علت توصیه به عزاداری امام حسین(علیه السلام)
باطن گریه به چهار نوع تقسیم می شود، که فقط نوع اوّل آن، معطوف به خود و نیازهای سرکوب شده است و می تواند با افسردگی همبستگی مثبت داشته باشد، اما سه نوع دیگر، امید بخش است و حرکت آفرین و رابطه معکوس با افسردگی دارد. نوع اوّل، ناشی از مرگ واقعی است اما سه نوع دیگر، سوگ واقعی نیستند، اگر چه در مراسم سوگواری حاصل می شوند
در روان شناسی جدید از گریه نکوهش شده و آن را نشانه ضعف و زبونی دانسته اند، پس چگونه در عزاداری امام حسین(علیه السلام) به آن توصیه می شود؟
گریه ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن یک امر فیزیولوژیک است. باید تأثیرات روانی، از طریق محرک های بیرونی یا درونی مثل تفکر شکل بگیرد. سپس این تأثرات، وارد چرخه فیزیولوژی مغز و اعصاب بشود، بخش خاصی از مغز فعال شده و غدد اشکی چشم را فرمان فعالیت بدهد و در نهایت قطرات اشک جریان پیدا کند.
بسیاری می پندارند که گریه نشان دهنده تألّم و عواطف آدمی است. عده ای دیگر منتقدانه میگویند: گریه جز خمودی، چیز دیگری به ارمغان نمیآورد و حال آن که دنیای امروز، دنیای تحرّک و نشاط است و انسان طالب شادی است؛ نه گریه.
اما همیشه گریه حاکی از غم ونشانه ضعف و زبونی نیست. گریه کردن غیر از غمِ نابهنجار و غمگین بودنِ بیمار گونه است که ازآن منفى تعبیر مى شود.
از دیدگاه علمى - به ویژه بر اساس رویکرد روان شناختى - هر نوع غمگینى و غمگین بودنى، بیمارى و نابهنجارى تلقى نمى شود. غمگینى هنگامى بیماری محسوب مى شود که از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد(رنج آور) جنبه افراطى پیدا کند؛ به خصوص وقتى که بدون علت ظاهرى آشکار شود. ماتم و غمگینى نابهنجار، هنگامى ایجاد مى شود که شدت ماتم به اندازه اى باشد که فرد را تحت فشار قرار دهد.
به بیانى دیگر اگر غمگین بودن و عزادارى با علایمی مانند: 1. افول سلامتى، 2. کناره گیرى اجتماعى، 3. احساس بى ارزشى، 4. احساس گناه، 5. ایده خود کشى، 6. بیش فعالى بدون هدف، 7. طولانى بودن نشانگان غم و 8. بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهانى؛ همراه باشد، باید آن را یک غم بیمار گونه تلقى کرد.
حال باید دید که آیا غمگین بودن شیعیان در عزاى سرور شهیدان، با علائم جسمى و روحى فوق همراه است یا نه؟ آیا عزادارى براى امام حسین(علیه السلام) با از دست دادن سلامتى، گوشه گیرى، احساس بى ارزشى و عدم کفایت، افکار خود کشى و احساس گناه همراه است؟
گریه تجسم عینی تأثرات درونی و عاطفی است و دارای اقسام گوناگونی میباشد که هر یک آثار و نتایج ویژه ای دارند. اشک چشم سوپاپ اطمینانی برای روح و جسم آدمی است که در اوضاع بحرانی(اندوه و یا شادمانی فراوان) موجب تعادل منبع میگردد. از نظرعرفا گریه زیباترین و پرشکوه ترین جلوه بندگی و اظهار عجز و تسلیم و عبودیت در پیشگاه معبود قادر متعال است.
آنچه که در آموزه های قرآنی و روایی بر آن تأکید شده است، گریه تقوا و رشد روحانی است. گریه ای که در این سوی پرده، «سوز دل» و در آن سوی پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و کرامت» است
گریه انواع و اقسامی دارد(1) که مهم ترین آن با شرحی مختصر چنین است:
1. گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و کودک به این وسیله، ترس خویش را نمایان میکند.
2. گریه جلب ترحّم: که بر دو قسم است: «طبیعی» که بسیار مؤثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکی که پدر و مادر خویش را از دست داده است. «ساختگی» که در ظاهر به دیگران میخواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است.
3. گریه غم و اندوه: این گریه انعکاس غمی است که درون را فرا گرفته است. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است، و به همین جهت پس از آن، آدمی احساس آرامش میکند.
4. گریه شوق و شادی: این نوع گریه ناشی از رقّت قلبی است که غالباً پس از دوره ای از یأس و ناامیدی درباره موضوعی نمودار میگردد.
5. گریه تقوا و رشد روحانی: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهی است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانی، پریشانی، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینه ساز قرب به خداوند است.
گریه تقوا و پرهیزگاری، اشکی است که اگر از سوز دل، بر گونه ها جاری گردد، توجه حضرت حق را به بنده جلب کرده، بستر رحم و فضل او را فراهم میسازد.
تا نگرید ابر، کی خندد چمن تا نگرید طفل، کی جوشد لبن
طفل یک روزه همی داند طریق که بگریم تا رسد دایه شفیق
تو نمیدانی که دایه دایگان کم دهد بی گریه شیر او را رایگان
گفت: فلیبکوا کثیراً گوش دار تا بریزد شیر فضل کردگار(2)
برای این گریه عواملی شمارش کرده اند:
ندامت از گناهان؛ شوق و محبت؛ خشیت؛ فقدان دوستان حقیقی؛ نداشتن فضایل و اوصاف راستین.
آنچه که در آموزه های قرآنی و روایی بر آن تأکید شده است، گریه تقوا و رشد روحانی است. گریه ای که در این سوی پرده، «سوز دل» و در آن سوی پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و کرامت» است.
از سوی دیگر، نگاه روان شناختی و داوری ما در باب پیامدهای گریه نیز دایر مدار تأثرات عاطفی است. اگر در روایات آمده است که گریه کردن و گریاندن و حالت گریه به خود گرفتن، در مراسم عزای حسینی(علیه السلام)، منشأ اثر دنیوی و اخروی است، به تأثرات درونی نظر دارد و گرنه می شود به صورت مصنوعی، چشمانی گریان داشت.
باطن گریه به چهار نوع تقسیم می شود، که فقط نوع اوّل آن، معطوف به خود و نیازهای سرکوب شده است و می تواند با افسردگی همبستگی مثبت داشته باشد، اما سه نوع دیگر، امید بخش است و حرکت آفرین و رابطه معکوس با افسردگی دارد. نوع اوّل، ناشی از مرگ واقعی است اما سه نوع دیگر، سوگ واقعی نیستند، اگر چه در مراسم سوگواری حاصل می شوند.
أ) گریه ناشی از علاقة طبیعی انسان به خود و متعلقات خویش: این گریه به هنگام غم و مصیبت و داغدیدگی حاصل می شود و اختیاری نیست و معمولاً بی اراده، اشک جاری می شود. تأثرات فرد ناظر به گذشته است، مصیبتی رخ داده و آثاری گذاشته و اکنون به اصطلاح عامیانه، عقده ها گشوده می شود و اشک می ریزد. این گریه به اصطلاح روان شناسان و روان درمان گران، تخلیه روانی - هیجانی است و به فرد و نیازهای او بر می گردد.
ب) گریه ای که ریشه در اعتقادات دارد، مثل آنچه در حال مناجات دیده می شود. فرد خود را در محضر خدا می یابد و رفتار و کردار خود را ضبط شده می داند و خود را گناهکارو...دعای امام سجاد(علیه السلام) در وداع با ماه رمضان و یادآوری رحمت های خداوندی از این نوع است. این گریه ریشه دراعتقادات دارد. مربوط به ترس های دنیایی و زندگی روزمره نیست. اکثر گریه ها درمناجات های امامان معصوم(علیهم السلام) از این نوع است.
ج) گریه ای که از فضیلت طلبی و کمال خواهی ناشی می شود، مثل گریه ای که در نبود معلم و مربی اخلاق و پیامبر و امام و...رخ می دهد. این گریه از این روی است که ما در عمق وجودمان کمال و رشد را تحسین می کنیم و از بودن آن کمالات، ذوق زده می شویم و از فقدان آن ها ناراحت. گاهی در مراسم عزاداری، گریه هایی از این نوع نیز وجود دارد، مثلاً در باب شجاعت و وفاداری حضرت عباس(علیه السلام) بسط سخن داده می شود، و ما با شنیدن آن، اشک می ریزیم.
د) گریه بر مظلوم: مانند گریه رسول خدا بر علی و حسین علیهم السلام، پیش ازشهادت آن ها و مثل گریه و عزاداری مسلمانان در شهادت ائمه(علیهم السلام) که به صورت مظلومانه شهید شدند؛ مثل گریه به هنگام روضه خوانی حضرت رقیه و حضرت علی اکبر و حضرت فاطمه و دیگر مصایب اهل بیت(علیهم السلام) و....
گریه در مراسم عزاداری، از هر کدام از انواع چهارگانه که باشد، کارکردهایی دارد و از چند جهت موجب از بین رفتن تمام پیامدهاى منفى داغ غم بر سینه نشسته مى گردد:
1. مرور خاطرات و ذکر حادثه جانگداز کربلا، یکى از راه هاى کاهش آلام و تسکین درد جانکاه شهادت و اسارت اهل بیت(علیهم السلام) است. آن گونه که صحبت کردن درباره شخص مورد علاقه و بیان ویژگى هاى خوب او - که چگونه انسانى بود و چه خصایل پسندیده اى داشت و براى چه جان شریفش را از دست داد و...- جملگى در تسکین داغدیدگى بسیار مؤثر است. هر چند زنده نگه داشتن حادثه کربلا در اندیشه دینى، تنها به این سبب نیست.
2. آیین عزادارى و سوگوارى براى امام حسین(علیه السلام)که از دو منبع «سنت هاى الهى و آیین هاى مذهبى» و «آداب و رسوم بومى و ملى» شکل مى گیرد، از تمام رفتارهاى بى هدف و کنش هاى افراطى شیون گونه به دور است و خود یکى از راه هاى التیام بر دل هاى شکسته از غم امام حسین(علیه السلام) مى باشد. البته آن دلى که بند در گرو حسین(علیه السلام) دارد و اسیر محبت او و بسته به ریسمان اهل بیت(علیهم السلام) است، چنین مى باشد.
3. در محفل سوگواران اباعبدالله حسین(علیه السلام) نشستن و احساس اندوه و غم نمودن و دل محزون را در فضاى غم آلود وارد کردن، براى کاهش درد داغدیدگى است. شخصى که غم دیده است، از حضور در محفل اهل غم، احساس آرامش بیشترى مى کند تا حضور در جمع انسان هاى شاد و یا افرادى که با احساسات وى بیگانه و بى تفاوت اند.
4- مراسم عزاداری یک گروه اجتماعی را شکل می دهد. انسان موجودی اجتماعی است و بخش بسیاری از زندگی خود را در گروه ها می گذراند. گروه های خانواده، مدرسه، همبازی ها، همسالان، همکاران، گروه های مذهبی، سیاسی، اجتماعی و...، از گروه هایی هستند که معمولاً بخش قابل توجهی اززندگی خود را با آن ها می گذرانیم. گروه های مذهبی نیز در همین ردیف است و به عنوان یک گروه بررسی می شود.
عزادارى مسلمانان بر اساس شناختى که عزاداران از حسین بن على(علیهما السلام) و اهداف عالى آن حضرت و حرکت منتهى به شهادت ایشان دارند، انجام مى پذیرد. ازاین رو در حین مرثیه سرایى، سوگوارى روشنگرانه دارند، نه شیون بى هدف. آنان با عزادارى به تمام زندگى خود هدف مى بخشند و حیات خود را حسینى مى سازند و کسب نشاط مى کنند و به سمت زندگى با عزّت و فرار از مرگ ذلّت آفرین و احساس ارزشمندى گام برمى دارند.
این افراد در دایره وصف امام صادق(علیه السلام) مى گنجند که مى فرماید: «شیعیان از سرشت ما خلق شده اند و به نور ولایت ما آمیخته اند و به امامت ما دل خوش دارند و ما نیز به پیروى و دوستى آنان راضى هستیم. مصیبت هاى ما به آنان سرایت مى کند و رنج و گرفتارى ما آنان را مى گریاند و اندوه ماآنان را اندوهگین مى سازد و نیز شادمانى ما آنان را شادمان مى کند. ما نیز از حال آنان با خبر و با آنها هستیم و رنج و پریشانى آنان ما را رنجیده خاطر مى سازد و آنان از ما جدا نمى شوند و ما نیز از آنان جدا نمى شویم...».(3)
پس غمگین بودن براى امام حسین(علیه السلام) نشان سلامت است، نه بیمارى و نه حالتى منفى و نابهنجار. چه بسا غمگین نبودن و سوگوارى نکردن براى یک فرد مسلمان، نشان بیمارى و یا رفتارى نابهنجار تلقى گردد.
افزون بر آن که سوگوارى نشانه سلامت و تأمین کننده سلامت است؛ چه اینکه گریستن براى شخص مصیبت زده و غم دیده، اثر شفا بخشى دارد.
گریستن موجب رهایى از فشارهاى هیجانى مى گردد؛ در حالى که فشارهاى(روحى و روانى ناشى از داغدیدگى) موجب به هم خوردن تعادل شیمیایى در بدن مى گردد. گریستن این تعادل شیمیایى را به او باز مى گرداند. برخى معتقدند: گریستن موجب خروج مواد سمى از بدن مى شود و تعادل حیاتى را برقرار مى کند.
گریه و عزاداری گاه جنبه عاطفی دارد. انسان با عاطفه زنده است، آنچه در درون قفسه سینه او قرار دارد، قلب است نه سنگ. اگر قلبی با شنیدن مناظر تکان دهنده کربلا به درد آید،احساسش جریحه دار گردد و شراره های آتشین خود را به صورت قطره های اشک به خارج پرتاب کند. این نشانه قوّت و سلامت دل است، نه علامت ضعف. درمجالس عزاداری، صحرای رنگین کربلا، بدن های قطعه قطعه شده شهیدان، سرهای عزیزان پیامبر خدا بر نیزه ها و خیمه های سوخته ،بدن های تازیانه خورده،خرابه شام، تازیانه و لب های مبارک امام حسین(علیه السلام)، هلهله و شادمانی مردم کوفه و شام،جسارت به خاندان عصمت و طهارت، قد خمیده زینب، و مصائب امام سجاد(علیهما السلام)...باز سازی و یادآوری می گردد.
امکان ندارد انسانی از شنیدن این مصائب به شور و هیجان نیاید و بر یزیدیان نفرین نکند و عملکرد آنان را مورد اعتراض قرار ندهد. به این ترتیب، گریه بر امام حسین(علیه السلام) ویارانش در نهایت تبدیل به گریه و اعتراض می گردد؛ گریه ای که تجسم اهداف کربلا بر گونه هاست. تأثیر این گریه ها به مراتب بیشتر از حرف و ساز وکارهای امروزی است.
پیروان مکتب عاشورا می توانند از طریق شعار دادن، سرود خواندن، برگزاری همایش ها و...پیوندشان را با اهداف عاشورا ابراز نمایند، اما عزاداری و سوگواری، صادقانه تر می تواند بیانگر این پیوند باشد زیرا مجالس عزاداری بازسازی مصائب کربلا و تجسم افتخارات عاشورائیان است. اگر همه مردم بدانند در کربلا چه گذشت، دانستن تأثیر دارد، اما اگرصحنه های عاشورا بازسازی شود، شهر سیاه پوش گردد، دسته های عزاداری راه بیفتد، به مراتب تأثیر بیشتری دارد. این اقدامات اعلام وفاداری به اهداف والای امام حسین(علیه السلام) است.
حال می دانیم چرا امام حسین(علیه السلام) از حلقوم بریده فریاد کرد «او سمعتم بغریب اوشهیدٍ فاندبونی؛ اگر خبر غریب یا شهیدی را شنیدید بر من گریه کنید» چون گریه برشهید هماهنگی با روح او، شرکت در حماسه، و حرکت در موج اوست. عزاداری بازسازی صحرای خاطره آلود کربلاست. یادآوری آن در اعماق قلب خونسردترین افراد،جوش وخروش برمی انگیزد؛ حزن و اندوه و هیجان شدید پدید می آورد و روح را در معارج کمال چنان پرواز می دهد که همه دنیا در برابر آن ناچیز جلوه می کند.
آری، عزاداری رمز محبت است. هیچ قدرتی نمی تواند این محبت خالص و ارادات بی شائبه را که شیعیان به ساحت پیشوای امام شهیدان تاریخ ابراز می دارند از دل آنان بیرون کند. این محبت ما را زنده می دارد و امید می دهد، زیرا این نماد(الگو) راه را به دوستدارانش نشان می دهد و وجود آنان را از آرمان های والا سرشار می سازد. عزاداری عرض تسلیت به محضر پیامبر گرامی اسلام است چون به گفته سید رضی(ره) اگر پیامبر خدا پس از روز عاشورا زنده بود همواره دراین روز به عنوان صاحب عزا می نشست تا همه بیایند و به او تسلیت بگویند.
گریستن در سوگ شهداى کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکرى و روحى با این مکتب است و اشک ریختن، نوعى امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشهدا(علیه السلام) است. ائمه شیعه، گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزاى حسینى(علیهم السلام) راتاکید کرده، شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذیرفته اند. امام صادق«علیه السلام» فرموده:
«نزد هر کس که ما یاد شویم و چشمانش اشک آلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسى باشد،خداوند گناهانش را مى بخشاید،هر چند چون کف دریا فراوان باشد.»(4) به گفته صائب:
در سلسله اشک بود گوهر مقصود گر هست ز یوسف خبر،این قافله دارد
دستور امامان به گریستن بر امام حسین بسیاراست. امام رضا به ریان بن شبیب در حدیث مفصلى فرمود: «یابن شبیب! ان کنت باکیا لشىء فابک للحسین بن على بن ابى طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش...؛(5) اگر بر چیزى گریه مى کنى، بر حسین بن على گریه کن، که او را همچون گوسفند، سر بریدند». در حدیث دیگرى فرموده:«محرم، ماهى است که مردم دوره جاهلیت جنگ در آن را ناروا مى دانستند، ولى در این ماه،دشمنان، خون ما را بناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارت گرفتند و به خیمه هاى ما آتش زدند وآنها را غارت کردند و براى رسول خدا هیچ حرمتى را رعایت نکردند. روز حسین( عاشورا)پلک هاى ما را مجروح و اشک هایمان راجارى کرد و ما از سرزمین کربلا،گرفتارى و رنج به میراث بردیم. پس باید بر کسى همچون حسین،گریه کنندگان بگریند،که گریه بر او، گناهان بزرگ را هم فرو مى ریزد.»(6) امام صادق(علیه السلام) فرمود:«هر ناله و گریه اى ناپسند ومکروه است، مگر نالیدن و گریستن بر حسین».(7) هم گریستن، هم گریاندن، هم خود را شبیه گریه کنندگان در آوردن(تباکى) پسندیده است و اجر دارد. این همه فضیلت که براى گریه بر حسین(علیه السلام) بیان شده و اینکه اشک چشم، آتش دوزخ را فرو مى نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنى از عذاب است، در صورتى است که گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد که مانع رسیدن این فیض الهى گردد. اشکى که بیانگر پیوند عاطفى و رابطه مکتبى و اتصال روحى با راه و فکرو خط ائمه و سید الشهداست، حتما زمینه ساز پرهیز از گناه مى گردد. به تعبیر شهید مطهرى: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط اوو حرکت اوست...امام حسین(علیه السلام) به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانى که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند، یعنى سخنرانان مذهبى، بتوانند ازاین مخزن عظیم در جهت همشکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینى(علیه السلام) بهره بردارى صحیح کنند، جهانى اصلاح خواهد شد.»(8) پس مهم، شناخت فلسفه گریه در راستاى احیاى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینى و فرهنگ کربلاست، نه گناه کردن و آلودگى، به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم نیست که دل و جان آلوده،آن همسویى را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.
گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه بُرنده ای است که فریاد اعتراض به ستمگران رادارد. «اشک»، زبان دل است و گریه،فریاد عصر مظلومیت. رسالت اشک نیز پاسدارى از«خون شهید»است. امام خمینى«ره» فرمود:«هر مکتبى، تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد،تا پایش توى سر و سینه زن نباشد حفظ نمى شود...»،(9) «گریه کردن برشهید، نگهداشتن، زنده نگهداشتن نهضت است»،(10) «گریه کردن بر عزاى امام حسین(علیه السلام)، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنى است که یک جمعیت کمى در مقابل یک امپراطور بزرگ ایستاد...، آنها از همین گریه ها مى ترسند، براى اینکه گریه اى است که گریه بر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است».(11)
هر چند نیست درد دل ما نوشتنى از اشک خود، دو سطر به ایما نوشته ایم(12)
اشک، سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است که خداوند در دلها قرار داده که نسبت به حسین بن على(علیهما السلام)مجذوب مى شود.(13) به فرموده رسول خدا(صلی الله علیه وآله):
«ان لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا؛(14) براى شهادت حسین حرارت و گرمایى در دل هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود»(15).
----------------------------------------
پى نوشت ها:
1. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 2، دفتر 2، ص 263 – 272.
2. مثنوی، ج 3، دفتر 5.
3. بحار الانوار، ج 51، ص 151.
4. وسائل الشیعه،ج 10،ص 391.
5. بحار الانوار،ج 44،ص 286.
6. همان،ص 283.
7. همان،ج 45،ص 313.
8. شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.
9. صحیفه نور،ج 8،ص 70.
10. همان،ج 10،ص 31.
11. همان،ص 31.
12. صائب تبریزى.
13. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا ص381
14. جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 556.
15. در پاسخ به این سوال ازکتاب پرسش هاوپاسخ دانسجویی،ج 13گروه مولفان دفتر نشر معارف استفاده شده است.
افزودن دیدگاه جدید