در خصوص روز عاشورا باید گفت: کسانی که فریاد کمک و یاری خواستن سالار شهیدان را در آن روز شنیده، ولی او را یاری نکرده اند، گرچه دشمنی نکرده باشند، در قیامت مؤاخذه و عذاب خواهند شد
تکلیف کسانی که در روز عاشورا نه در مقابل امام بودند و نه در کنار ایشان چیست، آیا به بهشت می روند؟
پاسخ در دو محور تبیین می شود:
1ـ در خصوص روز عاشورا باید گفت: کسانی که فریاد کمک و یاری خواستن سالار شهیدان را در آن روز شنیده، ولی او را یاری نکرده اند، گرچه دشمنی نکرده باشند، در قیامت مؤاخذه و عذاب خواهند شد، زیرا:
اوّلاً: اطاعت و اجابت دعوت امام واجب است و کسانی که او را اجابت نکرده اند، یکی از واجبات بزرگ الهی را ترک کرده ومرتکب گناه کبیره شده اند.
دوم: در روایتی آمده که سالار شهیدان از شخصی به نام «عمرو بن قیس» و پسر عمویش یاری خواست، آنها عذر آوردند، حضرت به آنان فرمود: «از این منطقه دور شوید تا صدای یاری خواهی من به گوش شما نرسد، زیرا هر کس صدای استغاثة ما را بشنود، ولی جواب ندهد و به فریاد ما نرسد، خداوند او را با ذلت تمام در جهنم سرنگون خواهد کرد».(1)
وقتی از «عبیدالله به حرّ جُعفی» کمک خواست، او اسب جنگ آوری داشت و به حضرت گفت: اسب در اختیار توست، ولی طبق اوضاعی که در کوفه دیده ام، حضور در کنار شما فایده ای ندارد. حضرت از قبول اسب او خودداری کرد و فرمود: «به تو توصیه می کنم تا می توانی خود را به جای دوردستی برسان، تا صدای استغاثة ما را نشنوی و جنگ ما را نبینی، زیرا به خدا سوگند! اگر صدای یاری خواهی ما به گوش کسی برسد و به یاری ما نشتابد، خدا او را در آتش سرنگون خواهد کرد».(2)
از این گونه روایات معلوم می شود کسانی که در روز عاشورا یاری خواهی امام را شنیده اند اما او را یاری نداده و نسبت به جنگ بی طرف مانده اند، اهل جهنم اند و از بهشت محروم هستند.
سوم: بر اساس برخی روایات کسی که فریاد دادخواهی مظلومی را بشنود اما او را یاری نکند، مسلمان نیست.
رسول خدا فرمود: «مَنْ سَمِعَ رجلاً ینادی یاللمسلمین فَلْمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم؛(3) کسی که بشنود مرد مظلومی از مسلمانان کمک می خواهد، ولی او را یاری نکند، مسلمان نیست». بر اساس سخن رسول خدا، کسانی که فریاد مظلومیت امام حسین(علیه السلام) را شنیده اند و می توانستند او را یاری دهند، اما کمک نکرده اند، از بهشت بی نصیب اند.
نسبت به روزهای پیش از عاشورا و قطعی شدن شهادت امام و یارانش و اسارت اهل بیت(علیهم السلام) باید گفت: مردمان بی طرف به چند گروه قابل تقسیم اند
2ـ نسبت به روزهای پیش از عاشورا و قطعی شدن شهادت امام و یارانش و اسارت اهل بیت(علیهم السلام) باید گفت: مردمان بی طرف به چند گروه قابل تقسیم اند:
أ) کسانی که از نهضت حسینی خبردار نشدند یا دیر آگاهی یافتند. این دسته در قبال حوادث کربلا تکلیفی متوجه شان نبوده و معذوراند.
ب) کسانی که با خبر شدند، ولی به دلایل موجّه نتوانستند به امام بپیوندند و یا امام از آنها کمک نخواست. اینها نیز ممکن است مسئولیتی متوجه شان نباشد.
پ) افرادی که می توانستند امام را کمک کنند، ولی به دلیل عافیت طلبی و سهل انگاری نخواستند آسایش زندگی خود را در خطر بیندازند. این دسته به دلیل عدم همراهی با امام زمان شان گناهکار محسوب می شوند و مورد مؤاخذه خواهند بود.
ت) کسانی که از قیام حسینی خبردار شدند و حضرت آنها را دعوت به همکاری کرد، ولی به دلایل غیر عقلانی و شرعی، امام را یاری نکردند و بی طرف ماندند. این عده نیز به جهت نادیده گرفتن دعوت امام وارد دوزخ خواهند شد.
وقتی «عبدالله عمر» در مکه با امام دیدار کرد، حضرت فرمود: «از خدا بترس و مرا یاری نما. به خدا سوگند! اگر پدرت (عمر) در این زمان بود، مرا مثل جدّم یاری می کرد و در کنار من بود».(4) از این که امام فرمود: از خدا بترس، معلوم می شود تکلیف واجبی متوجه «عبدالله عمر» بوده، حضرت او را از مسئولیت شرعی آگاه کرده است.
ث) افرادی نظیر عبدالله بن عباس و عبدالله جعفر و مانند آنها بودند که گرچه در کربلا حضور نیافتند، ولی نسبت به قیام حسینی بی اعتنا نبودند و حکومت بنی امیه را ستمگر می خواندند. وقتی امام انگیزه قیام خود را برای عبدالله بن عباس توضیح داد، گفت: یاری تو مثل نماز و روزه بر همه واجب است و دودمان بنی امیه ظالم و ستمگراند.(5) این عده گرچه توفیق حضور در کربلا را نداشتند، ولی ممکن است توسط امام مأموریت هایی به آنان داده شده بود یا دلیل موجه دیگری برای غیبت داشتند. در هر صورت صِرف حضور نیافتن این گونه افراد در کربلا دلیل بر بی طرفی آنان نیست، در نتیجه عذابی متوجه شان نمی باشد.
---------------------
پی نوشت ها:
1ـ بحار، ج 45، ص 84، نشر دار الاحیاء العربی، بیروت، 1403ق.
2ـ صدوق، امالی، مجلس 30، حدیث 1، ص 132، نشر مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1400ق.
3ـ میزان الحکمة، ح 4، ص 531، نشر مکتب الاعلام الاسلامی، قم 1304ش.
4ـ فرهنگ سخنان امام حسین(علیه السلام)، ص 345، نشر معروف، قم، 1383ش.
5ـ همان، ص 343.