلاف شعبان بی مخ، با بازگشتی حر گونه به دامان انقلاب و مردم و شهادت در مسیر آرمان امام خمینی، شهادت را نصیب خود ساخت.
پی نوشت ها:
1ــ کلیک کنید
2ــ زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام ( ترجمه جلد 44 بحار الأنوار) ، ص 326
3ــ 70فرقان
4ــ کلیک کنید
5ــ 86 بقره
افزودن دیدگاه جدید