خواب و تعبیر آن
ورود به عالم غیب، دیدن صحنه ها و گزارش آن ها به عالم دنیا در خواب های قرآنی وجود دارد. در هر کدام از خواب های قرآنی اسرار زیادی وجود دارد. حضرت یوسف علیه السلام به پدرش عرض کرد:
یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی ساجِدین؛(1)
پدرم، من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده مى کنند.
شمس و قمر چگونه سجده می کنند؟ شاید بیش از چهل سال طول کشید تا این خواب تعبیر شود. یافته هایی که با خواب صورت می گیرد بابش از الهامات جداست و الهامات از وحی جداست. جنس آن ها جداست؛ ولی همه آن ها یک کار می کنند و آن هم انتقال اطلاعات حقیقی است. آن ها انواع بدل هم دارند که بدل آن ها نیز از هم جداست.
یکی از رفقا خوابی دیده بود. خودش تعبیری از آن خواب می گفت که برداشت کرده بود. بعضی افراد نوع مطالبی را که در خواب دیده اند به گونه ای منتقل می کنند که معلوم است برداشت های خود را می گویند. بعضی مواقع، افراد خواب خود را که نقل می کنند، گاهی سی درصد از آن، همان خواب است و هفتاد درصد از آن، اطلاعات و برداشت های خود او است که به آن اضافه می کند.
قواعد تعبیر خواب
قواعدی در خواب هست که بعضی فقط چیزی درباره آن شنیده اند؛ مثلاً فرض کنید کسی خواب «نجاست» ببیند، از این قواعد چیزی نمی داند غیر از این که شنیده است تعبیر نجاست، دنیا و پول است؛ ولی تعبیرهای دیگر هم دارد. خواب باید خالص بیان شود تا تعبیر آن معلوم شود. یا مثلاً خواب «دندان» ممکن است انواع و اقسام معانی داشته باشد؛ اگر در دست افتاد، یک معنا دارد. اگر زیر پا افتاد، یک معنا دارد. اگر دندان جلویی بود، یک معنا دارد. اگر دندان آخری بود، یک معنا دارد. اگر کسی آن را شکست، یک معنا دارد. وقتی بیرون افتاد، اگر بزرگ شد، یک معنا دارد. انواع و اقسام مختلفی دارد. شنیده شده که دندان را به اطرافیان انسان تعبیر می کنند؛ ممکن است این هم یکی از تعابیرش باشد؛ ولی وقتی یک نفر از برداشت های خود و اطلاعات ناقصش چیزهایی را هم به خواب ضمیمه می کند، پیداست که روی قواعد نیست.
خواب های قرآنی انواع دارد؛ همه آن ها حتی خواب کفّار روی قاعده است. پادشاه مصر، کافر و بت پرست بود و خواب دید هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را خوردند.(2)
این خواب روی قاعده تبدیل می شود به این تعبیر؛ ولی شاید هزار تا خواب هم [به همین مضمون] ممکن است داشته باشد که در طول زمان [تعبیرش] پیش بیاید.
اولاً خواب بیننده مهم است که چه کسی است؟ چه کاره است؟ مال کدام نقطه است؟ این ها روی حساب و کتاب است. در خود قرآن هم این ها مراعات شده است. خواب پادشاه، چون که کار اجتماعی دارد، مربوط به کل مملکت است. عجیب است که قرآن غالباً خواب ها را این گونه تعبیر نکرده که مثلاً «انی رأیت فی المنام»؛ بلکه می گوید «انی رأیت»(3) گویا فرقی بین خواب و بیداری نیست:
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّی أَرانی أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّی أَرانی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسی خُبْزاً تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنین؛(4)
و دو جوان همراه او وارد زندان شدند. یکى از آن دو گفت: من در عالم خواب دیدم که [انگور براى] شراب مى فشارم، و دیگرى گفت: من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل مى کنم و پرندگان از آن مى خوردند. ما را از تعبیر آن آگاه ساز که تو را از نیکوکاران مى بینیم.
در این آیات که خواب دو نفر هم سلولی یوسف علیه السلام را نقل می کند، شغل آن ها یا مدت زمانی که در زندان هستند، فهمیده می شود. یک نفر از آن ها خواب دید سبدی بر سر دارد که سه گرده نان در آن است. حضرت یوسف علیه السلام فرمودند شما تا سه روز دیگر اعدام می شوی. این شخص نانوا بود که خواب گرده نان دید. دیگری هم ساقی بود که خواب دید انگور را می فشارد.
در خواب حضرت ابراهیم علیه السلام تعبیر «فی المنام»؛ آمده است؛ یعنی در خواب دیدم:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرین؛ (5)
پس هنگامی که حضرت ابراهیم با فرزندش حضرت اسماعیل به مقام سعى و کوشش رسید [حضرت ابراهیم] گفت: فرزندم همانا من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم؛ نظرت چیست؟ گفت: اى پدرم آنچه به آن مأمورى اجرا کن. به خواسته خداوند متعال، مرا به زودى از صابران خواهى یافت.
قوه خیال و قوه حافظه
عالَم قوه خیال از همه این عالَم با این وسعت، کوچک تر نیست؛ منتهی در هم [آمیخته] است و باید اصلاح شود. یک قوه ای هست به نام قوه مصوره، یک قوه ای هست به نام قوه حافظه، کار و جایگاه این ها جداست. در کارهای اخلاقی این ها را باید شناخت و از هم تفکیک کرد. راجع به این که چطور می شود یک نفر حافظه اش خوب است، یک نفر حافظه اش کم است. یک نفر وقتی مطالب را می شنود همان وقت زود می گیرد بعد یادش می رود. یک نفر دیر می گیرد؛ ولی یادش می ماند. یک نفر دیر یاد می گیرد و زود یادش می رود. یک نفر زود یاد می گیرد و همیشه هم می ماند. نوع و جنس درک اصلاً چیست؟ قوه سامعه کجاست؟ مطالب را وقتی شنید، کجا منتقل می کند؟ این انتقال به چه صورت اجرا می شود؟
چرا یک نفر مصادیق را زود تشخیص می دهد؛ ولی دیگری دیرتر تشخیص می دهد؟ نبوغ یعنی چه؟ اطلاعات چگونه در نفس منعکس می شود؟ چرا از یک نفر حیث انتقال، انعکاس است و از یک نفر انتقاش است؛ یعنی ثبت می شود. صفحه ذهن کجاست که این ها به آن منتقل می شود؟ بصر چگونه کار می کند و بصیرت چگونه؟ کیفیت ارتباط روح با روح باصره چگونه است؟ روح باصره کجاست؟ روح بصیرت کجاست؟ چرا بعضی از افراد برای درک موجودات برزخی و مجردات، آماده تر هستند؟ با چه حسی این ها را می گیرند؟ چرا بعضی افراد ولو خیلی ذکر می گویند این دریچه به روی آن ها باز نمی شود؟ و سؤالات زیاد دیگر که از موضوعاتی است که در طول مدت از حیث اخلاقی این زوایا باید باز شود تا خودشناسی و خداشناسی حاصل شود. ندیده ام کتابی در این زمینه ها به صورت یکجا کار کرده باشد؛ ولی اگر حتی بعد از پنجاه سال کار بشود، خوب است.
پی نوشت:
—————————————
(1).سوره یوسف، آیه ۴
(2). سوره یوسف، آیه ۴۳.
(3). وَ قالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یابِساتٍ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی فی رُءْیایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُون. (سوره یوسف، آیه ۴۳)
(4). سوره یوسف، آیه ۳۶.
(5). سوره صافات، آیه ۱۰۲.
منبع : بنیاد هاد
افزودن دیدگاه جدید