رابطه روزی مقدر و کار و تلاش انسان
یکی از عوامل اضطراب و دلهره که همواره گریبانگر بشر بوده، ترس از خرج و مخارج زندگی است. اینکه آیا در آینده درآمد کافی برای زندگی خواهم داشت یا خیر؟! آیا می توانم از عهده ی هزینه ی تحصیل و دانشگاه برآیم یا خیر؟! تکلیف شغل و ازدواج و زندگی مشترک من چه می شود؟! و ... که این قبیل از نگرانی های پوچ و بی اساس متأسفانه به زندگی بسیاری از ما انسان ها راه یافته، و فضای گرم و صمیمی خانواده را سرد و بی روح ساخته است.
«قد تکفل لکم بالرزق و أُمِرتُم بالعمل؛ فلا یکونَنَّ المَضمونُ لکم طَلَبُهُ أولی بکم من المفروض علیکم عَمَلُهُ، مع أنّه و الله لقد اعترض الشک، و دخل الیقین، حتّی کأنّ الذی ضمن لکم قَد فرض علیکم، و کأنّ الذی قَد فُرِضَ علیکم قد وضع عنکم»[1]
با دقت و تأمل در زندگی انسان هایی که به چنین ترس خانمان سوزی مبتلا شده اند می توان گفت: ترس از مخارج زندگی به اندازه ای خطرآفرین و مشکل ساز است که در صورت ریشه کن نشدن می تواند در زندگی فاجعه بیافریند، به گونه ای که می توان گفت: تعداد قابل توجهی از بیماری های روحی و جسمی، دزدی ها، قتل ها، جنایت ها، فروش مواد مخدر و ... معلول همین بیماری مهلک است.
رهبران معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) برای اینکه سرمشقی به دیگران بدهند، تنها به موعظه و نصیحت درباره ی کار و تلاش اکتفا نکرده اند، بلکه در بسیاری از موانع به کارهای سخت و طاقت فرسا روی می آوردند، از چوپانی گرفته تا خیاطی، زره بافی، کشاورزی و ...
پروردگار متعال در کلام نورانی خویش به عنوان هشدار و بیدار باش به تمام کسانی که خود را به چنین درد بزرگی مبتلا ساخته اند، به نحوه ی عملکرد بسیار زشت عربهای زمان جاهلیت اشاره می کند و در این باره خطاب به آنها می فرماید: «و لا تقتلوا اولادکم مِن اِملاقٍ نحن نرزقکم و ایّاهم»[2]: و فرزندان خویش را از ترس فقر و نگرانی نکشید، ما شما و آنها را روزی می دهیم.
از فرمایش نورانی حضرت حق چنین برمی آید که عربهای دوران جاهلی نه تنها دختران خود را به خاطر تعصب های غلط زنده به گور می کردند، بلکه پسران را که سرمایه ی بزرگی در جامعه ی آن روز محسوب می شد، نیز از ترس فقر و تنگدستی به قتل می رساندند، که خداوند آنها را در این آیه به خوان گسترده ی نعمت های خویش – که ضعیف ترین موجودات عالم نیز از آن روزی می برند – توجّه داده و از این کار زشت بشدت آن ها را بازداشته است.
با نهایت تأسف این عمل جاهلی در عصر و زمان ما نیز در شکل دیگری تکرار می شود، و صرفاً به خاطر این پندار غلط که ما با کمبود مواد غذایی مواجه هستیم، کودکان بی گناه را در عالم جنینی از طریق «کورتاژ» به قتل می رساندند، که این قبیل از رفتارهای ناشایست بیانگر آن است که عده ای از انسان ها از دین و مذهب فراری بوده، و هنوز هم بر افکار دوران جاهلیت پافشاری دارند.
مشکل اساسی چنین انسان هایی آن است که آنها نخواسته اند، خود را به آموزه های دینی مأنوس و نزدیک نمایند، و از آنها به عنوان بهترین الگوی رفتاری و اخلاقی بهره برداری نمایند.
به طور مثال در یکی از آموزه های دینی از معلم نمونه ی بشریت، رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) به دست ما رسیده چنین می خوانیم: «و لَو اَنّ جمیع الخلائق اجتمعوا علی اَن یَصرِفُوا عَنکَ شیئاً، قَد قُدِّرَلک لَم یستطیعوا...»[3] اگر تمام مخلوقات عالم جمع شوند و بخواهند روزی مقدر کسی را از او بگیرند، نخواهند توانست.
حال با توجّه به فرمایش گهربار رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)، اگر انسان از عمق جان به این مطلب ایمان داشته باشد که خداوند روزی رسان است به گونه ای که در این مسیر هیچ کس نمی تواند مانعیتی برای آن قادر متعال ایجاد نماید، آیا باز هم اجازه ی خطور چنین افکار شیطانی و پلید را به ذهن خود خواهد داد؟!
تنبلی به بهانه ی «مقدر بودن روزی»!
نکته ی مهمّی که در زمینه ی «رزق و روزی» وجود دارد آن است که مقدّر بودن «روزی» به این معنا نیست که ما در مورد تأمین مخارج زندگی از خود سستی و تنبلی نشان دهیم، و یا در مواردی در خانه نشسته و به طور کل دست از تلاش و کوشش برداریم، و صرفاً به یکسری از عبادات و امور معنوی از قبیل نماز، روزه، قرآن خواندن، دعا و ... روی آوریم.
امیر بیان امام علی(علیه السلام) در فرازی از سخنان گهربار خویش در نهج البلاغه - که در ابتدای نوشتار حاضر بیان شد - ضمن بیان تضمین روزی از ناحیه ی خداوند بی همتا، انسان را به کار و تلاش فراخوانده، و در این باره به زیبایی می فرماید: «خداوند روزی شما را ضمانت کرد و شما را به کار و تلاش امر فرموده است، پس نباید روزی تضمین شده را بر آنچه واجب شده مقدم دارید، با اینکه به خدا سوگند آنچنان نادانی و شک و یقین به هم آمیخته است که گویا روزی تضمین شده بر شما واجب است، و آنچه را که واجب کرده اند، [تکلیفش را] از شما برداشته اند.»
از سخن حکیمانه ی مولای متّقیان علی(علیه السلام) استفاده می شود که کار و تلاش برای اداره ی امور زندگی امری است واجب و ضروری که هرگز نمی توان آن را در زندگی به دست فراموشی سپرد.
حال اگر انسان در زندگی دست از تلاش و کوشش برداشته و تنها در انتظار لطف و عنایت حضرت حق تعالی باشد، بی تردید خیلی زود با مشکل مواجه شده و از عهده ی مخارج زندگی برنخواهد آمد، که در این اوضاع اسف بار، انسان هرگز نمی تواند مشکل پیش آمده را متوجه خدا کرده و صرفاً به جهت اینکه خدا خودش را «رازق» معرفی نموده، آن یگانه خالق هستی را مقصّر بداند، و زبان خود را به این کلمات بی اساس آلوده نماید که اگر فلان چیز نصیب من نشد، حتماً روزی من نبوده و اگر روزی من بود بدون چون و چرا به من می رسید!
اهمیّت کار و تلاش در مکتب جاویدان اسلام به اندازه ای است که پیشوایان معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین) همواره بر لزوم آن تأکید فرموده و هرگونه اهمال و توجّهی را در این باره روا ندانسته اند.
در روایتی ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت انسان های تنبل را مورد سرزنش قرار داده و در این باره فرموده است: «لا تکسلوا فی طلب معایشکم فإنّ آبائنا کانوا یرکضون فیها و یطلبونها»[4] در تحصیل روزی تنبلی نکنید، زیرا پدران ما در این راه می دویدند و آن را طلب می کردند.
رهبران معصوم(صلوات الله علیهم اجمعین) برای اینکه سرمشقی به دیگران بدهند، تنها به موعظه و نصیحت درباره ی کار و تلاش اکتفا نکرده اند، بلکه در بسیاری از موانع به کارهای سخت و طاقت فرسا روی می آوردند، از چوپانی گرفته تا خیاطی، زره بافی، کشاورزی و ...
خداوند روزی شما را ضمانت کرد و شما را به کار و تلاش امر فرموده است، پس نباید روزی تضمین شده را بر آنچه واجب شده مقدم دارید، با اینکه به خدا سوگند آنچنان نادانی و شک و یقین به هم آمیخته است که گویا روزی تضمین شده بر شما واجب است، و آنچه را که واجب کرده اند، [تکلیفش را] از شما برداشته اند
حال اگر مقدّر بودن روزی از ناحیه ی پروردگار هستی به معنای جواز نشستن در خانه و انتظار روزی رسیدن باشد، هرگز نباید پیشوایان دینی – که از همه بیشتر به مفاهیم دینی آشنا هستند- این همه برای روزی تلاش کنند.
بنابراین مقدّر بودن روزی مشروط به تلاش و کوشش خود انسان است و اگر در این باره می خواهد به نان و نوایی رسیده و سهم خود را دریافت نماید باید از تنبلی و بی خیالی دست برداشته و خود را به کار و فعالیت وادارد.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت، جان برادر که کار کرد
از ما حرکت، از خدا برکت!
یکی از یاران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فقیر شد، محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و شرح حال خود را بیان کرد. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: برو هر چه در منزل داری اگر چه کم ارزش هم باشد بیاور. آن مرد انصار رفت و طاقه ای گلیم و کاسه ای را خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آورد. حضرت آنها را در معرض فروش گذاشتند و فرمودند: چه کسی این ها را از من می خرد؟ مردی گفت: من آنها را به یک درهم خریدارم. حضرت فرمودند: کسی نیست که بیشتر بخرد؟ مرد دیگری گفت: من به دو درهم می خرم. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به ایشان فروخت و فرمود: اینها مال تو است. آن گاه دو درهم را به آن مرد انصار دادند و فرمودند: با یک درهم غذایی برای خانواده ات تهیه کن و با درهم دیگر تبری خریداری کن و او نیز به دستور ایشان عمل کرد و تبری خریداری کرد و خدمت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آورد. حضرت فرمودند: این تبر را بردار و به بیابان برو و با آن هیزم بشکن و هرچه بود، ریز و درشت، تر و خشک همه را جمع کن و در بازار بفروش. مرد به فرمایشات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمل کرد، مدّت پانزده روز تلاش نمود، در نتیجه وضع زندگی او بهتر شد. پیغمبر گرامی(صلی الله علیه و آله) به او فرمودند: این بهتر از آن است که روز قیامت بیایی در حالی که در سیمایت علامت زخم صدقه باشد.[5]
منبع: تبیان
-------------------------------
پی نوشت:
1- فرازی از خطبه ی 114، ص220، ترجمه ی محمد دشتی
2- سوره انعام، آیه 151
3- بحارالأنوار، ج74، ص137
4- وسائل الشیعه، ج12، ص48
5- برگرفته از کتاب داستان های بحارالانوار، نوشته ی محمود ناصری
افزودن دیدگاه جدید