پیوند مبارک و پر برکت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیهم السلام) و سیدة نساء العالمین حضرت فاطمة الزهراء(سلام الله علیها) مبارک و خجسته باد.
امام علی(علیه السلام) با توکل به خدا به منزل رسول خدا تشریف بردند و روبه روی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشست. با این حال، به دلیل جلال و هیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمی توانست مطلبش را بگوید. از این رو، به زمین چشم دوخته بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا برای حاجتی آمده ای؟ حاجتت را بگو. علی(علیه السلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! می دانی در کودکی، مرا از ابی طالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. آن گاه مرا به غذای خود تغذیه کردی و با ادب خود، پروراندی. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودی و خداوند، مرا به دست تو، هدایت کرد. به خدا سوگند! شما ذخیره من در دنیا و آخرت هستید. ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمده ام، آیا شما می پذیرید؟[1]
در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه و آله) که گویا از پیش منتظر چنین درخواستی بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا یا علی! پیش از تو نیز مردان دیگری آمدند و هر بار من به فاطمه می گفتم، ولی نشانه ی کراهت در صورتش می دیدم.[2] پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاری علی(علیه السلام) خبردار سازد. البته دیگر نیازی به آن نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ویژگی های علی(علیه السلام) برای او سخن بگوید؛ زیرا علی(علیه السلام) بالاتر از آن بود که برای فاطمه ناشناخته باشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین سخن بسنده کرد که: یا فاطمه! علی کسی است که خویشاوندی او و جایگاهش را در اسلام می دانی. من از خدا خواستم که تو را به ازدواج بهترین آفریده اش درآورد. پس نظر و تصمیم تو چیست؟ [3]
فاطمه ساکت شد، ولی رویش را برنگرداند. حیا نیز او را از تصریح به موافقت باز می داشت، پس سکوت کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون نارضایتی و خودداری را در چهره ی مبارک زهرا نیافت، با خوشحالی برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سکوت او نشانه ی رضایت اوست. [4]
علی(علیه السلام) همچنان در اتاق پذیرایی، منتظر پاسخ دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. ناگهان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد و به علی(علیه السلام) مژده داد که فاطمه پذیرفته است. علی که با شنیدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادی غرق شده و به آرزوی خود رسیده بود، فرمود: مرا به دست یابی به آرزو بشارت دادی، شما همیشه نیکو خوی و ستوده نفس و مبارک بخت بوده اید. سلام خدا بر شما باد.[5]
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای علی! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نکاح تو درآورد پیش از آن که من، او را در زمین، به همسری تو درآورم. پیش از این که تو بیایی، فرشته ای از اسمان نزد من آمد که بیش تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را ندیده بودم. پس بر من سلام کرد و گفت: ای محمد! شاد باش برای سامان یافتن کارهای پریشان و به هم ریخته و پاکی نسل.[6]
بعد از خوانده شدن خطبه عقد جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است که اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمی شد.[7]
پی نوشت:
[1] - علی(علیه السلام) من المهد الی اللحد: ص 93-94.
[2] - فاطمة الزهرا(سلام الله علیها): دکتر یمانی: ص 132.
[3] - فاطمة الزهرا(سلام الله علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[4] - همان
[5] - ناسخ التواریخ ج 3، ص 41.
[6] - همان
[7] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 46-48.
----------------------------------------
مطالعه بیشتر در:
ازدواج حضرت علی(علیه السلام)و فاطمه(سلام الله علیها)