فرهنگ عزادارى در سیره پیشوایان
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین ...
اللهم کن لولیک الحجـة ابن الحسن ...
-------------------------------------------------------
ای آفتاب زهرا ، عجل علی ظهورک
تنهای شهر و صحرا ، عجل علی ظهورک
گم گشته وجودی ، هم غیب و هم شهودی
در دیده و دل ما ، عجل علی ظهورک
بی تو غریب قرآن ، بی تو اسیر عترت
بی تو علی است تنها ، عجل علی ظهورک
نه طاقتی نه صبری ، تا چند پشت ابری
ای مهر عالم آرا ، عجل علی ظهورک
دنیا در انتظار است ، خون قلب روزگار است
پا در رکاب بنما ، عجل علی ظهورک
زخم به خون نشسته ، پیشانی شکسته
دارند با تو نجوا ، عجل علی ظهورک
خون دو دیده گوید، دست بریده گوید
بر انتقام باز آ ، عجل علی ظهورک
------------------------------------------------------
تشرف:
شیخ جلیل فاضل شیخ علی اکبر روضه خوان فرمود : من دو مرتبه خدمت حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف شدم مرتبه اول در مسجد کوفه درمقام حضرت صادق بود که خسته شده بودم و از شدت گریه پوستی بر صورت انداخته بودم و به دیوار مسجد سمت حضرت مسلم تکیه داده بودم در آن دل شب نظر انداختم و دیدم چند قدم دورتر از مقام امام صادق علیه السلام در فضای مسجد شخص بزرگواری ظاهر شد که نور بر زمین افکنده بود هرچه نگاهم را بالاتر بردم به همین شکل نور میدیدم اما تمام قامت ایشان کامل و به صورت مشخص بود محو تماشا شدم نفهمیدم ایشان مشغول عبادتند یا فقط ایستاده اند مدتی گذشت تا اینکه حرکت کرد و از روبه روی من به سمت پشت سرم رفتند وقتی برگشتم دیگر کسی را ندیدم برخاستم و به سمت صحن حرم مسلم دویدم اما اثری از او ندیدم به سمت حرم هانی دویدم اثری ندیدم دوباره به سمت مسجد آمدم و از شدت ناله و افسوس از درون فریاد می کشیدم .
یابن الحسن یابن الحسن
یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان
عبقری الحسان /ص218
--------------------------------------------
فرهنگ عزاداری
واژه فرهنگ دارای معانی مختلفی نسبت به مناسبت های گوناگون است، و در مجموع و به طور کلی یعنی «مجموعه علوم و معارف و هنرهای هر ملّت» و نیز به معنی «مجموعه آداب و رسوم» یا به معنی «دانش و معرفت، ادب و تربیت» آمده است،
ماجرای حرکت و نهضت امام حسین (سلام الله علیه)، یک فرهنگ فراگیر بود، فرهنگی دارای چند فرهنگ مانند: فرهنگ نهضت و قیام، فرهنگ معرفت دین، فرهنگ ایثار و فداکاری، فرهنگ ارزش ها، فرهنگ ادب و تربیت، و فرهنگ عزاداری که خود یک مکتب و کلاس جداگانه و جاودانه برای انسان سازی، و مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر.
در یک تقسیم بندی فرهنگ بر دو نوع میشود: فرهنگ ارزشی و فرهنگ ضد ارزشی
کربلای حسینی پایگاه فرهنگ ارزشی بر ضد پایگاه ضد ارزشی شام به سردمداری بنی امیه و یزیدیان بود.
در این بحث فرهنگ عزاداری را بررسی می کنیم، که چگونه عزاداری، فرهنگ سازی می کند، و مبدل به فرهنگ ارزشی می شود، و به طور کلی عزاداری مثبت با منفی چه فرق دارد، و عزاداری صحیح یعنی چه؟
---------------------------------------
واژه عزا
واژه عزا، که واژه عربی است به دو معنی آمده:
1- به معنی نسبت دادن چیزی به چیز دیگر است.
2- به معنی تسلّی خاطر دادن، صبر و آرامش بخشیدن، و تحمّل و بردباری (2)
معادل فارسی آن سوگواری است .
نظر به اینکه در سوگواری، نسبت به صاحبان عزا، دل گرمی و دلداری می دهند، و علاوه بر اندوه و حزن درونی خود، حزن و اندوه سوگمندان را خالی می کنند، و به جای آن امید و آرامش و صبر و تحمّل می بخشند، از آن به عزاداری و به تعبیر روایات تعزیه و تسلیت تعبیر می شود.(3)
بنابراین فلسفه و اساس عزاداری آرامش بخشیدن، و دعوت به صبر و استقامت، و روحیه دادن و نابود نمودن هرگونه یأس و ناامیدی و خود زنی و خود خوری و خود باختگی است، و نتیجه آن جبران چالش ها، و ترسیم خسارت ها و نشاط بخشی به صاحبان اندوهی است که گاهی اندوهشان موجب بیماری روانی و سقوط و انحلال می شود.
---------------------------------------------------
عزاداری سنّتی نوعاً با گریه و ریختن اشک همراه است،
سؤال: اگر عزاداری برای آرامش است پس گریه و نوحه چرا؟
پاسخ اینکه: گریه دارای انواع مختلف است، و بیشتر انواع آن آرام بخش و به اصطلاح خالی کردن، اندوه درون، و جایگزینی آن به نوسازی است.
مسأله عزاداری به صورت های مختلف در میان همه اقوام و ملت ها از قدیم و ندیم، وجود داشته و دارد، چرا که یک موضوع فطری و طبیعی است، و در برابر حوادث تلخ و پر اندوهی که در همه جا و همه وقت رخ می دهد، ناگزیر مسأله عزا پیش می آید و گریزی از آن نیست، بنابراین باید به طور صحیح و مثبت اجرا شود، و به جای اینکه ویران گر باشد، سازنده گردد مانند لیموی ترشی که از آن شربت ناب می سازند، و موجب نشاط می شود.
--------------------------------------
پیشینه عزاداری
در امت های قبل:
عزاداری اختصاص به کربلا و شهیدان آن ندارد، بلکه در همه جا، در موارد بسیار بوده و هست، به عنوان نمونه:
1- عزداری آدم :
قابیل و هابیل دو برادر از فرزندان حضرت آدم (سلام الله علیه) بودند، هابیل جوانی خداشناس و باتقوا و درست کار بود، ولی قابیل در گمراهی و انحراف به سر می برد، هابیل در پرتو دین و معرفت به مقام ارجمندی رسید. قابیل به مقام او حسادت ورزید، و کینه او را به دل گرفت، و او را تهدید به کشتن نمود و سرانجام با کمال بی رحمی او را کشت، سر او را در میان دو سنگ نهاد، و با آن دو سنگ سر او را شکست.)4)
مطابق بعضی از روایات، هابیل در خواب بود، قابیل با کمال ناجوانمردی به او حمله کرد و او را کشت.(5)
آدم (سلام الله علیه) از این فاجعه آگاه شد، بسیار گریه کرد و همواره در یاد او بود، و به یاد او اشک می ریخت. (6)
---------------------------------------------------------
2- عزاداری یعقوب برای یوسف (سلام الله علیه):
در قرآن در سوره یوسف آمده، برادران یوسف، او را از دست پدرش یعقوب گرفته و سپس او را در بیابان به چاه انداختند، و قافله ای بر سر چاه آمد و یوسف را بیرون آورد، و به مصر برده و به عنوان برده فروخت و...حضرت یعقوب چهل سال به فراق یوسف گرفتار شد. قرآن از زبان او می فرماید:
«یا اسفی علی یوسف و ابیضّت عیناه من الحزن؛
وا اسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد.»)8)
امام سجاد (سلام الله علیه) فرمود: «یعقوب از اندوه فراق یوسف (سلام الله علیه) آنقدر گریست که موی سرش سفید شد، و کمرش خم گردید، و دیده اش نابینا گشت.»(9)
--------------------------------------------
3- گریه یوسف :
یوسف (سلام الله علیه) نیز وقتی که با دسیسه همسر عزیز مصر، به زندان افتاد، در زندان از اندوه فراق پدرش یعقوب به قدری گریه کرد که به فرموده امام صادق(سلام الله علیه)، زندانیان به ستوه آمدند و به او پیشنهاد کردند یا روز گریه کند یا شب، تا در یکی از این دو وقت در آسایش باشند. یوسف این پیشنهاد را پذیرفت.(11)
------------------------------------------
عزاداری در امت اسلام:
مسأله عزاداری در میان پیامبران و اولیاء دیگر نیز به طور فراوان بوده است، تا آن هنگام که عصر پیامبر اسلام فرا رسید، آن حضرت نیز در سوگ عزیزان، عزاداری می کرد، و به آن دستور می داد و به عنوان نمونه:
1- عزاداری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
وقتی که حضرت حمزه (سلام الله علیه) عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ احد به شهادت رسید، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار جنازه به خون تپیده اش بسیار گریست،
---------------------------------------------
2- عزاداری مردم مدینه:
وقتی که با همراهان به مدینه آمد، از بسیاری از خانه های مدینه که شهید داده بودند صدای گریه شنیده می شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به یاد حمزه (سلام الله علیه) اشک می ریخت، و مردم را به عزاداری برای حمزه (سلام الله علیه) تحریک کرده و فرمود: «ولکن حمزة لابواکی له الیوم!؛ولی امروز حمزه (سلام الله علیه) گریه کننده ندارد.»
-------------------------------------------------
3- عزداری فاطمه (سلام الله علیها):
سعد بن معاذ و اسید بن حضیر وقتی که این سخن را شنیدند به زن های انصار گفتند: «نخست بروید حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را در گریه کردن برای حمزه همراهی کنید، سپس برای شهدای خود گریه نمایید.» بانوان صدا و گریه بلند کردند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه (سلام الله علیها) که در مسجد در عزای حمزه (سلام الله علیه) مجلس داشتند، بیرون آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به آنها فرمود: «رحمت خدا بر شما باد، به راستی مواسات و ایثار کردید.»(12) از آن پس، حتی تا به امروز رسم شده که زن های مدینه وقتی می خواهند برای گذشتگان خود گریه کنند، نخست به یاد حضرت حمزه (سلام الله علیه) گریه می کنند.(13)
-------------------------------------------------
4- عزاداری در شهادت جعفر طیار:
در مورد شهادت جعفر طیار (سلام الله علیه) که در جنگ موته در سال هفتم هجرت رخ داد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه به خانه جعفر رفت، به همسرش تسلیت گفت و بچه های او را نوازش داد و بسیار گریه کرد، و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود، از خانه بیرون آمد و با حال غمبار به خانه فاطمه (سلام الله علیها) وارد شد، شنید گریه و نوحه فاطمه (سلام الله علیها) برای جعفر (سلام الله علیه) بلند است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«علی مثل جعفرٍ فلتبک الباکیة
باید بر شخصیتی همانند جعفر هر بانوی گریه کننده بگرید.» سپس فرمود: «برای خانواده و فرزندان جعفر، غذا درست کنید و ببرید، زیرا آنها امروز به عزاداری مشغول هستند.»(14)
-----------------------------------------
5- عزاداری پیامبر:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پسری به نام ابراهیم (سلام الله علیه) داشت، که در سال هشتم هجرت چشم به جهان گشود و در سال دهم در حالی که کمتر از دو سال داشت از دنیا رفت، مادرش ماریه قبطیه بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مرگ ابراهیم گریه می کرد، شخصی عرض کرد: «تو ما را از گریه نهی می کنی، ولی خودت گریه می کنی؟» در پاسخ فرمود: «این گریه نیست، بلکه علامت رحم و مهربانی است، کسی که رحم نداشته باشد مشمول رحمت الهی نمی شود.»
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیکر ابراهیم (سلام الله علیه) را به خاک سپرد، چشمانش پر از اشک شد، گریه سختی کرد، ولی فرمود:
«تدمع العین، و یحزن القلب، ولانقول ما یسخط الرّب؛
چشم می گرید و قلب پر از اندوه می شود، ولی چیزی که موجب خشم خدا شود نمی گوییم.»(15)
----------------------------------------------
6- گریه و مرثیه علی و فاطمه (سلام الله علیهما):
وقتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت کرد، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از اندوه فراق او، و ظلم هایی که بر خاندانش شده بود، شب و روز گریه می کرد و عزاداری می نمود، و با اشعار جان سوزش دیگران را نیز به گریه و عزاداری فرا می خواند، از گفتار و اشعار او در فراق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود:
«...پدر و مادرم به فدایت! با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ دیگران قطع نشد... اگر نه این بود که تو مرا امر به صبر فرموده ای، و از بی تابی نهی کرده ای، آنقدر گریه می کردم که اشک های مخزن چشمم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه برایم باقی، و حزن و اندوهم همیشگی و دائمی می شد، تازه این ها در برابر مصیبت فراق تو کم بود...»(16)
الموت لاوالد یبقی ولا ولداً
هذا السّبیل الی ان لاتری احداً
هذا النّبی و لم یخلد لامّته
لو خلّد اللّه خلقاً قبله خلداً
للموت فینا سهامٌ غیر خاطئةٍ
من فاته الیوم سهمٌ لم یفته غداً
یعنی: مرگ نه پدر و مادر باقی می گذارد، و برنامه مرگ همچنان ادامه دارد تا همه بمیرند. مرگ حتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای امّتش باقی نگذاشت. اگر خداوند کسی را قبل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی می گذاشت، او را نیز باقی می گذاشت. ناگزیر همه ما آماج خطاناپذیر تیرهای مرگ قرار می گیریم، اگر امروز هدف قرار نگرفت، فردا او را از یاد نمی برد.»(17)
گریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) در فراق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار جان سوز بود، در این مدت کوتاه بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز کسی او را خوشحال ندید، در هر هفته دوبار دوشنبه و پنجشنبه کنار قبر شهیدان احد می رفت و در آنجا پس از نماز و دعا گریه و عزاداری می کرد.
-----------------------------------------
7- عزاداری فاطمه (سلام الله علیها) :
محمود بن لبید می گوید: پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) را در کنار قبر شهیدان احد می دیدم او در کنار قبر حضرت حمزه (سلام الله علیه) توقف می کرد، و به عزاداری می پرداخت، در یکی از روزها به محضرش رفتم و گفتم: «ای سرور زنان، سوگند به خدا از این سوز و گدازهای تو بندهای دلم پاره پاره شد.» فرمود: «سزاوار است که گریه و عزاداری کنم، چرا که برترین پدران، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از دست داده ام، آه چقدر مشتاق دیدارش هستم»، سپس این شعر را خواند:
اذا مات یوماً میتٌ قلّ ذکره و ذکر ابی مذ مات و اللّه اکثر
هرگاه روزی شخصی مرد، یادش کم می شود، ولی سوگند به خدا از آن روز که پدرم رحلت کرده، یاد او بیشتر شده است.»(18)
گاهی کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می آمد و با این اشعار جگر سوز، سوگواری می کرد:
ماذا علی من شمّ تربة احمدٍ
ان لا یشمّ مدی الزّمان عوالیا
صبّت علی مصائبٌ لو انّها
صبّت علی الایام صرن لیالیاً
یعنی: «آن کسی که بوی خوش تربت (خاک قبر) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را می بوید، اگر در زمان طولانی، بوی خوش دیگری نبوید چه خواهد شد؟ (یعنی همین بوی خوش تا آخر عمر برای او کافی است) آن چنان باران غم و اندوه بر جانم ریخته که اگر به روزهای روشن می ریخت، آن روزها شب تیره و تار می گردید.»(19)
---------------------------------------------------
سابقه عزاداری برای امام حسین (سلام الله علیه)
عزاداری برای امام حسین(سلام الله علیه) و شهیدان کربلا از عصر حضرت آدم(سلام الله علیه) و در میان پیامبران و اولیاء خدا همواره بوده است، دراین باره نمونه ها بسیار است، و نظر شما را به چند نمونه جلب می کنم:
1- عزاداری آدم علیه السلام:
صاحب الدّرالثمین در تفسیر این آیه:
«فتلقّی آدم من ربّه کلماتٍ فتاب علیه؛
آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آنها توبه کرد خداوند توبه او را پذیرفت.»(20)
نقل نموده: آدم (سلام الله علیه) به ساق عرش نگاه کرد، نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (سلام الله علیه) را در آن دید، جبرئیل آن نام ها را به او تلقین نمود و گفت بگو:
«یا حمید بحق محمّدٍ، یا عالی بحقّ علی، یا فاطر بحقّ فاطمة، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان».
آدم (سلام الله علیه) این نام ها را به زبان آورد، همین که نام حسین(سلام الله علیه) به زبانش آمد، اشکهایش جاری شد و قلبش فرو ریخت، از جبرئیل پرسید: «علّت چیست که وقتی نام پنجمی (حسین) بر زبانم جاری شود، قلبم شکسته شده و اشک هایم روان می گردد؟»
جبرئیل گفت: این پسرت دسختخوش مصیبتی می شود که همه مصیبت ها در مقایسه با آن کوچک است. آدم پرسید: آن مصیبت چیست؟ جبرئیل گفت: او را تشنه و تنها و غریب و بی کس می کشند، شدت تشنگی او باعث می شود که بین آسمان و زمین را مانند دود می نگرد و آسمان را نمی بیند، آب می طلبد کسی جواب او را جز با زبان شمشیرها و شربت مرگ نمی دهد در حالی که فریاد می زند: «و اعطشاه! واقلّة ناصراه! آه از شدت عطش و کمی یار و یاور». سر او را مانند سر گوسفند ذبح کنند، و دشمنانش اموال و وسائل زندگیش را غارت می نمایند، و سرهای او و یارانش را بر سر نیزه ها در شهرها و راه ها می گردانند، در حالی که زنانشان همراه آن سرها هستند. در علم خداوند یکتا این چنین گذشته است.
در این هنگام آدم (سلام الله علیه) و جبرئیل مانند زن بچه مرده گریه و زاری کردند.(21)
----------------------------------------------
2-عزاداری نوح (علیه السلام):
مرحوم راوندی در خرایج از تاریخ محمد النّجار، به سندش از انس، و او از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ماجرای کشتی نوح (سلام الله علیه) را نقل می کند تا اینجا که فرمود: در آخر کار پنج میخ باقی ماند، و نوح(سلام الله علیه) به دستور خداوند، آنها را در پیشاپیش کشتی نصب کرد... وقتی که به میخ پنجم رسید، آن را نصب کرد، سپس بر روی آن چکش زد، نوری از آن بالا گرفت و آثار خون از آن دیده شد، جبرئیل گفت: این خون است، آنگاه ماجرای شهادت جان سوز امام حسین (سلام الله علیه) را برای نوح (سلام الله علیه) شرح داد، در این هنگام نوح گریه کرد و قاتلان و ظلم کننده به او را لعنت کرد.(22)
---------------------------------------------
3- عزاداری ابراهیم (علیه السلام) :
در ماجرای فرمان خدا به ابراهیم (سلام الله علیه) در مورد قربان کردن اسماعیل (سلام الله علیه) پس از تسلیم ابراهیم در برابر فرمان خدا، سرانجام خداوند قوچی را برای ابراهیم (سلام الله علیه) فرستاد تا آن را به جای اسماعیل (سلام الله علیه) قربانی کند. در این راستا از حضرت رضا (سلام الله علیه) روایت شده خداوند به ابراهیم (سلام الله علیه) وحی فرمود: ای ابراهیم! محبوب ترین خلق خدا در نزد تو کیست؟ ابراهیم: پروردگارا! انسانی محبوب تر از حبیبت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود ندارد.
خداوند به او وحی کرد: آیا او (محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)) را بیشتر دوست داری یا خودت را؟
ابراهیم: بلکه او را بیشتر از خودم دوست دارم.
خداوند به او وحی کرد: آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خود را؟
ابراهیم: فرزند او را بیشتر دوست دارم.
خداوند فرمود: آیا ذبح فرزند او، از روی ظلم به دست دشمنانش برای قلب تو دردناک تر است، یا ذبح فرزند خودت به دست خودت در اجرای اطاعت من.
ابراهیم: پروردگارا! بلکه ذبح فرزند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست دشمنانش، برای قلبم دردناک تر است.
خداوند فرمود: ای ابراهیم! جمعی که گمان می کنند از امّت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، به زودی حسین (سلام الله علیه) پسر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را پس از او از روی ظلم و عدوان می کشند و سرش را مانند گوسفند ذبح می نمایند، و به این علت سزاوار غضب و خشم من خواهند شد.
دل ابراهیم (سلام الله علیه) با شنیدن این سخن به درد آمد و به سختی گریه کرد، و برای مصائب جان سوز امام حسین (سلام الله علیه) عزاداری و گریه نمود.(23)
-----------------------------------------------------
عزاداری پیامبر و امامان (علیهم السلام):
در مورد عزاداری پیامبر اسلام و فاطمه (سلام الله علیها) و علی (سلام الله علیه) پیرامون مصائب امام حسین(سلام الله علیه) نیز روایات متعدّدی ذکر شده، و همچنین عزاداری امامان (سلام الله علیه) بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه) که باز به عنوان نمونه اشاره می کنیم :
1- گریه و عزاداری امام سجاد (سلام الله علیه):
امام سجّاد (سلام الله علیه) که در جریان کربلا حضور داشت، پس از شهادت پدر، تا آخر عمر (مدت 34 سال) در موارد مختلف برای مصائب آن حضرت گریه می کرد و سوگواری می نمود.
---------------------------------------------------------
2- عزاداری و گریه امام باقر (سلام الله علیه):
امام باقر (سلام الله علیه) نیز به یاد جدّش امام حسین (سلام الله علیه) گریه می کرد و مجلس عزا تشکیل می داد و حاضران را به سوگواری و گریه برای امام حسین (سلام الله علیه) تحریص و تشویق می نمود.(24)
-------------------------------------------------------
3- عزاداری امام صادق علیه السلام:
علی بن اسماعیل تمیمی از پدرش نقل می کند که در محضر امام صادق (سلام الله علیه) بودم آن حضرت از سید حمیری (شاعر اهل بیت) خواست تا اشعاری در ذکر مصائب امام حسین (سلام الله علیه) بخواند. او اشعاری خواند که آغازش این بود.
امرر علی جدث الحسین
فقل لاعظمه الزّکیة...
یعنی: به بدن حسین (سلام الله علیه) عبور کن و به استخوان های پاکش بگو! پیوسته از اشک چشم ها سیراب خواهی شد.
راوی گوید: دیدم اشک های امام صادق(سلام الله علیه) مانند آب نهر جاری شد، و صدای گریه اش بلند گردید، و ناله و ندبه اهل بیتش کوچه های مدینه را پر کرد.(25)
-------------------------------------------------------
4-عزاداری و گریه امام رضا (سلام الله علیه):
امام رضا (سلام الله علیه) نیز به طور مکرر مجلس عزای جدّش حسین (سلام الله علیه) را تشکیل می داد، و به دعبل می فرمود: مرثیه سرایی کند به طوری که آن بزرگوار بر اثر شنیدن ذکر مصائب امام حسین (سلام الله علیه) مدهوش شد، و می فرمود:
«انّ یوم الحسین اقرح جفوننا و اسیل دموعنا... فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون...؛
مصیبت روز شهادت حسین (سلام الله علیه) پلک های چشم ما را زخم کرده، و اشک های ما را مثل سیل روان ساخته، باید برای مانند مصائب حسین (سلام الله علیه) گریه کنندگان گریه کنند.»(26)
زیارت ناحیه امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که آکنده از ذکر مصائب جان سوز امام حسین (سلام الله علیه) و یارانش است، نیز بیانگر عزاداری دائم آن حضرت برای مصائب جد مظلومش امام حسین(سلام الله علیه) است.(27)
--------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1- صحیفه نور، ج 10، ص 31.
2- القاموس و المنجد واژه عزی.
3 - فروع کافی، ج 3، ص 203.
4. ماجرای کشته شدن هابیل به دست قابیل، در قرآن در سوره مائده آیه 27 تا 31 آمده است.
5. تفسیر قرطبی، ج 3، ص 2133.
6. بحار، ج 11، ص 228.
7. عیون اخبار الرضا (سلام الله علیه)، ج 1، ص 243 به نقل از امام علی(سلام الله علیه)
8. سوره یوسف، آیه 83.
9. اللهوف، ص 210.
10. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 452.
11. بحارالانوار، ج 90، ص 336.
12. اعلام الوری، ص 94، 95.
13. اسدالغابه، ج 2، ص 48.
14. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 15، ص 70 ؛ بحار، ج 21، ص 63.
15. بحارالانوار، ج 22، ص 157 و 151.
16. نهج البلاغه، خطبه 235.
17. انوار البهیه محدّث قمی، ص 41 و 42.
18. بیت الاحزان، محدث قمی، ص 227 و 228.
19. همان، ص 225.
20. سوره بقره، آیه 37.
21. بحارالانوار، ج 44، ص 245.
22. همان، ص 231 (به طور تلخیص).
23. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 209.
24. لهوف، ص 209، بحار، ج 46، ص 109.
25. الغدیر، ج 2، ص 235.
26. بحارالانوار، ج 45، ص 257.
27. بحار، ج 101، ص 317 به بعد، و ص265
افزودن دیدگاه جدید