موروثی بودن امامت بعد از امام حسین علیه السلام
امامت ملک نیست و نمی تواند ارث باشد و افراد به صرف داشتن رابطه نسبی، صلاحیت به عهده گرفتن منصب امامت را نمی یابند.
امامت، نیابت از پیامبر است. پیامبر وحی را از فرشته وحی می گیرد و به مردم ابلاغ می کند و تفسیر و تبیین آن را برعهده دارد. پس از پیامبر وظیفه تبیین و تفسیر وحی به عهده امام است
آیا امامت ارثى است؟ اگر ارثى نیست، چگونه از امام حسین(علیه السلام) به بعد، امامت به فرزندان ایشان یکى پس از دیگرى رسیده است؟
برای روشن شدن جواب باید هم در معنا و مفهوم ارث دقت کنیم و هم امامت را بازشناسیم، تا بفهمیم آیا امامت می تواند موروثی باشد و چرا این نسل و افرادی از این سلسله به امامت رسیده اند؟
1- ارث یعنی دارایی هایی که فرد در طول عمر خود کسب کرده، ملک و مال اوست و با مردن او به خویشاوندان نزدیک منتقل می شوند. کسی که در دوران زندگی خود زمین بایری را آباد کرده، بنایی ساخته، طلا و جواهری ذخیره نموده و... اموال و دارایی ها که متعلق به اوست، پس از مرگ وی به نزدیکان او(به ترتیبی که در کتب فقه آمده) منتقل می شود؛ اما این فرد علاوه بر اموال و دارایی ها، یکسری حالات و روحیّات هم پیدا کرده، با مجاهدت و ریاضت و عبادت، به یقین، علم، بردباری، کنترل خشم و دیگر فضائل اخلاقی هم آراسته گردیده است اما این حالات و روحیات از او جدایی ناپذیرند و صفات روحی و ذاتی وی شده اند و پس از ایشان به عنوان اموال او باقی نمی مانند تا به خویشاوندان وی به ارث برسد.
البته گاه به اصطلاح عرفی و مجازی می گویند: شاگردان وی وارث علم اویند یا فرزند او وارث حلم و بردباری اوست؛ یعنی شاگردان توانسته اند از او یاد بگیرند و از چشمه علم وی سیراب شوند یا فرزند او توانسته مانند پدر به زینت بردباری آراسته گردد، نه اینکه به معنای واقعی علم یا حلم از متوفی به آنان انتقال یافته باشد. امامت از اموال و دارایی های اکتسابی امام نیست و میراث ایشان نمی باشد، تا پس از او به فرزندش یادگیری به ارث برسد.
2 – آنچه وارث را شایسته ارث بردن می کند، فقط انتساب نسبی یا سببی است، یعنی همین که فرزند یا همسر متوفی باشد، برای ارث بردن کافی است و شرط دیگری لازم نیست.
ممکن است بین وارث و متوفی هیچ همسانی وجود نداشته باشد، مثلاً متوفی فردی دانشمند، فاضل، پارسا و معنوی است، ولی وارث نادان، بی تقوا، مادی و اهل فساد است، ولی چون با متوفی رابطه نسبی دارد، از او ارث می برد اما امامت این گونه نیست و کسی که منصب امامت را عهده دار می گردد، باید صلاحیت های فوق العاده داشته باشد.
3 – حکومت در گذشته اکتسابی و ملک به حساب می آمد، زیرا یک فرد که قدرت، زور و تدبیر داشت، با استفاده از این توانایی ها بر مملکتی حکومت می کرد و ریاست خود را بر مردم تحمیل می نمود یا با سرنگون ساختن حاکمان پیشین، حکومت را به دست می گرفت، و چون خودش و عموم جامعه حکومت را ملک او می دانستند، آن را پس از مرگ او، ملک فرزندانش به حساب می آوردند. این مطلب گرچه مورد قبول عموم در زمان های گذشته بود، ولی پشتوانه محکم عقلی نداشت و امروزه کاملاً مردود است، از این رو نظام حکومتی پادشاهی تقریباً از بین رفته است و عقل امروز آن را نمی پذیرد.
اما امامت ملک نیست و نمی تواند ارث باشد و افراد به صرف داشتن رابطه نسبی، صلاحیت به عهده گرفتن منصب امامت را نمی یابند.
امامت، نیابت از پیامبر است. پیامبر وحی را از فرشته وحی می گیرد و به مردم ابلاغ می کند و تفسیر و تبیین آن را برعهده دارد. پس از پیامبر وظیفه تبیین و تفسیر وحی به عهده امام است. امام باید مانند پیامبر معصوم باشد تا بتواند مرجع مطمئن هدایت و تبیین وحی گردد.
هم چنان که تعیین رسول توسط خداوند است، تعیین امام هم توسط اوست، زیرا امامت مانند نبوت، از رسالت های الهی است و خداوند می داند چه کسی را برای این وظیفه تعیین کند: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر می داند رسالتش را کجا قرار دهد».(1)
خلاصه اینکه: امامت شأنی اکتسابی نیست، بلکه به تعیین خداوند است، زیرا امام باید از صفات درونی و قابلیت هایی برخوردار باشد که تنها خداوند از آن عالم است. علاوه بر آن کسی شایستة به عهد گرفتن نبوت و امامت است که به مقام برگزیدة خدا رسیده باشد:
«الله یصطفی من الملائکة رسلاً و من الناس؛ خداوند از بین ملائکه و مردم رسولانی برمی گزیند و اختیار می کند».
برگزیدة خدا باید پاک و مطهر باشد و پلیدی و ناپاکی شرک و کفر و ظلم او را نیالوده باشد و به عبارت دیگر معصوم باشد، از این رو وقتی پروردگار با علم به قابلیت حضرت ابراهیم پس از آزمون، مقام امامت او را اعلام می دارد، در پاسخ به درخواست آن حضرت که این مقام را برای فرزندان و ذریة خود درخواست کرد، فرمود: «عهد و پیمان من به ظالمان نخواهد رسید».(3)
این بیان خداوند روشن می سازد که مقام امامت نمی تواند موروثی باشد، که اگر چنین بود، مطمئناً درخواست پیامبرش را رد نمی کرد. پس آیه می فهماند که باید شخص قابلیت داشته باشد تا امام شود، نه اینکه فرزند امام یا پیامبری چون حضرت ابراهیم خلیل الله باشد.
بنابراین امامت شأنی خدایی است که فقط بندگان صالح و پاک به انتخاب خداوند عهده دار آن می گردند. اگر خداوند امامت را در نسل امام علی(علیه السلام) قرار داد، از این رو بود که افرادی طاهر و پاک و سرآمد بودند.
امامان معصوم(علیهم السلام) در بین بقیه افراد اهل بیت رسالت، از ویژگی هایی برخوردار بودند که آنان را سرآمد ساخته، شایستگی بخشیده و به مقام برگزیدگی از جانب خداوند مفتخر ساخت. خداوند آنان را شایسته و صالح دید که مأموریت تبیین دین و هدایت مردم را به آنان واگذار کرد.
اگر فرزندان امام حسین(علیه السلام) را امام میدانیم، به خاطر این است که امامت آنان توسط خدا تعیین شده، نه بدین لحاظ که امامت امری ارثی است و پس از یک امام باید به فرزند وی منتقل گردد.
اگر(بر فرض محال) خداوند، پس از امام حسین(علیه السلام) دیگری را امام قرار داده بود، بر ما لازم بود که امامت وی را بپذیریم. درمیان فرزندان امامان نیز پسرانی وجود داشتند که انسان های نیک بودند مانند حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، اما عهده دار مقام امامت نبودند؛ زیرا از تمامی شرایط لازم برای برعهده گرفتن این مقام برخوردار نبودند. آنها خود بر این حقیقت آگاه بودند و هیچ گاه ادعای امامت نداشتند، یا به عنوان این که ارثی از پدر باشد، به نزاع برنمی خاستند، مانند فرزندان پادشاهان! اگر کسی چون جعفر کذاب ادعای امامت کرد، از طرف شیعیان کذب او آشکار شد، زیرا نشانه های امامت را در او نمی دیدند، اگر چه فرزند امام بود.
از طرف دیگر باید امام کسی باشد که به مقام عصمت و پاکی رسیده باشد تا شایسته مقام امامت گردد، همان گونه که خداوند فرمود: عهد و پیمان او (امامت) به ظالمان نخواهد رسید. ظلم معنای عامی است که شامل هر گناه و معصیت می شود؛ پس باید امام از هر گناه و معصیت پیراسته باشد.
حال اگر امام پس از خود شخصی را که عهده دار مقام امامت باشد، از طرف خداوند معرفی نماید.
مطمئناً کسی خواهد بود که شایستگی ذاتی و درونی آن را داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت، گناه و معصیتی بالاتر از این نیست که کسی را طرف خداوند معرفی نماید که خدا او را اراده نکرده است، یا کسی را که شایسته این مقام نیست، صرفاً به جهت فرزند بودن او معرفی نماید.
بنابراین اگر وجود آن امامان بزرگ را در نسل واحدی شاهدیم، به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی در این خاندان شریف است. از سوی دیگر وابسته به کنش های اختیاری آنان است، که لحظه به لحظه عمر و ارتباط محکمشان با خدا و دوری از هرگونه آلودگی و مبارزه و جهاد بی امان در راه خدا و... موجب برتری آنان بر دیگر منسوبان به خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.
------------------------------------
پی نوشت ها:
1. انعام(6) آیه 124.
2. بقره(2) آیه 124.
افزودن دیدگاه جدید