رفتن به محتوای اصلی

مبارزات فرهنگی امام باقر علیه السلام/ بخش دوم

تاریخ انتشار:
امام محمد باقر,گنجینه تصاویر ضیاءالصالحین

ادامه ی دفع شبهات دینى
4- فرقه غلات:

غلات به معنای «گزافه گویان» است. ایشان فرقه  ای از شیعه هستند که درباره امامان خود گزافه گویی کرده و آنان را تا سر حد خدایی رسانیده  اند و یا قایل به حلول جوهر نورانی الهی در امامان خود شده  اند یا به تناسخ قایل گردیده  اند. آنان چند دسته شدند، برخی گفتند امام علی علیه السلام و بعضی از امامان شیعه، خدا هستند و برخی دیگر از آنان گفتند که ایشان پیغمبرند.(20)
جای شگفتی ندارد که ریشه عقاید آنان را در مذاهب حلولیه و تناسخیه مثل یهود و نصارا و یا از خرّم دینی و مزدکی بدانیم؛ زیرا جزیرة العرب و سرزمین بین النهرین و شامات پیش از ظهور اسلام، کانون قبیله  های مختلف عرب و غیر عرب بوده و نیز برخوردگاه عقاید و ادیان گوناگون بوده است و نشانه  های آشکاری از عقاید و دیدگاه های آنان در برخی فرق اسلامی دیده می  شود.(21) فرقه غلات مشتمل بر ده ها فرقه دیگر می شود که نام تمامی آنها در نوشته  های ملل نویسان موجود است.
امامان شیعه، اندیشه آنان را به شدت طرد کردند و آنان را «یهود و نصارای» امت پیامبر صلی  الله  علیه  و  آله نامیدند تا عمق انحراف و کج روی اندیشه آنان بر مسلمانان آشکار شود.(22)
امام باقر علیه  السلام با اتخاذ موضعی صریح و شفاف به رویارویی با اندیشه  های منحرف آنان پرداخت. روزی امام باقر علیه  السلام در میان جمعی از شیعیان خود رو به آنها کرده و فرمود: «ای جماعت شیعه! میانه رو باشید تا تندروان (غلات) از تندروی خویش پشیمان شوند و به شما اقتدا کنند و جویندگان راه حقیقت به شما ملحق گردند.»
در این لحظه مردی از میان جمعیت برخاست و پرسید: «تندروان کیانند؟» امام فرمود: «آنان کسانی هستند که به ما اوصاف و عناوینی را نسبت می دهند که ما خودمان آن را برای خویش قائل نشده  ایم. آنان از ما نیستند و ما هم از ایشان نیستیم... به خدا سوگند ما از سوی خدا آزادی مطلق نداریم و بین ما و خدا خویشاوندی نیست و بر خداوند حجّتی بر ترک تکلیف نخواهیم داشت. ما به پروردگار، جز به وسیله اطاعت و بندگی او تقرب نمی جوئیم. هر یک از شما مطیع خداوند باشد، ولایت و محبت ما برای او سودمند است و کسی که اهل معصیت باشد، ولایت ما سودی به حالش ندارد. پس بر حذر باشید از فریفتن خویش و فریب خوردن از غلوّ کنندگان.»(23)
از جمله سردمداران این گروه، فردی به نام «ابو منصور عجلی» بود که خود را پس از شهادت امام باقر علیه  السلام جانشین ایشان معرفی کرد. او که در شهر کوفه خانه داشت و زادگاهش در بیابان های عراق بود، فردی بی سواد بود که حتی خواندن و نوشتن را نمی  دانست. وی یاران خود را بر خفه کردن و قتل ناگهانی مخالفان خود دستور داده بود.(24)
او بر این باور بود که نبوت ختم نشده است و ائمه پس از پیامبر صلی  الله  علیه  و  آله و سلم، از امیرالمؤمنین علیه  السلام تا امام باقر علیه  السلام، از پیامبران الهی هستند و پس از آنان پیامبری به وی رسیده و تا شش پشت از فرزندان او همگی پیامبر خدایند و آخرین پیامبر، قائم آخر الزمان می  باشد که ششمین فرزند اوست. در ذیل آیه شریفه «وَ اِنْ یَرَوْا کِسْفا مِنَ السَّماءِ ساقِطا یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ»(25) می گفت: «علی علیه  السلام همان ابری است که از آسمان فرو افتاده است.» و سپس آیه را در شأن خود دانست و گفت: «من همان پاره ابری هستم که خدا افتادن آن را از آسمان وعده داده است. پروردگار مرا به آسمان ها فراخواند و دست بر سر من کشید و گفت: فرزندم بر زمین نازل شو و پیام های مرا به مردم برسان و سپس من به زمین هبوط کردم.»(26)
وی پس از چندی با برخورد شدید امام باقر علیه السلام روبرو شد و امام او را طرد کرد. وی از ادعای نبوت دست برداشت؛ اما داعیه امامت بلند کرد.(27)
از دیگر چهره  های منحرف و پیشوایان فرقه غلات «بیان تَبّان» (کاه فروش) است که امیرالمؤمنین علیه  السلام را خدا می انگاشت و خود را مضمون آیه شریفه «هذا بَیانٌ للنّاس وَ هدی وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقینَ»(28) می  انگاشت و می  گفت: «در روز قیامت همه چیز از بین می رود به جز چهره خدا که مردی از نور است و او نیز متلاشی شده ولی صورتش باقی می  ماند؛ زیرا خداوند فرموده است: «کُلُّ شَی ءٍ هالِکٌ اِلاّ وَجْهَهُ.»(29) و نیز تفاسیر دگرگونه دیگری در مورد برخی دیگر از آیات قرآن داشت.(30) او نامه  ای توهین  آمیز با این مضامین به امام باقر علیه  السلام نوشت: «اسلام بیاور تا رستگار شوی و نجات یابی؛ چرا که تو نمی دانی خدا رسالت را در کجا و بر دوش چه کسی قرار داده است و منِ رسول خدا وظیفه  ای جز ابلاغ پیام خدا ندارم و کسی که انذار کند همانا معذور است.(31)»
امام باقر علیه  السلام به شدت از او بیزاری جست و فرمود: «خداوند بیان تبّان را لعنت کند، زیرا وی بر پدرم دروغ می بست و من شهادت می  دهم که پدرم بنده نیکوکار و صالح خدا بود.»(32)
و در روایتی دیگر نیز آمده است که امام علیه  السلام به درگاه خدای خویش عرض کرد: «پروردگارا! من از بیان تبّان به درگاه تو تبرّی و بیزاری می جویم.»(33)
5- فرقه مغیریه:
آنان پیروان «مغیرة بن سعید عجلی» و فرقه  ای از غلات بودند که اعتقاد به رؤیت و تجسیم و نیز امامت او پس از امام باقر علیه  السلام داشتند و می گفتند او منجی آخرالزمان است؛ نمی  میرد و ظهور خواهد کرد. هنگامی که مغیره به قتل رسید، در بین یاران و پیروانش اختلاف افتاد و دسته  ای از آنان در پندار انتظار ظهور او و رجعتش باقی ماندند و دسته  ای دیگر قائل به انتظار ظهور امام باقر علیه  السلام شدند. او فتاوای عجیبی در احکام دین از خود صادر کرد. مغیره در ابتدا قائل به امامت امام باقر علیه  السلام بود ولی پس از مدتی، به غلو روی آورد و به خداوندی امام باقر علیه  السلام معتقد شد. گاه نیز به یارانش در مورد امام می  گفت: «منتظر ظهور او باشید که او باز خواهد گشت و جبرئیل و میکائیل با او بین رکن و مقام بیعت خواهند نمود.»(34)
امام باقر علیه  السلام و دیگر امامان او را لعن و نفرین کردند. امام باقر علیه  السلام در روایات بسیاری او را لعن کرده فرمود: «خدا و رسولش، مغیرة بن سعید را از رحمت و دوستی خود دور گردانند که او دروغ های بسیاری بر ما اهل بیت بست.»(35)
امام در سخنی دیگر او را به «بلعم» تشبیه کرد که خداوند به او دانش عطا فرموده بود، ولی او از نشانه  های خدا روی گرداند و از شیطان پیروی کرد و گمراه شد.(36)
امام صادق علیه  السلام نیز در مورد او فرمود: «خدا مغیرة بن سعید را لعنت کند! او بر پدرم دروغ بست و خدا نیز سختی عذابش را به او چشاند. خدا لعنت کند کسی را که چیزی در مورد ما بگوید که ما خود در مورد خویش نگفته  ایم و خدا لعنت کند کسی را که نسبت بندگی خدا را از ما دور کند.»(37)
فرقه جارودیه:
«جارودیه» یکی از فرق «زیدیه» است که رهبری آن را «ابو الجارود زیاد بن منذر سرحوب» به عهده داشت. او از شاگردان امام باقر علیه  السلام بود. نابینای مادر زاد بود و لقب سرحوب را امام باقر علیه  السلام به او داد که نام شیطانی نابیناست و در دریاها زندگی می کند. از این رو، نام دیگر این فرقه را «سرحوبیه» نیز گفته  اند.(38) آنان پس از شهادت امام حسین علیه  السلام امامت را در فرزندان او و امام حسن علیه  السلام می دانند و هر که از فرزندان آن دو امام به پا خیزد و قیام کند، پیروی اش را در مقام امام، واجب می دانند.(39)
امام باقر علیه  السلام در دوران زندگانی خود، هر گاه ابوالجارود را می دید او را ارشاد می  کرد و شیعیان را از نزدیک شدن به او باز می داشت و می  فرمود: «او شیطانی نابیناست. او کورچشم و کوردل است.»(40) بین او و امام مناظره  ای بر سر امامت فرزندان امام حسن علیه  السلام و امام حسین علیه  السلام در گرفت که تاریخ گویای آن است.(41)
مبارزه با اندیشه های خطر آفرین یهود:
فتنه انگیزی یهودیان، سرسخت ترین دشمنان اسلام، از بعثت پیامبر اکرم صلی  الله  علیه  و  آله و سلم آغاز شد و سالیان متمادی به فتنه انگیزی خود به صورت پنهانی و آشکار ادامه دادند. آنان از حربه هایی مانند جعل احادیث استفاده ای جماعت شیعه! میانه رو باشید تا تندروان (غلات) از تندروی خویش پشیمان شوند و به شما اقتدا کنند و جویندگان راه حقیقت به شما ملحق گردند.
امام تلاش خود را بیشتر متوجه محافل علمی مسلمانان با حرکتی خزنده در فقه و کلام ادامه می دادند.
مبارزه با اندیشه خطر آفرین یهود و شناساندن خط توطئه  ای که برای خدشه  دار کردن اسلام ترسیم کرده بودند، یکی از تلاش های دراز مدت و گسترده امام باقر علیه  السلام را به خود اختصاص داد. یهودیانی که در محیط زندگانی مسلمانان می  زیستند، آنان که اسلامی ظاهری آورده بودند و یا هنوز بر آیین یهود پا می  فشردند، تلاش می  کردند تا قبله خود، بیت  المقدس را برتر از قبله مسلمانان جلوه دهند و در این باره کوشش بسیار می  کردند. زراره می گوید: «نزد امام باقر علیه  السلام که رو به  روی کعبه نشسته بود، نشسته بودم. فرمود: می دانستی که نگریستن به خانه خدا عبادت است؟ در این لحظه مردی از قبیله «بُجَلیة» به نام «عاصم بن عمر» وارد شد و به امام گفت: کعب الاحبار می گوید: کعبه هر صبح در برابر بیت  المقدس سجده می  آورد. امام فرمود: نظر تو در مورد سخن کعب الاحبار چیست؟ گفت: راست گفته است. امام فرمود: تو و کعب الاحبار هر دو دروغ می  گویید. و امام خشمگین شد به گونه  ای که راوی می  گوید هرگز امام را به خاطر سخن کسی این قدر خشمگین ندیده بودم. امام فرمود: خداوند خانه ای به بلند مرتبگی این خانه [و به کعبه اشاره کرد] نیافریده و هیچ جایی را به سان آن گرامی نداشته است....»(42)

----------------------------
پی نوشت ها:
 19. بحارالانوار، ج 21، ص 26.
20. فرهنگ فرق اسلامی، ص 344.
21. موسوعة الملل و النحل، ص 81.
22. ن. ک: بحارالانوار، ج 2، ص 250 و ج 4، ص 303 و ج 25، ص 134.
23. اصول کافی، ج2، ص75.
24. فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1368 ه . ش، ص 428.
25. طور/ 44 «آنها [چنان لجوجند که] اگر ببینند قطعه سنگی از آسمان [برای عذابشان] سقوط می کند، می گویند: این ابر متراکمی است.»
26. الملل و النحل، ابو الفتح الشهرستانی، بیروت، مؤسسة الناصر للثقافة، چاپ اول، 1981م، ص76.
27. قاموس الرجال، محمدتقی التستری، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ اول، 1422 ه . ق، ج11، ص524.
28. آل عمران/ 139.
29. قصص/ 88.
30. الملل و النحل، ص65.
31. همان، ص66.
32. اختیار معرفة الرجال، ابو جعفر الطوسی، قم، مؤسسة آل البیت، 1404 ه . ق، ج1، ص303.
33. همان.
34. موسوعة الملل و النحل، ص 75 ـ 76.
35. محمدتقی التستری، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1415 ق، ج 10، ص 191.
36. همان، ص 190؛ ابو جعفر محمدبن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1404 ق، ج 1، ص 494.
37. همان، ص 188 و 491.
38. ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1404 ق، ج 3، ص 495.
39. فرهنگ فرق اسلامی، ص 227/ موسوعة الملل و النحل، ص 68.
40. اختیار معرفة الرجال، ج 3، ص 495.
41. ن. ک: الاحتجاج، ج 2، ص 175.
42. بحارالانوار، ج 46، ص 353.

موضوع مقالات

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا